جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

اگر انتخابات آزاد باشد


اگر انتخابات آزاد باشد
قبل از روی کار آمدن سپهبد رزم آرا، در سال ۱۳۲۹ حسین علا در کابینه منصور به وزارت خارجه رسید. او در این مقام از برخی دولتمردان و سیاستمداران زمان خواست درباره اوضاع کشور و مشکلات جاری نظر داده و راه حل ها و پیشنهادات خود را ارائه دهند. از جمله کسانی که در آن زمان از او نظرخواهی شد دکتر قاسم غنی بود. وی علاوه بر شغل طبابت و سوابق فرهنگی و علمی، در عرصه سیاست نیز دستی داشت و مدتی وزارت فرهنگ و بهداری و سفارت در مصر و ترکیه و امریکا را بر عهده داشت. او از جمله کسانی بود که در ماجرای ازدواج شاه با فوزیه از خواستگاری تا طلاق دخالت داشت و در این راستا شناخت زیادی از دربار و مسائل درون حاکمیت پیدا کرد. دکتر غنی در پاسخ به حسین علا تحلیل مفصلی از اوضاع و احوال جاری کشور در آن زمان ارائه داد و پیشنهاداتی نیز مطرح کرد. بحث وی چند سال بعد از مرگ وی در سال ۱۳۳۵ به صورت جزوه یی با عنوان «بحثی در سیاست» توسط مجله یغما منتشر شد.
وی در این تحلیل تنها راه نجات کشور را آزاد گذاشتن انتخابات می داند و دلایلی بر ضرورت آن مطرح می کند؛ کاری که دو سال بعد از آن دکتر مصدق در دوره صدارتش برای تحقق آن فراوان کوشید. این تحلیل شناختی عینی از وضعیت انتخابات در حاکمیت پهلوی آن زمان و نیز مطالبات مردم ایران به خواننده می دهد که گزیده یی از آن را می خوانید.
□□□
در چند سال اخیر هیچ ملاک و میزانی اساس کار نبوده است. نه مردم آزاد بوده اند که هر که را خود می پسندند انتخاب کنند، نه دولت مرام مخصوصی داشته که برای آن مرام و هدف اشخاص مخصوصی را که واجد شروط خاصی باشند کمک کند که وکیل شوند - نتیجه لجام گسیختگی امروزی شده که یک عده غیرمسوول به نام وکیل غالباً به دست دولت و به کمک دولت و گاهی به قیمت فدا کردن حیثیت دولت، جماعتی را به خیالات واهی به وکالت برسانند. از عجایب این است که حتی یک دفعه هم دیده نشده است این عده حتی یک ماه با همان دولتی که آنها را به وکالت رسانده و به زور و عنف گاهی برخلاف میل صریح مردم از صندوق انتخابات بیرون آورده، همکاری کنند و صفا و حسن معامله داشته باشند بلکه به محض رسیدن به کار، به علل مختلف، با همان دولت مخالفت و اعلام جرم کرده و دولتیان را مورد حمله شدید قرار داده اند که چرا انتخابات را آزاد نگذاشته اند و مردم را مجبور ساختند، مثل آنکه خود آنها به آزادی انتخاب شده باشند و استثنائاً اشخاصی به دست دولت و عمال دولت به وکالت رسیده باشند. علت این رفتار یکی این است که می خواهند بفهمانند برخلاف شیاع، آنها وکیل طبیعی هستند، دلیل دیگر آن است که چون این قبیل وکلا خود را مخلوق دولت می دانند می خواهند گریبان خود را از چنگ آن دولت خلاص کنند. حاصل آنکه به حکم یک نوع فعل و انفعال پسیکولوژیک مخفی و نهفته به طوری از آن دولت متنفرند که نمی خواهند آنها را بر سر کار ببینند. زیان این نحوه از عمل در روحیه مردم و در تنزل دادن حیثیت اخلاقی مردم و نشان دادن انحطاط اخلاقی در انظار خارجیان که به دقت مواظب این جریان ها هستند و با کمال مهارت علل این امور را به دست می آورند و تحلیل و تجزیه می کنند تا چه اندازه است، بر احدی مخفی نیست و دیگر به جایی رسیده که باید گفت قبح اعمال قبیح از میان رفته است، یعنی بدکار در درون خود و در مقابل نفس لوامه خود هم تنبه و تذکر ندارد. شاید مبالغه نباشد اگر بگوییم مقدار بی اعتمادی مردم به دولت و نمایندگان خود در هیچ مملکتی به درجه یی نیست که در ایران مشاهده می شود در حالی که روح تمدن جامعه مترقی و اصل الاصول همه اصلاحات، اعتماد متقابل بین دولت و ملت و احترام متقابل آنها نسبت به یکدیگر است. اگر این روح محکم و پابرجا نباشد مثل آن است که بنای کاخی بر شن و خاک گذاشته شده باشد - بدیهی است چنین بنایی هر ساعت ممکن است دستخوش خرابی و انهدام شود و چنین خانه یی از پای بست محکوم به ویرانی خواهد بود.
● راه اصلاح انتخابات
در نتیجه مطالعات چندساله یی که در ایالات و ولایات و تهران داشته ام به نظر قاصر بنده چنان می رسد که هر گاه انتخابات کاملاً آزاد باشد، یعنی ولو برای امتحان و تجربه هم باشد یک دفعه انتخابات را کاملاً آزاد و به اختیار خود مردم بگذارند و به مردم صادقانه اعلام بدارند که به طور قطع و مسلم این دفعه مردم در نتیجه اکثریت آرای خودشان وکلایی خواهند داشت و انتخابات تحت نظر آنها و با رعایت و نظارت انجمن انتخاباتی که آزادانه از طرف خود مردم مطابق نظامنامه های موجود به عمل خواهد آمد وکلا انتخاب خواهند شد و دولت هم با کمال حسن نیت و ثبات عقیده مواظب باشد انحرافی از مقررات به عمل نیاید، آن وقت در هر محل یکی از اشخاص ذیل که طرف توجه طبقات مختلف هستند به وکالت خواهند رسید.
الف) یکی از مالکین معتمد و خوش سابقه محل
ب ) یکی از تجار ثقه امین اهل محل
ج) یکی از روسای اصناف و معتمدین اهل محل
د ) یکی از افراد خانواده های معروف به نجابت و حسن معامله و امانت و شرافت و حسن سلوک
هـ) یکی از اشخاص معروف به هوش و عقل و علم و اصابت رای و فصیح و بلیغ. خلاصه کسی که واجد شروط اخلاقی و علمی خاصی باشد.
و ) یکی از علما و روحانیون باتقوا و معتمد و ثقه مردم
هر یک از اینها در محلی که یک نفر وکیل انتخاب می شود، یا دو، سه نفر یا بیشتر از اینها در جاهایی که بیش از یک نفر وکیل انتخاب می کنند برای وکالت مجلس و نمایندگی مردم صالح خواهند بود و مفید خواهند شد به دلایل ذیل.
۱) مردم برای اولین بار در تاریخ مشروطیت ایران خواهند دید انتخابات آزاد است و وکیل از طرف خود آنها انتخاب شده است و خود این امر اولین قدم است برای ایجاد اطمینان متقابلی که به آن اشاره شد. مردم دلگرم و امیدوار می شوند. احترام به نفس - که عامل بزرگی است در پرورش روحی و اخلاقی - پیدا می کنند. فردیت آنها ترقی می کند. وکلا را وکلای خود می شمارند و در واقع کلاس اول مکتب مشروطیت و دموکراسی و حکومت ملی از آن روز آغاز خواهد شد. مردم پشتیبان دولت می شوند و دولت و وکیل را از خود می دانند و آنها را از طرف خود و برای حفظ منافع خود می شمارند و اندک اندک اساس متین حکومت ملی و دموکراسی که بنا به گفته آبراهام لینکلن «حکومت دموکراسی و ملی حکومتی است از خود مردم، به اراده مردم و برای مردم» ریخته خواهد شد.
