پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


فرهنگ نگاه در یک نگاه


فرهنگ نگاه در یک نگاه
چشم مهم ترین و کارآمدترین عضو بدن در جهت دیدن همه ی اشیاء و محیط طبیعی و اجتماعی است و بی گمان از دیگر جوارح بدن کاربردی بیشتر را برای بشر به منصه ی ظهور می گذارد و جمله ی شنیدن کی بود مانند دیدن نیز مصداق بارزی برای این مقوله است . آری با دیدن است که همه چیز از آن حالت نامحسوس و غیب به حالت محسوس و شهود می رسد . لذا این که می گویم فرهنگ نگاه بدین سان است که هر آنچه که نگاه می کنیم در واقع با این نگاه یکسری مفاهیم و مصادیق به ذهن ما خطور و انتقال می یابد که شاید گفت این مفاهیم ومصادیق دارای وجه اشتراکاتی با ما و البته با فرهنگ ما دارند .
این مفاهیم و مصادیق که در یک شی ء و یا در محیط طبیعی و اجتماعی دستگیر ما می شود ، طبعاً می تواند به اشکال مختلف و متنوعی ظاهر شوند .
یعنی می تواند زیبا جلوه نماید و یا زشت باشد . می تواند آموزنده باشد و یا گمراه کننده . می تواند شادآور باشد و یا غم انگیز . می تواند فرهنگ امید را خلق کند و یا فرهنگ ناامیدی و یأس . می تواند شخصیت ساز باشد و یا تخریب کننده . می تواند در ما فرهنگ جمع محوری را ایجاد کند و یا فرهنگ خود محوری . می تواند ما را از فرهنگی بنام دیگر سازی بهره مند سازد و یا می تواند فرهنگ خودسازی را در ما بوجود آورد . بنابراین هر نگاهی که توسط موجودی متفکر و آگاه بنام انسان صورت می پذیرد ، بالطبع دارای پیامدهای مختلف و متنوعی است که به برخی از آنها اشاره شد .
اما آنچه که در این مبحث بسیار اساسی و منتج می باشد ، شاید گفت همان مقوله ی نگاه و محاسن و احیاناً معایب آن باشد که البته پیامدهای ویژه خود را نیز همیشه به همراه دارد . تردیدی نیست که فرهنگ نگاه تنها یک قول و فعل نیست که می تواند یک متد و استراتژی و یک آزادی فکر و اجتماعی و البته اعتقادی و معنوی نیز باشد و یا می تواند یک روند فزاینده در جهت شکل گیری ساختار و محتوای شخصیت و معیارهای انسانی به شمار آید . به تعبیری فرهنگ نگاه چند گونه اندیش و چند گونه محور نیز می تواند باشد . چه اینکه هر نگاهی به همراه خود یک پیام اجتماعی و یا ... را نیز به عهده دارد .
علاوه بر این یک نوع فرهنگ تاثیر و تاثر نیز در بین نگاه کننده ( فاعل ) و نگاه شونده ( مفعول ) نیز شکل می گیرد . می گوئیم فرهنگ تاثیر و تاثر که بسیار مهم است . چرا که هدف از بیان این مهم بدین خاطر می باشد که یک نوع تعامل سازنده و سازگار در بین نگاه کننده و نگاه شونده برقرار می شود و البته این نوع تعامل نیز در رشد و تعالی قالب شخصیتی افراد نیز موثر می افتد . با این تفاصیل این مهم در چند نگاه نیز محل وارسی است . نگاه نخست از دیدگاه شعرا و ادبا است . تأمل و تعمق یک شاعر با چشم دل در یک شی ء و در کل موالید چهارگانه با دیگر افراد متفاوت است . چرا که فرهنگ نگاه شاعر از زبانی برخوردار است که این زبان ارتباط عمیق و تنگاتنگی را با زبان دیگر موجودات برقرار می سازد . به طوری که فرهنگ یک شی ء را به مانند ماه و یا خورشید و یا درخت و ... را به خوبی به اجتماع انتقال می دهد . دوم این که این نگاه می تواند از طریق یک نویسنده و یا نقاش ماهر صورت پذیرد . به نحوی که نویسنده با مهارت خاص خود در صدد است تا که با تعادل فکر و تعالی اندیشه و فرهنگ زبان طبیعت و در مجموع جامعه را تصویر کند . که این نوع فرهنگ نگاه نیز در جهت سالم آوری و سالم سازی است .
نکته ی دیگر نقاش است به تعبیری ساده زبان نقاش نه فقط در جهت تصویر کردن یک شی ء و یا اشیاست که در صدد ترویج و تداوم و بقای ماهیت و ذات مفید و موثر و آموزنده آن اشیاست . بنابراین این نوع فرهنگ نگاه نیز به دنبال ایجاد فرهنگ واقعیات می باشد و نه فرهنگ توهمات . دیگر فرهنگ نگاه فرهنگی است که از روی میل و شهوت صورت می گیرد . این نوع فرهنگ نگاه نیز هر چند بسیار مهم و حساس به نظر می آید ولی در این زمینه نیز قلم فرسایی فراوان شده است . چه این که در کتاب مسئله حجاب به قلم استاد شهید مرتضی مطهری در زوایایی مختلف و متنوع این مهم تصویر شده است . ولی از نگاه نگارنده ی این مقوله در این نوع فرهنگ نگاه فرد تنها به دنبال ارضای جنسی نیست که ارضای روحی مهم تر به نظر می رسد . کما اینکه هر کدام از این دو نیز ( ارضای جنسی و ارضای روحی ) به نوبه ی خود دارای زیر شاخه ها و یا به بیانی دیگر مشخصه های متفاوتی هستند . به گونه ای که این شاخه ها و یا مشخصه ها در تشکیل ناهنجاریهای اجتماعی و کج روی های فردی و گروهی می کوشند . لذا وقتی می گوییم فرهنگ نگاه از این منظر بسیار پر اهمیت است . ولی در همه شرایط نیز یک فرهنگ سالم و مفید به نظر نمی رسد . نگارنده به عنوان یک روزنامه نگار وکسی که سالها در میان جامعه این نوع فرهنگ را بررسی نموده ام ، شاید گفت معایب آن همیشه بر محاسن آن سایه افکنده و یا به بیانی سیطره کامل داشته است . در این نوع فرهنگ نگاه نگاه کننده و نگاه شونده از دو فاکتور تمتع می جویند .
یکی اینکه فرد تثبیت شخصیت شده و ابعاد شخصیتی و انسانی خود را پیدا کرده ولی با افکار فریبنده و حیله گری که این نوع فرهنگ نگاه دارد فرد را به انحطاط فکری و شخصیتی و به اصطلاح در مرداب مخوف شهوت و شهوت رانی می اندازد که در اینجا تنها راه مبارزه همان عدم ارتباط و تعامل با جامعه ی مسموم و دارای این نوع پتانسیل های منفی است . دیگر اینکه فرد در دوران آزمایش به سر می برد و این دوران نیز از عدم پختگی لازم برخوردار می باشد . دوران آزمایش چون زمینه های لازم را برای آلوده شدن فرد به دایره این نوع نگاه دارد ، بنابراین مهم ترین عامل در جهت مقابله با این مهم اجتناب وبهره گیری ازمحسناتی است که دقیقاً نقطه ی مقابل این نوع فرهنگ نگاه می باشند و دیگر ایجاد یک نوع مبارزه فکری و تربیتی در قالب شخصیت خویش است که این مهم نیز از طریق همان فرهنگ نگاه ولی از نوع سالمش بدست می آید .
البته نکته ی سومی هم می توان وجود داشته باشد و آن دوران گذار است . شاید گفت حساسیت دوران گذار از دوران آزمایش و تثبیت بیشتر باشد . چه این که فرد از نوعی فرهنگ دغدغه و به بیانی ساده دانم و ندانم بهره می جوید که هر لحظه امکان انحراف نیز دور از انتظار نیست .
مضاف بر این موارد که ذکر آن رفت . مهمترین فرهنگ نگاه که کاربردی اجتماعی و انسان محورانه دارد ، می تواند یک معیار سنجش در جهت شناخت شخصیت فکری افراد باشد . بدین سان که می توان با یک تحقیق و پژوهش در کنار یک شی ء نوع شخصیت فکری افراد را بدست آورد . مثلاً می توان یک شی ء را بنام سنگ و یا مثلاً درخت و یا کوه به عنوان موضوع انتخاب نمود و نظر ۲۰۰ نفر را بدون آگاه شدن از میزان شخصیت فکری آنها این مهم را کنکاش نمود . مسلماً فرهنگ نگاه افراد به این اشیاء متفاوت خواهد بود . چون میزان سنجش براساس همان نوع نگاه صورت می پذیرد . برای روشن تر کردن موضوع سنگ را مثال می زنیم : که قطعاً نگاه یک شاعر با نگاه یک پزشک نسبت به سنگ فرق می کند و یا نگاه یک فرد معمولی نسبت به یک فرد تحصیلکرده نیز به همین منوال . چون شاعر برای سنگ روح و زبان و چشم را تعریف می کند .
یعنی فرهنگ جان دهی به شی ء را در نظر دارد . ولی یک پزشک و یا مهندس شیمی و یا فیزیک در قالب شخصیت فکری خود این شی ء را تعریف می کند و یا یک فرد معمولی شاید سنگ را یک موجود بی جان و به تعبیری سنگ دل بداند . اما یک فرد تحصیلکرده نگاهش به این شی ء طبعاً نگاهی متناسب با نوع شخصیت فکری خویش است .
بنابراین همانطور که در متن مقاله اشاره شد ، سلایق افراد نسبت به اشیاء و یا موجودات در یک قالب نمی گنجد ، همچنانکه عکس این قضیه نیز صادق است . یعنی اشیاء و موجودات نیز در تعیین نیازهای اجتماعی و فرهنگی افراد به نوبه خود مدخل و تاثیر گذارند . مثلا زیبایی گل و یا راست قامتی درخت سرو نه فقط در رفتار اجتماعی افراد که در تسکین روح و روان افراد نیز موثر است . و یا بلند پروازی عقاب و تیز هوشی آن که این دو ویژگی بارز نیز در خیلی از موارد با رفتارهای ما همگن و عجین هستند ، نکته دیگر ویژگی ای بنام با هوش بودن کبوتر بوده که آن نیز در رفتار و منش ما بی تاثیر نیست . بنابراین طبیعی و معقول است که بگوئیم موالید سه گانه هر کدام به نوبه ی خود در شکل گیری رفتارها و خصایص بارز ، تاثیر خاص خود را می گذارند . ولی در یک نگاه کلی می توان گفت که مهمترین و کاربردترین تفکر و شعور از آن انسان است . چه این که موجودی فراشعور و موثر در جهت شکل گیری فرهنگ و رفتار های محیط طبیعی و اجتماعی است .
حسن کلام این که فرهنگ نگاه بی تردید عاملی فرارونده و مترقی و به عنوان مقوله ای اجتماعی و سودمند است . به بیانی این نوع فرهنگ نه تنها در طبیعت انسان که در دیگر موجودات نیز تعریف شده است . چه این که اگر قرار بود که ما چیزی را نگاه نکنیم ، قطعاً خداوند چشمان ما را نمی آفرید . اما آنچه که از این ها مهم تر است شاید گفت همان مقوله ی پیچیدگی انسان باشد که زبان منطق را نمی فهمد . چرا که زبانش گویاتر از هر منطقی بوده و دیگر آفریده ای است که می آفریند . بنابراین در جهت هر ایجاد نیز فرهنگ نگاه موثر و کارگشاست . ولی نوع استفاده و چگونه استفاده کردن از آن که با کفه ی ترازوی معیار انسانی بشر همخوانی داشته باشد ، مهمتر از هر چیز دیگر است . لذا نگاه باشد ولی در جهت پیدایی خویش و نه گم کردن خویش . نگاه باشد اما در جهت تعالی هدف و آرزوهای متعالی و هدفمند و نه تقلیل آمال و افکار سودمند اجتماعی . نگاه باشد لیکن در جهت خودباوری خود خویش نه دیگر باوری به هر طروقی که باشد . نگاه باشد ولی در جهت تثبیت فرهنگ و تمرین خویش و نه از دست دادن این دو .
عابدین پاپی


همچنین مشاهده کنید