جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


آرمانشهری که جای خود را به «کوئن‌شهر» می‌دهد


آرمانشهری که جای خود را به «کوئن‌شهر» می‌دهد
جوئل و ایتن کوئن در نقش اساتید حمله‌‌های خوش ساخت اما غیرمنصفانه به اهداف آسیب‌پذیر اساس کار خود را بر سبکسری بنا کرده‌اند. مطمئناً امتناع این دو برادر از جدی انگاشتن هر امری – و یا حداقل اموری که هواداران آنان را به وجد می‌آورد - باعث شده است نویسنده کتاب قطور و پژوهشی «فلسفه برادران کوئن» که قرار است به زودی منتشر شود این گونه آنها را به سخره بگیرد: «ظاهراً برای فهم فیلم‌ «ای برادر کجایی» باید یک بار دیگر به تمایزی که کی‌یر کگارد میان زیبایی‌شنایی و امر اخلاقی قائل است پناه ببریم تا باز هم چیزی جز فرجامی مضحک و مغلق نصیب‌مان نشود».
با این دیدگاه موافق باشید یا مخالف به هر حال شخصاً بر این عقیده‌ام که در کوئن‌شهرِ برادران کوئن با شعار «این هگلی‌ها چه احمق‌هایی هستند زیبایی‌شناسی بارها و به انحاء مختلف بر امر اخلاقی غالب شده است. کوئن‌ها بعد از فیلم چند اسکاره «جایی برای مردان قدیم نیست» که اقتباسی از یک اثر ادبی بود و با تحسین منتقدان همراه شد با تریلر هجوآمیز «پس از خواندن بسوزان» دوباره به قلمرو آشنای خودشان بازگشته‌اند تا نمایشی پرافاده از دلقک‌بازی‌های مفرح ارائه کنند که از بازی‌های کارتونی رنج می‌برد و ساختارش بر مبنای حماقت مفرط بنا شده است.
«پس از خواندن بسوزان» در شیوه فیلمسازی خود علاوه بر اینکه سی.‌آی.‌ای را به چالش می‌کشد فیلم‌هایی که بدبینی‌های واشنگتن را دستمایه خود قرار داده‌اند را هم به زیر تیغ می‌برد و با اینکه فیلمی خوش برو‌رو به نظر می‌آید یک اثر طعنه‌آمیز هم محسوب می‌شود. در صحنه‌های ابتدایی فیلم دوربین (و یا خود برادران کوئن) از یک بلندای رفیع بر فراز آمریکا به راهرو‌های مراکز سرپرستی سی‌.آی.ای در لنگلی ویرجینیا فرود می‌آید و با سرعت به سمت دفتری می‌رود که در آن یک مأمور اطلاعاتی به نام آزبورن کاکس (جان مالکوویچ) در حال برکناری از مسئولیت بخش بالکان است. آزبورن بعد از کمی مسخره‌بازی راهی خانه‌اش در جرج‌تاون می‌شود اما قبل از اینکه وقت کافی پیدا کند تا عصبانیتش را بر سر ودکا خالی کند با همسرش کیتی (تیلدا سوئینگتن) مواجه می‌شود و مانند بختک به جانش می‌افتد و وی را مجبور می‌کند همراه با خودش به صورتی دیوانه‌وار برای مهمانی آن روز عصر آماده شود؛ در حالی که دست بر قضا یکی از مهمان‌های مهمانی‌‌شان همکار سابق و عاشق پیشه کاکس هری فارر (جرج کلونی) است.کیتی آن‌قدر به هم ریخته است که به جای توجه به فاجعه‌ای که برای شوهرش اتفاق افتاده است پنهانی به دنبال مشاوره برای طلاق است.
در همین حین آزبورن هم برای تسلی خودش به دنبال بازگویی شرح حالش است تا از این طریق از سی‌.آی.ای انتقام بگیرد. وی به همین منظور در زیرزمین خانه‌اش لم می‌دهد و زمانی که به تماشای برنامه تلویزیونی «نزاع خانوادگی» نمی‌نشیند کتاب خاطراتش را به یک دستگاه ضبط صوت دیکته می‌کند. بخشی از این خاطرات به طریقی از یک دیسک کامپیوتری سر در می‌آورد تا کوئن‌ها بالاخره دردسر نهایی فیلم خود را معرفی کنند: لیندا لیدتزک (فرانسیس مک‌دورماند) و چاد فلدهایمر (برد پیت) دو کارمند یک باشگاه بدنسازی که دستشان به دیسک آزبورن می‌رسد تا آغازگر یک اخاذی خام‌دستانه و خنده‌دار – همراه با خشونت ناگزیر و فزاینده - بشوند.از خلال چنین روابطی است که زیبایی‌شناسی برادران کوئن خودنمایی می‌کند: در واقع هیچ چیز وجود ندارد که این دو برادر نتوانند مسخره‌اش کنند. مثلاً جنایت برای برادران کوئن یک بستر داستانی خنده‌دار است (و هر قدر این جنایت خونسردانه‌تر روی دهد بهتر است).
در همین چارچوب کهن الگوی یهود‌ستیزی در «بارتون فینک» به سخره گرفته شد. در «ای برادر کجایی» هم مایه شوخی و خنده چیزی نبود جز مقوله کیفر گناه. فرانسیس مک‌دورماند که با جوئل کوئن هم ازدواج کرده است روزی روزگاری در «فارگو» یکی از معدود شخصیت‌های محبوب دوران کاری کوئن‌ها را به نمایش گذاشت که البته در «پس از خواندن بسوزان» به شکل بی‌رحمانه‌ای مجازات شده است. به تعبیر دیگر در فیلم‌های برادران کوئن نوعی نهیلیسم صادقانه وجود دارد که همین عامل باعث می‌شود فیلمی مانند «جایی برای مردان قدیم نیست» همان‌قدر که فیلم خوبی به حساب می‌آید فیلم متقاعد‌کننده‌ای هم به نظر برسد.
اتفاقاً این نهیلیسم صادقانه در «پس از خواندن بسوزان» هم به داد فیلم می‌رسد. «پس از خواندن بسوزان» جهانی مملو از جاسوس‌ها، نیرنگ‌ها و توطئه‌چینان را ترسیم می‌کند که هر فردی در آن گرفتار نوعی نظارت است و مانند سگی که دائماً به دنبال دم خود است جوش هیچ و پوچ را می‌زند. در این فیلم توطئه زیر سر یکی از دو شخصیت کودن است و یا همان‌طور که آزبورن توضیح می‌دهد مقصر همان مزاحمی است که به زیرزمین خانه وی پا گذاشته است: «تو هم یکی از آن آدم‌های خل و چل هستی!». واقعیت این است که هر پنج شخصیت اصلی این فیلم تا حد زیادی گرفتار نوعی کندذهنی گروتسک هستند و بر چهره‌ تک تک‌شان یک نقاب کابوکی محزون خودنمایی می‌کند. در این میان کلونی نقش «احمق» را بر عهده دارد و پیت هم با آن چشمان ورقلمبیده و با دهانی که یک لحظه آرام و قرار ندارد نقش «احمق‌تر» را بازی می‌کند.
مک‌دورماند هم هر بار که صورتش را منقبض می‌کند احمق‌ترین شخصیت فیلم به‌نظر می‌آید؛ آدمی کند‌ذهن که به شکل کاملاً مسخره‌ای از اعتماد به‌نفس برخوردار است و سودای پولدار‌شدن و تکمیل جراحی‌های آرایشی‌اش را در سر می‌پروراند. سلیطه بازی ترسناک سوئینتن هم در یکی از خنده‌دارترین شوخی‌های فیلم و معرفی وی به عنوان مفلوک‌ترین پزشک متخصص اطفال در جهان آشکار می‌شود که البته مالکوویچ در نقش یک جاسوس کهنه‌پرست و کاملاً عصبی قرار است جلوی این سلیطه‌بازی قد علم کند. برای خلق فضای کمیک بیشتر در کنار این شخصیت‌ها یک فرمانده دیرباور سی.آی.ای (پدر «جونو» جی.کی سیمونز) هم وجود دارد که همه چیز به او گزارش می‌شود تا اقدامات هماهنگ‌کننده لازم را انجام دهد. در میان آثار برادران کوئن تنها فیلمی که در آن به امر اخلاقی بیش از زیبایی‌شناسی بها داده می‌‌شود یکی از فیلم‌های موفق‌شان به نام «لبا‌و‌سکی بزرگ» است که به صورتی حداقلی با مجموعه شخصیت‌های احمقش همدردی می‌کند. اما در «پس از خواندن بسوزان» افسون متعفن کلونی کاملاً به‌خدمت فیلم درنمی‌آید و به‌همین دلیل فیلم به یک کمدی بی‌تأثیر تبدیل می‌شود. به‌قول جی.‌کی سیمونز در خود فیلم: «یا عیسی مسیح؛ چه گندی بالا آمده است!». عبارتی که سیمونز با اشاره به دوربین کوئن‌ها بر زبان جاری می‌کند ختم کلام و تنها معرفی‌نامه‌ای است که لایق «پس از خواندن بسوزان» است.
ترجمه: یحیی نطنزی
منبع: Village Voice
منبع : روزنامه فرهنگ آشتی


همچنین مشاهده کنید