پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

انتخابات فرمایشی


انتخابات فرمایشی
از انقلاب مشروطه به بعد همیشه حکومت ها مشکل اصلی انتخابات بوده اند. اگر زمانی هم دولت ها بر انتخابات آزاد گردن می نهادند، قدرت «سایه» مشکل ساز بوده است. دربار، شاه، خانواده شاه اعم از مادر و خواهر او و... توسط ارتش و بعد زمینداران، رهبران عشایر، فئودال ها و متنفذان محلی که غالباً رای ارزان رعیت ها را داشتند در انتخابات اعمال نفوذ می کردند. حتی گاهی کارگران کوره پزخانه ها که با یک ناهار یا «دوتومان» رای خود را می فروختند وسیله این کار قرار می گرفتند و احزاب وابسته با کامیون آنان را به پای صندوق ها می آوردند؛ امری که گاهی توسط قوام السلطنه و گاهی توسط حزب توده انجام می شد.
همه اینها به خاطر فقدان نهادهای مدنی، احزاب سیاسی مستقل و عدم شکل گیری طبقات اجتماعی و سیاسی بود. با اینکه انقلاب مشروطه به خاطر استقرار دموکراسی بود، ولی به جز چند دوره از همان اوان بیشتر «کاریکاتوری» از دموکراسی بود که گاهی بی تفاوتی مردم را به همراه داشت چون در حکومت رضاخان و محمدرضا پهلوی که با کودتا قدرت یافتند، مردم همیشه با حکومت «قهر» بودند و حکومت هم برایش مهم نبود.
وقتی دولت پیوند مالی و مالیاتی با مردم نداشت «ملی» نبود، از این مرحله «وابستگی» عملاً عادی شده بود، اگرچه شعارها غیر از این بود که خود را «وارث کوروش و داریوش هم می دانستند،،» بودجه با اتکا به نفت بسته می شد و حاکمان نگهبانان چاه های نفت بودند.
وقتی هم حکومت ملی شد خرید نفت را قطع کردند، تا جایی که یک روز گفته شد «نفت متعلق به آنهایی است که آن را مصرف می کنند.» (برنارد شاو نویسنده انگلیسی )
● انتخابات چهاردهم و پانزدهم
در انتخابات دوره ۱۵ که حزب دموکرات قوام السلطنه با اعمال نفوذ و... برنده انتخابات شد، بعد از مدتی با دخالت اشرف پهلوی همان مجلس به او رای عدم اعتماد داد. حسین مکی و دکتر بقایی ورود به عرصه سیاست را از حزب دموکرات قوام السلطنه شروع کردند، بعد به جبهه ملی پیوستند و مشهور شدند. سپس به امید کسب پست نخست وزیری با دربار و مخالف مصدق و همنوا با کودتاچیان شدند و بسیاری دنباله رو آنها، زیرا دکتر مصدق به قول مستوفی نه آجیل می گرفت و نه آجیل می داد.
عدم سلامت انتخابات به خاطر اعمال نفوذ باندهای وابسته به هیات حاکمه و فرصت طلب ها بود، به علاوه که حکومت گران هنوز در فرهنگ شان جا نیفتاده بود که «مردم حق دارند»؛ امری که نیاز به فرهنگ دموکراسی و تقوای سیاسی داشت. آنچه مصدق را از اینها جدا می کرد، همین بی اخلاقی آنها بود.
اول بار با کودتای رضاخان انتخابات سفارشی شد که از مرکز به استانداران سفارش می شد «فلانی باید انتخاب شود.» تقریباً از دوره ششم است که رضاخان دستش بازتر شد. وقتی مدرس، مصدق و روشنفکرانی از سرراه برداشته شدند، به ویژه مصدق در مجلس به سلطنت او سوگند نخورد و هزینه اش سال ها تبعید و زندان بود. رضاخان در انتخابات به رئیس شهربانی اش سرهنگ درگاهی، فرد مورد نظرش را معرفی کرده و می گفت «درگاهی این را به طویله بفرست». او انتخاب می شد، فضا فضای بسته و امنیتی بود و نفس کشیدن هزینه داشت.
دوره سیزدهم بود که رضاخان را از ایران بردند، کشور اشغال شد و فضا پس از سال ها باز شد.
