پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


اقتصاد شیکاگو کابز


اقتصاد شیکاگو کابز
قرار است که شرکت تریبون، این هفته نام خریدار تیم بیسبال شیکاگو کابز را اعلام کند. براساس گزارش شیکاگو تریبون که می‌بایست از منابع اطلاعاتی موثقی برخوردار باشد، خریداران احتمالی این تیم عبارتند از تام ریکتز، تاجر اهل شیکاگو، هرش کلاف، سرمایه‌گذار املاک در شیکاگو و مارک یوتی، سرمایه‌گذار سهام متعارف در نیویورک. هواداران این تیم که صد سال از آخرین قهرمانی آنها گذشته است، به شدت امیدوار شده‌اند.
این مطلب را تنها به این دلیل آورده‌ام که مارک کوبان معروف که پس از فروش شرکت خود از ضرر سهام یاهو جلوگیری کرد و مالک باشگاه بسکتبال دالاس موریکس می‌باشد که به کرات توسط دیوید اشترن، عضو کمیته NBA جریمه شده است، (هفته گذشته، ۲۵ هزار‌دلار دیگر جریمه شد)، چند هفته پیش در سایت فوق‌العاده‌اش، یعنی blogmaverick.com توضیح داد که چرا جزو خریداران نهایی تیم کابز قرار نگرفته است. وی ندانسته یا شاید بی‌پرده، بهترین توضیح را در باب ارزش دارایی‌ها در این روزها و آنچه که بر اقتصاد آمریکا رفته است را ارائه می‌کند.
هیچ گاه این را غیر قابل تصور نمی‌دانستم که سرمایه‌گذاری یک میلیارد‌دلاری در یک تیم ورزشی، سخت باشد. در مورد تیم کابز، این گونه بود. نام مرا هم به لیست افرادی که هرگز خواهان شرکت در این نوع فرآیند فروش نیستند، اضافه کنید. از هر ترفندی که می‌شناختم، استفاده کردم تا آنها را وادار نمایم که به من متعهد بمانند.
من مارک را از سال‌ها پیش و از زمانی می‌شناسم که در Silicon Valley ، به دنبال مشتری برای شرکتش، یعنی Audionee بود. هر از گاهی از طریق‌ای‌میل، با هم حرف می‌زنیم و روزهایی که دالاس در گلدن استیت بازی می‌کند، او هم می‌آید و با هم گپ می‌زنیم. تعداد بسیار زیادی از مالکان تیم‌های ورزشی هستند که پاپیون می‌زنند و هیچ وقت جرات نمی‌کنند که از حالت لوکس و تجملی خود خارج شوند. ولی مارک، تی‌شرت می‌پوشد و کنار تیمش می‌نشیند. بر سر داورها و بازیکنان تیم مقابل فریاد می‌زند و با بردها و باخت‌های تیمش، می‌میرد و زنده می‌شود. او هنوز هم، مثل طرفداران تیم‌های ورزشی و مثل بسیاری از ما، جوان است.
اما در رابطه با مسائل کاری، کودن و احمق نیست. او دالاس موریکس را خرید و این تیم را روی ریل برد انداخت و در مقابل، تماشاگران بسیار زیادی را به سالن کشاند. آیا این کار را با کابز تکرار خواهد کرد؟ کوبان می‌خواست که یک میلیارد‌دلار یا شاید بیشتر از آن، برای کابز هزینه کند که بخش بزرگی از این مبلغ، از طریق وام بانکی تامین می‌شد.
آیا این کار، ارزش یک میلیارد‌دلار هزینه را داشت؟ من از جریان‌های نقدینگی آگاه نیستم، اما برخلاف طرفداران دالاس، شک دارم که آنچه می‌توانست از امتیازهای مخصوص به دست آمد را کسب کرده باشیم. کل حقوق بازیکنان این تیم، برابر با ۱۱۸ میلیون‌دلار بوده که در لیگ NBA ، در رتبه هفتم از نظر میزان حقوق قرار دارند.
تیم کابز از نظر تعداد تماشاگران، در رده هفتم قرار داشت و در هر بازی ۴۰۷۴۳ نفر حاضر می‌شدند. در ورزشگاه ریگلی، جای زیاد دیگری وجود ندارد. تامپا که در مسابقات سالانه بیسبال شرکت کرد، به طور متوسط، در هر بازی، ۲۲۲۵۹ تماشاگر داشت.
WGN، ابر ایستگاهی است که هم‌اکنون، برروی بسیاری از ماهواره‌ها و سیستم‌های کابلی، ارسال می‌شود. تعمیرات انجام شده در زمین ریگلی در ۲۵ سال گذشته، هزینه چندان زیادی به همراه نداشته است. قیمت بلیت سکوها می‌تواند ۵۰دلار یا بیشتر باشد و نوشیدنی‌های ملایم به قیمت ۷‌دلار به فروش می‌رسند!
خوب! اگر کسی برای این باشگاه یک میلیارد‌دلار بپردازد، به نظر من، بیشتر نشانه پیروزی است تا اینکه نوعی و هزینه‌ فایده اقتصادی و نوعی کسب‌وکار باشد و این، جایی است که نظر من با مارک فرق می‌کند. من شک دارم که این خریدها با توجه به اصول اقتصادی معنادار باشد.
کوبان، این گونه ادامه می‌دهد: سپس بحران اعتبار، همه چیز را عوض کرد.
به نظر من، هیچ بانکی تمایل نخواهد داشت که در مقابل جریان‌های نقدینگی موجود، وام دهد و افزایش این جریان‌ها سخت خواهد بود.
یک مرتبه، آنچه که تصمیم کاری عاقلانه‌ای به نظر می‌رسید، دیگر همانند قبل نبود به ویژه اینکه همکاری‌ها و شراکت‌های مالی که در رابطه با آنها، با روسای بانک‌ها صحبت کرده بودم، برای وام‌های کوتاه مدت بودند. این بدان معنا بود که کابز، قرار بود که برای ۱۰۰ سال دیگر همین وضعیت را داشته باشد، پس حداقل یک دوره ۱۰ یا ۲۰ ساله برای وام خوب بود.
از این روست که می‌توان گفت کابز دیگر یک میلیارد‌دلار نمی‌ارزد. کابز، تقریبا همان تیم است! همان جریان نقدینگی. درست است که مبلغ مربوط به تبلیغات، به صورت نقدی پرداخت خواهد شد، اما این مقدار، چندان زیاد نیست. بدون تامین بودجه، دارایی یکسانی از ارزش بسیار کمتری برخوردار خواهد شد.
این کاهش ارزش، به چه میزان خواهد بود؟
در حالی که بازار اعتبار، این چنین شرایطی را داشت. گزینه دیگر این بود که تعداد سرمایه‌گذارها اضافه شده و پول پرداخت شود. با این حال، اگر قرار بود که پول پرداخت کنیم، من تحت هیچ شرایطی، قیمت نزدیک به یک میلیارد‌دلار را برای دارایی‌های این شرکت پیشنهاد نمی‌کردم.
وقتی که بحران اعتبار پیش آمد، ارزش پول به شدت افزایش یافت. این تنها مساله میزان ارزش کابز نبود، بلکه این نیز بود که من، با آن مقدار پول، چقدر می‌توانستیم در آورم.
پول، بسیار ارزشمند بوده و هست. فرصت‌های نامناسب سرمایه‌گذاری، به گونه‌ای تغییر می‌کردند که می‌توانستند درآمدی بیش از هر تیم ورزشی برای من داشته باشند. اصلا نمی‌توانستم سناریویی را تصور کنیم که در آن، ارزش کابز، نزدیک به ارقامی باشد که در رسانه‌ها بحث شده است.
به نظر من، همه چیز به اندازه ۴۰ درصد کاهش یافته است. احتمالا پاسخ صحیح، حدود ۶۰۰ میلیون‌دلار است. کوبان، صحبت خود را این گونه جمع‌بندی می‌کند: آخرین موقعیتی که می‌خواستم در آن باشم، این بود که آنقدر برای این تیم بپردازم که اگر درآمدها کاهش پیدا کنند، شانس برد نداشته باشم.
اکنون در اوایل سال ۲۰۰۹ قرار داریم. بانک‌ها زیاد وام نمی‌دهند، لذا ارزش دارایی‌ها به سرعت در حال بازگشت به ضریبی منطقی از پول و جریان گردش است.
ارزش مسکن به طور فزاینده‌ای با آن میزان پرداخت‌های وامی که جریان درآمد افراد قادر به پرداخت آن است برابر می‌شود و این با مبلغی، که هالوی بعدی برای آن که خانه را از دست شما در آورد، پرداخت خواهد کرد. برابر نیست. وضعیت بورس هم به همین صورت است. درآمدها زیاد بوده و هستند. شرکت‌هایی که بدهی کمی داشته یا بدون بدهی باشند موج بعدی برنده‌ها هستند.
چیزی باعث خواهد شد که کابز و اقتصاد، دوباره به سوی رشد بازگردند. آیا یک بسته محرک به صورت ۲۰۹ میلیون‌دلار حقوق، برای این کار کفایت خواهد کرد؟ من در این باره شک دارم. راه‌حل این است که در سریع‌ترین حالت ممکن، به قیمت‌گذاری منطقی برسیم. چیزی که سود و جریان نقدینگی متعارفی برخوردار باشد، چه ارزشی خواهد داشت؟ این همان چیزی است که بنیادهای بازار را تشکیل می‌دهد و سبب می‌شود که بانک‌ها دوباره وام دهند. اگر کسی هم اکنون بابت کابز پرداخت زیادی انجام دهد، کوبان شانس دیگری برای آنها خواهد داشت.
آندی کسلر
مدیر سابق صندوق دفاع و نویسنده چندین کتاب از جمله چگونه به اینجا رسیدیم.
مترجم: محسن رنجبر
منبع : روزنامه دنیای اقتصاد


همچنین مشاهده کنید