۲) از طرف دیگر وکیلی که از راه حسن سلوک و امانت و مورد اطمینان واقع شدن مردم به مقام نمایندگی رسیده باشد قطعاً خواهد کوشید این حیثیت را محفوظ بدارد و زیادتر کند و مسلم است که به این منظور بیشتر در راه خیر و صلاح مردم خواهد کوشید.
۳) نکته مهم دیگر این است که یک عده خواهان وکالت وقتی ببینند راه وصول به مقام وکالت وجاهت ملی و محبوبیت و جلب احترام در بین مردم و خدمت به مردم و حفظ شرافت و جلب اعتماد و اطمینان مردم است، می کوشند در این مراتب بر وکیل فعلی سبقت بجویند تا وکیل شوند. خلاصه، مردم به فضایل و وطن دوستی و شرافتمندی سوق داده می شوند، سطح اخلاق ملی بالا می رود، فضایل و تقوا و پاکدامنی رواج می یابد و یک نوع مسابقه اخلاقی در بین داوطلبان وکالت به وجود خواهد آمد.
۴) باب مفاسد که مهم ترین آنها توسل به خارجی و استعانت از آنهایی که با یاری کارکنان خود زید و عمر را به وکالت می رسانند بسته می شود و مملکت از این ننگ اخلاقی در مقابل خارجیان نجات می یابد و نیز رشا و ارتشا از میان می رود و اندک اندک عیب اجتماعی شمرده می شود.
● مکتب فساد اخلاق
مهم ترین اساس حفظ استقلال هر ملتی تقوا و پاکدامنی و شرافت است و هیچ چیز بیشتر از مفاسد اخلاقی و شیوع رذایل اساس ملیت را ویران نمی سازد ولی متاسفانه بعضی از دولت های ما مثل این است که به قصد و عمد به دست خود مکتب فساد اخلاق باز کرده باشند و اشخاص را به طرف رذایل سوق بدهند. در عمل دیده ایم که بعضی از وزرای کوته فکری که با بست و بند با این قبیل وکلا روی کار آمده و می آیند، تمام حواس آنها صرف برآوردن حاجات همان وکلای فاسد است، یعنی وکیلی که بی حیایی را شعار خود ساخته، در پی منافع غیرمشروع می دود و فحش می دهد و وقاحت می کند بیشتر مورد ملاحظه و توجه و واهمه وزیر است و زودتر در استرضای خاطر او کوشیده می شود تا وکیلی که معتدل و پابند به شرافت باشد. نتیجه آن می شود که یک عده از همان وکلایی که در ابتدا خوب بوده و پابند به شرافت بوده اند، چون برای پیش بردن مقاصد مشروع خود یا مردم حوزه انتخابی خود مستاصل می شوند و در مقابل می بینند وکیل غیرصالح با وسایل غیرمشروع زودتر و بیشتر قرین موفقیت می شود خواهی نخواهی و اندک اندک و گاهی بدون اینکه خود آنها واقف باشند به طرف رذایل و فحاشی و وقاحت سوق داده شده، فاسد می گردند و این دور و تسلسل فاسد ادامه می یابد، یعنی وکیل وزیر را بداخلاق می سازد و وزیر به نوبه خود وکیل را و هر دو آنها مردم را دچار یأس و بدبینی می سازد تا کار به جایی رسیده که غالب مردم به همان چشمی به عمال دولت و دستگاه حکومت نگاه می کنند که به دشمن خود می نگرند و اگر ظاهراً مطیعند به علت آن است که نمی توانند عصیان کنند. قاچاق کردن و طفره رفتن از پرداخت مالیات و فرو گذاشتن سایر وظایف ملی را تقریباً مشروع می شمارند. هنوز اعضای دولت و کارکنان حکومت را «ظلمه» می خوانند.