در انتخابات دوره ۱۴ همه گروه ها نماینده به مجلس فرستادند، از رجال انگلوفیل تا روس فیل «حزب توده» تا نمایندگان ملی و مردمی. سیدضیاالدین طباطبایی عامل کودتای انگلیسی ۱۲۹۹ از لبنان بازگشت و به مجلس رفت. نمایندگان حزب توده، تا دکتر مصدق که نماینده اول تهران شد و... سخنرانی مصدق از همین زمان در مجلس علیه سیدضیا انگلیسی خوش درخشید. سوال اصلی در مورد «کودتای ۱۲۹۹» بود؛ در مجلسی که معروف بود دکتر طاهری نماینده یزد از باند سیدضیا اگر هنگام رای عطسه می کرد اکثریت رای منفی می داد و اگر سرفه رای مثبت. درحالی که ظاهراً اکثر نماینده ها منفرد بودند.
نطق مصدق در این مقطع جامعه خفته را تکانی داد، با طرح این موضوع که کودتا در نهایت به خاطر غارت منابع نفتی ایران بود، حتی روزنامه رهبر ارگان حزب توده، مصدق را مظهر آزادی و نماینده افکار عمومی معرفی کرد.
بعد از انقلاب مشروطه اولین بار بود که مجدداً از افکار عمومی نام برده شد. در این مجلس بود که مصدق در برابر فشار روس ها و حزب توده پیشنهاد ممنوعیت «امتیاز به هر خارجی» را مطرح کرد و به تصویب رساند و تز «موازنه منفی» را در برابر تز موازنه مثبت رجال وابسته مطرح کرد. چه وابستگان به شمال و جنوب معتقد به «موازنه مثبت» بودند، یعنی امتیاز نفت شما ل را به روس ها و امتیاز نفت جنوب را به انگلیسی ها باید داد.از این زمان رجال انگلوفیل و حزب توده با مصدق علم مخالفت برافراشتند، دولت انگلیس هم از این به بعد برای تمدید قرارداد قبلی با عوامل داخلی خود فعال تر شد. از این مرحله سیاست «موازنه منفی» هشداری برای بیگانگان و سلطه گران نفتی بود. اواخر دوره ۱۴ قوام السلطنه با یک رای اضافی نخست وزیر شد و انتخابات دوره ۱۵ را انجام داد؛ انتخاباتی که نفوذ دربار، حزب قوام و سیدضیا و گروه هایی منفرد را داریم. لازم به ذکر است که جنگ جهانی اول برای ما دیکتاتوری آورد (کودتای ۱۹۱۹)، اما جنگ جهانی دوم برای ما با تمام مصیبت ها دموکراسی آورد. در اولی دولت های «قلدر» در دنیا حاکم بودند، «بیسمارک در آلمان و دیزراییلی در انگلستان» و در دومی دنیای خسته از جنگ محصولش در نهایت «حقوق بشر» بود. ولی باز هم نفتی ها برای ما بعد از مدتی کودتای ننگین ۲۸ مرداد را آوردند و حقوق بشر و... از یاد رفت. چه در دنیای سرمایه و تکنیک همیشه منافع بر حقوق انسانی مرجح بوده است.
در زمانی که نیروهای خارجی هنوز در کشور ما بودند، تضاد در ساختار قدرت آغاز شد که گروه هایی وابسته و گروه هایی غیروابسته «جبهه ملی» و بعضی منفرد بودند. قدرت سومی هم توسط قوام السلطنه وارد شد که مدافع امریکا بود. بعد از بردن رضاخان احزاب فراوانی سر برآوردند. از احزاب دینی و اسلامی تا احزاب ایدئولوژیک، تمام گروه ها و اصناف، اتحادیه ها و سندیکاهای خود را تاسیس کردند تا از حقوق شان دفاع کنند. از اصناف بازار، صنف قهوه چی و جگرکی تا سیرابی فروش، تا اتحادیه کارگران کوره پزخانه ها، همه وارد مبارزات اجتماعی و صنفی شدند. روزنامه های متعدد منتشر شدند، یعنی نظام مشروطه دوباره کار از سر گرفت. در مجلس دوره ۱۵ ما با رقابت احزاب مختلف روبه رو شدیم؛ دولت قوام السلطنه با حزب دموکراتش در برابر حزب توده، با توجه به اینکه هنوز ارتش روس و انگلیس در ایران بودند و باند سیدضیا «حزب اراده ملی» با هوچی گری هایش. دعوای نفت آغاز شد که بیشتر ترورها از این به بعد بوی «نفت» می داد و تحت القائات باند سیدضیا بود که خود را رابط ایران با شرکت نفت و انگلستان می دانست. یعنی انعقاد قراردادهای انگلیسی و... را متعلق به دولت خود می دانست. به همین خاطر «از انگلستان نشان لردی گرفت.» حزب توده هم خود را مدافع منافع شوروی. در همین حال ترورهای داخل حزب توده «برادران لنکرانی» تا قتل محمد مسعود را داریم.
