جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


مدیریت آینده نگر


مدیریت آینده نگر
۱) موضوع را با شاه بیتی از اقتصاددان مشهور پروفسور هایک آغاز می کنم. او به درستی می گوید برای حل مسائل اقتصادی تنها تکیه بر تئوری های اقتصادی کافی نیست بلکه توجه به ارتباطات اجتماعی، فرهنگی، حقوقی و حتی فلسفی آن مورد نیاز است. بنابراین پیشرفت در سطوح سیاستگذاری کلان اقتصادی منوط به داشتن شخصیت و کارکردی چندبعدی است.
۲) بر اساس تئوری های اقتصادی و مدیریتی (که به عرصه بخش عمومی مربوط می شود) و بر مبنای بسیاری از تجارب و مطالعات علمی، برای موفقیت مدیریت اقتصادی در سطح کلان علاوه بر سلامت انفرادی و خصایص و توانمندی های شخصیتی (تعادل فکری، تجربه کافی و موارد مشابه)، فراهم شدن یک سلسله لایه های تئوریک و تجربی در اندیشه و عمل مدیران مربوطه حیاتی است. در مدیریت بخش عمومی جدید لایه های مربوطه را می توان «لایه های مدیریتی پیش برنده» نیز نامگذاری کرد.
۳) با فرض وجود اختیارات قانونی کافی، ابزارهای فنی و دیگر بسترهای لازم، می توان مهم ترین لایه های مدیریتی مربوطه را چنین برشمرد؛ «شناسایی و تصمیم گیری»، «اجرا و نظارت»، «لایه نرم افزاری و درونی» و لایه «تکامل و انسجام». به اختصار شرایط و چارچوب های استاندارد لایه های فوق الذکر را اشاره می کنیم و سپس به تحلیل شاخصه های مربوطه در مورد موضوع مورد بحث می پردازیم.
۴) لایه شناسایی و تصمیم گیری در مدیریت آینده نگر، زمانی مورد توجه قرار گرفته خواهد شد که اداره امور، اولاً در قالب برنامه معینی طراحی شده، اهداف و محدودیت ها به صورتی شفاف تعریف و توصیف شوند. درثانی برجسته ترین متخصصان در تصمیم سازی موضوع مورد نظر (حتی مخالفان مدیر ارشد) مشارکت داده شوند. ثالثاً در عمل، مردم و بخش خصوصی به عنوان اصلی ترین حامی و شریک بخش عمومی و پشتوانه اقتدار آن محسوب شوند. چون اقتصاد کارآمد با مالیات مردم اداره می شود و دولت نیز مالیات را برای رفاه و بالندگی همان مردم هزینه می کند. به تعبیر عامیانه مردم ارباب شده و دولتمردان پاسخگو. «لایه نظارت و اجرا» وقتی به شکل استاندارد مورد عنایت قرار می گیرد که اولاً با فراهم شدن لوازم اجرا و در اولین زمان قانونی ممکن، با جدیت و عزم قاطع، عملیات مربوطه آغاز شود. در ثانی به طور مستمر بر فرآیند اجرا نظارت شود و ثالثاً دشواری های حاصل در عمل ملاحظه و گزارش و حل و فصل شود. وقتی «لایه نرم افزاری و درونی» (که گاهی ویژه مدیریتی کلان نیز گفته می شود)، در راستای استاندارد مربوطه به پیش می رود که اولاً سیاستگذاران ارشد از روحیه قانون پذیری و حساسیت کافی در اجرای قانون برخوردار باشند. ثانیاً ضمن توجه به حفظ اصول تعریف شده از نابسامانی های روان شناختی و آرمان گرایی افراطی به دور باشند و ثالثاً ضمن رفتار دوستانه با مردم و بخش خصوصی، بر نظارت کارساز (و نه دخالت مخرب) اصرار ورزند و در همه موارد خود را پاسخگو بدانند. سرانجام ابعاد «لایه تکامل و انسجام» زمانی محقق می شوند که اولاً مدیریت ارشد با رویکردی دینامیکی به پیش رفته، تحولات زمان و مکان را دقیقاً مورد توجه قرار دهد. ثانیاً با نگرش سیستمی، انسجام و ارتباط زیر سیستم های گوناگون را در نظر بگیرد. ثالثاً با توجه به تحولات رو به پیش و با انعطاف پذیری کافی، تغییرات لازم را مورد مطالعه قرار داده و به مراحل تصمیم سازی هدایت کند. بدیهی است همراهی معنی دار اندیشه و عمل و عدم تکیه بر شعارهای فاقد کارکرد، از لوازم اخلاقی استحکام بیشتر لایه مربوطه است.
