جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

آیا اوباما کاریزما دارد؟


آیا اوباما کاریزما دارد؟
برخی از حامیان اوباما معتقدند که تولد، سابقه و فصاحت کلام اوباما خصوصیت هایی جادویی را به او داده است. تردیدی وجود ندارد که اوباما به شدت کاریزماتیک است و این موضوع، توانایی سیاسی ویژه ای را برایش به وجود آورده است.
اما خیلی زود – شاید ۲۰ ژانویه که به قدرت خواهد رسید – قدرت های وی شروع به تغییر خواهند کرد و این قدرت ها بیشتر از اموری که به وی محول شده اند ناشی خواهد شد تا خصوصیت های شخصی وی. او از ترمینولوژی وبر فاصله گرفته و از قدرت کاریزماتیک به سوی قدرت مشروع و قانونی حرکت خواهد کرد.
در ماه ژانویه اوباما صاحب قدرت در دولت آمریکا خواهد شد و به همین دلیل است که بیشترین توجهات را به سوی خود جلب کرده است. این که او تا چه حد کاریزماتیک است، اهمیتی ندارد. اگر او رئیس جمهور کنیا می شد، در چنین موقعیتی قرار نمی گرفت ( یا مثل رئیس جمهور واقعی کنیا، در این فهرست قرار نمی گرفت ). با وجود تمام توانایی های اوباما، آمریکا همچنان تنها کشور مهم در جهان باقی خواهد ماند – و این توانایی را دارد که نفوذ خود را در تمام قلمروها و هر قاره ای اعمال کند.
روسای جمهور کشورها نمی توانند نمادهایی کاریزماتیک باشند. آنها باید خودشان با مشکلات مواجه شوند و بدین ترتیب نفوذشان بر اساس توانایی شان در مدیریت چالش ها افزایش– یا کاهش – پیدا خواهد کرد. هرقدر هم آنان به عنوان یک انسان، تاثیرگذار باشند، آنچه که هستند اهمیت ندارد، بلکه اقداماتی که به انجام می رسانند، مهم هستند. جورج واشنگتن و آبراهام لینکلن و فرانکلین روزولت، خودشان محبوبیت خود را ساختند.
زمانی جنگ عراق بیش از همه ذهن رای دهندگان را به خود مشغول کرده بود. اوباما در مبارزات انتخاباتی‌اش وعده هایی داده بود، اما زمانی که سفرش را آغاز کند‌، ریاست جمهوری‌اش بر اساس توانایی اش در کنترل بحران اقتصادی که اکنون همه چیز را در آمریکا و جهان مختل کرده است، مورد فضاوت قرار خواهد گرفت. اگر اوباما بخواهد که در آینده به عنوان رئیس جمهوری بزرگ از وی یاد کنند، نمی تواند کاری غیر از نجات سرمایه داری انجام دهد.
شاید اولین اقدام او دشوارترین اقدام باشد: احیای اعتماد به آمریکا و در واقع به جهان. در حالی که انتخاب اوباما به عنوان رئیس جمهور شادی فراوانی را به همراه آورد، بدبینی عمیقی نیز سراسر کشور را فرا گرفت که تاثیرات معکوسی بر اقتصاد آمریکا دارد. مردم و شرکت ها چیزی فراتر از خرید، قرض کردن و یا قرض دادن انجام نمی دهند. نظام سیاسی به سوی محرک های مالی در قبال دریافت ضمانت هایی از خودروسازان حرکت کرده است، اما مشکل اصلی اعتماد در نظام مالی، هنوز لاینحل باقی مانده است. بازارهای اعتباری همچنان ورشکسته هستند.
چگونه می توان اعتماد را احیا کرد؟ این کار آن طور که به نظر می رسد، ساده نیست. جورج بوش تلاش زیادی را برای ایجاد فضای اطمینان به خرج داد. تلاشی که بیشتر از آنچه که گمان می رفت مردم را نگران کرد. شاید به این دلیل بود که آرامش بوش اغلب با واقعیات اطرافش کاملا غریبه بود. به نظر می رسد که او از واقعیات موجود کاملا بی اطلاع است، چه در عراق، چه در ایالت لویزیانا و یا افغانستان.
فرانکلین روزولت مانند بوش خوش بینی را مورد تاکید قرار می داد، اما توجه ویژه ای را نیز برای شناسایی و توضیح عمق مشکلاتی که کشور با آنها مواجه بود، داشت. او در اولین گفت و گویش مشکلات اساسی مربوط به بانکداری را برای مردم آمریکا برشمرد و سپس از آنها برای کارآمد کردن مجدد این سیستم کمک خواست. او گفت که این بیشتر مشکل شما است تا من.
گام بعدی این است به مردم تفهیم شود که نظام مالی پایدار و قابل اتکا است. دیوید سونسن که یکی از سرمایه‌گذاران موفق در دهه های اخیر است، معتقد است که این یکی از نقایص اقدامات دولت بوش بوده است. او می افزاید: بازارها نیازمند اطمینان و پیش بینی پذیری هستند و اقدامات دولت بوش به ابهام و عدم اطمینان از آینده دامن زده است. اقدامات این دولت موقت و واکنش آن به موسسات متفاوت بوده است. استدلال ها نیز غیرشفاف و گنگ بوده اند. تمام این موارد به سردرگمی دامن زده و به فرار سرمایه منجر شده اند. راه حل سونسن ساده و سیستماتیک است. او تاکید می کند که دولت باید تمام صندوق های پولی بازار را بدون هیچ محدودیتی برای ۶ ماه ضمانت کند.
آخرین شیوه ای که اوباما می تواند برای ایجاد اطمینان به کار گیرد اصلاح این سیستم است. دولت او میراث‌خوار دولتی است که بر مجموعه ای از قوانین غیرعادی در مورد بخش خصوصی تکیه کرده بود. این قوانین مبتنی بر مالکیت در بانک ها، ضمانت دیون بازرگانی و قرض به صنعت خودرو بود. لغو این قوانین برای احیای اقتصاد بازار به اندازه تعیین یک استراتژی برای خروج از عراق، پیچیده است. اما اگر اوباما موفق به اصلاح قوانین دولت – و به تبع آن اقتصاد آمریکا – شود، می تواند اطمینان به نظام آمریکایی را در تمام نقاط دنیا احیا کند.
اوباما چالش های مهلک بسیاری را در پیش رو دارد، اما هیچ کدام آنها – نه عراق، نه روسیه، نه پاکستان، نه چین و نه افغانستان – به اندازه این موضوع بزرگ که همان احیای اطمینان، شفافیت و اصلاحات در آمریکا است، اهمیت ندارد. این کار بسیار دشواری است. اما اگر اوباما بتواند از عهده اش برآید، مردم به این نتیجه خواهند رسید که او صاحب نوعی قدرت موافق طبیعی است.
مترجم : حسن بنانج
یادداشتی از فرید زکریا
منبع : دیپلماسی ایرانی


همچنین مشاهده کنید