جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

مشتریان نفت ایران کدام شرکت‌ها بودند


مشتریان نفت ایران کدام شرکت‌ها بودند
منوچهر فرمانفرماییان یکی از چند فرزند عبدالحسین میرزا فرمانفرما از رجال عجیب و بانفوذ ایرانی در اواخر دوره قاجار و اوایل پهلوی اول است.
منوچهر فرمانفرماییان که از مقام‌های ارشد شرکت ملی نفت بود و روزگاری نیز به ریاست شرکت ملی نفت رسیده است، کتابی به نام « از تهران تا کاراکاس» و با عنوان فرعی نفت و سیاست در ایران نوشته که در زمستان ۱۳۷۸ توسط نشر تاریخ ایران منتشر شده است. این کتاب دو جلدی تاریخ اقتصاد ایران از ۱۹۳۰ تا ۱۹۷۹ را در برمی‌گیرد و نکته‌های خواندنی پرشماری درباره مسائل نفت دارد. آنچه از این پس درج خواهد شد، بخش‌هایی از خاطرات منوچهر فرمانفرماییان است که خلاصه و اقتباس شده است.
بخشی از کتاب یاد شده به موضوع مصدق، ملی شدن نفت و مشتریان نفت ایران در زمان ملی شدن اختصاص دارد که عینا از صفحه‌های ۴۹۹ تا ۵۰۷ درج می‌شود.
موضوع فروش نفت ایران به مشتریان آزاد در آن سال‌ها مورد بحث جراید واقع شده و نمی‌تواند از نظرها دور باشد. همان طور که همه می‌دانند در جریان ملی شدن صنعت نفت سه نوع مشتری برای نفت ایران از سه کشور مختلف به شرح زیر پیدا شد:
۱ ) آمریکایی‌ها
الف) اولین کسی که از اتباع آمریکا تقاضای خرید نفت نمود، شخصی بود به نام ری کارتر. وی چندین بار به تهران آمد و چنین به مصدق وانمود کرد که قادر است نفت ایران را به مقادیر معتنابهی خریداری کند و برای اثبات نظر خود وجلب اطمینان دولت ایران قرار داد فروش نفتی را که با دولت آمریکا بسته بود ارائه داد. کارتر تصور می‌کرد چون مشتری او دولت آمریکا است، بنابراین دولت مزبور برای رسیدن به محموله‌های خود ممکن است اعمال نفوذ کرده، وسیله‌ای فراهم کند که نفت ایران به آمریکا صادر شود.
دولت آمریکا که به هیچ وجه مایل نبود به جز از راه رسمی با تشریک مساعی دولت انگلستان در کار نفت دخالت کند نه تنها به کارتر کمک نکرد، بلکه حتی مدعی شد که اگر کارتر قرار داد تحویل نفت دارد، باید به هر نحوی هست این نفت را به دولت آمریکا برساند. کارتر که شخص پشت هم اندازی بود، منحصرا علاقه داشت که قراردادی با دولت ایران ببندد تا روزی آن را به رخ شرکت‌های بزرگ بکشد و از آن استفاده کند و برای نیل به مقصد و هدفی که داشت چندین بار مصاحبه مطبوعاتی در نیویورک تشکیل داد، ولی روزنامه‌نگاران آمریکایی که وی را دلال بی‌اعتباری بیش نمی‌دانستند، به اظهاراتش اعتنایی نکردند، ری کارتر چون نفتی نفروخته بود و پس از یک سال دیگر قراردادش منتفی می‌شد لذا مجددا به سفارت کبرای شاهنشاهی در واشنگتن مراجعه کرد و با کمک سفیر کبیر ایران موفق گردید که قرارداد خود را برای یک سال با دولت مصدق تمدید کند.
سفارت ایران هم به نوبه خود در نیویورک برای تشویق خرید نفت ایران به دو نفر حقوقدان مراجعه کرد و گرچه حقوقدان‌های مزبور تا حدودی نظر مساعدی برای خریداران دادند، ولی باز هم سرمایه‌داران بزرگ به این نظرها اعتنایی نکردند و فقط کسانی نظیر ری کارتر داوطلب معامله باقی ماندند که می‌خواستند ازآب گل‌آلود ماهی گرفته، در صحنه شطرنج نفت از فعالیت خود اثری بگذارند.
ب) مسافرت آلتون جونز به ایران
آلتون جونز رییس شرکتی است به نام «سیتیز سرویس».
این شرکت یکی از شرکت‌های مستقل محسوب می‌گردد و در نیویورک دارای شعبه و اداره مفصلی است. جونز اصولا هیچ گاه نظر نداشت که از ایران نفت خریداری کند، فقط می‌خواست اسمی از وی در آمریکا برده شود و عکسش در صفحه اول بعضی از جراید چاپ شود، زیرا در آمریکا تبلیغات اهمیت خاصی دارد و جونز می‌دانست که از طریق مسافرت به ایران موفق خواهد شد که تبلیغات دامنه‌داری را با ارزان‌ترین قیمت‌ها برای شرکت خود بکند، ضمنا تصور می‌کرد که بامسافرت به ایران ممکن است هفت شرکت بزرگ نگران شوند و در معاملات داخلی آمریکا به وی کمک بیشتری کنند.
البته تمام این ملاحظات و نکات برای اشخاصی مثل جونز از روی حساب‌ بود. او می‌دانست که با صرف چند هزار دلار در ایران موفق خواهد شد که میلیون‌ها دلار از لحاظ تبلیغات به شرکت خود که سیتیز سرویس است فایده برساند. متاسفانه در ایران دکتر مصدق که می‌خواست خود را به هر نخی آویزان کند و نفت ایران را بفروشد، گول شیادانی امثال جونز را می‌خورد و به تصور اینکه وی شخص صدیقی است او را بارها با عزت واحترام پذیرفت، جونز هم برای رسیدن به مقصود خویش دایم در جراید اعلان می‌کرد که می‌خواهد کشتی‌های چهل‌هزار تنی خریداری کند و اولیای دولت ایران هم آن را به فال نیک می‌گرفتند به تصور اینکه کشتی‌های مزبور برای حمل نفت ایران ساخته می‌شوند.غافل از اینکه اصولا دهانه و عمق شط‌العرب برای رفت و آمد کشتی‌های چهل‌هزار تنی مناسب نیستند و اظهارات جونز جز تزویر و دروغ و ریا چیز دیگری نیست چنانکه خبری از او نشد و تقاضای خرید یک مثقال نفت ایران را هم نکرد.
برای روشن شدن وضعیت دولت ایران و سعی در فروش نفت و شکستن سدی که دولت انگلیس برای فروش مستقیم نفت ایران ایجاد کرده بود مراجعه کنید به تاریخ ملی شدن صنعت نفت ایران نوشته فواد روحانی، فصل ۲۸ که می‌نویسد: «منظور از افشای این مطلب این است که شرکت سیتی سرویس موفق شد قراردادی با شرکت نفت در طی مدت ۱۲ سال به قیمت هر تن متریک ۴۵/۷دلار به جای قیمت رایج بازار یعنی ۸۹/۱۲دلار منعقد کند.
در ادامه خاطرات فرمانفرمایان از شرایط فروش نفت پس از ملی شدن آمده است: چنان که گفته شد آلتون جونز شیاد فقط دولت ایران را بهانه‌ای قرار داد که معامله پرسودی با انگلیس برقرار کند تا دست از سر آنها بردارد.
ولی ناگفته نماند که در همان سال انجمن Petroleum آمریکا که در شیکاگو با هفت هزار نفر تشکیل می‌شد که می‌خواست نشان طلای جایزه نفت را به جونز اعطاکند، نشان را به گفته خودشان ذوب کردند و آن را در آن سال‌ به کسی ندادند. نفتی‌های آمریکا و مشترکا او را شیاد سال لقب گذاردند ولی کار جونز به اینجا خاتمه پیدا نکرد. چند سالی از سقوط مصدق نگذشته بود که جونز با طیاره شرکت سیتی سرویس سقوط کرد و کشته شد. بعد معلوم شد که در جیب جونز چهارصد هزار دلار پول نقد وجود داشته و با رفقایش رهسپار قمار و عیاشی بوده است(چهارصد هزار دلار چهل سال پیش، بیش از چهارمیلیون دلار امروز است). در همان زمان عده‌ای مدعی شدند که این پول‌ها از قاچاق و به طور نامشروع به دست آمده بوده است. در هر حال با مردن جونز، شرش از سر ایرانی‌ها و آمریکایی‌ها هر دو کنده شد!»
