پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

داوطلب مرگ


داوطلب مرگ
سیدنی، ژوئن سال ۲۰۰۸، دکتر فیلمیپ نیتکا از طرفداران و فعالان انجام مرگ ترحمی (Euthonasia) برای بیماران لاعلاج در مقابل هیات منصفه گفت: «بیمارانی که با تشخیص قطعی آلزایمر روبه‌رو هستند، بهتر است برای پایان زندگی دردناک خود هرچه زودتر اقدام کنند.» این اظهارات بحث‌برانگیز در دادگاهی برای بررسی مرگ ترحمی یک بیمار مبتلا به آلزایمر در سال ۲۰۰۶ گفته شد...
بنابر گزارش خبرگزاری‌ها دو زن، یکی از آنان همسر بیمار آلزایمری به اتهام قتل غیرعمد و دیگری که داروی کشنده را از مکزیک خریداری کرده بود به اتهام معاونت در قتل احتمالا طبق حکم دادگاه به ۲۵ سال زندان محکوم می‌شوند. به گزارش سیدنی مورنینگ هرالد توجه دادگاه بیش از همه بر این بود که آیا آقای ویلی (بیمار) قادر به انتخاب مرگ ترحمی بوده است یا نه. با توجه به اینکه بیمار ماه‌ها قبل از فوت قادر نبوده نام فرزندان خود را نیز به‌یاد آورد، دادگاه نتیجه گرفت وی قطعا قادر به تصمیم‌گیری درباره مرگ خود نبوده و بنابراین عملی که همسر او انجام داده قتل غیرعمد است.
دکتر نیتکا، رییس سازمان کمک به خودکشی در مخالفت با حکم دادگاه گفت: «آنان بر پایه برخی مدارک پزشکی می‌گویند او قادر به تصمیم‌گیری در مورد مرگ خود نبوده و بنابراین مساله خودکشی قتل غیرعمد است، ولی من می‌گویم او می‌توانسته بگوید می‌خواهد زنده بماند یا نه.» وی ادامه می‌دهد: «صدور این حکم حاوی پیامی هشداردهنده برای بیماران آلزایمری است که با کمک پزشک می‌خواهند به زندگی غم‌انگیز خود پایان دهند. اکنون خانواده‌ها از ترس روبه‌رو شدن با چنین احکام سنگینی از ورود به مساله خودداری خواهند کرد.» پیام تشکیلات کمک به خودکشی (Exit International) به تمام بیماران مشکوک به‌ آلزایمر این است: «به پزشک خود مراجعه نکنید و آزمایشی هم انجام ندهید. اگر هم نتایج آزمایش‌های شما نشان می‌دهند در حال از دست دادن توان مغزی هستید مطمئن شوید که این در جایی ثبت نخواهد شد. با توجه به اتفاقاتی که افتاده توصیه می‌کنیم مردم نگویند به آلزایمر مبتلا شده‌اند.» در پایان نیز می‌گوید: «یک بیمار مبتلا به آلزایمر بهتر است قبل از اینکه کاملا توان مغزی خود را از دست بدهد در مورد مرگ خود تصمیم بگیرد.» تصمیم هیات منصفه و صحبت‌های نیتکا باعث طرح اظهارنظرهای فراوانی به خصوص از طرف متخصصان شد.
دکتر الکس شادبزگ، مدیر ائتلاف جلوگیری از مرگ ترحمی در مصاحبه‌ای در سایت
Life Site News.Com پس از تحسین تصمیم هیات منصفه می‌گوید: «این تصمیم با توجه به شواهدی بوده که مرکز مرگ ترحمی سوییس به دلیل زوال عقل پیشرونده بیمار و ناتوانی برای تصمیم‌گیری در مورد مرگ خود حتی با وجود توصیه‌های دکتر نیتکا حاضر به انجام یوتانازی نشده است.» این مرکز اعلام کرد با توجه به زوال عقل بیماران آلزایمری نمی‌توان از طرف این افراد چنین تصمیمی گرفت و انتخاب مرگ تنها باید به وسیله خود بیمار انجام گیرد. دکتر شادبزگ می‌گوید: «حتی طرح مساله مرگ ترحمی هم می‌تواند جنبه‌های خطرناکی داشته باشد.» به ادعای او طرفدارانی یوتانازی معتقد هستند که قرص‌های مرگ‌آفرین در صورت لزوم باید در اختیار جوانان هم قرار گیرد. در واقع این تفکر به آنجا گسترش پیدا می‌کند که نه تنها بیماران محتضر بلکه هرکس که بخواهد باید بتواند خودکشی کند. دکتر نیتکا خودکشی را حقی بشری می‌داند و می‌گوید اختیار مرگ و زندگی هر کس در دست خود او است.
● تاریخچه
