پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

تاملی بر کتاب تاریخ فقه و فقها


تاملی بر کتاب تاریخ فقه و فقها
● مشخصات کتاب
گرجی، ابوالقاسم، تاریج فقه و فقها، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها (سمت)
چاپ نهم سال ۱۳۸۷
● کلیاتی از کتاب
۱ ) اهمیت موضوع: بعد از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی به زعامت فقیه اعلم، حضرت امام خمینی قدس سره در سال ۱۳۵۷ و برقراری حکومت اسلامی براساس ولایت فقیه، اشتیاق مردم خصوصا جوانان به فراگیری علوم اسلامی فراوان شد و اهم علوم اسلامی، دانش فقه است و برای آگاهی و بصیرت بیشتر از علم فقه به تاریخ فقه و فقها و سیر تحول و تطور آن در طی قرون باید توجه داشت. کتاب تاریخ فقه و فقهاء تالیف آقای دکتر گرجی، یکی از بهترین منابع در این مورد است که در دانشگاه‌های ایران در رشته الهیاتگرایش فقه و مبانی حقوق اسلامی در مقطع کارشناسی تدریس می‌شود و به دانشجویان، اطلاعات ارزنده‌ای ارائه می‌دهد.
۲) ویژگی کتاب: چون این کتاب پیرامون تاریخ علم یکی از علوم اسلامی نوشته شده است مولف محترم برای اثبات مطالب کتاب به منابع متعدد رجوع نموده و به آنها استناد کرده است.
● محتویات کتاب
کتاب دارای یک مقدمه و چهار بخش و فهرست اعلام و مآخذ است.
بخش اول پیرامون اولین دوره تشریع احکام فقهی در زمان پیامبر گرامی اسلام (ص) است.
بخش دوم مختصری درباره ادوار فقه اهل سنت و معرفی فقهای آنان است که به چهار دوره تقسیم شده که از عصر صحابه شروع شده و به زمان معاصر ختم گردیده است.
بخش سوم درباره ادوار فقه شیعه و معرفی فقهای آنان است که دارای ۹ دوره است و از زمان ارتحال رسول مکرم (ص) شروع شده و به دوران فقهای معاصر منتهی گردیده است.
بخش چهارم پیرامون علم اصول فقه و دانشمندان آن علم است که دارای دو فصل است؛ فصل اول درباره پیدایش علم اصول فقه و اهمیت آن در میان علوم اسلامی است و فصل دوم درباره تحول علم اصول فقه در طول تاریخ علوم اسلامی می‌باشد که از بدو پیدایش تاکنون به هشت دوره تقسیم شده است.
● ملاحظات انتقادی
مولف محترم هر چند که از محققان برجسته و چهره‌های ماندگار کشور است و هر آن کس که دستی در تالیف و تحقیق دارد معترف است که ایشان، الحق و الانصاف در نگارش کتاب تاریخ فقه و فقهاء رنج فراوان برده است اما از آنجا که هیچ نوشته بشری مصون از خطا نیست و العصمه لاهل‌ها و از باب «حیات العلم بالنقد و الرد۱۰ » نقد بر کتاب ایشان وارد است که به ترتیب شماره صفحات بیان می‌شود؛
۱) در صفحه ۸ آمده است: «معروف است که می‌گویند، شان نزول و مورد روایت نه معمم است و نه مخصص»
این سخن ناتمام است زیرا در نزد علما مشهور است «آیه‌ای که دارای عموم و شمول باشد، شان نزولش مخصص نیست بلکه عموم لفظش معتبر است. از باب نمونه در اینجا کلمات عده‌ای از علماء در این باره نقل می‌شود.
الف) حضرت آیت‌الله العظمی آقای خوئی (رحمت الله) در مصباح الفقاهه ۲۵۶/۱ گفته است: ان القرآن لا یختص بطائفه و لا بمصداق و الالنفد تلک الطائفه و انعدم ذلک المصداق بل القرآن یجری مجری الشمس و القمر کما فی عده من الرویات.
ب) امام خمینی (قدس سره) در رساله الاجتهاد و التقلید صفحه ۱۰۶ فرموده است: ان المورد لا یوجب تخصیص الکبری الکلیه.
ج) فاضل مقداد در کنز العرفان ۳۷۷/۲ گفته است» ان خصوص السبب لا یخصص.
د) آیت الله روحانی در کتاب قیم فقه الصادق ۲۹۰/۱۲ گفته است: ان المسلم عند الاصحاب ان خصوص المورد لا یخصص عموم الوارد.
