جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


جای خالی مکتب


جای خالی مکتب
این روزها در ایران هم به کرات خارج شدن دولت از اقتصاد به بحث و بررسی گذاشته می شود و در عمل چند بنگاه اقتصادی و مرکز دولتی در بورس عرضه می شوند و نام خصوصی سازی به خود می گیرند.باید توجه داشت در بازارهای رقابتی نمی توان کمیت را اولویت قرار داد و بازار را اشباع و اقناع ساخت. در این بازارها چون رقابت معاش و تنگاتنگ است، کیفیت حرف نخست را می زند و کمیت در رتبه بعدی جای می گیرد.
آنگاه که کیفیت کالا و محصول توانست بر رقابت بازار چیره شود بالطبع پیشتازی در بازار و رسیدن به کمیت مطلوب را نیز در پی خواهد داشت؛ اتفاقی که این روزها عکس آن برای صنعت خودرو ایران رخ داده و به دلیل منحصر بودن تولید و استفاده از رانت های دولتی فقط یکی، دو کارخانه مطرح کمیت بازار را به دست آورده اند و کیفیت جای خود را به کمیت آسیب پذیر داده است.
رفاه نسبی در جامعه هیچ گاه با تورم ۲۵ درصدی و فزونی واردات بر صادرات فراهم نمی شود. اقتصاد ایران سال هاست اسیر یک سردرگمی نظری و بی برنامگی عملی است. همین امر سبب شده گه گاه ظاهر شدن برخی تئوری های اقتصادی در جامعه و ارائه آن از سوی برخی افراد متنفذ در دولت با استقبال چشمگیری روبه رو شود. به عنوان مثال طرح تثبیت قیمت ها که چند سال پیش از سوی برخی نمایندگان مجلس مطرح شد و دولت نیز از آن حمایت کرد، در آن سال ها لقلقه زبان جامعه اقتصادی ایران بود و گاهی حمایت های بسیاری نیز از آن شد.
همین امر سبب شد در حال حاضر انرژی پتانسیل ذخیره شده در طرح تثبیت قیمت های سال های نه چندان دور ناگهان خود را در قالب تورم ۲۵ درصدی، نقدینگی ۱۶۰ هزار میلیارد تومانی و بهره وری اقتصادی کمتر از دو درصد نشان دهد.
در این میان و با ابلاغ سیاست های کلی اصل ۴۴ و ظهور پدیده خصوصی سازی در کشور قرار شد دولت دست خود را از اقتصاد کشور کوتاه کند و عنان فعالیت های اقتصادی را به بخش خصوصی بسپرد. سال هاست اقتصاد در کشورهای صنعتی و توسعه یافته از سیکل نظارت و کنترل دولتی خارج شده و در فضایی آزاد رقابت های درون کشوری و بین المللی را به پیش می برد.
براساس تئوری اقتصادی مرکانتیلیسم نظارت و کنترل دولت بر اقتصاد یک کشور باعث خواهد شد اقتصاد یک صاحب و مالک داشته باشد.
وقتی در یک بازار فقط یک نفر یا یک سیستم اقتصادی حضور داشته باشد و در واقع امکان رقابت برای دیگری وجود نداشته باشد، آنگاه اقتصاد غیررقابتی شکل خواهد گرفت و کیفیت به محاق رفته و عدد تولیدات، شاخص توسعه یافتگی می شود.
اینگونه اقتصادها نه تنها نمی توانند در سازمان های بزرگ اقتصاد سیاسی در جهان حضور یابند بلکه در مواجهه با فضای اقتصادی بین المللی سرکوب می شوند و به دلیل درون گرایی و عدم نگاه نافذ به درخواست های مشتریان نه نیاز مشتری داخل تامین می شود و نه می توان نگاهی به صادرات و حضور در بازارهای جهانی داشت.
موضوع چگونگی برقراری تجارت بین المللی به طور اصولی در زمان مرکانتیلیست ها یعنی مدت زمان بین قرون ۱۶ تا ۱۸ مطرح شده است. در آن زمان استدلال می شد که موقعیت حد مطلوب برای یک کشور در ارتباط با تجارت خارجی وقتی حاصل است که آن کشور بتواند صادرات خود را افزایش دهد و واردات خود را کاهش دهد و توازنی میان این دو ایجاد کند که همواره میان صادرات و واردات اختلاف فاحشی به نفع صادرات مشاهده شود.
مکتب اقتصادی مرکانتیلیست همواره طرفدار وضع قوانین درجهت برقراری عوارض گمرکی و موانع تجاری بوده و معتقد است که از این راه می توان وضعیت کشور را در سطح بین المللی بهبود بخشید. براساس این مکتب اقتصادی اگر کشوری بتواند با افزایش صادرات وکاهش واردات وضعیت تجاری خود را بهبود بخشد باعث می شود طلا و نقره - ارز - به کشور وارد شده و در نهایت منجر به افزایش سرمایه ملی و تولیدات داخلی می شود.
در اقتصادهای بسته و دولتی چون «تراز برد» و «تراز باخت» و دغدغه ای برای از دست دادن بازار وجود ندارد، کیفیت ارتقا نمی یابد و فقط کمیت در اوج است. اینگونه اقتصادها و بازارها فقط می توانند در حصار مرزهای یک کشور فعالیت کنند که این فعالیت نیز به مرور با گذشت زمان و بالا رفتن طبع مصرف کننده با بن بست مواجه خواهد شد.
کشورهای قدرتمند صنعتی و توسعه یافته با خارج کردن اقتصاد از سیطره دولت اقتصاد رقابتی را مدنظر قرار دادند و با صادرات محصولات کیفی به بازارهای بین المللی گام های بلندی به سمت تبدیل شدن به کشورهای قدرتمند اقتصادی در نتیجه کشورهای قدرتمند سیاسی برداشتند.
کشورهای قدرتمند اقتصادی مانند آلمان، ایالات متحده، ژاپن و به دنبال آنها دیگر کشورهای اروپای غربی با پیروی از این مکتب اقتصاد سیاسی دهه ها است صاحبان قدرتمند اقتصاد جهانی هستند و همچنان هم بر اقتصاد جهان سلطه دارند.قدرت اقتصادی به آنها این امکان را داده تا در سطح بین المللی در میان قدرت های نخست سیاسی به شمار آیند و نقش های بزرگ جهانی را در اختیار خود درآورند. در میان این کشورها چین دو دهه است که این روش اقتصادی را معیار عمل خود قرار داده است. چشم بادامی ها می توانند نمونه بارزی از این مدل و در کل اقتصاد دولتی باشند.
این کشور دهه ها در بند اقتصاد سوسیال دولتی بوده اما با جهشی مناسب و چشم بستن از اقتصاد بسته دولتی و در نهایت نگاه فرآیندی به اقتصاد باز غیردولتی در مدت زمانی اندک پیشرفتی فوق العاده داشت. وقتی که اقتصاد سیاسی توانست اینگونه قدرتمند ظاهر شود که نیاز درون جامعه را برطرف کند و در سطح جهانی جایگاهی مهم کسب کند به وضوح مشخص است که رفاه عمومی و فضای باز تجاری ،هدیه اقتصاد باز به مردم خواهد بود.
پویا دبیری مهر


همچنین مشاهده کنید