چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


تمامی دنیا باوری دروغین بود


تمامی دنیا باوری دروغین بود
توجه به قطعه ادبی و نگارش جملات قصار (گزین گویه) در تاریخ ادبیات سابقه‌ای بس دیرین دارد. در یکی از پاپیروس‌های بازمانده از دوران مصر باستان به خط هیروگلیف به جمله‌ای تکان دهنده برمی‌خوریم که هنوز پس از چند هزار سال تأثیرگذار و تفکربرانگیز است: «زندگی را بِزی، مرگ را نخواهی زیست» این شکل فلسفی ـ ادبی در یونان باستان خصوصاً در نزد حکما و فلاسفه ما قبل سقراط و پس از سقراط رشد چشمگیری پیدا کرد. در این دروان به جملاتی برمی‌خوریم که گاه چکیده اندیشه‌های فلسفی یک فیلسوف را در چند کلمه خلاصه کرده است. در این میان جمله معروف منتسب به سقراط: «خودت را بشناس» از شهرت فراوانی در تاریخ فلسفه برخوردار است. طی قرون و اعصار، اهمیت این سبک عمیق، نغز و اندیشه‌ورزانه چندان شناخته نشد تا قرن هفدهم میلادی در فرانسه و نزد مورالیست‌های‌ فرانسوی که به این سبک آبرو و حیثیت ویژه‌ای بخشیدند و آن را به اوج و کمالی غیر قابل تکرار رساندند. مورالیست‌ها که بیشتر فیلسوفانی اخلاق‌گرا بودند، مروج گونه‌ای تفکر اخلاق مدارانه در جهان برای بیان نظرات و تبلیغ فکر و اندیشه خود به این فرم ادبی متوسل شدند.
از لابرویر، لاروشفوکو پاسکال و قبل از آن‌ها مونتنی حجم عظیمی گزین‌گویه به جامانده است. لاروشفوکو در کتاب Maximes et Reflexions که شاخص‌ترین کتاب نویسنده به حساب می‌آید در غالب ۰۰۷ گزین‌گویه درخشان، عمده‌ترین مسائل سیاسی و فرهنگی روزگار خود را به نقد کشیده و اساس فلسفه اخلاق انتقادی خود را بر این شیوه بیان کرده است. پاسکال و مونتنی نیز به نوبه خود در پیشبرد و تکامل این فرم فلسفی ـ ادبی نقش بسزایی ایفا کردند. دراین میان سهم فرهنگ و ادبیات آلمانی زبان در تکامل گزین‌گویه از سایر فرهنگ‌ها شاخص‌تر و برجسته‌تر می‌نماید. در قرن نوزدهم از رمانتیک‌های آلمانی جملات فوق‌العاده عمیقی باقی مانده. دراین میان و در کل تاریخ فرهنگ بشری هیچ اندیشمندی همچون فریدریش نیچه نتوانسته جملات و عبارت‌های عمیق و درخشان و موجز از خود به یادگار بگذارد. اساس فلسفه نیچه برگزین‌گویه است و از آنجا که برخلاف دیگر فلاسفه آلمانی نظیر شوپنهاور، کانت و هگل یک دستگاه و نظام فلسفی واحد و به سامان ندارد بسیاری از اندیشه‌های فلسفی خود را که بیشتر بابی «معرفت شناسانه» دارند به‌خصوص در کتاب فراسوی نیک و بد عرضه می‌کند. برای دوستداران ادبیات جهان این تصور که از فرانتس کافکا نابغه بزرگ ادبیات چک (آلمانی زبان) نیز حجم قابل توجهی جملات قصار باقی مانده باشد، بدون شک هیجان‌انگیز و اندکی غیرمترقبه است. در سال‌های دهه چهل خورشیدی به همت فرامرز بهزاد و انتشارات خوارزمی کتاب ارزنده‌ای به فارسی منتشر شد به نام «گفتگو با کافکا» نوشته گوستاو یانوش که خوشبختانه ‌این کتاب پس از چند دهه غیبت و نایاب بودن اخیراً به چاپ مجدد رسیده است. در خلال این کتاب که گفتگویی جذاب بین نوجوانی به نام گوستاو یانوش و فرانتس کافکا است به بسیاری از نکات کلیدی، جملات قصار و اندیشه‌های پیچیده نویسنده که بعدها در سه رمان معتبر او یعنی قصر، محاکمه و آمریکا به چاپ رسید برمی‌خوریم.
همچنین در این کتاب رگه‌هایی قوی و قابل رویت را از آن چه به تعبیر موریس بلانشو «فلسفه کافکا» نام دارد به عینه مشاهده می‌کنیم. جالب اینجاست که پس از سال‌ها که از تألیف و ترجمه آن کتاب می‌گذرد فارسی‌زبانان و علاقه‌مندان به این نویسنده -که تعدادشان در ایران کم نیست- بار دیگر با چاپ کتاب «پندهای سورائو» شگفت‌زده می‌شوند. این کتاب به تازگی با ترجمه گیتا گرکانی و به همت انتشارات کاروان منتشر شده است. متن اصلی کتاب نیز چند سال پیش به همت پروفسور روبرتو کالاسو ناشر و ویراستار متولد فلورانس همراه با مؤخره مفصلی در باب اهمیت کتاب به چاپ رسیده است. در اینجا بر فلسفه نگارش این کتاب درنگی کوتاه می‌کنیم: کافکا از سپتامبر ۱۹۱۷ تا آوریل ۱۹۱۸، ۸ ماه در سورائو در حومه روستایی بوهمی در خانه خواهرش «اوتلا» به سر برد در این زمان تازه نشانه‌های بیماری سل در کافکا بروز کرده بود و افسردگی شدید نیز همراه این بیماری هم زمان جسم و روح کافکا را آزرده می‌کرد و حوصله و توانی برای نگارش داستان کوتاه و بلند برایش باقی نگذاشته بود. پندهای سورائو (گزین گویه‌ها) حاصل این دوره سخت بیماری است و نشان دهنده عمق دلمشغولی‌های فلسفی نویسنده. به تعبیر پروفسور روبرتو کالاسو در مقدمه کتاب: «کافکا پیش از آن هرگز برای متون خود این نوع صفحه‌بندی و توالی را به کار نبرده بود و اگرچه در مورد این پندها هیچ اشاره‌ای مستقیم یا غیرمستقیمی از او نمانده، بی‌اختیار فکر می‌کنیم قصد داشته این نوشته‌ها را به همان شکلی که روی آن تکه کاغذهای نازک تنظیم کرده منتشر کند.» نکته قابل تأمل درباره این کتاب آن است که بی‌گمان از خلال مطالعه دقیق آن می‌توان به برخی از مهم‌ترین موتیف‌ها و دلمشغولی‌های کافکا خصوصاً در دوران کمال ادبی و پختگی فکری او پی‌برد. خواننده علاقه‌مند با مطالعه «پندهای سورائو» ناخودآگاه طرح‌های فشرده و کلی از سه رمان بزرگ و ناتمام نویسنده را به یاد می‌آورد.
همچنین با مطالعه این پندها در می‌یابیم که برای فرانتس کافکا تمامی دنیا «باوری واهی و دروغین» بود و این یکی از کلیدهای اصلی برای شناخت تمامی آثار این نویسنده است. کافکا که همواره بیمار معرفت بود، در پایان معرفت را خوار شمرد. او در حقیقت با تمسخری پنهان به ما می‌گوید: «از زمان گناه نخستین ما همه ذاتاً در شناخت خیر و شر به یک انداره تواناییم.»چرا که «تنها پس از معرفت است که تفاوت‌های واقعی آغاز می‌شود.»
آرش نقیبیان
منبع : روزنامه فرهنگ آشتی


همچنین مشاهده کنید