ه) محقق جلال الدین سیوطی در الاتقان فی علوم القرآن ۸۵/۱ گفته است: و من الادله علی اعتبار عموم اللفظ احتجاج الصحابه و غیرهم فی وقایع به عموم آیات نزلت علی اسباب خاصه شائعا ذائعا بینهم.
همچنین در مورد روایت، فقها از باب دلالت تنبیه و ایماء به عمومیت حکم قائل هستند مثلا فاضل تونی در وافیه الاصول صفحه ۲۲۸ در این باره گفته: ان مدار الاستدلال فی الکتب الفقیه علی دلاله التنبیه و هذا هو مراد المحقق فی المعتبر حیث حکم بحجیه تنقیح المناط القطعی کما اذا قیل له علیه السلام: صلیت مع النجاسه فیقول علیه السلام: اعد صلاتک فانه یعلم منه ان عله الاعاده هی النجاسه فی البدن او الثوب و لامد خلیه لخصوص المصلی او الصلاه.
و نیز فقیه بحرانی در حدائق ۵۶/۱ گفته است: ان مدار الاستدلال فی الکتب الفقهیه فی جل الاحکام الفقیهه علی دلاله التنبیه اذ لو لوخط خصوصیه السائل او الواقعه لم یثبت حکم کلی فی مسئله شرعیه الانادرا.
۲) در صفحه ۴۲ آمده است: به شهادت قرآن و تاریخ، پیامبر اسلام خواندن و نوشتن نمی‌دانست و الذین یتبعون الرسول النبی الامی الذی یجدونه مکتوبا عندهم فی التواره و الانجیل «اعراف / ۱۵۷».
این کلام تمام نیست زیرا که اکابر علمای امامیه مانند شیخ مفید در اوائل المقالات صفحه ۱۳۵ و شیخ طوسی در مبسوط ۱۲۰/۸ و محمد بن ادریس در سرائر ۱۶۶/۲ و محقق حلی در شرایع الاسلام ۶۷/۴ و علامه حلی در تحریر الاحکام ۱۸۰/۲ و فاضل آبی در کشف الرموز ۴۹۳/۲ و شهید اول در غایه المراد ۷/۴ و فاضل مقداد در تنقیح ۲۳۷/۴ و ابن فهد حلی در مهذب ۴۵۷/۴ و فاضل هندی در کشف اللثام ۳۲۲/۲ و علامه مجلسی در بحارالانوار ۱۳۴/۱۶ و فیض کاشانی در تفسیر صافی ۱۷۲/۵ و محقق طباطبائی در ریاض المسائل ۳۸۶/۲ و سید محمد مجاهد در مناهل صفحه ۷۰۱ و محقق عاملی در مفتاح الکرامه ۱۰/۱۰ تصریح کرده‌اند که پیامبر اسلام بعد از بعثت خواندن و نوشتن می‌دانسته‌ است و بر این معنی روایات متظافره دلالت دارد و از باب نمونه دو حدیث در اینجا نقل می‌شود:
الف) محمد بن حسن صفار در کتاب بصائر الدرجات باب ان رسول الله (ص) کان یقرء و یکتب بکل لسان، صفحه ۲۲۷ به اسنادش از عبدالرحمن بن الحجاج روایت نموده که امام صادق علیه السلام فرموده است: ان النبی صلی الله علیه و آله کان یقرا و یکتب و یقرا مالم یکتب.
ب) محمد بن حسن صفار نیز در کتاب بصائر الدرجات ص ۲۲۵ مسندا از جعفر بن محمد صوفی نقل نموده که گفت: سالت ابا جعفر علیه السلام محمد بن‌علی الرضا علیه السلام و قلت له یا بن رسول الله لم سمی النبی الامی قال: ما یقول الناس قال قلت له جعلت فداک، یزعمون انما سمی النبی الامی لانه لم یکتب فقال علیه السلام: کذبوا علیهم لعنه الله انی یکون ذلک و الله تبارک و تعالی یقول فی محکم» فکیف کان یعلمهم ما لا یحسن و و الله لقد کان رسول الله (ص) یقرا و یکتب باثنین و سبعین او بثلثه و سبعین لسانا و انما سمی الامی لانه کان من اهل مکه و مکه من امهات القری و ذلک قول الله تعالی فی کتابه «لتنذر ام القری و من حول‌ها»
این حدیث را شیخ صدوق در علل الشرایع ص ۱۲۴ و معانی الاخبار ص ۵۲ مسندا از جعفر بن محمد صوفی نقل نموده است. و همچنین علامه مجلسی در بحارالانوار ۱۳۲/۱۶ و فیض کاشانی در تفسیر صافی ۱۷۲/۵ آن را آورده‌اند.
و سه نفر از اعاظم علما در این باره ادعای اجماع نموده‌اند:
الف: شیخ طوسی در مبسوط ۱۲۰/۸ در مبحث شرایط قاضی گفته است: والذی یقتضیه مذهبنا ان الحاکم یجب ان یکون عالما بالکتابه و النبی علیه السلام عندنا کان یحسن الکتابه بعد النبوه و انما لم یحسن‌ها قبل البعثه
ب) ابن ادریس در سرائر ۱۶۶/۲ در بحث قضاء گفته است: والذی یقتضیه مذهبنا، ان الحاکم یجب ان یکون عالما بالکتابه و النبی علیه السلام عندنا کان یحسن الکتابه بعد النبوه و انما لم یحسنها قبل البعثه.
ج) محقق طباطبائی در ریاض المسائل ۳۸۶/۲ بعد از نقل کلام ابن ادریس در ما نحن فیه گفته است:
«ظاهره الاجماع علیه منا»
مضافا بر اینها آیه شریفه «رسول من الله یتلوا صحفا مطهره» بینه ۲/، دلالت دارد بر اینکه پیامبر اسلام خواندن می‌دانسته است زیرا تلاوت صحف بر خواندن از روی نوشته، ظهور دارد.
و سرانجام، اینکه پیامبر اسلام بعد از بعثت خواندن و نوشتن نمی‌دانسته است، قول علمای عامه است همان‌طور که شیخ مفید در کتاب اوائل المقالات صفحه ۱۳۷ بدان تصریح کرده است.
۳) در صفحه ۵۲ آمده است «هنگامی که مسلمانان ارض سواد (عراق و فارس) را فتح کردند صحابه در توزیع اراضی بین فاتحین اختلاف کردند، مقاتلان می‌خواستند که اراضی تقسیم شود و به آیه خمس استدلال می‌کردند ولی عمر خلیفه دوم تقسیم اراضی را بین جنگجویان به مصلحت نمی‌دانست و می‌گفت باید از خراج ارض سواد برای مرزبانی و کشورداری استفاده شود و سرانجام بعد از سه روز مجادله، عمر به آیه «ما افاء الله علی رسوله من اهل القری فلله و للرسول ولذی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل کی لا یکون دوله بین الاغنیاء منکم و ماآتاکم الرسول فخذوه و مانهاکم عنه فانتهوا» حشر / ۷ استدلال کرد و همه رای او را پذیرفتند و از نظر اول خود برگشتند»
این سخن خالی از اشکال نیست زیرا که عمر این عمل را بعد از مشورت با امیرالمومنین علیه السلام انجام داد چون که شیخ در کتاب الخلاف ۱۹۴/۴ مبحث فیء و قسمت غنایم گفته است: ان عمر استشار علیا علیه‌السلام فی ارض سواد فقال له علی علیه‌السلام : «دعها عده للمسلمین» و لم یامره بتقسیمها و لو کان واجبا لکان یشیرا الیه بالقسمه.
و موید این مطلب کلام شیخ انصاری رحمت الله در مکاسب محرمه ۳۵۷/۵ است. ایشان در مبحث اراضی خراجیه فرموده است: «و فی صحیحه محمد بن مسلم عن ابی جعفر علیه السلام قال سالته عن سیره الامام علیه السلام فی الارض التی فتحت بعد رسول الله (ص) فقال: ان امیرالمومنین علیه السلام قدسار فی اهل العراق بسیره فهی امام لسائر الارضین الی آخر الخبر» و ظاهرها ان لسائر الارضین المفتوحه بعد النبی (ص) حکم‌ها حکم ارض العراق. ۱ ه-
و همچنین در روایت محمد حلبی آمده است: «سئل ابو عبدالله علیه‌السلام عن السواد ما منزله؟ فقال: هو لجمیع المسلمین لمن هو الیوم و لمن یدخل فی الاسلام بعد الیوم.» (وسائل الشیعه ۲۷۴/۱۲ و ۳۴۶/۱۷) مضافا بر اینها آیه شریفه بر مدعای عمر دلالت ندارد.
۴) در صفحه ۹۳، سلیمان بن مهران اسدی ملقب به اعمش در عداد فقهای اهل سنت معرفی شده است.
این سخن کاملا خطاست زیرا که او از فقها و اعیان شیعه بوده است. در این باره محقق خوئی (رحمه الله) در معجم رجال الحدیث ۲۸۱/۸ از ابن شهرآشوب نقل کرده که سلیمان اعمش از خواص اصحاب امام صادق علیه‌السلام بوده است و خود ایشان نیز فرموده: لا اشکال فی ان تشیع الاعمش من المتسالم علیه بین الفریقین. و همچنین سید عبدالحسین شرف‌الدین در کتاب المراجعات مراجعه ۱۶ و سید محسن امین در اعیان الشیعه ۳۱۶/۷ تصریح کرده‌اند که سلیمان بن مهران اعمش از فقها و محدثین شیعه بوده است.
