پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

مستوفی‌الممالک و درخواست وام از آمریکا


مستوفی‌الممالک و درخواست وام از آمریکا
در اواخر دهه ۱۹۱۰ و به ویژه در نیمه دوم این دهه، دولت ایران برای اداره کشور نیازمند استفاده از منابع مالی خارجی بود.
در این سال‌ها انگلستان به دلایل گوناگون نمی‌خواست کمک مالی بیشتری به ایران کند و در سال‌های ۱۹۱۷ به بعد، روسیه نیز به دلیل تغییر رژیم فرصت نمی‌کرد که با ایران دادوستد کند و بیش از هر چیز به مسائل داخلی علاقه نشان می‌داد. محمدقلی‌مجد، نویسنده کتاب «قحطی بزرگ» که رویدادهای ایران را در سال‌های ۱۹۱۷ تا ۱۹۱۹ (۱۲۹۸-۱۲۹۶) بررسی کرده است، همانند سایر پژوهشگران معتقد است که ایران در این سال‌ها به سمت آمریکا گرایش پیدا کرده و می‌خواست که از کمک‌های مالی این کشور استفاده کند. آنچه در ادامه می‌آید، گزیده نوشته‌های مجد در این باره است:
وام آمریکایی
دولت ایران در سال‌های ۱۹۱۷ به بعد به شدت مقروض بود و نمی‌توانست از انگلیس و آمریکا وام دریافت کند و به همین دلیل حتی به این فکر افتاد که جواهرات سلطنتی را بفروشد. یک مقام خارجی در ایران می‌نویسد: «دولت ایران دارای مجموعه بزرگی از سنگ‌های با ارزش، بیش از همه مروارید و البته الماس، یاقوت، یاقوت کبود و زمرد است که ارزش آنها بالغ بر ۳۰میلیون دلار تخمین زده می‌شود.
ایرانی‌ها امیدوارند که این جواهرات را در ایالات متحده آمریکا به فروش رسانند. سخن از مالیات بر درآمد و نیز مالیات جنگی بر بسیاری از کالاها نیز هست.
قرار شد قضیه جواهرات یک سال بعد پیگیری شود. دولت ایران برای گریز از وضعیت وخیم مالی و کنترل روس و انگلیس تلاش کرد در ازای وثیقه جواهرات، وام بگیرد. در ۱۰ سپتامبر ۱۹۱۵ چنین تلگراف کرده بود: «... دولت ایران امید دارد یک وام ۱۰ تا ۲۰میلیون دلاری به دست آورد. گفته می‌شود: شماری از قدرت‌های اروپایی درگیر در جنگ تمایل خود را برای دادن وام اعلام کرده‌اند. دولت ایران ترجیح می‌دهد این پول را از ایالات متحده آمریکا تهیه کند. دولت ایران جواهراتی دارد که می‌خواهد آنها را وثیقه بگذارد...» دولت ایران طی تلگرافی نظر وزارت امور خارجه آمریکا را درباره چشم‌انداز یک وام دولتی یا خصوصی جویا شده است. در ۱۴ سپتامبر، موضوع مورد توجه وزارت بازرگانی و خزانه‌داری قرار گرفت و در اول اکتبر، اف، کیو براون از موسسه بانکی دموند و کمپانی نیویورک علاقه‌مندی خود را نشان دادند. در گزارشی از سوی کالدول آمده است: «در ۹ سپتامبر ۱۹۱۵ جلسه‌ای با حضور شاه، ارباب کیخسرو کارپرداز و مستوفی‌الممالک نخست‌وزیر تشکیل شد و بحث درباره افزایش وجوه برای تامین هزینه‌های جاری دولت ایران صورت گرفت. این ۳ نفر توافق کردند پیش از پذیرش وام و مساعدت‌های پیشنهاد شده از سوی هر یک از طرف‌های درگیر جنگ در اروپا، مساله استقراض را باید بی‌سروصدا از طریق این گروه با دولت آمریکا و تامین‌کنندگان مالی آمریکایی تمام کرد. پس از این نشست، مرا فراخواندند و نخست‌وزیر از من خواست موضوع را به وزارت خارجه به دولت خود تلگراف کنم.»
کالدول می‌افزاید: « با توجه به اوضاع و روابط با بعضی قدرت‌های خاص اروپایی که وزارت بی‌تردید از آنها مطلع است، آنها به شدت مایلند که بی‌سروصدا این وام را از آمریکا تامین کنند... جواهراتی که از آنها سخن رفت شامل انواع سنگ‌های گوناگون قیمتی است که متعلق به یکی از شاهان بوده است. یک کارشناس فرانسوی قیمت آنها را ۳۵ میلیون دلار گزارش کرده است. به نظر می‌رسد که قیمت این سنگ‌ها، بیشتر از این رقم باشد... اگر وثیقه، مورد نظر باشد، پذیرفتنی است که این جواهرات را به عنوان وثیقه پذیرفت یا آنها را به قیمتی نزدیک به قیمت واقعی فروخت. چنانچه جواهرات را بفروشیم، فرصت سرمایه‌گذاری پرسودی در انتظار است. از من خواسته شد موضوع را علنی نکنیم... در ۱۱ اکتبر وزارت خارجه آمریکا به کالدول پاسخ داد و نوشت: «پیرو تلگراف‌ ۱۰سپتامبر شما، اف. کیو براون و یکی از مدیران موسسه بانکی نیویورک خواستار اطلاعات درباره وام ایران شده‌اند. معین کنید الان وثیقه کجاست. در صورت موافقت با وام کجا قرار می‌گیرد تا کارشناس بتواند ارزیابی کند. کالدول در ۲۳ اکتبر ۱۹۱۵ جواب داد: «... جواهرات بیشتر مروارید است، تعدادی الماس و مواد دیگر نیز وجود دارد که در خزانه دولتی در تهران نگهداری می‌شود. نخست‌وزیر پیشنهاد می‌کند ارزیابی پس از حصول توافق درباره تمام جزئیات توسط کارشناسان طرفین در ایران صورت پذیرد. مبلغ وام ۱۰میلیون دلار، ۳۰ ساله با سود سالانه و اصل پول در ۳۰قسط مستهلک می‌شود. وثیقه می‌تواند در هر مکان یا کشور قابل اعتماد قرار گیرد. وام‌دهنده می‌تواند جواهرات را انتخاب کند. ۵هفته بعد کالدول نوشت: «مقام‌های دولت ایران بی‌صبرانه در انتظار پاسخ روشنی از آمریکا هستند. به نظر می‌رسد این وام امکان‌پذیر است. وثیقه بی‌تردید به طور کامل تامین است... من اخیرا از نخست‌وزیر شنیدم که او ارزش جواهرات را ۵۰ تا ۶۰میلیون دلار می‌داند.
بیشتر این جواهرات مروارید هستند... پیشنهاد من این است که ارزش جواهرات توسط دو کارشناس ارزیابی شود؛ یکی به هزینه وام‌دهنده و دیگری به انتخاب و هزینه دولت. اگر معلوم شود ارزش وثیقه با ارزش وام برابری نمی‌کند، دولت ایران تمام هزینه ارزیابی را پرداخت کند... دولت ایران نمی‌خواهد همه جواهرات خود را به عنوان وثیقه برای تامین وام ۱۰میلیون دلاری بگذراند، بلکه تنها بخشی از آنها را می‌خواهند وثیقه دهند. آنها پیشنهاد می‌کنند به ازای یک دلار ارزش جواهرات ۷۵ سنت حاصل شود. من شخصا تردید دارم که این وام بر مبنای چنین تفاوت اندک تامین شود. به نخست‌وزیر نیز این را اعلام داشته‌ام. با این حال، من عقیده دارم که وثیقه کافی در ازای مقدار جواهرات گرو گرفته شده داده می‌شود... همچنین از طریق همین مقام‌های ایرانی آگاه شدم که دست کم سه قدرت اروپایی نیز برای پرداخت وام به ایران پیشنهاد داده‌اند. لکن وزارتخانه بی‌تردید می‌تواند ضرورت و خردورزی ایران در رد کمک پیشنهادی آنها را در این زمان دریابد. بهتر است این موضوع از چشم روزنامه‌ها پنهان مانده و بی‌‌سروصدا انجام شود... این کار نیز قابل توافق است که جواهرات مورد وثیقه توسط یک شرکت مسوول در نیویورک یا جای دیگر در مکانی امن نگهداری شوند. تقاضا دارم چنانچه تمایل برای بحث درباره وام وجود دارد این موضوع مورد توجه جدی و فوری قرار گیرد.
