جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

کمی هشیارتر باشیم تاریخ در حال تکرار است!


کمی هشیارتر باشیم تاریخ در حال تکرار است!
امروزه نمی توان در جهان زیست و جهانی فکر نکرد. با توجه به آن چه که تاکنون در جهان رخ داده و با همه تلاشی که ادیان الهی و فلاسفه اخلا ق گرا انجام داده اند متاسفانه شاهد تفوق سیاست مادی بر وجوب رفتار انسانی می باشیم. لهذا ناخود آگاه باید که در کارها تاملی بیش ورزیده تا مبادرت به عملی ننماییم که موجبات تاسف، تاثر و ندامت را در ما پدیدار سازد جهان سرمایه داری و علی الخصوص در راس آن غرب تا کنون با بحران های فراوانی روبرو بوده اما یک بررسی و نظر اجمالی بر چگونگی برون رفت آنها از چنین بحران هایی ناخود آگاه این ظن را در ما قویا بیدار می سازد، مبادا ما قربانی بعدی نیات شوم جهان سرمایه داری برای حفظ و بقای او باشیم.
ما هرگز نباید این جمله معروف گیزورا از یاد ببریم که خطاب به هم مسلکان صهیونیست خویش گفت، اگر می خواهیم هماره قدرتمند باشیم، باید همواره ثروتمند باشیم و پس از آن ظهور کارتل ها و بزرگ سرمایه دارانی چون راکفلرها، هیوزها، فوردها و... را تا کنون شاهد بوده ایم.
بحران هایی که در ایالا ت متحده روی می دهد دو خصیصه کلی دارد:
۱) دامنه آن بسیار گسترده بوده و تمامی کشورهای سرمایه داری را تحت الشعاع قرار می دهد.
۲) در صورتی که عمر آن طولا نی و دیر پا باشد، از حالت منطقه ای خارج و در محدوده ایالا ت متحده محبوس نمی ماند و چون رشته های گوناگونی ایالا ت متحده را با اروپا پیوند می دهد اروپا را نیز به دنبال خود می کشاند.
اگر بخواهیم شرحی بیشتر داده باشیم بهتر آن است به سابقه دو جنگ جهانی نظری کوتاه بیفکنیم.
پاره ای از مورخین را اعتقاد بر این است که جنگ جهانی اول بیشتر بدان سبب روی داد که سران صهیونیسم جهانی برای دردست گرفتن قدرت، امپراطوری های بزرگ آن دوران را سد محکمی برسر راه رشد و ترقی خویش محسوب می نمودند و علی الخصوص امپراطوری بزرگ و توانمند عثمانی را و با در این میانه با قربانی ساختن آلمان و اطریش توانستند به اهداف خویش برسند.
آمریکا به عنوان یک امپراطوری قدرتمند پس از جنگ جهانی اول ظاهر گشت خاستگاه بحران نیز پس از جنگ جهانی اول ایالا ت متحده آمریکا بود زیرا به عنوان بزرگترین سود برنده از جنگ اول گذشته از این که در کشاکش سال های نبرد به صورت سازنده و فروشنده مرتبا ظرفیت تولیدی خود را افزایش می داد و بر میزان بهره وری خویش می افزود: به دلیل دور بودن از اروپا مورد حمله واقع نگردید و هیچ خسارتی بر آن وارد نیامد پس از جنگ نیز به عنوان بازسازی کشورهای اروپایی تجارت و سودجویی خود را وسعت بخشید.
اما این ثروت ها و منافع حاصله نصیب گروهی معدود گردید، به صورتی که ۵ درصد کل جمعیت آمریکا ثروتی بیش از ۳۵ درصد کل سرمایه را در اختیار داشتند و همین افراد با استفاده از همین سرمایه ها از سال ۱۹۲۵ به بعد سرمایه های اضافی و گنج های باد آورده را در بازار بزرگآمریکا به سوی سفته بازی و معاملات پرسود زمین و بعدها روی معاملات سهام سوق دادند و زمانی که در آن آشفته بازار نخستین نشانه های بی اعتمادی ظاهر گردید، ناگهان درگیر موجی از معاملا ت پا در هوا و سفته بازی های تورم شدند که دنباله آن منجر به ظهور بحران بزرگ و ظرف چند روز منجر به ورشکستگی بانک ها، موسسات تولیدی و تعطیل بازارهای بورس گردید. بحران آمریکا به دلیل داد و ستد آن با اروپا به اروپا منتقل گردید. قیمت کالا های صنعتی تقلیل یافت و ... در نتیجه آمریکاییان چون سال های سخت بحران را نتیجه سیاست های غلط جمهوری خواهان می دانستند، سریعا گروه حاکمه خود را تغییر داده وزمام امور را به دست روزولت و حزب دموکرات سپرد (چون انتخابات اخیر آمریکا) و در اروپا نیز بحران منجر به ظهور هیتلر گردید که همه گونه آمادگی را برای شکستن مرزهای محدود خود از راه جنگ فراهم ساخته بود و در نتیجه فاجعه جنگ جهانی دوم رخ داد که تاریخ آن را همه خوانده ایم. اقتصاددانان کلاسیک جنگ و بحران را نهر آبی می دانند که وسیله شستشوی سرمایه داری و رفع ناراحتی های آن است و ظاهرا انتظار آن را می کشیدند که پس از جنگ دوم مشکلات عمده و اساسی مرتفع گردد. اما برخی از این دشواری ها ناشی از ذات و هستی سرمایه داری است که رفع آنها به این سادگی ها انجام شدنی نیست. ذات سرمایه گذاری خصوصی بحران آفرین است، زیرا سرمایه دار هماره در پی کسب سود و افزایش آن است، برای رقابت از هیچ عملی روی بر نمی تابد، جان انسان ها در دیگ جوشان حرص و آز او هیچ ارزشی ندارد.