۵) در صفحه ۱۲۸، محمد‌بن احمد بن خاقان نهدی مشهور به حمدان قلانسی از اصحاب معروف ائمه علیهم السلام شمرده شده است.
این کلام تمام نیست چون که با مراجعه به کتب رجالی مانند رجال شیخ طوسی و معجم رجال الحدیث ۲۵۳/۶ و ۳۳۰/۱۴ معلوم می‌شود که او از اصحاب هیچ‌کدام از ائمه علیهم السلام نبوده است.
۶) در صفحه ۱۲۸، میرک بن موسی بن ابراهیم حسین تونی در عداد اصحاب معروف ائمه معصومین آورده شده است.
این سخن کاملا اشتباه است زیرا که او از اصحاب ائمه علیهم السلام نیست چون در سال ۱۰۹۸ هـ در گذشته است. مرحوم اردبیلی در جامع الرواه ۲۸۴/۲ درباره او گفته است: میرک بن ابراهیم الحسینی التونی سید جلیل القدر عظیم الشان رفیع المنزله الی ان قال: توفی رحمه الله تعالی سنه ثمان و تسعین بعد الالف و حضرت آیت‌الله آقای خوئی (رحمت الله) در معجم رجال الحدیث ۱۰۳/۱۹ همین کلمات را نقلا از جامع الرواه در ذیل شرح حال او آورده است.
۷ ) در صفحه ۱۶۰ درباره کتاب‌ «الانتسار» سید مرتضی رحمه الله آمده است که آن قدیمی‌ترین کتاب فقهی شیعه است که متعرض مسائل خلافی شده و اقوال مختلفه در آن مسائل را بیان داشته است. این کلام ناتمام است زیرا که این سخن با آنچه که در صفحه ۱۴۶ آمده تناقض دارد چون که در آنجا یکی از مصنفات شیخ مفید، کتاب الاعلام فیما اتفقت الامامیه علیه من الاحکام ذکر شده و در این باره گفته شده است؛ در واقع نخستین بنای فقه مقارن به دست این عالم توانا تاسیس شد و با انتسار سیدمرتضی و خلاف شیخ طوسی و تذکره الفقهای علامه این بنا تکمیل گردید.
و مولف محترم در همانجا از شیخ مفید در مقدمه الاعلام نقل نموده که گفته است: «اکنون من احکام فقهی مورد اتفاق امامیه و مسائل فقهی اتفاقی اهل سنت و یا برخی از فرقه‌های آنان را که با نظر امامیه اختلاف دارند در اینجا گرد آورده‌ام و کسی در این کاربر من سبقت ندارد.»
و همچنین در صفحه ۱۸۲ تصریح شده به این که کتاب الاعلام شیخ مفید قبل از انتصار سیدمرتضی و خلاف شیخ طوسی نگاشته شده است.
و اخیرا کتاب الاعلام شیخ مفید در ضمن مصنفات او چاپ شده است.
بنابراین قدیمی‌ترین کتابی که در فقه مقارن نوشته شده است کتاب الاعلام شیخ مفید است نه کتاب الانتصار سید مرتضی.
۸) در صفحه ۱۶۹ درباره الذخیره آمده است: برحسب فحصی که از طرف این جانب به عمل آمده نسخه‌ای از آن در دست نیست.
این سخن کاملا خطاست زیرا که کتاب «الذخیره فی علم الکلام» تالیف سیدمرتضی در قم توسط جامعه مدرسین در سال ۱۴۱۱ ق مطابق سال ۱۳۷۰ ش چند سال قبل از تالیف کتاب تاریخ فقه و فقها (سال ۱۳۷۵) چاپ و منتشر شده است.
۹) در صفحه ۲۴۴ حاشیه آن آمده است؛ «گفتنی است که انتساب تصحیح الاعتقاد به مفید قطعی نیست.»
این سخن خالی از اشکال نیست چون که اولا، این سخن با آنچه که در صفحه ۱۴۴ آمده متناقض است زیرا در آنجا کتاب تصحیح الاعتقاد بصواب الانتقاد بطور یقینی از آثار شیخ مفید شمرده شده است.
ثانیا: مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی کتابشناس کم نظیر شیعه در کتاب گرانسنگ الذریعه ۳۶۲/۲ بعد از ذکر کتاب اعتقادات شیخ صدوق، تصریح کرده که شیخ مفید آن را شرح نموده است و همچنین در جای دیگر از الذریعه ۱۹۳/۴، کتاب تصحیح الاعتقاد را از آثار شیخ مفید می‌داند.
ثالثا: علامه مجلسی کتاب شرح عقائد صدوق توسط شیخ مفید را یکی از مصادر بحارالانوار، (۷/۱) قرار داده و طریق و سند خودش را به کتب شیخ مفید در موضع دیگر از بحارالانوار (۶۹/۱) ذکر نموده است و اخیرا این کتاب با حواشی عده‌ای از علمای بزرگ مانند سید هبه الدین شهرستانی در ضمن مصنفات شیخ مفید چاپ شده است.
۱۰) در صفحه ۳۲۴ ضمن ذکر مصنفات شیعه در علم اصول الفقه کتابی از ابن الجنید تحت عنوان «کتاب کشف التمویه و الالتباس فی ابطال القیاس» نام برده شده است.
در حالی که در فهرست نجاشی چاپ مکتبه داوری صفحه ۲۷۵ و چاپ جامعه مدرسین قم صفحه ۳۸۷ ضمن بیان اسامی تصنیفات محمد بن احمد بن الجنبید نام کتاب فوق‌الذکر، آمده است: «کتاب کشف التمویه و الالباس علی اغمار الشیعه فی امر القیاس» و در معجم رجال الحدیث ۳۲۰/۱۴ و فهرست نجاشی ۳۰۹/۲ چاپ بیروت نام آن کتاب بدین گونه آمده است: «کتاب کشف التمویه و الالباس علی اعمال الشیعه فی امر القیاس»
بنابراین آوردن کلمه «ابطال» در انتهای نام این کتاب صحیح نیست.
دکتر علی سعیدی
‌استادیار دانشگاه پیام نور
منابع و ماخذ:
-۱ قرآن کریم.
-۲ امام خمینی (ره ) رساله الاجتهاد و التقلید، موسسه اسماعیلیان، قم، ۱۳۸۵ ق.
-۳ انصاری، مرتضی المکاسب المحرمه، موسسه دارالکتاب، قم، بی‌تا
-۴ اردبیلی، محمد، جامع الرواه، کتابخانه آیت‌الله مرعشی، قم ۱۴۰۳ ق.
-۵ ابن ادریس، محمد سرائر، موسسه النشر الاسلامی، چاپ اول، قم، بی‌تا.
-۶ ابن فهد حلی، احمد، المهذب البارع، موسسه النشر الاسلامی، قم، ۱۴۰۰ ق.
-۷ سیوطی، عبدالرحمن، الاتقان فی علوم القرآن، المکتبه العصریه، بیروت، ۱۴۰۸ ق.
-۸ حلی، جعفر، شرائع الاسلام، اعداد عبدالحسین محمدعلی، چاپ دوم، دارالاضواء، بیروت، بی‌تا.
-۹ حلی، حسن، تحریرالاحکام، افست از چاپ سنگی، موسسه طوس، مشهد، بی‌تا
-۱۰ خوئی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، چاپ چهارم، دارالزهراء بیروت، ۱۴۰۹ ق.
-۱۱ خوئی ابوالقاسم، مصباح الفقاهه، چاپ سوم، انتشارات وجدانی، قم ۱۳۷۱ش.
-۱۲ روحانی، صادق، فقه‌الصادق، موسسه دارالکتاب، قم ۱۴۱۴ ق.
-۱۳ صدوق، محمد، معانی الاخبار، انتشارات اسلامی، قم، ۱۳۶۱ ش.
-۱۴ صفار، محمد، بصائر الدرجات، کتابخانه آیت‌الله مرعشی، قم، ۱۴۰۴ ق.
-۱۵ طباطبائی، محمد، ریاض المسائل، افست از چاپ سنگی، موسسه آل البیت، قم، بی‌تا
-۱۶ فاضل مقداد، کنز العرفان، مکتبه مرتضویه، تهران، ۱۳۶۹ ش.
-۱۷ فاصل تونی، عبدالله، الوافیه فی اصول الفقه، چاپ دوم. موسسه مجمع الفکر الاسلامی، قم، ۱۴۱۵ ق.
-۱۸ عاملی، محمد، وسائل الشیعه، چاپ ششم مکتبه اسلامیه، تهران، ۱۴۰۳ ق.
-۱۹ علم الهدی مرتضی، الذخیره فی علم الکلام، موسسه النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۵ ق.
-۲۰ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۳ق.
منبع : روزنامه رسالت


همچنین مشاهده کنید