خلاصه کوچک ترین ضرر این اوضاع این است که مردم لاابالی و بی اعتنا به شئون اجتماعی بار می آیند و به طور روزمره ایامی را به انفاق با حکومت می گذرانند و ادنی تذکری ندارند که حکومت آنها و خود آنها متعلق به یک جامعه اند. انصاف هم این است که به حکم علت و معلول و ملازمه مقدمه و نتیجه حق هم دارند چنین باشند. خلاصه، باید بالاخره در این راه یعنی آزادی کامل انتخابات کوشید. آیا تصور می رود اشخاصی را که مردم به صرافت طبع انتخاب کنند خدای نکرده بدتر از اینهایی باشند که وکالت را حرفه قرار داده و حق موروثی خود می شمارند و در موقع انتخابات به هر وسیله یی متوسل می شوند و گاهی به هر پلیدی تن در می دهند؟ وکیلی که با دست های دیگری غیر از مردم محل انتخاب شده چه اعتنایی به مردم محل دارد ولو هر ساعت با کمال وقاحت بگوید «موکلین من»، «حوزه انتخابی من». غالباً از دهان مردمی بی خبر یا مغرض شنیده می شود که می گویند برای انتخاب وکیل اگر مردم کاملاً آزاد باشند هر «حاجی حسن» و «حاجی حسین» سر گذر را انتخاب خواهند کرد، در حالی که این حاجی حسن ها و حاجی حسین ها به طور قطع بیشتر واجد عقل و شعورند، زیرا از فطرت طبیعی خداداده منحرف نشده اند، به مصالح مردم محل بیشتر واقفند، اصول و آداب ایرانیت بیشتر در نهاد آنها متمکن است، مذهب دارند، دین دارند، بستگی به مبادی دارند، غیرت دارند، ناموس دارند، با خارجی سر و کار نداشته و ندارند، در نتیجه یک عمر حسن معامله و امانت و صحت عمل مورد اطمینان و ثقه مردم شده اند و حالا هم می خواهند این حیثیت را نگاه دارند و مسلم است بر این عزیزان بلاجهت که نه اخلاق دارند، نه به صفای طبیعی باقی مانده اند، نه علم و معرفتی دارند، نه سواد خارجی پیدا کرده اند و نه به معارف ملی خود آشنا هستند، ترجیح دارند. کار به جایی رسیده که ظریفی که برادرش وکیل مجلس شده بود وقتی یکی از او پرسیده بود تو که برادر بزرگ تر هستی چرا تو نکوشیده یی وکیل شوی، آن شخص ظریف بذله گو گفته بود علت این است که پدر من در سال آخر عمر خود که احساس ضعف و نکس می کرد روزی مرا و برادرم را طلبیده، گفت؛ «پسرهای عزیزم من شماها را بزرگ کرده ام و به خوبی می شناسم. بعد از مرگ من پیرامون کاری که مستلزم عقل و درایت و شعور باشد نشده زیرا طبعاً سرمایه عقلی و فکری شما بسیار محدود است.» بعد از مرگ پدر من به خیال اینکه لازمه وکالت مجلس واجد بودن عقل و شعور است مخالف وصیت پدر شمردم که داوطلب وکالت شوم. برادرم وکیل شد. از او پرسیدم تو چرا برخلاف وصیت پدر عمل کردی. جواب داد نه این است که پدر ما وصیت کرد پیرامون کاری نروید که مستلزم عقل و درایت باشد؟ گفتم؛ بلی. گفت من بعد از تامل بسیار استنباطم این شد که هر کاری مستلزم عقل و شعور است و مسوولیت های وجدانی و قانونی دارد جز وکالت مجلس که تابع هیچ شرط و اصلی نیست، این است که وکیل شدم. حالا من و برادرم هر دو بر آن عقیده ایم که مطابق وصیت پدر عمل کرده ایم منتها من عقل را شرط لازم وکالت شمرده ام و او بی عقلی را. این حکایت و امثال آن صورتاً خنده آور است ولی در عین حال حکایت از حقایقی می کند که متاسفانه در بسیاری از موارد صادق می آید.