در این مجلس بود که انگلستان با دولت های وابسته سعی می کرد قرارداد ۱۹۳۳ را که با رضاشاه منعقد کرده بود، تمدید کند. در قرارداد نفت جنوب انگلستان حتی از بشکه یی «۱۴سنت» هم به بهانه های مختلف طفره می رفت و همیشه با حساب سازی حق ملت محروم را پایمال می کرد؛ مواردی که باعث شد دادگاه های بین المللی در ملی شدن نفت به سود ما رای دهند. در این مجلس از ملیون، مهندس رضوی با نطق مستدلی کابینه های وابسته را با بحران روبه رو کرد، زیرا نخست وزیرها غالباً از عوامل انگلیس بودند. عبدالحسین هژیر در این زمان به انگلستان مفاصا حساب ۲۵ ساله داده بود در صورتی که ما طلبکار بودیم. در این وقت به خاطر فشارهای مردم مجبور به استعفا شد. اولین راهپیمایی دانشجویان در برابر قرارداد تحمیلی نفت از دانشگاه انجام شد و در میدان بهارستان قرارداد نفت ۱۹۳۳ توسط حسین راضی از دانشجویان دانشگاه دوپاره شد. در آن دوران هر نخست وزیری با فشار مردم و مجلس برکنار و وزیر دربار می شد. هژیر هم وزیر دربار شد.
● مجلس شانزدهم؛ حفاظت از صندوق ها
در انتخابات دوره شانزده برای حفاظت از صندوق ها، سازمانی از تمام احزاب به نام «سازمان نگهبانان آزادی» تشکیل شد؛ احزابی که غالباً جوان و از دانشجویان و دانش آموزان دبیرستانی بودند. به پیشنهاد محمد نخشب که هنوز دانشجو بود نمایندگان احزاب تازه کار در مسجد سپهسالار برای یک شب گردهم آمدند تا صندوق ها را از گزند لشگر گارد شاهنشاهی و دربار پهلوی مصون دارند.
بر بالای سقف و گلدسته ها دور تا دور مسجد نگهبان گذاشتند. یکباره عبدالحسین هژیر وزیر دربار با حمایت یک گروهان از لشگر گارد به مسجد هجوم آورده، در نتیجه یکی از «نگهبانان صندوق ها» که طلبه یی بود، در بالای بام مسجد ساعت چهار بعدازظهر شروع به اذان دادن کرد که جمعیت از خیابان متوجه شده به مسجد هجوم آوردند. درگیری آغاز شد ولی بالاخره صندوق ها را «نظامیان» غصب کرده و بسیاری را بازداشت کردند. با فشار مردم و قتل «هژیر» این انتخابات باطل شد.در تجدید انتخابات با اعمال نفوذهای قوام، اکثریت از حزب قوام السلطنه «دموکرات» انتخاب شدند و مابقی از حزب سیدضیا «حزب اراده ملی»، ولی بسیاری هم منفرد و مستقل بودند.
مصدق مبارزه را از خارج مجلس شروع کرد. بقایی و مکی از اینجا کم کم از حزب دموکرات جدا شده و با تماس با جبهه ملی و تکنوکرات های حزب ایران نطق های تاریخی خود را در مخالفت با لایحه «الحاقی» آغاز کردند؛ لایحه یی که تمدید قرارداد «۱۹۳۳» بود. قراردادی که رضاشاه خود هنگام انعقاد گفت؛ «ما ۳۰ سال قبل گذشتگان را نفرین می کردیم و ۳۰ سال بعد ما را نفرین خواهند کرد.» زیرا تمام امتیازات قرارداد دارسی در این قرارداد با اضافه کردن چند شلینگ از میان می رفت، که در آن قبلی تمام تاسیسات شرکت سابق نفت متعلق به ایران می شد. رضاخان هنگام امضا مدت دو سال بود که از شرکت چیزی دریافت نکرده و بودجه ارتشش به سختی تامین می شد. البته معروف است که در این قرارداد یک میلیون پوند به حساب رضاشاه در لندن ریختند. (از کتاب جامع «ملی شدن نفت») اقلیتی کوچک با نطق های خود اجازه ندادند «لایحه الحاقی» تصویب شود؛ نطق هایی که به کمک تکنوکرات های حزب ایران «مهندس حسیبی، مهندس زیرکزاده و...» تنظیم شده، و توسط تندنویسان مجلس بدانان رسانده شده بود؛ امری که کارشناسانه افشاگر قرارداد ۱۹۳۳ بود که رضاخان منعقد کرده بود. اینها ساعت ها وقت مجلس را گرفت و بالاخره لایحه موکول به مجلس بعدی شد.
شکل گیری «جبهه ملی» به پیشنهاد شهید دکتر فاطمی به رهبری مصدق از این مرحله است که تاریخ ایران را ورق زد. این جبهه در خارج از مجلس برای انتخابات دوره شانزدهم برنامه ریزی کرد.
در زمان انتخابات ۲۰ نفر از رجال سیاسی و روزنامه نگاران در جلوی «سردر سنگی» جمع شده و مصدق فریاد زد «مردم ما را تنها نگذارید» که در این مجلس نماینده اول تهران مصدق و مابقی کاشانی و مکی و بقایی و... شدند. در این انتخابات اقلیتی «شش نفره» با حمایت مردم که هر روز در صحنه بودند، اکثریت را در فضای هیجانی آن روز برای ملی شدن نفت وادار به تبعیت کردند.
در این مجلس بود که مردم با حمایت «خونبار» خود از نهضت ملی دفاع کردند تا شاه را وادار کنند «فرماندهی قوا را به دولت ملی واگذار کند» (سی ام تیر) «... چه دولت بدون این مقام چاقوی بی دسته بود.»
● انتخابات هفدهم
انتخابات مجلس هفدهم سرنوشتی دیگر دارد. این انتخابات را دکتر مصدق به خاطر دخالت های دربار نیمه کاره رها کرد. وزیر کشور الهیار صالح بود که گزارش تقلبات انتخاباتی را که از سوی دربار، ارتش و زمینداران می شد به مصدق گزارش می کرد. سرانجام همین مجلس هم که بیش از ۷۹ نفر نبودند به خاطر کارشکنی ها و رشوه های کودتاچیان به عده یی حدود «۳۰ نفر» منحل شدند.
یاران سابق «بریده ها از جبهه ملی» بقایی و مکی و شمس قنات آبادی و... که خود را به آیت الله کاشانی نزدیک کرده بودند، تا توانستند در این مجلس به خاطر وعده های دربار برای «جانشینی مصدق» کارشکنی کردند. همین ها همراه با دربار پهلوی و حزب توده زمینه ساز موفقیت کودتا و انفعال مردم شدند.
● مجلس هجدهم
بعد از کودتا مجلس هجدهم مجلس کودتا بود که باعث واکنش های فراوان در تهران و شهرستان ها به خاطر «فضای امنیتی» شد. وکلای درباری از صندوق ها سر بر آوردند.در این انتخابات دانشجویان، استادان دانشگاه ها منجمله بازرگان و... از دانشگاه به سوی «مسجد سپهسالار» حرکت کردند که در جلوی مسجد مورد هجوم شعبان بی مخ و اوباش چماقدار قرار گرفتند. واکنش مردم به درگیری های شدید انجامید. «در اینجا چماقداران اولین بار بود که با مقاومت شدید مردم روبه رو شده و مفتضحانه گریختند.»
در این مرحله استادانی که در راهپیمایی بودند از دانشگاه اخراج شدند. در فضای خفقانی و امنیتی مجلسی «قلابی» توسط کودتاچیان تشکیل شد که قرارداد با کنسرسیوم را تصویب کرد. ما در «گذشته اگر تنها توسط انگلستان غارت می شدیم، این بار توسط پنج کشور و بیش از همه امریکا و انگلیس غارت شدیم.»
● مجلس نوزدهم
مجلس نوزدهم متعلق به دوره خفقان کامل است. سازمان امنیت به ریاست سرتیپ بختیار زندان ها را پر کرده است. دانشگاه به شدت تحت فشار بود و فرمانداری نظامی شهر را پادگان کرده بود. بعد ها بختیار علیه شاه شورید و در عراق به طریقی توسط اوباش شاهی که از تهران فرستاده بودند، ترور شد.