پیگیری این ماجرا نشان می‌دهد که هیچ اتفاقی نیفتاد و پس از چند مکاتبه بی‌هدف، موضوع کنار گذاشته شد. در نامه‌ای به تاریخ ۱۴ ژانویه ۱۹۱۶ مامور بازرگانی مسوول در وزارت بازرگانی در نیویورک اطلاع می‌دهد نماینده‌ای از شرکت هریس، فوربز و کمپانی و آقای بنت واکر به این معامله علاقه نشان داده‌اند. واکر به پورتمن اطلاع داده است: «شرکت هریس، فوربز و کمپانی قدری به این کار تمایل دارند. آقای داکر گفته است که در دادن وام در برابر وثیقه، باید الزاما وثیقه در دست یک معتمد در آمریکا قرار گیرد. اگر این کار امکان‌پذیر باشد، در آن صورت در برابر جواهرات آورده شده از طرف ایران می‌توان وام داد: آقای واکر علاقه‌ داشتند روشن سازند طرف‌های بانک‌دار علاقه‌مند به این طرح متعهد به پرداخت وام نیستند...»
● ایران در جست‌وجوی کمک آمریکا
ایرانی‌ها که با نسل‌کشی و تنگنای سیاسی و مالی کشورشان روبه‌رو بودند، برای دریافت کمک سیاسی و مالی، به آمریکا رو آوردند. ساوثرد می‌نویسد: «به طور کلی ظاهرا ایرانیان همواره بهترین احساس را نسبت به ایالات‌متحده داشته‌اند؛ اما هنگامی که کشورمان به عنوان یکی از هم‌پیمانان روسیه و انگلستان وارد جنگ شد، به خاطر نفرت ایرانیان از این دو کشور، این احساس پدید آمد که با پیوستن ایالات‌متحده به روسیه و انگلستان، تا حد زیادی جایگاه و اعتبار پیشین خود را نزد ایرانیان از دست داد. البته این گرایش از سوی تبلیغات‌چی‌های دشمن فراهم آمده بود و به شکلی زیرکانه و پنهانی در میان برخی از دموکرات‌های تندرو ایرانی احساسی نزدیک به ناخرسندی واقعی در حال شکل‌گیری بود. خوشبختانه توطئه ناکام ماند و این احساس دوامی پیدا نکرد و من باور دارم که هم‌اکنون دیگر هیچ احساسی از ناخرسندی واقعی نسبت به ایالات‌متحده نزد هیچ یک از مقام‌ها یا سیاستمداران برجسته ایرانی وجود ندارد. در واقع احساسی که در حال شکل‌گیری است، حکایت از تقویت نگاهی دارد که ایالات‌متحده را تنها قدرتی می‌داند که می‌تواند ایران را کمک کند تا در کنفرانس صلح حضور داشته باشد و این چیزی است که ایرانیان به عنوان تنها امید خود برای جبران تمام یا بخشی از خساراتی می‌دانند که در اثر تهاجم قدرت‌های متخاصم به کشورشان وارد گردید... به درستی می‌توان گفت که تنها اندیشه غالب در میان تمام میهن‌پرستان ایران که نگران دولت و کشور خود هستند، آن است که شاید بتوانند روابط دوستانه با تمام قدرت‌های متخاصم را حفظ کرده و جایگاهی در کنفرانس بزرگ صلح به دست آورند و این امر دست‌کم با بهره از نفوذ ایالات‌متحده امکان‌پذیر است. بیشتر ایرانیان احساس می‌کنند که روسیه و انگلستان با حضور آنها در کنفرانس صلح مخالفت خواهند کرد و چنانچه کنترل انگلیسی‌ها بر کابینه فعلی در تهران دوام یابد، احتمالا از بیان خواسته‌های حقیقی دولت ایران در این باب ممانعت خواهد شد.»