● حکومت ملی و روش دموکراسی
از چیزهای بسیار مهمی که باید همیشه نصب العین باشد این است که مشروطیت و حکومت ملی ضامن استقلال ایران است و اگر در مواقع مواجهه با بحران های شدید، مشروطیت و قانون اساسی ایران نبود شاید اساس مملکت و حیات ملی به مخاطره افتاده بود. مثلاً بعد از جنگ عمومی اول در سال ۱۹۱۹ پس از شکست آلمان و انقلاب روسیه و سرگرمی مردم روسیه به جنگ های داخلی حکومت انگلیس به فکر قراردادی با ایران افتاد که عملاً ایران تحت حمایت انگلستان واقع می شد و به حیثیت استقلالی ایران لطمه بزرگی می رسید، ولی چون عقد هر قراردادی باید به تصویب مجلس شورای ملی باشد، همین مشروطه جوان ناقص از عقد آن قرارداد جلوگیری کرد و نتیجه این شد که حکومت انگلستان از آن نقشه صرف نظر کرد و حتی حکومت انگلیس در الغای آن قرارداد پیشقدم شد که آثار بد آن را از اذهان بزداید.
و نیز طی جنگ عمومی دوم در ۱۹۴۶ میلادی که «کافتارادزه» از حکومت سوویت برای به دست آوردن امتیاز استخراج منابع نفت شمال ایران به تهران آمد و آن هیاهو و هنگامه را راه انداخت و انواع و اقسام تهدیدها به عمل آوردند و یک دسته مجهول الهویه اجیر را به نام تظاهرات ملی در کوچه های تهران وادار به عربده و هیاهو و ترساندن مردم کردند؛ همین مشروطیت با همه نقایصی که داشت و با بودن عناصر فاسد دست نشانده روس ها در آن مجلس باز مجلس قانونی گذراند که به آن هیاهوها خاتمه داد و «کافتارادزه» خائباً خاسراً به مسکو برگشت.
و همچنین پس از خاتمه جنگ عمومی دوم و فشار روس ها به دولت و ملت ایران و متوقف داشتن قشون خود در شمال ایران و به وجود آوردن حکومت عاصی سرخودی به نام «حکومت آذربایجان» و تهدید پایتخت که تفاصیل آن را همه می دانیم و از ادوار بسیار تاریک و پررنج و محنت تاریخ معاصر ایران است، چون موضوع نفت که روس ها می طلبیدند متوقف بر رای مجلس بود پس از افتتاح مجلس و غلیان احساسات عمومی، مجلس برخلاف میل روس ها رای داد و امتیاز نفت را که بالمآل محو شدن و انعدام ایران شمرده می شد، تصویب نکرد. خلاصه به طوری که عرض شد مشروطیت و حکومت ملی و قانون اساسی در مواقع بحران ایران را نجات داده و مدلل ساخته که مشروطیت ضامن استقلال ایران و حق حاکمیت ایرانیان است بنابراین لازم است این اساس حیاتی محکم و متین و پابرجا شود و از تزلزل مصون بماند و روح مشروطیت و حکومت ملی هر روز بیشتر از پیش ریشه پیدا کند و روحیه مردم از این حالت خمول و افسردگی و عدم اعتنا و لاابالی گری خارج شود.
در شرق به طور کلی و ایران به نحو خاص مردم پرشور و حرارتی هستند ولی در نتیجه همین مقدماتی که گذشت امروز دلسرد شده اند. مردم زندگی انفرادی دارند. روح تشکیلات اجتماعی و با یکدیگر کار کردن در آنها مرده است. فرد فرد آنها خوبند ولی این حالت مجموع و ترکیبی آنها بد. هر سری فکری دارد ولی دور هم جمع نمی شوند که مسائل فکری و جسمی خود را مشترکاً به کار انداخته از آن حاصلی ببرند. دوای همه این مفاسد اخلاقی که زیان های کلی به مملکت و روح تقدم و عمران می زند این است که چنان که گفته شد مکتب دموکراسی و مشروطیت باز شود و مردم به تدریج این مکتب را سیر نمایند و رشد اجتماعی پیدا کنند ولی تا جایی که بنده می بینم دوای بزرگ این است که انتخابات به طوری که گفته شد کاملاً آزاد شود و دولت فقط مجری قوانین انتخابات و ناظر حسن جریان انتخابات باشد و بس.
دکتر قاسم غنی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید