شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


اندر آفات شرکت کردن در جشنواره های ادبی


اندر آفات شرکت کردن در جشنواره های ادبی
میگویند خر سواری عیب...از خر زمین خوردن دو عیب .سئوال این جاست که چرا هر کس که از گرد راه میرسد برای خود جشنواره ای با نام های قلمبه سلمبه علم میکند و در گنده پرانی کردن هم از دیگر رقیبان دست کم نمی آورد و هیچ سر و صدایی هم از هیچ جا بلند نمیشود ؟
چند ماه پیش زیر این چتر آبگون در چرخش های مجازی خودم در سایت های ادبی و وب لاگ ها فراخوان جشنواره ای را دیدم که ظاهرا مدعی بود که سیاست کاری اش به لحاظ داوری و شیوه ی برخورد با دیگر جشنواره ها متفاوت است ضمن اینکه چند بار هم لینک این خبر را در سایت های مختلف دیده بودم پس کنجکاو شده سری به سایت خود جشنواره زدم و فکر کردم بد نیست در آن شرکت کنم.البته برای ارتکابم به این عمل زشت و قبیح دلیل دارم.
اینکه بعد از سپری شدن دو سال و انتظار کشیدنی که مثل خود زندگی سخت بود وزارت محترم ارشاد اعلام کرد که کتاب اولم غیر مجاز است کمی دلسردشده بودم و فکر کردم بد نباشد یکی از کارهایم را برای جشنواره ای که ظاهرا آیین و راه جدیدی پیش گرفته بفرستم و از آن جا که نحوه ی ارائه خبر این جشنواره نیز فریبم داده بود با ساده لوحی تمام و با افتخار و به دست خودم یک داستان و یکی از شعرهایم را برایشان ای-میل کردم.
از آن جا که گمان میکنم هیچ بنی بشری دوست نداشته باشد بازیچه ی ایام و روزگار شود من هم از این قاعده مستثنی نیستم و بدین وسیله سعی میکنم تا برآشفتگی خودم را بابت برخوردی که از یکی از همین جشنواره ها داشت ابراز کنم .پس از طی شدن ایام و نزدیک شدن به روزهای آخر که بنا بود اعلام نتایج شود از دبیرخانه ی این جشنواره در مشهد با بنده تماس گرفته شد .خانمی بود که تبریک برگزیده شدن داستان (صید قزل آلا از بالن )من را داد ... و یاداوری کرد که به ای میلی که برایم فرستاده اند عکس خودم را پیوست کنم و برایشان بفرستم ....در ضمن در جواب سئوال من که :" ما رو به مشهد دعوت نمیکنید؟" پاسخ داد که در نمایشگاه کتاب سال آتی متولیان این جشنواره به تهران خواهند آمد و در نمایشگاه کتاب تقدیرات لازم را انجام خواهند داد . پس از این تلفن کوتاه رفتم و ای – میل هایم را دیدم ... متن قراردادی از این دبیرخانه برایم آمده بود که طالب مبلغی بود برای عهد قرارداد و در ضمن عکس و بیوگرافی ام را نیز میخواستند...مسلما همچین نامه ای خوشحالم نکرد چرا که من برای اینکه داستانم در پروسه ی کتاب سازی قرار بگیرد در این جشنواره شرکت نکرده بودم و پرداخت چنین غرامتی برایم عجیب بود ....برای همین نامه ای که متولی جشنواره نوشتم و از اینکه این آیین و روش مرسوم است و سیاست های اجرایی جشنواره شان با دیگر جشنواره های مجازی و غیر مجازی چندان تفاوتی ندارد گله ی کوچکی کردم و گفتم حاضر نیستم همچین مبلغی را پرداخت کنم چرا که در کتاب اولم با ناشرقراردادی نبسته بودم و ایضا کتاب دومم . پس از اینکه چند روز گذشت آقای م.س با بنده تماس گرفتند و توضیح دادند که کمی دل آزرده شدند چون خیلی از کسانی که در این جشنواره شرکت کرده بودند موقعیت های چاپ اثر خود را نداشتند و برای همین این دست جشنواره ها جای خوبی برای رونمایی داستان های برگزیده است . در ضمن یادآوری کردند که من شخص برگزیده نیستم...و سوتفاهمی بین خانمی که با بنده تماس گرفته شده . امتیاز داستان من جزو داستان های پر امتیاز بوده که تعدادشان (ظاهرا هشت نفر بوده است ) . این الزاما معنی برنده را نمیدهد! ایشان در پایان مکالمه یاداوری کردند که همین مکالمه نشانه ی لطف جشنواره شان است و از من خواستند تا برای دبیرخانه شان مجدد ای میل بزنم و بگویم که ایشان موافقت کرده اند که ساناز سید اصفهانی بدون واریز مبلغ به حساب جایزه ادبی ایران میتواند همچنان یکی از کاندیدهای جشنواره باشد ...ایشان تاکید میکردند که مبلغ جایزه شان از دیگر جشنواره ها بالاتر است و مستقل هستند و بدون پشتوانه و تکیه ی دولتی کار میکنند. من هم همین کار را انجام دادم.چند روز بعد ای-میلی از دبیرخانه شان گرفتم مبنی بر اینکه عکسم باید پوشش اسلامی اش بیشتر باشد.من هم مجدد عکس دیگری فرستادم و البته تعجب کردم که چرا جشنواره ای چنین مستقل باید این همه دلواپس باشد . مجدد ای- میلی گرفتم که عکس دیگری بفرستم که این کار رانکردم.
شد بیست و پنج بهمن ماه و نتایج باید در سایت اعلام میشد.بعد از اینکه نتیجه اعلام شده را دیدم خیلی تعجب نکردم که اسمم نه تنها در لیست کاندید ها نیست بلکه اسمم جزو شرکت کننده ها هم نیست !....
مسلما سلوک پر از پیچ و خم این جشنواره برخورنده بود و متاسفانه همه ی پیش بینی های ذهنی ام نقش بر آب شده بود...باید یادآوری کنم که انتهای صفحه ی سایت ایشان نوشته بود کسانی که فرم خود را کامل نفرستاده اند دوباره ای- میل بزنند و جشنواره را در جریان قرار دهند!!.این رفتار مضحک مرا واداشت تا پشت دست را نقره داغ کرده و دیگر در هیچ جشنواره ای شرکت نکم. بالاتر از سیاهی که رنگی نیست. مگر جشنواره های گلشیری یا هدایت یا جلال و ... چه کردند؟....چه رسد به چنین جشنواره های مجازیی با بانیان گم نامشان .
این سودای ترکانه کردن مایه ی عبرت دیگران است نه باعث پیشرفت و غیره ... آفت این جایزه ادبی ایران باعث شد تا دوباره یادم بیاید که داوران جشنواره گلشیری چه کردند ؟ و یادم بماند که کم از داوران جشنواره های ادبی هدایت و ...نشنیده ام که مجبورند کسی را برنده اعلام کنند به دلایلی!...یادم باشد که مجموعه داستان (کمپلکس ناز ) با ده داستان که سه تای آن ها در مجله ی گلستانه به چاپ رسیده است غیرمجاز اعلام شده در حالی که خوانده ام کتاب هایی که خط قرمز ها را با دل و جرات شکانده اند و آثارشان پر از مبتذلاتی است شرم آور!....همه ی این اوضاع و احوال یادآوری میکند که باید مدام به خودم گوشزد کنم که از قبل بهتر بنویسم و اگر شد اصلا فارسی ننویسم!
● نامه ی من به دبیرخانه
به نام خدا
با سلام حضور متولیان جشنواره جایزه ادبی ایران
این جانب ساناز سید اصفهانی
ضمن خسته نباشید و تشکر بابت برگزاری این جشنواره
پس از تلفن از جانب شما و تبریک بابت برگزیده شدن داستان من (صید قزل آلا از بالن ) و ذکر این نکته که " در نمایشگاه کتاب سال ۱۳۸۸ بنا میشود که تقدیری از برگزیدگان به عمل آید" بسیار خوشحال شدم از اینکه پس از مدت ها به واقع جشنواره ای برگزار شد که سیاست کاری اش همان طور که مدعی بود با باقی جشنواره ها تفاوت دارد . اما پس از مشاهده ی ای- میلی از جانب شما مساله ای ذهنم را مشغول کرد که ترجیح دادم آن را به صورت کتبی ابتدا با خود شما مطرح کنم.
سئوال این جاست که چرا برای برگزیده شدن باید غرامت ۳۸۷۰۰ تومان پرداخت کرد ؟ ضمن اینکه خودتان اذان داشته اید که تعداد شرکت کنندگان بسیار زیاد بوده و بین آن ها امتیاز اثر حرف اول را میزند. پس اثر برگزیده چقدر قیمت دارد؟ آیا کسانی که در جشنواره ی شما شرکت کرده اند برای این اثر خود را به شما ارسال کرده اند کهاگر در نهایت برگزیده شدند.. کارشان آن هم با هزینه ی شخصی چاپ شود؟ شاید اگر این قرارداد را از قبل در سایت خود قرار میدادید صمیمانه بگویم از تعداد شرکت کنندگانتان کاسته میشد . بسیاری از نام هایی که در لیست شرکت کنندگان شما بود می دانم که هر کدام به نحوی درگیر چاپ کتاب خود هستند و گمان نمیکنم دوست داشته باشند داستان یا شعرشان در جریان کتاب سازی جشنواره بدین نحو چاپ شود .
من با توجه به اینکه از پذیرفته شدن داستان خود در جشنواره ی شما ابراز خرسندی میکنم گرچه هنوز برایم سئوال است که چرا نام برگزیدگان در سایت از همین الان ذکر نشده است – و توضیح خانمی که با بنده تماس گرفتند و گفتند کفایت نکرد -؟باید بگویم متاسفانه به دلیل اینکه پول غول است و من بسم الله توان پرداخت همچین غرامتی را ندارم ....و شایان ذکر است قرارداد مجموعه اول و دومم که هر دو همینک در ارشاد هستند بدون پرداخت مالی صورت گرفت. ..البته ذکر این ارتکابات چندان خوشایند برای شخص خودم هم نیست برای همین در بیوگرافی مختصری که به صلاحدید خودم تنظیم میکنم و برایتان همراه عکسم خواهم فرستاد از داستان سرایی پیرامون این جور افتخارات صرف نظر میکنم .
گمان کردم شاید قبل از اینکه کس دیگری در رسانه ها به باد نقدتان بگیرد خودم که با کمال هوش و عقل فراخان جشنواره تان را – که سیاست اجرایی اش با باقی جشنواره ها متفاوت است – را دیدم و به خواست خودم داستانم را فرستادم به شما این مسئله را خاطر نشان کنم . با تمام این احوال اگر این طور صلاح دیدید که به دلیل نبود پول در جیب بنده ممکن است سیاست جشنواره تان را تغییر دهید قبل از هر چیز لطفا با خودم در میان بگذارید ... پیشاپیش از شما و همکاران محترمتان متشکرم و برایتان آرزوی سلامتی و در ضمن امید برگزاری "نمایشگاه کتاب تهران " خوبی را دارم .
ساناز سید اصفهانی


همچنین مشاهده کنید