● خرید نفت از طرف شرکت‌های ایتالیایی
الف) کنت دو لازونکا
در میان اتباع خارجی اولین کسی که تقاضای خرید نفت ایران را پس از ملی کردن نمود و در حقیقت قدم مثبتی دراین راه برداشت، شخصی بود به نام کنت دو لازونکا. اگر درست بنگریم نامبرده یکه و تنها حاضر شد نفت ایران را بخرد و برای این منظور کشتی «روزمری» را به آب‌های ایران اعزام داشت. داستان کشتی روزمری و گرفتاری آن در عدن و محاکمه محموله نفت که منجر به شکست دولت ایران و شخص
کنت دو لازونکا در آن دادگاه مستعمراتی شد، چیزی نیست که موضوع آن را در اینجا مورد بحث قرار دهیم.
اینجانب که فقط در این باره از انتشارت جراید اطلاع‌ حاصل کرده‌ام، ایمان راسخ دارم که شخص کنت دو لازونکا مایل بود قدمی برای حل این مشکل بردارد ودر این کار ید طولانی داشت زیرا وی بود که مقداری از نفت مکزیک را سال‌ها قبل به‌رغم شرکت‌های معظم پس از ملی شدن خر یداری کرد و محاصره اقتصادی مکزیک را پس از ملی شدن صنایع آن کشور در هم شکست. در هر حال وی گرچه در ایران موفق به این اقدام نشد و لابد پس از گرفتاری کشتی روزمری دیگر سرمایه کافی برای زدوخورد نداشت، ولی قدم موثر و مردانه‌اش می‌بایست در نظر ایرانیان با قدردانی و حق شناسی تلقی گردد. متاسفانه پس از این اقدام جوانمردانه قراردادی که در دست داشت به علت عدم اجرا از طرف دولت ایران فسخ و در حقیقت به شرکت‌ ایتالیایی دیگر واگذار گردید.
ب) شرکت سوبور
این شرکت گرچه قرار بود مقدار معتنابهی نفت از کشور ایران صادر کند و در قراردادی که با دولت مصدق داشت حق‌تقدم برایش قایل شده بودند، ولی باز هم موفق نگردید گره مشکلات ایران را باز کند و فقط برای حسن اجرای قرارداد خود و ادامه آن و مانع شدن از فسخ هر چندماه یک مرتبه یک کشتی نفت‌کش به سواحل ایران اعزام می‌نمود و گرچه در حدود یک صد هزار تن نفت ازایران برد و بهای آن را هم پرداخت نکرده بود، هیچ گاه موفق نشد که محموله‌های خود را در بازار ایتالیا به فروش برساند.
زیرا شرکت نفت سابق با اعمال نفوذهای سیاسی دولت انگلستان برای سد کردن بازارهای ایتالیا از طریق دادگاه‌های مختلف به جلوگیری از فروش نفت ایران اقدام کرد و محاکم ایتالیا هم در این مورد پس از مدت‌ها حکم قطعی صادر نکردند و موضوع فراموش شد.
در هر حال موضوع فروش نفت ایران به ایتالیا فقط جنبه شوخی داشته و هیچ‌گاه سرمایه‌داران آن کشور حاضر نشده‌اند که مبالغ هنگفتی برای مبارزه با شرکت‌های بزرگ در این راه مصرف نمایند و ناگفته نباید گذاشت که ثروتمندان ایتالیا از زمره سرمایه‌داران بزرگ و معتبر جهان که قادرند با هفت شرکت بزرگ مقابله کنند، محسوب نمی‌گردند.
● فروش نفت به شرکت ژاپنی ایده‌میتسو
مسلما تنها شرکتی که با نظر تجارتی می‌خواست نفت ایران را خریداری کند و حمل کند شرکت ژاپنی ایده‌میتسو بود. این شرکت با دولت مصدق محرمانه قراردادی منعقد کرد که مقادیری نفت خام و تصفیه شده خریداری کند و چون وسایل حمل‌و‌نقل و سوابق زیاد در امور خرده فروشی نفت در ژاپن داشت لذا بیش از سایر داوطلبان موفق شد که نفت ایران خریداری و به مقصد برساند. لازم به تذکر نیست که چون دولت مصدق پنجاه درصد تخفیف به خریداران می‌داد و قیمت نفت تصفیه شده در دنیا به تناسب بیش از نفت خام است، خریداران بیشتر شایق بودند که نفت تصفیه شده خریداری کنند. شرکت ایده میتسو از این قرار محروم نبود و در مدت یک سال در حدود ۲۰۰هزار تن نفت تصفیه شده به ژاپن حمل کرد و به فروش رسانید. در مورد این شرکت و مشکلات آن در جراید وقت اخبار بسیار دیده شده، خلاصه مطلب این است که دولت انگلستان به دولت ژاپن فشار آورد تا سهمیه ارزی شرکت «ایده‌میتسو» را برای سال‌های بعد قطع نمایند، بدیهی است شرکت مزبور که فاقد ارز می‌شد دیگر نمی‌توانست نفت ایران را خریداری و حمل کند. بدین طریق شرکت ایده میتسو هم از میدان داوطلبان خرید خارج شد و یک مرتبه دیگر دولت انگلستان شکست روحی و اقتصادی تازه‌ای به پیکر نحیف سیاست مصدق وارد آورد.
مصدق در اول کار به علت شکست در سیاست فروش نفت مایل بوده به نحوی با شرکت نفت یا شرکت‌های آمریکایی کنار بیاید تا اینکه مجددا نفت ایران را به بازار بفرستد و چنین مفهوم می‌گردد که مصدق تا حدودی از فروش نفت ایران در بازار آزاد مایوس شده بود.
اینک متن صورتجلسه‌ای که در موقع پیشنهاد بانک بین‌المللی تنظیم شده و خود دکتر مصدق در آن اظهارنظر نموده و موضوع فوق‌الذکر را اثبات می‌کند، برای اطلاع درج می‌کنیم.
«صورتجلسه ۱۸/۱۲/۳۰- ساعت ۶ بعد از ظهر جلسه هیات مختلط در منزل و با حضور جناب آقای نخست وزیر تشکیل گردید. آقایان اعضای هیات و مهندس طالقانی حاضر بودند. جلسه ساعت ۵/۹ طول کشید. درباره گزارشی که قرائت شد، مذاکرات مفصلی به عمل آمد. آقای نخست وزیر در خاتمه مذاکرات گفتند که اگر آقای مهندس حسیبی که با پیشنهاد آنها مخالف هستند، راه حلی دارند بگویند، این طور که به نظر می‌رسد یا باید با آمریکایی‌ها و بانک بین‌المللی قضیه را حل کرد یا بعدا باخود انگلیسی‌ها و شق سوم هم این است که صنعت نفت را تقریبا بخوابانیم، چون در ظرف ده ماه حتی یک قطره هم نتوانستیم صادر کنیم، یعنی نگهداشتند، در آتیه هم اگر بتوانیم به مقدار کمی خواهد بود، اگر وضع بی‌پولی و بیکاری ادامه یابد، بیم خطر برای مملکت می‌رود، اگر آقای مهندس حسیبی راهی به نظرشان می‌رسد بگویند، چون ایشان ساکت ماندند قرار شد کمیسیون تشکیل و با آمریکایی‌ها آخرین مذاکرات را نمود و سعی کنند بدون بریده شدن مذاکرات در قبولاندن نظریات دولت پافشاری نمایند و نتیجه را به نخست‌وزیر گزارش دهند تا تصمیم گرفته شود.»
● مذاکرات محرمانه مصدق درباره نفت
دکتر مصدق پس از شانزده ماه مذاکرات طولانی با دولتین انگلیس و آمریکا و بانک بین‌المللی، همان طور که در صورتجلسه دیدم تا حدودی از حل مشکل نفت مایوس شد و کم‌کم اطمینان حاصل کرد که دیگر نمی‌تون از طریق فروش نفت در بازار دنیا عایداتی برای خزانه تهی دولت ایران تهیه کرد. بنابراین از یک طرف تصمیم گرفت که از راه صادرات و ترقی نرخ ارز، مردم را سرگرم تولید محصولات کشاورزی کند و از طرف دیگر مذاکرات را با دولتین انگلیس و آمریکا باز نگاه دارد، البته این نظر دو جنبه داشت:
۱ ) فکر می‌کرد که شرکت‌های بزرگ آخرالامر شرایط دولت ایران را خواهند پذیرفت.
۲ ) از لحاظ تبلیغات می‌خواست دایما وسیله‌ای باشد تا مردم تصور کنند تا دنیا احتیاج به نفت ایران دارد و بهترین دلیل همین است که دایم می‌خواهند با دولت ایران وارد مذاکره شوند.
بنابراین مصدق حتی حاضر می‌شد که پیشنهادهای غیررسمی را هم قبول کرده و در اطراف آن مذاکره نماید.
یکی از آخرین پیشنهادهای غیررسمی در ۱۳خردادماه ۱۳۳۱، نامه‌ای خصوصی از طرف مستر «راس» که سابقا رییس پالایشگاه آبادان بود و پس از ملی شدن و اخراج رییس کل مناطق نفت «در یک» جانشین وی شد، واصل گردید مبنی بر اینکه به زودی برای رسیدگی به کارهای شرکت نفت به بغداد خواهد آمد و حاضر است با یک نماینده از طرف دولت ایران محرمانه ملاقات و برای حل مساله نفت تبادل نظر کند.
بنا به پیشنهاد سرتیپ ریاحی رییس ستاد ارتش، فواد روحانی فورا از طرف مصدق احضار و پس از قرائت‌نامه و ترجمه آن دستور می‌گیرد که با کمال دقت و محرمانه برای ملاقات راس که قرار بود در اواسط خرداد در بغداد باشد، حرکت نماید. فواد روحانی در ۱۷خرداد از تهران رهسپار و تا ۲۵خرداد در بغداد توقف می‌نماید. پس از مذاکرات تلفنی در ملاقات اولیه، راس حاضر شد که فقط پیرامون دو نکته وارد گفت‌‌وگو شود:
۱ )پرداخت غرامات دولت ایران به شرکت نفت؛
۲ ) استقرار مجدد روابط سیاسی بین انگلستان و ایران؛
روحانی برعکس از طرف مصدق به هیچ وجه مامور مذاکره در اطراف مطالب فوق نبود و فقط دستور داشت که حتی‌المقدور «راس» را ولو اینکه برای مدت کوتاهی شده همراه خود به تهران بیاورد تا مستقیما با مصدق مذاکره کند. راس آمدن به ایران را جدا رد کرد و ادامه مذاکرات را به ملاقات جدید موکول نمود و گوشزد کرد که اگر مصدق در این دو موضوع حاضر است تبادل نظر کند. وی که مجددا در ۱۵تیرماه به ژنو می‌آید (اگر تلگرافی بشود) حاضر خواهد شد باب مذاکرات را باز کند.
روحانی پس از بازگشت به تهران مطالبی را مبنی بر اینکه غرامت ادعایی دولت انگلستان باید محدود شود بار دیگر تایید نمود و درباره مطلب دوم مربوط به استقرار مجدد روابط سیاسی حاضر به موافقت نگردید.
روحانی در ۱۵تیر برای ملاقات مجدد راس به ژنو مسافرت و در هتل رون منزل کرد و روز بعد تلگرافی به راس نمود که در انتظار وی می‌باشد، ولی از وی جواب رسید که مسوولیت‌های من اجازه ملاقات مجدد را نمی‌دهد و روحانی پس از مخابره تلگرافی جریان به نخست‌وزیر به تهران برگشت.
نکته قابل توجه در مذاکرات مزبور تاریخ آن است بدین معنی که در تیر و خرداد پیشنهادهای چرچیل و ترومن به دولت ایران واصل گردیدند.
یقینا وزارت امور خارجه انگلستان که از پیشنهادهای آتی اطلاع داشته است از آمدن راس به ژنو جلوگیری به عمل آورده. در هر حال چنان‌که گفته شد مصدق حاضر بود با هر مقامی ولو غیرمسوول مذاکرات را آغاز کند به خصوص اگر این امکان وجود داشت که از آن مقام برای تبلیغات داخلی ایران استفاده کند. دعوت راس به تهران نیز فقط برای اجرای همین منظور بوده است.
مسافرت یکی از رجال ونزوئلا به ایران
مقارن ماه نوامبر ۱۹۵۲وقتی که انتخابات ریاست جمهوری آمریکا خاتمه یافت، شخصی به نام «گوستاو دوریکی» که خود را رییس دیوان عالی کشور ونزوئلا معرفی می‌کرد برای دولت ایران تلگرافی می‌فرستد و در آن علاقه خود را برای ملاقات با مصدق ابراز می‌دارد و ضمنا گوشزد می‌نماید که از طرف رییس‌جمهوری کشورهای متحده آمریکای شمالی پیامی برای دکتر مصدق دارد. پس از کسب اجازه از شخص مصدق «گوستاو دوریکی» به ایران وارد می‌شود و با مصدق ملاقات می‌کند.
وی در فرودگاه تایید کرده بود که از شخص اول کشور آمریکا پیامی برای مصدق دارد. او نزد مصدق رفت و چون در این ملاقات کسی جز آن دو نفر حضور نداشت، لذا از جریان‌ گفت‌و‌گو‌های آنها نمی‌توان اطلاع پیدا کرد، ولی وقتی «دوریکی» از منزل مصدق خارج شد بی‌نهایت مایوس به نظر می‌رسید و چون موفق به اخذ نتیجه نشده بود پس از این ملاقات با اجازه نخست‌وزیر جلسه‌ای از بعضی از نمایندگان مجلسین سنا و شورا تشکیل می‌شود و دوریکی با آنها مدت کوتاهی مذاکره می‌کند و پس از یکی دو روز اقامت از تهران خارج می‌گردد. از قرار معلوم گوستاو دوریکی از طریق وزیر امور خارجه آمریکا فاستردالس که خود یکی از حقوقدانان به نام آمریکا است و در نیویورک اداره مفصلی داشت با رییس‌جمهوری آمریکا آشنایی پیدا کرده بود و ممکن است از طرف نامبرده حامل پیامی برای مصدق بوده؛ ولی صحت و سقم هویت این شخص هیچ‌گاه برای نگارنده روشن نشد و تحقیقات بعدی هم نتیجه‌ای درباره شناسایی شخصیت وی نداد.
● آخرین امید
آخرین مرتبه که امید افتتاح مذاکرات نفت می‌رفت چند روز قبل از سقوط مصدق بود. به خاطر دارم که از گوشه و کنار از کسانی که با دستگاه دولت تماس نزدیک داشتند می‌شنیدم که قرار است والتر لوی به ایران بیاید. به عقیده من او نه تنها در امر نفت متخصصی عالی‌مقام بود، بلکه به دنبال آشنایی نزدیکی که در ونزوئلا و نیویورک با وی پیدا کردم اطمینان داشتم که وی مثل یک وکیل مدافع صمیمی حاضر است دفاع از منافع ایران را قبول کند؛ لذا از آمدن این شخص به ایران بی‌نهایت خوشوقت شدم. در ملاقاتی که با دکتر غلامحسین مصدق دست داد، موضوع مسافرت لوی به ایران مورد تایید ایشان قرار گرفت و نیز وی اشاره کرد که پدرم می‌خواهد این مرتبه کار را خاتمه دهد و به هر نحوی شده این مساله بغرنج را فیصله بخشد. لکن چند روز بعد اطلاع رسید که لوی از آمدن به ایران خودداری کرده است.
ما در این یادداشت‌ها بر آن نیستیم که روش و عقاید مصدق را مورد بررسی و تحلیل قرار دهیم. زیرا بسیاری کسان در این سال‌ها یا دقیق‌تر در ده سال اخیر مطالبی نوشته‌اند و آنچه که مربوط به نفت بوده تا حدودی بیان کرده‌اند.
منبع : روزنامه دنیای اقتصاد


همچنین مشاهده کنید