تاریخچه یوتانازی نیز نشان می‌دهد طرح این مساله تخلفات اخلاقی و حتی سیاسی فراوانی در پی دارد. برخی باورها در چین از قدیم معتقد بودند کودکان ناتوان ذهنی یا حرکتی را در بدو تولد باید از بین برد. در حال حاضر حدود ۱۰ میلیون ناتوان ذهنی و حرکتی در چین وجود دارد که سالانه هزینه‌های فراوان معنوی و مادی بر دولت و مردم چین تحمیل می‌کنند. در سال ۱۹۰۷ هندی‌ها اولین ملتی بودند که به طور جدی مساله را بررسی کردند. پس از آن در سال ۱۹۱۴ انجمن ملی برای مراقبت و سلامت جامعه انگلستان با سوءاستفاده از موضوع انتخاب برتر در نظریه تکامل داروین مبارزه‌ای را برای گذراندن قانونی برای جلوگیری از آلوده شدن ذخیره ژنی اجتماع و ایجاد آلودگی‌های ژنی آغاز کرد، ولی این انجمن برای تصویب چنین قانونی شکست خورد. تنها در آلمان در سال ۱۹۳۵ بود که یوتانازی نه به عنوان مرگ داوطلبانه و آگاهانه، بلکه به شکل قانون برای حفاظت از کیان نژاد آریایی و امحای افرادی که جامعه را آلوده می‌کنند تحت عنوان قانون بهداشت ازدواج
(Marraige Healthlaw) و جلوگیری از ادامه زندگی نوزادان ناتوان مادرزادی الزامی شد و پزشکان ملزم به گزارش این موارد به دولت شدند. همچنین دولت نازی اولین دولتی بود که پزشکانی را برای از بین بردن بیماران غیرقابل علاج و سالمندان ناتوان تعیین کرد و به این کار جنبه قانونی و اجباری داد. درنهایت در سال ۱۹۴۱ به فرمان هیتلر تحت برنامه‌ای با عنوان (Euthonasia Programme) در شش مرکز انهدام سازماندهی شده در آلمان با تزریق مقادیر کشنده مورفین یا اسکوپولامین یا در اتاق‌های گاز به زندگی میلیون‌ها انسان که به ادعای نازی‌ها نژادپرست بودند خاتمه داده شد و اجساد آنان در کوره‌های آدم‌سوزی از میان رفت. این در واقع خشن‌ترین دخالت عوامل پزشکی برای از بین بردن آنچه ادعا می‌شد ذخایر ژنی را آلوده می‌کند در تاریخ بشری است.
با پایان جنگ جهانی دوم و محکومیت گسترده افکار فاشیستی یوتانازی مفهوم امحای اجباری و سازماندهی شده را از دست داد و به صورت مرگ داوطلبانه و آگاهانه بیماران لاعلاج تعریف شد. همین‌طور برای جلوگیری از تولد نوزادان ناتوان و معلول با انجام آزمایش‌های پیشرفته مانند آمنیوسنتز مساله از بین بردن این نوزادان در بدو تولد به صورت پایان زندگی در چند ماه اول تشکیل جنین تغییر داده شد. اکثریت طرفداران به نژادی (Eugenicists) امروزه معتقدند حفظ پالایش ذخایر ارزشمندی ژنی جامعه نه با امحای افراد نژادهای به تعبیر نژادپرستان پست، بلکه با انجام آزمایش‌های دقیق قبل از تولد نوزاد و یا انجام آزمایش‌هایی برای جلوگیری از انتقال بیماری‌های ژنتیکی والدین به کودکان خود ضروری است. از طرف دیگر گروه‌هایی به خصوص با باورهای مذهبی با ارج نهادن به حیات هر انسان خواه ناتوان یا توانا و حق مردم ناتوان برای داشتن زندگی محترمانه و عزتمندانه به عنوان یک ارزش الهی و انسانی با انجام یوتانازی حتی با مفهوم جدید به عنوان مرگ داوطلبانه و آگاهانه به شدت مخالف هستند و آن را دخالت در امر خلقت و جریحه‌دار کردن افکار عمومی می‌دانند.
یوتانازی در بسیاری از کشورهای جهان که به خصوص تسلط آلمان نازی را در حافظه تاریخی خود دارند نه یک امر صرفا پزشکی، بلکه مساله‌ای ایدئولوژیک و سیاسی است و از مخالفان سرسخت آن ائتلاف‌های گسترده مذهبی و ضد نئونازی در کشورهای اروپایی هستند. با وجود آنکه مساله امحای بیماران محتضر شاید قدمتی به اندازه علم پزشکی داشته باشد با گذشت قرن‌ها این امر با انجام مراحل قانونی پیچیده تنها در کشورهای هلند و بلژیک و شهرهای واشنگتن و ارگان کشور آمریکا قانونی است.
منبع:
Lifesite News.Com
مترجم: مرجان یشایائی
منبع : هفته نامه سپید


همچنین مشاهده کنید