در این ایام یک بار آیزنهاور رئیس جمهور امریکا در سفر خاورمیانه یی خود مدت پنج ساعت در تهران توقف کرد. با آنکه استقبال عظیمی از او کردند، خیابان کاخ را با گل فرش کردند، گروهی از عشایر را سر راهش به رقص و پایکوبی واداشتند و در مجلس برایش سخنرانی ترتیب دادند، هنگام بازگشت در کنگره امریکا در گزارش سفرش ایران را «گاراژ» خواند. او اظهار داشت؛ «فاصله مردم با حکومت را من از دیدگان یخ زده مردم که در اطراف خیابان آیزنهاور و کاخ آمده بودند، خواندم.» از این زمان روابط امریکا با ایران کم کم به خاطر فسادهای دربار و اطرافیان با افشاگری روزنامه های خارجی رو به سردی رفت، به ویژه که دوره حکومت جمهوریخواهان و آیزنهاور که کودتای ۲۸ مرداد در زمان او انجام شد رو به پایان بود.
در انتخابات بعد «جان اف کندی» از دموکرات ها انتخاب شد. دو کتاب او استراتژی اش را تعیین می کرد؛ یکی «سیمای شجاعان» و دیگری «استراتژی صلح» که در آن سیاست های جمهوریخواهان را نفی کرده و گفته بود «ما در دنیا پول داده ایم و نفرت خریده ایم.» همچنین گفته بود «ما تلاش کردیم رذل ترین ها، کثیف ترین ها و....» را بر سرنوشت ملت ها حاکم کنیم. سپس با کودتایی در ویتنام حکومت «نگودین دیم» را ساقط کرد که خانواده او در فساد در آن منطقه همتا نداشتند. نوبت بعدی نوبت حکومت سلطنتی ایران بود که همانند ویتنام غرق در فساد بود.
فشارها شروع شد، انتخابات مجلس در چنین شرایطی آغاز شد، فضا باید باز می شد و شد. جبهه ملی دوم کم کم فعال شد. از چپ و راست برای اولین بار در این جبهه گرد آمدند.
چندین انتخابات انجام شد. اولی توسط دولت دکتر اقبال که خود را «غلام جان نثار» معرفی می کرد. هنوز کسی انتخابات را قبول نداشت. تنها «الهیار صالح» در کاشان کاندیدا و انتخاب شد. بدین گونه که ابتدا اعلام کرد «هر کس مرا قبول دارد به شماره حساب... مبلغ یک تومان بریزد» که با حجم زیادی از حمایت روبه رو شد. بعد از آن انتخابات در کاشان آزاد انجام شد. در اولین جلسه مجلس به اعتبارنامه رئیس هیات نظارت انتخابات تهران «جمال اخوی» از فراماسون ها، که خودش هم وکیل شده بود، اعتراض کرد. از اینجا کل انتخابات زیر سوال رفت و شب مجلس طبق قانون اساسی منحل شد و سپس اقبال کنار رفت و «با دستور شاه رئیس شرکت نفت شد».
در این زمان شریف امامی از فراماسون ها نخست وزیر شد که با تظاهرات معلمان روبه رو شد. و شهادت «دکتر خانعلی» در میدان بهارستان توسط سرهنگ شهرستانی وضعیت را بدتر کرد و او استعفا داد.
در این مرحله تحت فشار امریکایی ها امینی نخست وزیر شد. میتینگ یکصدهزارنفری جبهه ملی در این زمان در میدان بهارستان شوکی به سیستم وارد کرد. دعوای شاه و امینی آغاز شد.دکتر امینی عاقد قرارداد کنسرسیوم نفت بود، و به شاه تحمیل شده بود اصلاحات و انتخاباتی برگزار کند که انقلاب سفید شاه بر مبنای آن بعداً شکل گرفت. بسیاری از نظامیان و وزیران به خاطر فساد مالی دستگیر شدند. سرتیپ آزموده جلاد بعد از کودتا از سوی وزیر دادگستری «آیشمن» ایران نامیده شد. سرتیپ علوی مقدم رئیس شهربانی کودتا، دستگیر و زندانی شد.
