جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


وظیفه منتقد هو کردنه، اگه نمی‌دونی بدون


وظیفه منتقد هو کردنه، اگه نمی‌دونی بدون
می‌گم آقا این گاف‌ها چیه تو صفحه می‌دین؟ می‌گه ما و گاف! عکس مهتاب کرامتی و علی مصفا را نشونش می‌دم و می‌گم ایناها. می‌گه خب که چی؟ می‌گم زیرش رو بخون. می‌خونه و می‌گه خوب که چی؟ می‌گم تو عکس کیه می‌گه مهتاب کرامتی و علی مصفا!‌هاج و واج می‌مونم که یعنی متوجه گاف نشدی و می‌پرسم زیرش چی نوشته، می‌گه نوشته علی مصفا و هدیه تهرانی که چی؟ می‌گم خب این گافه دیگه! می‌گه یا معنی گاف رو نمی‌دونم یا معنی دیگه رو وگرنه بین این همه گاف نمی‌چسبیدی به این یکی و می‌گه از بس رفتی با این منتقدها نشستی شدی مثل اونا که فقط چیزهای بد رو می‌بینین و اینقدر عادت کردین که چیزهای خوب رو هم بد می‌بینین. می‌خوام بگم آخه این یکی که دیگه خوب نیست که ساعتش رو نشونم می‌ده و می‌گه به جای این حرف‌های بی‌ربط بشین مطلبت رو بنویس. می‌گم مطلب دیروزی خودم هم چند تا گاف داشت. گل از گلش می‌شکفه و می‌گه کجاهاش؟ می‌گم من کلی روی بازی‌های زبانی حساب باز کرده بودم و با معرکه بازی کرده بودم یک بار نوشته بودم معرکه، یک بار نوشته بودم معرکه و یک بار نوشته بودم معرکه اما شما برداشتین همه رو از دم نوشتین معرکه. می‌گه ببین من که خودت می‌دونی حال و حوصله خوندن مطالبت رو قبل از چاپ ندارم، حتما تو تصحیح این کار رو کردند، دستشون درد نکنه خوب حالت رو گرفتن و باز ساعت رو نشونم می‌ده و می‌گه بجنب دیره و بعد در حالی که می‌ره می‌گه این بازی‌های زبانی و این جوری لوس بازی‌ها رو هم تو روزنامه ما بی‌خیال شو!
فرهنگ آشتی:‌ گفت‌وگوی امیر قادری با پرویز شهبازی - امیر:‌ معرکه بود پرویز. پرویز: خواهش می‌کنم / الف: بازی پژمان بهترین بازی عمر خودش و شاید عمر بچه‌هاش و نسل‌های بعدی همه دیرباز‌ها باشه. پ: بله خواهش می‌کنم / امیر: بازی فروتن هم بهترین بازی عمر خودش و بچه‌هاش و نسل‌های بعدی همه فروتن‌ها بود. پ: خب ما اینیم دیگه / امیر: بازی این پسره رو هم نگو، چی درآورده بودی بلا‌ بذار یه ماچت بکنم اول. (بلند می‌شوم و پرویز رو ماچ می‌کنم و زیر گوشش می‌گویم درد و بلا‌ی تو بخوره تو سر هر چی کارگردان‌نمای قلا‌بی اخلا‌ق‌گرای دروغگو) پ: والله چی بگم / امیر: اون سکانس تو ماشین معرررررررررررررررکه بود واقعا دمت گرم. پ: کدومو می‌گی؟ / امیر: حالا‌ که این جوری شد همه سکانس‌های توی ماشین و بیرون ماشین معرکه بود. پ: ای بابا شرمنده‌ام می‌کنی امیرجون قابل شما رو نداشت / امیر: این تعارفا را بذار کنار پرویز، اینا مال این اخلا‌ق‌گراهای قلا‌بیه، تو باید محکم از فیلمت دفاع کنی و هر کی ایراد گرفت بزنی تو گوشش. پ: آخه می‌دونی چیه امیر جون من هنرمندم اهل زدن نیستم. / امیر: بگو کیه خودم می‌زنم تو گوشش. پ: پرویز داری شرمنده‌ام می‌کنی / امیر: دشمنت و اون فیلمسازهای..... حیف که به ایل‌بیگی و مدیرای جشنواره قول دادم حرمتشون رو رعایت کنم وگرنه می‌دونستم چی بگم. پ: امیرجون بی‌خیال، خونت رو کثیف نکن / امیر: تو سینما که نشسته بودم عیار ۱۴ رو ببینم اینقدر اضطراب داشتم که دستشویی امانم رو بریده بود، نگرانت بودم پرویز، نگران بودم گند نزده باشی. آخه تو نفس عمیق رو ساخته بودی، بهترین فیلم همه عمر من و خودت. پ: من خیلی نفس عمیق رو قبول ندارم...... شرق شرق پ: چرا همچین می‌کنی، امیر دیوونه شدی؟ چرا منو می‌زنی؟ / امیر: منو ببخش پرویز جون یکدفعه نفهمیدم چی شد، آخه تو به نفس عمیق فحش دادی. قربونت برم حالا‌ بریم سراغ بحث کارگردانی. کارت عالیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییه. پ: امیرجان درسته تا حدودی ولی فکر نمی‌کنی یک کم داری زیاده‌روی می‌کنی؟‌ ( بقیه مصاحبه رو در سایت سینمای ما بخوانید) !
نیما حسنی‌نسب - فرهنگ آشتی: بد دردیه که آدم قول داده باشی مودبانه بنویسه. آخه یکی نیست به این فلا‌ن فلا‌ن‌شده‌ها بگه آقا وقتی تو رو جلو همچین فیلم‌هایی می‌نشونن چی باید بنویسی. باز دم پرویز شهبازی گرم که اقلا‌ یه حالی داد بهمون. دیدین مصاحبه امیر و پرویز رو. هی امیر پوریا، هی خوشخو، هی خیانتکارها بیایید مصاحبه یاد بگیرید. اینجا مصاحبه یاد می‌دن.
خسرو نقیبی - فرهنگ آشتی: من نیم ستاره از فیلم صدرعاملی کم می‌کنم و بقیه ستاره‌هایی رو هم که به بقیه فیلم‌ها دادم همه رو می‌گیرم و روی هم می‌ذارم و می‌دم به اصغر فرهادی. دلتون بسوووووووووووووووووووووووووووووزه. من فیلمش رو دیدم، درباره الی رو دیدم. آخ که چه کیفی داره هیچ کی فیلم رو ندیده باشه غیر از من. (بابک غفوری آذر: کسان دیگه هم دیدن بی‌خود پز نده)
امیر قادری - خبر: خوشحالم که منتقد معنی پیدا کرده و همه ملت افتادن دنبال منتقد‌ها. من خودم شبی بیست سی شاید هم هزار تا تماس دارم که زنگ می‌زنه امیرجون من فردا چه فیلمی برم ببینم. آقا از همین جا اعلا‌م می‌کنم اگه نظر امیرتون رو می‌خواین برین عیار ۱۴. فکر می‌کنم منتقد دقیقا از همون جلسه آتش سبز پارسال تو جشنواره اهمیت پیدا کرد که بلند شدم و حال اصلا‌نی رو گرفتم. الا‌ن دیگه منتقد برای خودش کسیه؛ چه کسی هم. من بنیانگذار حکومت منتقدها برسینمای ایرانم. ‌
نیما حسنی‌نسب - خبر: هر چی امیر بگه( !امیر: ضایع نکن نیما) پس زنده‌باد فیلم صندلی خالی، سامان استرکی تو هم باحالی!
حمیدرضا ابک - خبر: معزز خدا لعنتت کنه که منو انداختی تو هچل. این جوری که برام تعریف کردی پشت سرهم دیدن این همه فیلم مثل پشملبا خوردن روی چی بود. بذار زنگ بزنم از مامان‌بزرگم بپرسم، الا‌ن نقدی بنویسم که حال همه گرفته بشه. راستی امروز نگفتی باید زیرآب کی رو بزنیم از کی تعریف کنیم؟ خوشحالم که نقد سینمایی می‌نویسم. از نقد کتاب فلسفی و سیاسی بیشتر می‌چسبه، آدم راحته. هر چی دلش بخواد می‌نویسه، مثل نقد ورزشیه.
کوثر آوینی - خبر:‌ ‌ای محمدرضا فروتن که اینقدر بی‌احترامی کردی به روزنامه‌نگاران. تو چه حقی داری که خیال کنی روزنامه‌نگار نمی‌تونه بی‌احترامی کنه به فیلمساز. اصلا‌ می‌دونی چیه؟ وظیفه منتقد هو کردن کارگردان‌ها و بازیگرها است، اگه نمی‌دونی بدون. برو بگرد دنیا رو ببین اسم منتقد میاد کارگردان و بازیگر دنبال سوراخ موش می‌گرده. حالا‌ اینجا شماها برای خودتون آدم شدین ما هیچی نمی‌گیم راست راست میایین تو جلسه منتقدها به منتقد می‌گین توهین نکن! ‌
معززی‌نیا - خبر:‌ ساعت ۵۸/۱۰ دقیقه می‌رسم به سینما. ۵۸ دقیقه از فیلم گذشته چرنده. ساعت ۲۹/۱۱ دقیقه باز هم چرنده. ساعت ۱۳/۱۵ دقیقه باز هم چرنده ولی مثل اینکه اتفاق‌های خوبی داره می‌افته، وای حمید جون تو تو فیلم چی کار می‌کنی؟ (حمید ابک - خبر: معزز صدبار گفتم برو بگیر بخواب به جای این همه فیلم دیدن. آقا تو مگه..... لعنت بر شیطان شب‌ها بیداری روزها نمی‌خوابی می‌ری وسط فیلم این جوری می‌شه. به ساعت‌هایی که نوشتی نگاه کن مگه فیلم چند ساعته بود. اسمش چی بود؟ باز وسطش خوابت برده منو خواب دیدی) ‌
جواد طوسی - اعتماد:‌ فیلم بیضایی رو دیروز دیدم با تاخیر. خیلی هم خوب بود. بد دوره‌ایه؛ دورهه چت و اینترنت و بی‌مرامی و بی‌معرفتی و بی‌حرمتی به بزرگ‌ترها.
امیر قادری - اعتماد:‌ به قول نیما بد دردیه که آدم قول داده باشه مودبانه بنویسه. آخه یکی نیست به این فلا‌ن فلا‌ن شده‌ها بگه آقا وقتی تو رو جلو همچین فیلم‌هایی می‌نشونن چی باید بنویسی. باز دم پرویز شهبازی گرم که اقلا‌ یه حالی داد بهمون. دیدین مصاحبه امیر و پرویز رو. کارگردان خوب کارگردانیه که بعد از نوشتن نقد منفی به فیلمش به منتقد زنگ بزنه و بگه اگه عیب دیگه‌ای هم داره فیلم من بهم بگو لطفا! همین کار رو پرویز با من کرد. ‌
نیما حسنی‌نسب - اعتماد:‌ هی امیر پوریا، هی خوشخو، هی خیانتکارها بیایید مصاحبه یاد بگیرید. اینجا مصاحبه یاد می‌دن. ‌
نیما حسنی‌نسب - اعتماد:‌ به قول امیر بهترین سکانس: تمام سکانس‌ها. بدترین سکانس: باز هم تمام سکانس‌ها / بهترین بازی: تمام بازی‌ها. بدترین بازی: همه بازی‌ها / بهترین کارگردان: پرویز شهبازی. بدترین کارگردان: بهرام بیضایی (امیرپوریا: جناب آقای حسنی‌نسب شما حالتون خوبه؟ اینا رو درباره کدوم فیلم نوشتین؟ بی‌ربط به نظر نمی‌آد؟ نیما: آخه امشب قراره با امیر بریم یک فیلم جدید از تارانتینو اومده از دریانی سرکوچه‌شون تخمه بخریم. گفتم شاید فردا نرسوندم یادداشتم رو. اینو می‌تونین درباره هر فیلمی که فردا نمایش داده می‌شه استفاده کنین.)
منتقدان برگزیده: ‌ از دیروز تصمیم گرفتیم به خاطر توجه به روح نقد و از بین بردن رقابت‌های کاذب این بخش را غیررقابتی برگزار کنیم، اما فشارهای وارده به حدی بود که ناچار شدیم از امروز دوباره این کار را بکنیم و یک جایزه هم اضافه کردیم: ‌ خروس طلا‌یی بهترین منتقد نقد اول و دومی تعلق می‌گیرد به حمیدرضا ابک به خاطر ابداع نوع تازه‌ای از نقد به نام نقد غذایی که در این نقد تماشای فیلم‌ها با خوردن غذاها توضیح داده می‌شود. ‌ خروس نقره‌ای تعلق می‌گیرد به معززی‌نیا به خاطر طاقت فوق بشری در امر نقد و ساعت‌بندی دقیق که نشان از برنامه‌ریزی یک منتقد آگاه، منظم، شجاع و پرطاقت دارد. چه طاقتی داری تو پسر! خروس طلا‌یی تعلق می‌گیرد به امیر قادری و پرویز شهبازی به خاطر ابداع نوع تازه‌ای از گفت‌وگو و نقد که واقعا بی‌بدیل است. دمت گرم کارت بیسته!
فرهاد مازندرانی
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید