شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


رسالت تاریخی اقتصاددانان در بازسازی عقلانیت اقتصادی


رسالت تاریخی اقتصاددانان در بازسازی عقلانیت اقتصادی
برای سال‌ها است که عقلانیت اقتصادی، منطق هزینه – فایده اقتصادی و مد نظر قرار دادن پیامدهای اقتصادی، در تصمیم‌سازی‌ها و تصمیم‌گیری‌های نظام مدیریت کلان این سرزمین در حاشیه بوده است؛
به نحوی که عقلانیت اقتصادی در تصمیم‌سازی‌ها عملا و همیشه در حاشیه بوده است. اگرچه بحث از اقتصاد، رشد اقتصادی، تورم، بیکاری، فقر، سفره و رفاه مردم فراوان بوده است، اما به تجربه ثابت شده است که در عمل، اقتصاد و پیامدهای اقتصادی، فاکتور مهمی در تصمیم‌گیری‌های کلان نبوده است. پیامد ناگزیر و ناگوار کاربست مصلحت اندیشی‌هایی در تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری عمدتا به نتایجی رسیده است که در مخالفت با نتایجی است که از کاربست عقلانیت اقتصادی در نظام تصمیم‌سازی حاصل می‌گردد. آنچه باید به صراحت روشن گردد این است که عقلانیت اقتصادی در نظام تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی در محاق قرار گرفته است و سیاست‌های عامه‌پسندانه دولت اگرچه در وهله اول برای مردم بسیار خوشایند می‌نماید، اما در حل معضلات اقتصاد کشور ناکارآ و ناتوان است و در نهایت روشن است که هزینه‌های این ناکارآیی بر دوش مردمی خواهد بود که دل‌نگرانشان هستیم. چشمان مردم به دستان سخاوتمند دولت است و دولت الطاف و موهبت خود را از مردم دریغ نمی‌کند؛ اما این صرفا ظاهر قضیه است؛ مردم به تدریج از زیان‌ها و رنج‌های الطاف سخاوتمندانه دولت بهره‌مند شده‌اند و خواهند شد و البته مشکل اینجا است که مردم عموما نخواهند دانست که رنجی که می‌برند ناشی از همان موهبتی است که دولت با سخاوتمندی به آنان تقدیم نموده است و اینجا است که سیاست عامه‌پسند جاذبه و قدرت فراوانی برای موفقیت دارد: مردم مواهب چنین دولتی را درک می‌کنند، اما مضرات به مراتب بزرگتر آن را که پیامد طبیعی و ضروری چنین سیاست‌های عامه‌پسندانه‌ای است، احتمالا هرگز درک نخواهند کرد. مردم نمی‌توانند درک کنند که رنجی که می‌برند نتیجه ناگزیر و ناگوار همان موهبتی است که دستان سخاوتمند دولت به ایشان ارزانی داشته است. کانون بحرانی همین‌جا است. اینجا است که رسالت تاریخی اقتصاددانان و همه کسانی که مکانیسم عملکرد سیستم اقتصادی را به خوبی درک می‌کنند، در پیشبرد، تعمیق و تحکیم عقلانیت اقتصادی در متن جامعه ایران روشن می‌گردد. متاسفانه علم اقتصاد در ایران و در نظام مدیریت کلان آن، علمی محجور و به حاشیه رانده شده است و این یکی از مشکلات بزرگ نظام تصمیم‌سازی ماست و متاسفانه درد آنجا است که بعضی از اقتصادخوانده‌ها که در سال‌های اخیر در کانون مراجع تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری کلان کشور بوده‌اند یا به واسطه درک ضعیف از مکانیسم عملکرد سیستم اقتصادی و در نتیجه اشتباهات تاریخی خود یا به واسطه مصلحت‌اندیشی در جهت حفظ منافع سیاسی خویش و در نتیجه زیر پا گذاشتن رسالت حرفه‌ای خویش به عنوان یک اقتصادخوانده، وجهه علم اقتصاد و کارآیی آن در حل معضلات مبتلابه اقتصاد کشور را در اذهان عموم مردم مخدوش و تخریب نموده‌اند و در نتیجه کار به آنجا رسیده است که مردم اعتماد خود را به علم اقتصاد و اقتصاددانان از دست داده‌اند.
بله نسخه سیاست‌های عامه‌پسندانه‌ای که توسط بعضی اقتصادخوانده‌ها به اشتباه یا بنا به اغراض سیاسی توجیه گشته و پیچیده می‌شود و در عین حال کاملا بر خلاف عقلانیت و منطق اقتصادی است و شکست آن در دستیابی به اهداف تعیین شده بر اساس بینش عمیق اقتصادی از پیش آشکار است، بزرگترین ضربه را به اعتماد عمومی مردم به علم اقتصاد و اقتصاددانان زده است. البته این بحث نافی رویکردهای متفاوت مکاتب اقتصادی و اقتصاددانان مختلف در تحلیل مسائل اقتصادی و استفاده از ابزارهای متفاوت برای حل مسائل اقتصادی نیست؛ بحث بر سر این است که اساسا عقلانیت و منطق اقتصادی و مبانی اساسی علم اقتصاد به وسیله بعضی اقتصادخوانده‌ها ( به اشتباه یا بنا به تامین منافع سیاسی ) زیر پا نهاده می‌شود و نظریات اقتصادی فضایی، ساده‌لوحانه و عجیب و غریب به وسیله‌ای برای توجیه سیاست‌هایی عامه‌پسندانه که از اساس اشتباه هستند و از پیش آشکار است که در دستیابی به اهداف تعیین شده، شکست‌ خورده‌اند، بدل می‌گردند. در چنین زمینه اجتماعی است که رسالت اقتصاددانان در وهله اول بازسازی وجهه علم اقتصاد و دفاع از حیثیت اقتصاددانان در جامعه در برابر اقتصادخوانده‌هایی است که از ضعف بینش اقتصادی رنج می‌برند یا رسالت حرفه‌ای خویش را زیر پا گذارده‌اند و در وهله دوم پیشبرد، تعمیق و تحکیم عقلانیت و منطق اقتصادی در جامعه و نیز نظام تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری کشور است.
عقلانیت اقتصادی باید بر نظام تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری اقتصاد کشور حاکم شده تا بر اساس آن بتوان راه‌‌حل بهینه‌ای برای حل مسائل مبتلا به اقتصاد کشور تدوین نموده و اعمال کرد. از طرف دیگر فهم منطق اقتصادی باید چنان در جامعه ریشه دوانده باشد که مردم به سادگی بتوانند پیامدهای اقتصادی ناگوار و ناگزیر سیاست‌هایی که ظاهری فریبا دارند، اما منطبق بر منطق اقتصادی نیستند و از اساس اشتباه هستند را به خوبی درک نموده و واکنشی درخور نسبت به چنین سیاست‌هایی و حاملان و توجیه‌گران چنین تفکر و خط مشی اقتصادی نشان دهند. تنها در چنین زمانی است که اقتصادانان می‌توانند از اینکه رسالت تاریخی خویش را به عنوان یک عالم اقتصاد در جامعه به انجام رسانده‌اند، خشنود باشند. این رسالتی است که بر دوش همه استادان، دانشجویان و علمای علم اقتصاد سنگینی می‌نماید و همه باید در سهم خویش برای انجام چنین رسالتی پاسخگو باشند.
حمید زمان‌زاده
منبع : روزنامه دنیای اقتصاد


همچنین مشاهده کنید