پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


فرق دارند


فرق دارند
چند سال پیش نتایج پژوهشی را می‌خواندم در مورد میزان دقیق بودن ساعت‌ها. پژوهشگران به بررسی دقت ساعت‌هایی پرداخته بودند که در مکان‌های عمومی شهرهای بزرگ نصب می‌شود. این تحقیق در کشورهای مختلف انجام شده بود. فرض اصلی پژوهش این بود که هر قدر در یک کشور اهمیت بیشتری به زمان بدهند، ساعت‌های موجود در اماکن عمومی‌شان هم به طور متوسط دقیق‌تر است. نتایج به دست آمده نشان می‌داد که در کشورهای پیشرفته‌ صنعتی یا همان جامعه‌های مدرن، میزان دقیق بودن ساعت‌های عمومی بیشتر از میزان دقت آنها در کشورهای در حال توسعه، یا همان جهان سوم سابق، بوده است. این نتیجه البته ما را شگفت‌زده نمی‌کند. اینکه چنین نتایجی ما را غافلگیر نمی‌کند نشانه‌ای است از این که ما می‌دانیم بین وقت‌شناسی و پیشرفت ارتباطی هست.
اما ظاهراً با دانستن مشکل حل نمی‌شود. خیلی از ما این قبیل چیزها را به شکل فردی می‌دانیم. حتی اگر قرار باشد درباره اهمیت وقت‌شناسی سخنرانی کنیم، آماده‌ایم مطالب قرائی را به سمع حضار گرامی برسانیم. اما کم پیش نمی‌آید که سخنران محترم خودش دیر به چنین جلسه‌ای برسد یا جلسه سر موعد مقرر برگزار نشود. اگر قرار باشد درباره‌ اهمیت زمان و وقت‌شناسی انشا یا مقاله‌ای بنویسیم باز هم دست همه اهل قلم را از پشت می‌بندیم. مثل من که قرار است مقاله‌ای درباره‌ اهمیت زمان و فضیلت وقت‌شناسی بنویسم و حالا خودم دیر کرده‌ام. (البته من عمداً دیر کرده‌ام که جمله‌ قبلی دروغ از کار درنیاید!) اما صرف‌نظر از اینها، انگار که صِرفِ آگاهی از اهمیت زمان و خوبی‌های وقت‌شناسی ضمانتی برای اجرای ‌قول و قرارهای زمانیِ ما نیست. پس می‌شود پرسید چرا؟ چرا آگاهی، که در موارد زیادی کیمیای تغییر و تحول چیزهاست، در این مورد کارگر نمی‌شود و زورش نمی‌رسد ما را به آدمی وقت‌شناس تبدیل کند؟
شما آگاه شده‌اید و تصمیم گرفته‌اید آدمی مدرن باشید و می‌خواهید آراسته باشید به فضیلت‌های مدنی زیستن در دوره مدرن. از جمله می‌خواهید وقت‌شناس باشید. اول از همه تصمیم می‌گیرید در زمان تعیین شده به جلسه‌ کاری مهمی برسید. همه چیزها را پیش‌بینی می‌کنید. یک حاشیه زمانی اضافه هم می‌گذارید برای مشکلات پیش‌بینی نشده. صبح زود در پارکینگ را که باز می‌کنید می‌بینید ماشینی جلوی در خانه شما پارک کرده و راننده رفته است پی کارش. برمی‌گردید به خانه و به آژانس زنگ می‌زنید. می‌گوید ۱۰ دقیقه دیگر ماشین می‌آید. نیم ساعت می‌گذرد تا ماشین برسد. تا حالا همه آن حاشیه اطمینان زمانی که ذخیره کرده بودید هدر رفته است. به خیابانی می‌رسید که همه روزه در این ساعت نسبتاً خلوت بوده. حالا اما ماشین‌ها راهی برای رفتن ندارند. بالاخره با اندکی تأخیر می‌رسید به محل. موضوع ورود شما به ساختمان هماهنگ نشده. تا مشکل حل شود ۲۰ دقیقه‌ای دیر می‌رسید به جلسه. در را که باز می‌کنید می‌بینید فقط یک نفر آمده. از دعوت‌کننده جلسه هم هنوز خبری نیست: وقتی ترتیبات نهادی برای استفاده از زمان به شکل مناسبی تنظیم نشده باشند، وقت‌شناسی‌های فردی به کاری طاقت‌فرسا تبدیل خواهد شد که گاه شبیه است به تلاشی مذبوحانه.
وقت‌شناسی مردم در کشورهای پیشرفته صنعتی هم فقط یک صفت یا شیوه رفتاری شخصی نیست. در این کشورها وقت‌شناسی مولوُد و مولِّّد گونه‌ای از ترتیبات اجتماعیِ نهادی هم هست. یعنی برای اینکه زمان درست مصرف شود و همه بتوانند سر وقت باشند، نه تنها اتوبوس و مترو باید مقید به زمان دقیق باشند، که ترافیک خیابان‌ها باید قابل پیش‌بینی باشد. باید بشود روی حرف صاحب آژانس حساب کرد. باید مطمئن بود کسی به راحتی جرأت نمی‌کند ماشینش را جلوی در پارکینگ شما پارک کند و برود. باید اطمینان داشته باشید جلسه سر ساعت معین تشکیل می‌شود. باید اطمینان داشت که دست‌کم برای بانی جلسه و دیگر شرکت‌کنندگان، زمان اهمیت دارد. آنان هم باید مطمئن باشند که سفارش‌دهندگان‌ کارهایشان برای قول وقرارهای زمانی آنها حسابی باز کرده‌اند. خود این سفارش‌دهندگان هم باید برنامه‌ای زمان‌بندی شده داشته باشند تا لازم باشد طرف‌هایشان را به نظمی زمانی مقید کنند و... اما اگرهمه این ترتیبات و طرف‌ها گویی به شکلی ناگفته با هم تبانی کرده باشند که هیچ چیز قابل محاسبه، قابل پیش‌بینی و قابل اعتماد نباشد، فضیلت‌های فردی به مرور در برابر باد و باران مستمر ناکارآیی ترتیبات نهادی فرسایش می‌یابند.
همه آن ترتیبات نهادی ازیک چرخه سود و رقابت و الزام تغذیه می‌شوند. من ملزم هستم به موقع به آن جلسه برسم چون اعتبار من به حضور به موقع در جلسات است. من از قبال همین اعتبار است که سود می‌برم. آژانس ملزم است به موقع ماشین را بفرستد، چون اگر به کارش مطمئن نباشم، آژانس دیگری انتخاب می‌کنم و او از سودش محروم می‌شود. قانونی که از این چرخه سود و الزام حمایت می‌کند طوری تنظیم شده که اصلاً به سود آن راننده بی‌خیال نیست که ماشینش را جلوی پارکینگ من پارک کند و برود دنبال کارش. به نفع شرکت اتوبوسرانی و مترو است که خدماتشان به موقع باشد. اگر خصوصی نباشند و به دنبال سود، آن‌وقت اداره‌کنندگان امور عمومی به خاطر بی‌کفایتی در کار حمل و نقل عمومی، در انتخابات بعدی رای نخواهند آورد و از رقیبشان شکست خواهند خورد. پس به سود آنان هم هست که زمان را برای من درست تنظیم کنند.
حسین قاضیان
منبع : روزنامه فرهنگ آشتی


همچنین مشاهده کنید