در نوامبر ۱۹۱۸، یک هیات آمریکایی برای امدادرسانی در امر قحطی وارد ایران شده بود و وایت نحوه استقبال از آنها را در ایران این‌گونه توصیف می‌کند: «ایرانیان از تمام طبقات، احساسات بسیار دوستانه خود را نسبت به ایالات‌متحده و آمریکایی‌ها به خوش‌آمدگویی بسیار پرشور و صمیمانه خرد و کلان به هیات آمریکایی امدادرسانی به ایران به ریاست دکتر اچ.پی.جادسون، رییس دانشگاه شیکاگو که در اول نوامبر وارد تهران شد، به مهیج‌ترین شکل نشان دادند. همه در ادای احترام با یکدیگر رقابت می‌کردند. اعضای هیات طی اقامت یک ماهه خود بارها با شاه ایران دیدار کردند. نخستین ضیافت شامی که تاکنون برای خارجی‌ها در ساختمان مجلس برگزار شده است، به افتخار اعضای هیات و از سوی نمایندگان تهران انجام گرفت. اتاق بازرگانی و بسیاری از سازمان‌ها و افراد دیگر به بهترین شکل پذیرایی کردند. در خود انگیختگی پذیرایی از آنها نمی‌توان تردید کرد.» وایت می‌افزاید: «همان‌طور که در گزارش سه‌ماه قبل ذکر شد، ایرانیان به خاطر نفرت دیرینه خود نسبت به روسیه و خصومت تازه ایجاد شده خود نسبت به انگلستان، علاقه چندانی به متفقین در دوران جنگ نداشتند.» اما درباره آمریکا، اوضاع فرق می‌کرد. وایت درباره روابط ایران و آمریکا می‌نویسد: «ایران اعتماد بسیاری به ایالات‌متحده دارد و به آن به عنوان پشتیبان و یاری‌دهنده در کنفرانس صلح می‌نگرد. برای آنکه موضع ایران برای دولت و ملت آمریکا روشن‌تر گردد، تصمیم گرفته شد هیاتی به سرپرستی موتمن‌الملک به ایالات‌متحده اعزام گردد. هماهنگی دقیق درباره این هیات هنوز انجام نگرفته است؛ لکن امید می‌رود که بتواند به‌زودی (مقدمات آن) آغاز گردد.» هیات ویژه هرگز اعزام نشد. دلایل آن در گزارش بعدی وایت به این شکل آمده است: «اکنون به نظر می‌رسد که تقریبا به یقین می‌توان گفت که این سفارت انگلستان بوده است که مانع از اعزام هیات ایرانی مورد اشاره در گزارش سه‌ماه قبلی به ایالات‌متحده شده است. این سفارتخانه نمی‌خواسته است در این‌باره تبلیغاتی در آمریکا و احساسات به نفع ایران تحریک بشود و قضیه ایران بیش از پیش بر همه در آنجا روشن گردد. ظاهرا انگلستان مایل است ایرانیان برای کمک و یاری تنها روبه سوی او داشته باشند. حقیقت آن است که سفیر انگلیس به کیخسرو شاهرخ، یک بازرگان برجسته زرتشتی گفته است، انگلستان تنها کشوری است که واقعا دارد به ایران کمک می‌کند و اظهار داشته است که وی باید در هر دادوستدی که در خارج انجام می‌دهد، این امر را به یاد داشته باشد و از هر کاری که مغایر منافع انگلستان باشد، خودداری ورزد. درست در همان زمان امکانات سفر از وی سلب شد؛ ظاهرا تنها به این خاطر که سفارت انگلستان گمان می‌کرد بنا است او به دلایل سیاسی به آمریکا برود یا دست‌کم این ماموریت را داشته باشد که از آنجا یک مستشار مالی برای دولت ایران بیاورد.» ساوثرد درباره اصلاحات مالی آمریکایی استخدام یک مستشار مالی آمریکایی، می‌نویسد: «در این رابطه شایسته ذکر است که بسیاری از مقام‌های ایرانی که من با آنها گفت‌وگو کرده‌ام بر لزوم اصلاح جامع نظام مالی ایران در تمام شعب آن تاکید ورزیده‌اند و از اینکه آقای شوستر نتوانست کار خود را پس از آغاز به انجام برساند، اظهار تاسف کرده‌اند. برنامه فعلی ایرانیان، اکنون این است که شرایط را برای تصدی این کار از سوی مستشاران مالی آمریکایی فراهم کنند و بنده از سوی برخی از اعضای کابینه فعلی مستقیما آگاهی یافتم که وزرا انتظار دارند این کار بسیار زود انجام گیرد. آنها احساس می‌کنند با از میدان به در شدن روسیه، دیگر مانعی در کار نیست و ماجرای شوستر تکرار نخواهد شد. با توجه به نگاه مالکانه و صاحب‌اختیارگونه سفارت انگلستان در تهران نسبت به دولت ایران، من معتقدم که انگلیسی‌ها با مستشاران مالی آمریکا و اصولا غیرانگلیسی مخالفند.»
او درباره شوستر می‌افزاید: «از آقای شوستر، مستشار مالی آمریکایی که در ایران بود، به خوبی و با علاقه یاد می‌شود و او باعث شده است بسیاری از ایرانیان احترام بسیار زیادی برای توانایی آمریکایی‌ها قائل باشند. از سوی دیگر می‌گویند، بختیاری‌ها که در عرصه سیاسی تهران با نفوذ هستند، دچار نفرت مدام نسبت به تمام آمریکایی‌ها شده‌اند؛ زیرا آقای شوستر آمریکایی بساط مورد علاقه آنان را که همان حق حساب گرفتن و به طور کلی چپاول دولت و ملت بود، تقریبا از میان برداشت.»
وایت نیز به موضوع مشاوران مالی آمریکایی پرداخته است: «از زمان پایان جنگ، درباره احیای ایران بیشتر فکر می‌شود و به نظر می‌رسد، همه ناخودآگاه برای دریافت کمک و استفاده از مشاوران و کارشناسان فنی می‌رسد که همه مشتاقند بازهم روابط صمیمانه‌تری با ایالات‌متحده پایه‌ریزی شود و من در جلسه‌ای که با حضور بازرگانان برجسته تهران، چندی پیش در بازار برگزار شد، دریافتم که تصمیم گرفته‌اند تلاش کنند روابط تجاری خود را با آمریکا گسترش دهند.»
بالاخره، با کمک آمریکا، ایران امیدوار شد جایگاهی در کنفرانس صلح یافته و برای جبران خسارات وارد شده در دوران جنگ اقدامی صورت گیرد: «اکنون با پایان جنگ، ایران می‌خواهد تا حد امکان از پیمان صلح برای خود سهمی ببرد. به این منظور در ماه نوامبر جلسه‌ای با حضور تمام وزیران سابق به ریاست نخست‌وزیر تشکیل و بر سر هشت اولویت یاد شده توافق شد. هیات اعزامی برای کنفرانس صلح از سوی شاه انتخاب شد و به سرعت در ۱۷ دسامبر برای به دست آوردن این خواسته‌ها اعزام گردید. ایران معتقد است، حتی در صورت نیافتن اجازه حضور سایر کشورهای بی‌طرف، این کشور حق دارد در کنفرانس صلح حضور داشته باشد؛ زیرا این کشور در جریان جنگ از سوی ارتش‌های بیگانه گوناگون که به قلمرو آن یورش برده‌اند، آسیب فراوان دیده است. ارتش‌های روسیه و عثمانی در پیش‌روی‌ها و عقب‌نشینی‌های متعدد خود در خاک ایران خسارت بسیاری وارد کرده‌اند و ایران اکنون خواهان جبران خسارات وارده و دریافت تضمین‌هایی است مبنی بر اینکه دیگر در آینده چنین اتفاقاتی رخ نخواهد داد.» عصر رقابت انگلیس و آمریکا در ایران آغاز شده بود.
منبع : روزنامه دنیای اقتصاد


همچنین مشاهده کنید