اول بهمن هجوم چتربازان به دانشگاه آغاز شد و بسیاری را با وحشیانه ترین رفتارها زدند و مجروح کرده و حتی یکی دوتا را کشتند، تا کابینه امینی متزلزل شود و شد. بالاخره امینی در برابر فشار امریکایی ها که «چرا مبارزه با فساد را آغاز نمی کنی؟،» اظهار داشت؛ «دستور من تا در پلیس تهران فراتر نمی رود.» آشکار شد که او کاره یی نیست. «در این گیر و دار شاه به امریکا رفت و قول داد خودش اصلاحاتی انجام دهد که برنامه انقلاب سفید با شش ماده حاصل این قرارهاست. منتها قبل از همه نیاز به «مجلس» داشت که در این مرحله باید تدبیری اندیشید. رژیم شاه رای مردم را نداشت، از این رو شب هنگام امام آیت الله (امام) خمینی را بازداشت کردند. صبح توسط ساواکی ها و اوباش ابتدا حرکتی آغاز کردند که می دانستند مردم عکس العمل نشان می دهند و... با افراد مشکوک حمله به رادیو و کتابخانه ها در پارک شهر و مغازه های بازار انجام شد. به قول حاج مهدی عراقی «می خواستند یک شبه انقلابی قلابی راه بیندازند و حکومت نظامی برقرارکنند تا باز انتخاباتی قلابی انجام دهند که انجام شد. در این زمان با ترور کندی روبه رو شدیم و دربار نفس راحتی کشید و... بعد هم ترور های داخل؛ «ترور ناکام شاه و ترور حسنعلی منصور.»
● انتخابات فرمایشی
پس از آن فضا بسته شد و مجالس فرمایشی از این به بعد در فضای مختنق و امنیتی با صندوق های ساختگی و... انتخابات برگزار کرده و مجالس تشکیل می شدند.
حاصل نهایی این روند و رفتار حکومت شکل گیری جریان های چریکی، قهرآمیز و واکنشی شد. بازداشت مهندس بازرگان و دکتر سحابی و آیت الله طالقانی با جمله معروف بازرگان در دادگاه فرمایشی که «ما آخرین گروهی هستیم که از قانون حرف می زنیم» مربوط به این دوره است. بعد ها یکی دو دوره دیگر انتخابات داشتیم که همه انتخابات فرمایشی در زمان خفقان بود. آنچه انجام می شد تقلیدی از انتخابات بود که زمینه ساز بیشتر نارضایتی ها و فاصله مردم از حکومت بود اگرچه مدت مدیدی به طول انجامید ولی حاصل نهایی این خفقان و استبداد و... انفجار اجتماعی و «انقلاب اسلامی» ۲۲ بهمن بود که شعار اولیه اش «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بود؛ امری که هنوز برخی برنمی تابند زیرا جمهوری ویژگی های خود را دارد که اولین آن «انتخابات آزاد» است و «اسلامی» از عدالت طلبی و اخلاق مداری جدا نیست. اجتهاد جدید از سوی رهبر فقید انقلاب در رابطه با زمان و مکان مطرح شد که سابقه نداشت؛ امری که جامعه با تمام تناقضاتش مدت یک قرن طلب می کرد و پیوسته از آنان دریغ شده بود. از این رو اعلام شد «میزان رای ملت است»؛ امری که باعث شد «۹۸» درصد مردم به جمهوری اسلامی رای دهند. امروز رعایت این شعارها در انتخابات، تنها راه برون رفت از انسداد ها است وگرنه مشکلات بیشتری را تجربه کرده و آب به آسیاب دشمن می ریزیم که هدف انقلاب اسلامی نیز این نیست.
منابع
۱- نقل از کتاب سیدضیا، خسرو معتضد
۲- حسین راضی از کادر مرکزی سوسیالیست های خداپرست بود.
۳ - این تندنویس ها در آن زمان از جوانان حزب مردم ایران بودند که هنوز ماشین تحریر و... در ایران نبود.
۴ - از کتاب اسناد سخن می گویند، سند ۳۴۷، ص ۱۱۸۵
۵- سرتیپ علوی مقدم در بازنشستگی اش اظهار داشت «من همه وجوهات را به حساب شاه ریخته، خودم کمیسیونم را برمی داشتم» نقل از کتاب نهضت خداپرستان سوسیالیست
۶ - کتاب نهضت امام خمینی، حمید روحانی
۷- از کتاب «ناگفته ها»ی حاج مهدی عراقی از فداییان اسلام
۸ - کتاب جامع «ملی شدن نفت» از خلیل الله مقدم
محمود نکوروح پاریس، مرکز پژوهش های عالی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید