جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


استرالیا Australia


استرالیا Australia
▪ کارگردان: باز لورمن.
▪ فیلمنامه: باز لورمن، استوارت بئاتی، رونالد هاروود، ریچارد فلانگان بر اساس داستانی از باز لورمن.
▪ موسیقی: دیوید هیرشفیلدر.
▪ مدیر فیلمبرداری: مندی واکر.
▪ تدوین: دادی دورن، مایکل مک کاسکر.
▪ طراح صحنه: کاترین مارتین.
▪ بازیگران: نیکول کیدمن[لیدی سارا اشلی]، هیو جکمن[گله دار/دروور]، دیوید ونهم[نیل فلچر]، جک تامسون[کیپلینگ فلین]، برایان براون[لزلی کینگ کارنی]، براندون والترز[نولا]، دیوید گولپیلی[کینگ جورج]، ازی دیویس[کاترین کارنی فلچر]، بن مندلسون[سروان امت داتون].
▪ ۱۶۵ دقیقه.
▪ محصول ۲۰۰۸ استرالیا، آمریکا.
▪ نامزد جایزه بهترین فیلمبرداری و بهترین بازیگر خوش آتیه/براندون والترز از مراسم انجمن منتقدان شیکاگو، برنده جایزه مولف و نامزد ۷ جایزه دیگر از مراسم ساتلایت.
▪ ژانر: ماجرا، درام، جنگی، وسترن.
سال ۱۹۳۹، بانو سارا اشلی به شمال استرالیا می رود تا شوهر زنباره اش را را به فروش گله داریشان راضی کند. شوهرش گله داری را برای استقبال او به بندر داروین می فرستد. اما رسیدن آنها به محل پرورش گله با مرگ شوهر بانو اشلی همراه می شود که شایع است توسط شمنی بومی مشهور به کینگ جورج کشته شده است.
بانو اشلی که سررشته ای از گله داری ندارد، ناگهان خود را وارث گله ای بسیار بزرگ می بیند و این موقعیت فرصتی مناسب برای مباشر شوهر متوفی او به نام نیل فلچر است تا برای به دست گرفتن زمام همه امور تلاش کند. هدف او از این کار کمک به نقشه های لزلی کارنی است تا سلطان بی رقیب گله داران منطقه شده و قرارداد بزرگی با ارتش استرالیا منعقد کند. اما افشای دزدی فلچر توسط نولا -نوه کینگ جورج- که در خانه اربابی اشلی زندگی می کند، و سپس آزار او توسط فلچر باعث می شود تا سارا اشلی به خشم آمده و او را اخراج کند.
سارا تصمیم می گیرد تا گله دزدیده شده را بازگردانده و گله دار/دروور را ترغیب می کند تا گاوها را برای فروش به بندر داروین ببرند. گله دار به همراه شش نفر دیگر از جمله سارا و نولا ۱۵۰۰ راس گاو را به طرف داروین می رانند. اما در میان راه فلچر با رم دادن گله قصد به دره انداختن آنها و نابودی شان را می کند. کینگ جورج با توسل به جادو مانع از این کار شده و گله به سلامت وارد داروین می شود. اتفاقی که لزلی کارنی را به خشم می آورد.
در طول راه نیز رابطه عاشقانه ای میان سارا و گله دار برقرار می شود و پس از این پیروزی، زندگی ساکت و آرامی را در مزرعه موروثی می گذرانند. تا اینکه فلچر کارنی را طی حادثه ای ساختگی کشته و با دختر وی ازدواج می کند. فرجام کار قرار گرفتن فلچر-قاتل شوهر سارا و پدر واقعی نولا- در راس امپراطوری کارنی و شروع به تهدید مجدد سارا است. همزمان با فرستاده شدن اجباری نولا به مرکز نگهداری کودکان نیمه بومی در میسیون آیلند، نشانه های جنگ در استرالیا نیز ظاهر می شود. سال ۱۹۴۲ با حمله ژاپنی ها به بندر داروین مصادف می شود و گله دار که بعد از مشاجره ای لفظی سارا را ترک کرده، خبر مرگ وی بر اثر بمباران را می شنود.
گله دار، نولا و دیگر بچه ها را از میسیون آیلند و چنگ سربازان ژاپنی نجات داده و به بندر داروین بازمی گرداند. همزمان سارا نیز که مزرعه را به فلچر فروخته و در حال خروج از استرالیاست با گله دار و بچه ها برخورد می کند. فلچر که متوجه زنده بودن نولا-تنها حلقه او با گذشته نامیمونش- شده، تلاش می کند تا او را به قتل برساند. اما خود به دست کینگ جورج کشته می شود. سارا به همراه نولا و گله دار به مزرعه- که امنیت آن منطقه برقرار شده-باز می گردد. اما در راه بازگشت کینگ جورج سر رسیده و نولا به همراه او می رود.
● چرا باید دید؟
کودکی مارک آنتونی "باز" لورمن متولد ۱۹۶۲ نیو ساوت ولز استرالیا در سالن سینما پدرش طی شده و عشق به قصه گویی را در خود کشف کرده است. این شیفتگی در تمامی فیلم های او به چشم می خورد. از اولین شان که اشاره به نحوه آشنایی پدر و مدرش در یک سالن رقص بود تا برگردان امروزی اش از رومئو و ژولیت و بهترین فیلم کارنامه اش مولن روژ که تمامی دلبستگی هایش به دنیای نمایش را در آن گرد آورده بود. استرالیا چهارمین فیلم او و یک عاشقانه حماسی پسا استعماری به سبک و سیاق بربادرفته است که برای هر آشنا با تاریخ سینما و حتی فیلم باز معمولی کهنه، نخ نما و بسیار کلیشه ای است.
فیلمی که قرار بوده نقش بربادرفته را برای سینمای استرالیا هم بازی کند و به شکلی مسرفانه پول-۱۳۰ میلیون دلار- و زمان-۹ ماه برای فیلمبرداری به اضافه برداشت های مجدد در سال ۲۰۰۸- به پای آن ریخته شده و به همان اندازه بربادرفته متحجر و تحقیر آمیز است. نگاه خاک پرستانه حاکم بر بربادرفته که جنگ های داخلی را پس زمینه خود قرار داده بود، مطابق نعل بالنعل به استرالیا منتقل شده و این بار بومی ها در هنگامه هجوم ژاپنی ها به استرالیا ملعبه دست فیلمساز قرار گرفته است.
قصه عاشقانه فیلم با پیرنگی کلیشه ای؛ ورود فردی متعلق به طبقه اشراف و شهری به درون طبیعت وحشی و برخورد با آدم های سرسخت خو کرده به این نوع زندگی و در نهایت تحولش هرگز نمی تواند دستمایه مناسبی برای نشان دادن واقعیت های قرن بیستم استرالیا باشد. کافی است فقط به یاد آورید فیلمی مانند گله رانان ساخته هری وات را که داستان عبور گله ای از مناطق در شرف اشغال توسط ژاپنی ها به سوی منطقه ای امن از دل صحرایی خشک را به گونه ای مستند روایت می کرد، تا پوشالی بودن این فیلم توریستی را به راحتی دریابید. چون آنقدر لوکیشن های زیبا در فیلم جا داده شده و دلار صرف جلوه های ویژه اش شده که جنگ هم جنبه ای تزئینی پیدا کرده است!
فیلم هر چند از نگاه نولا-پسربچه نامشروع و نیمه بومی فلچر- روایت می شود و قرار بوده فیلم نوعی معذرت خواهی از بومی های استرالیایی باشد، اما نگاه حاکم بر فیلم نگاه غربی است. البته نولا در پایان فیلم با وجود دلبستگی اش به نشانگان فرهنگ غربی مانند آواز[Over the Rainbow] فیلم جادوگر شهر اُز دست پدربزرگ شمن خود را گرفته و به میان طبیعت وحشی استرالیا پناه می برد و سفیدها را با این احساس خوب که اینجا کشور همه ماست، به حال خود تنها می گذارد!
استرالیا نتوانسته با وجود بهره مندی از دو بازیگر پول ساز موفقیتی در گیشه به چنگ آورد و به نظر می رسد لورمن هم از این رهگذر نتواند بر خلاف ادعایش به شناختی درست از زادگاه دست پیدا کند. ولی شما اگر از فیلم های توریستی خوش تان می آید و امکان سفر به استرالیا را ندارید، این فرصت را از دست ندهید!
امیر عزتی
منبع : موج نو


همچنین مشاهده کنید