اکنون نیز پس از دهه نود و از میان رفتن رژیم شوروی و تک قطبی شدن جهان، ناخودآگاه می بینیم، عوامل محدود کننده بحران که همانا درگیری های فیمابین کشورهای کوچک به لحاظ عقیدتی و یا کودتاهای پی در پی از میان رفته و جهان غرب با توجه به تلا ش های فراوان اقتصاددانان برای دوری از بحران متاسفانه با بحران مواجه گردیده است و دقیقا توجه بفرمایید، دقیقا همان رویدادی که در فاصله سال های ۱۹۲۹ الی ۱۹۳۶ اتفاق افتاده بود، دوباره رخ داد و پس از یک دهه سفته بازی و بورس بازی با توجه به تمامی راهکارهای ارائه شده سرانجام سرمایه های ایالا ت متحده صرف ساخت وساز سفته بازی و بورس بازی گردید و در حال حاضر شاهدیم که بانک ها دچار ورشکستگی شده کارخانجات و موسسات تولیدی الزاما مواجه با رکود و تقلیل بهای کالا های تولیدی خود روبه رو گشته، روز به روز بر تعداد بیکاران افزوده می گردد و ...، غرب طی دو سال اخیر ترفندهای فراوانی رابه کار بست تا بتواند به راحتی از این مهلکه بگریزد ( البته در این رابطه می توان قلم فرسایی فراوانی انجام داد و نقد و تقریظ به عمل آورد. اما در این مقاله کوتاه نمی گنجد، امیدوارم اقتصاددانان عزیزمان با بررسی نظریه کندراتیف روس و اینکه از دیدگاه او الزاما، اقتصاد سرمایه داری دوره های رونق و رکود را متوالیا طی می کند، برنامه های اقتصادی مستحکم تری را اجرا نمایند).
جهان غرب سال گذشته برای فرار از بحران، نگاهی به ذخایر ارزی چین، ژاپن و کشورهای در حال توسعه دوخت تا با گران کردن نفت، آن هم نه به سود کشورهای تولید کننده که عمیقا به او وابسته اند بلکه به دلیل آنکه ایالات متحده خود تولید کننده عمده ای بوده و اینکه کارتل های نفتی اکثریت قریب به اتفاقشان غربی هستند و در نتیجه با استفاده از ذخایر ارزی آنان (البته پس از آنکه نتوانست از حمله به عراق سود آنچنانی کسب نموده و بحران را مهار نماید) بحران را مهار نماید که ممکن نگردید. حال آمریکا نگاهی جامع به ذخایر ارزی کشورهای حوزه خلیج فارس دوخته که رقمی بالغ بر بیش از دو هزار میلیارد دلار می شود و برنامه بعدی اوست که با خارج ساختن این ذخایر از کف آنان بتواند کسری بودجه و بحران را مهار سازد. پس به دنبال روشن نمودن آتش جنگ در منطقه و هزاران کیلومتر دورتر از مرزهای خود و اروپا می باشد.
همه مردم جهان از جنگ و از رژیم صهیونیستی نفرت دارند، اما با توجه به اینکه در حال حاضر دستگاه های تبلیغاتی و سرمایه های بزرگ در اختیار آنان است و با توجه به این روحیه افراد به ظاهر فکور (همانهایی که فکر دومشان بهتر از فکر اولشان می باشد) که برای از میان بردن یا از میدان به در کردن رقیب، دشمن را به خانه راه می دهند و پس از آنکه مال و نوامیس خود را از دست دادند به فکر چاره می افتند.
چرا که راه خدمت به خود و خلق و سعادت را نمی دانند: هماره افکار جهانی را تحت الشعاع قرار می دهند و با توجه به این مساله که سران اصلی دیر صهیون چون خانواده روچیلدها در اروپا قرار دارند و سران رژیم اشغالگر قدس تنها عوامل دست نشانده آنها می باشند بنابراین باید سیاست و رویکردی را برگزید تا از تبعات این بحران در امان ماند و ناخودآگاه بازیچه دست جنگ افروزان جاه طلب نگردید.
اما... چگونه؟ رژیم اشغالگر قدس سالیان سال است که مظلوم نمایی می کند و با توجه به این سیاست خویش توانسته افکار صلح طلب جهانی را به خود معطوف و فلسطینیان مظلوم را جنگ طلب جلوه دهد.
اصطلاحی هست که می گوید: آهن را باید با آهن برید.
بنابراین در این زمانه اگر به کلام بزرگانمان توجه بیشتری معطوف نماییم می توانیم راهکارهایی چند را مورد سنجش و ارزیابی قرار دهیم که برای طولانی نشدن مبحث تنها به ذکر این جمله امام راحل بسنده می کنم که فرمودند اسرائیل باید از میان برود و در این راستا ما افرادی که ادعای پیروی از امام راحل راداریم نباید فراموش نماییم که یکی از برترین خصوصیات پیامبر گرامی اسلام این بود که خویشتن دار بودند و تا آخرین لحظات کسی نمی توانست، افکارشان را حدس بزند، پس باید در درجه اول همان گونه که امام فرمودند این اشتباه جمال عبد الناصر رهبر فقید مصر را اصلاح کنیم که مساله فلسطین یک مساله عربی نیست، بلکه یک مساله اسلامی و متعلق به جهان اسلام است و در این راستا تمام کشورهای اسلامی از ایران و ترکیه گرفته تا مصر و سوریه و... عمق مساله را دریافته، سپس همگی با اتحاد و یگانگی در صدد رفع این معضل برآیند، نه آنکه هر کدام دیگری را نفی کنند.
نویسنده : عباس سیدکریمی
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید