شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

قدرت نرم انقلاب اسلامی


قدرت نرم انقلاب اسلامی
از زمانی که انقلاب اسلامی به وقوع پیوست درمورد علل وپیامدهای آن مباحث مختلفی مطرح شده و صاحب نظران مسائل سیاسی از منظر متفاوت مسئله را تبیین کرده اند، با این وجود، در مورد تاثیرگذاری «قدرت نرم» انقلاب درسطح نظام بین الملل بندرت به مطالب تحلیلی برمی خوریم. البته نمی توان انکارکرد که در دل این تحلیل ها، رگه هایی از تئوری های روابط بین الملل وجود داشته است. بخصوص تجزیه و تحلیل هایی که درمورد بازتاب منطقه ای وجهانی انقلاب اسلامی ارائه شده، درخود، جنبه هایی از تئوری روابط بین الملل به ویژه نظریه سیستمی را به همراه داشته است. « تئوری های اقتصادی» ویا نظریه هایی که به «ساختارشکن » معروفند ونیز در تبیین تاثیرانقلاب اسلامی برساختار نظام بین الملل بسیار قدرتمند هستند، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. وقتی ماهیت نظام بین الملل را از فاصله سال های آغاز شکل گیری انقلاب(۱۳۴۲) وپس از آن یعنی تا مرحله پیروزی انقلاب اسلامی(۱۳۵۷) بررسی می کنیم به نظام دو قطبی غیرمنعطف، همراه با « خشونت ساختاری» برمی خوریم. این مسئله درمورد هردو بلوک قدرت اعم از شرق وغرب صادق است.
در حقیقت دونوع خشونت ساختاری وجود داشت. یک نوع آن عمودی بود که دو ابرقدرت علیه یکدیگر اعمال می کردند، ودیگر افقی بود که هریک ازدو ابرقدرت در روابط خود با مجموعه های زیردست به ویژه در کشورهای جهان سوم اعمال می کردند. یکی از مهم ترین اهداف انقلاب اسلامی پایان دادن به این وضعیت و ارائه راهی نو برای تعامل میان واحدها وساختارشکنی درنظام بین الملل بود. ایران عصر سلطنت پهلوی دوم به رغم این که در مقایسه با سایر کشورهای جهان سوم ازنظر اقتصادی، کشوری نسبتا توسعه یافته محسوب می شد. اما از جنبه سیاسی ازجمله کشورهایی بود که به گونه ای سنتی، طی دهه های متمادی، حاکمیت شاه برجامعه را تحمیل نموده بود. شاه شخصیت مافوق بود و وفاداری به قانون اساسی با وفاداری به سلطنت یکسان قلمداد می شد. چنین روندی را می توان به «خشونت ساختاری در داخل» تفسیرکرد. زیرا اساسا ماهیت رابطه دولت با جامعه آن هم در غیاب نهادهای جامعه مدنی، یک رابطه استبدادی قلمداد می شد.
در چنین شرایطی اندیشه انقلاب اسلامی به عنوان نمونه ی بدیع روز از نظام حکومتی، در چشم انداز جهانی که از سرچشمه زلال اسلام ناب محمدی نشات گرفته درزمان کوتاه مرزهای جغرافیایی را درنوردید وپیام خودرا که سرنگونی نظام استبدادی وراه افکار عمومی جهانیان منتقل کرد. طنین اندازشدن پیام انقلاب در کشورهای جهان سوم، ضمن شکستن انحصار ابرقدرت ها توانست روحیه خودباوری واعتماد به نفس را نزد مسلمانان تقویت کند و سیاست « نه شرقی و نه غربی» به محوراصلی شعار مبارزه با شوروی (سابق) وآمریکا مبدل گشت. پس دین باوری ومعنویت گرایی موجود درانقلاب وجه تمایز بارز آن با مقایسه باسایر انقلاب ها محسوب می شود. کمااینکه رهبر ومعمار بزرگ انقلاب امام خمینی(ره) انقلاب ایران را در دهله نخست، انقلاب فرهنگی می نامید وازاین رو تجلی قدرت نرم به معنای نفوذ موثر در قلوب مسلمین بدون تهدید پرداخت هزینه مادی میسر شد. انقلاب اسلامی ایران از رهگذر تبیین اندیشه وآرمان عدالت خواهانه توانست با روش های غیرمستقیم به نتیجه مطلوب یعنی بیداری اسلامی دست یابد. روی گردانی جنبش های آزادی بخش کشورهای مسلمان از تعالیم مارکسیستی وبازگشت به آرمان های اصیل اسلامی ریشه در پذیرش شخصیت واندیشه های امام، فرهنگ و ارزش ها، ساختار سیاسی را واعتبار اخلاقی انقلاب اسلامی داشت این امر می تواند جایگاه قدرت نرم انقلاب نزد کشورهای مسلمان را مشخص سازد.
در مقابل این تحول تلاش قدرت های بزرگ پس از انقلاب همواره معطوف این بوده است که با تحرکات سیاسی - فرهنگی، مانع از اشاعه تفکرات رهایی بخش انقلاب به خارج از ایران گردند واین رستاخیز فرهنگی را که برهمگرایی اسلامی وپی ریزی قطب جهانی دنیای اسلام تاکید دارد را با مشکل اساسی روبرو سازند، گرچه قدرت نرم انقلاب جایگاه وتاثیرگذاری خویش را با توجه به فرهنگ اسلامی و معنویت گرایی درمیان جوامع مختلف ثابت نموده است. با این وجود، باید با عقلانیت وپرهیز از هرگونه عوام زدگی واهتمام جدی به خلاقیت ونوآوری در زمینه سیاست گذاری های کلان فرهنگی براشاعه هرچه بیشتر این قدرت تاکید ورزید.
دکترمحمدمهدی مظاهری
منبع : روزنامه آفرینش


همچنین مشاهده کنید