۵) اینجانب با شناختی که از کارکرد و اندیشه برادر بزرگوار جناب آقای مهندس میرحسین موسوی دارم و با توجه به مباحث فوق الذکر و در چارچوب تخصص بخش عمومی خود، جمع بندی زیر را ارائه می کنم؛ اول آنکه با توجه به شناخت فوق نسبت به افکار و کارکرد مشارالیه، در صورت فراهم شدن بستر جدی، حضور ایشان جهت ورود به عرصه مدیریتی کلان، برنامه جامع حرکت خود را ترسیم و اعلام خواهد کرد و آنگاه می توان با داده های بیشتری در مورد وی قضاوت کرد. لذا قضاوت اینجانب در این مقطع، عمدتاً با ابعاد بالقوه موضوع مرتبط است و بدیهی است این قضاوت پس از ملاحظه برنامه مورد نظر، قابل اصلاح و تعدیل خواهد بود. دوم آنکه همراهی خصایص انسانی، برجستگی های اخلاقی، تعادل شخصیتی و سلامت روحی و عملی، به همراه تجربه دشوار دهه اول انقلاب، با لایه نرم افزاری و درونی از لایه های مدیریت پیش برنده سازگاری کافی دارند. سوم آنکه مدیریت ایشان در زمان جنگ با توجه به تمامی محدودیت ها در مجموع قابل دفاع است.
البته تصور اینجانب این است که با توجه به پویایی که از ایشان قابل دریافت است، بسیاری از ابعاد مدیریتی میرحسین موسوی زمان جنگ با میرحسین موسوی اواخر دهه اول قرن ۲۱ و عصر جهانی شدن متفاوت است (و باید هم چنین باشد). چهارم آنکه برخی محافل یک نگرانی در ارتباط با مدیریت ایشان مطرح می کنند که می تواند موجب تضعیف کارکرد ایشان در مورد لایه شناسایی و تصمیم گیری شود. آن این است که وی را دارای روحیه و جهان بینی دولت محور معرفی می کنند. اما به نظر می رسد با وجودی که ایشان به انضباط، عزم مدیریت بخش عمومی و کارآمدی آن توجه خاصی دارند این را نمی توان لزوماً دولت گرایی قلمداد کرد. وانگهی عنایت خاص ایشان به تخصص و ارزش دهی به مشاوره تخصصی و تصمیم گیری بر اساس مطالعات علمی، مانع از ظهور دشواری فوق خواهد شد. سرانجام وجود عناصر سیستمی، روحیه انتقادپذیری و احترام به قانون در ایشان، شخصیت وی را با برخی از دیگر محورهای لایه های مدیریت پیش برنده همساز می کند . صریح بگویم برخی منتقدان، آرمانگرایی افراطی را به ایشان نسبت می دهند که به نظر من صحیح نیست زیرا این بیشتر پایبندی مشارالیه را بر یکسری اصول مستحکم اخلاقی و از جمله تحقق عدالت اجتماعی می رساند که آرمان سازگار هر مدیریت متعهد و مردم دوست است و لذا خلط آن با آرمان گرایی افراطی قابل قبول نیست. سرانجام سلامت زندگی شخصی، خوشنامی، جدیت در عزم مدیریتی، پذیرش مردمی، داشتن منزلت قابل قبول از ناحیه خبرگان مستقل و متعادل جامعه، صداقت و صراحت موضع، از دیگر محاسنی است که در افرادی چون میرحسین موسوی قابل جمع هستند.
یدالله دادگر
دانشیار دانشگاه شهید بهشتی- هیات علمی مدعو دانشگاه برکلی (کالیفرنیا)
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید