پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


تن ارزش ها، غرق در جاذبه ها


تن ارزش ها، غرق در جاذبه ها
«دل شکسته »انگار قرار بود داستان لیلی و مجنون و شکستن ظرف را روایت کند، اما حکایتش به سر شکستن و گردن نهادن در دامن شبیه تر شد.
اینکه فلسفه وجودی فیلم بر خیر بنا شده و هدف هم خدمت به شهدا و خانواده های آنها بوده است شکی نیست، اما اگر بخواهیم اشکال کار فیلم که باعث شده تا این فلسفه وجودی در اجرا لنگ بزند را پیدا کنیم ابتدا باید به بررسی نقش ها بپردازیم. امیرعلی در فیلم نماینده دانشجوی بسیجی نسل سومی معرفی می شود و البته همراهانی هم دارد که شکل و شمایل آنها بیشتر به واقعیت این قشر نزدیک است اما کارگردان با غلو او را شاخص قرار داده است. ورود امیرعلی به فیلم با تمسخری قدیمی و تکراری از جنس نقش های شریفی نیا در دنیا و اخراجی ها و امثالهم همراه است. یقه کاملا بسته، لباس روی شلوار، تسبیح (با حضور دائمی حتی روی موتور) و لحن خاص صحبت کردن. این ها ممکن است در هر جوان حزب اللهی وجود داشته باشد اما نه با این اغراق. واقعیت این است که بزرگ نمایی این نوع رفتار و لباس باعث شده تا تصویر امیرعلی به یک کاریکاتور تبدیل شود، تصویری که همگان را روی صندلی سینما به خنده وامی دارد تا حق تمسخرش را به لیلی داستان نیز بدهند. مگر کاریکاتوریست چه می کند؟ قسمتی از چهره یا بدن شخص مورد نظر را که در آن عیب می بیند بزرگ جلوه داده و دیگران را به خندیدن به آن عیب وادار می کند و سؤال این جاست که آیا کارگردان ما هم آن چه در پیش آمد را عیب های امیرعلی می داند یا خیر؟
در حقیقت جامعه کوچک کلاس درس داستان دارای دو قشر از انسانها است. گروهی مختلط از دانشجویان دختر و پسر که لاابالی ها هستند و گروهی هم پسران ریش دار و مذهبی. البته یک دانشجوی دختر چادری هم در کلاس دیده می شود که فقط دیده می شود و نقشی در داستان ندارد. حاکم این جامعه کوچک و هدایتگر آن هم استاد فهیم کلاس است. دعوای اصلی میان شاخص ترین افراد دو گروه یعنی نفس و امیرعلی اتفاق می افتد و نفس علاوه بر تمسخرهایی که گاهاً توهین های عملی به قشر جوانان حزب اللهی وارد می سازد با سؤالی اساسی حمله ای عمیق به امیرعلی برده و او و همفکرانش را به شعارزدگی متهم می سازد. اما امیرعلی باز هم با شعار پاسخ وی را می دهد. غلو در شخصیت این دو آنقدر زیاد است که تماشاگر همان قدر که از ظاهر و رفتار امیرعلی دلزده می شود از بی پروایی نفس هم تعجب کرده و می توان گفت که تا این حد از بی حیایی در سخن و رفتار قابل باور نیست.
اما با این حال روایت گر داستان در شخصیت پردازی نفس صداقت و ثبات بیشتری به خرج داده تا امیرعلی. امیرعلی، زاده و تربیت یافته مادری فرهیخته است که در فیلم مختصات وی به عنوان بانویی مذهبی و در عین حال روشنفکر نشان داده می شود، پس عدم انعطاف وی تا این حد قابل قبول نیست. از دانشجوی هنرمندی که در خانه رایانه همراه دارد بعید است که جزوه ها و تحقیقات دانشجویی خود را در قالب نوار VHS ارائه دهد. روایت داستان در آغاز سیرتحولات نفس در طرز فکری که نسبت به امیر دارد این گونه بیان می کند که نوشته های او ظرافت باطن وی را برای نفس آشکار می سازد این درحالی است که حضور در دانشگاه آن هم در رشته های علوم اجتماعی یعنی حضور در صحنه های بحث و جدل علمی و ارائه داشته های ذهنی و اعتقادی و برهمگان واضح است که آن چه بر قلم هر نویسنده ای می گذرد و برکاغذ ثبت می شود همان است که در گفتار بیان می کند. زیرا هر دو از یک اعتقاد علمی و عملی سرچشمه می گیرد. حال چگونه است که امیر علی درگفته ها و رفتار آن گونه شعاری و در نوشته ها این گونه مطابق میل نفس است؟
اما شگرد استاد برای پیوند این دو انسان کاملا متفاوت و متضاد نیز خود جای سوال دارد. اگر این پروژه که وی به دانشجویان تحمیل می کند پایاننامه تحصیلی است که پایاننامه را چه از نظر موضوع و چه از نظر چگونگی انجام مراحل، خود دانشجو بایدانتخاب کند. اگر هم تنها یک تحقیق درسی است که موضوع با افتادن چند واحد و دربدترین شرایط با مشروط شدن یک ترم تمام می شود و انتخاب بین ترک تحصیل و یا همراهی برای نفس و امیر علی بدعتی است که راوی داستان در قوانین دانشگاه به وجود آورده. درست مثل حکم فقهی رها ، مادر امیر علی پیرامون خلوت بین او و نفس؛ در این زمینه آنقدر بی دقتی عیان است که گاهی مخاطب را به این فکر سوق می دهد که شاید کارگردان قصد تمسخر حرمت خلوت دو نامحرم را دارد! وگرنه چگونه است که اتومبیل که خلوت به حساب نمی آید می بایست بدون سقف باشد اما کارگاه که عین حکم خلوت را دارد با رعایت امیر علی و خودسازی وی بلامانع تلقی می شود، امیر علی چفیه به سرمی بندد و همراه با خواهر نفس به نظافت کارگاه می پردازد؟
در واقع دو مسیر را می توان برای این فیلم فرض کرد: یکی این که فیلم به هر دلیل بدش نمی آید به تمسخر اعتقادات و رفتار این گونه از جوانان بپردازد اما نیرویی او را به تبلیغ این افراد وادار می سازد و به همین دلیل است که مدام یکی به در زده و دیگری را به تخته وارد می سازد. ابتدا تفکرات این آدم را شعاری می خواند و سپس به روزه ای که براساس همین تفکرات گرفته شده احترام می گذارد. اما فرض دوم که قابل قبول تر است، این است که فیلم واقعا خواسته تا نوع این گونه جوانان را از غربت و تمسخری که از روی عدم شناخت است در بیاورد که البته در این صورت باید گفت که تا حد زیادی نتوانسته به هدف خود نزدیک شود. بزرگترین ایرادی که به رفتار و اعتقادات این گونه افراد وارد می شود شعاری دانستن آنهاست که در فیلم هم، نفس به آن اشاره می کند و زندگی بر مبنای شعارها را باعث عقب ماندگی می داند. این عقب ماندگی یعنی زندگی براساس الگوی زندگی نسل قبل، مثل آنها سخن گفتن، مثل آنها رفتار کردن، مثل آنها فکر کردن و... روایت داستان به جای اینکه به این مسئله پاسخ بدهد بیشتر بر آن دامن زده و با صحه گذاشتن بر این اعتقاد در مقام جواب برمی آید.
تمامی دوستان و معاشرانی که امیر علی به نفس نشان می دهد همرزمان پدرش و در واقع مردان دیروزند.
در واقع حرفی را که فیلم می خواهد بزند اما تا گلو بالا آورده و به سخن نمی رساند این است که چون رفتار نسل قبل ،رفتاری بر اساس قواعد درست و انسانی بوده و جامعه ای که آنها در دهه شصت ساخته اند جامعه ای براساس مدینه فاضله بوده است پس تبعیت از رفتارآنها که خود تابع رفتار اهل بیت (علیهم السلام اجمعین) بوده است نه تنها اشتباه و شعاری نیست و موجب عقب ماندگی نمی شود که می تواند همواره رو به جلو و به سمت سعادت باشد.
نمی توان ادعا کرد که فهم این مطلب به خود مخاطب ارجاع داده شده است. چون هنر فیلمسازی این اجازه را به فیلمساز می دهد که با آوردن چند حلقه اتصال موضوعات پراکنده را به مفهومی ثابت و مشترک برساند.
و روایت گر چون نخواسته از این حلقه ها استفاده کند مجبور به استفاده از صحنه هایی شده که به طور کاملا فاحش به داستان فیلم سنجاق شده اند. شاید هم عکس این قضیه صادق باشد و اصرار بر نمایش این صحنه ها که شیطنت گفتاری هم در آنها به چشم می خورد باعث شده تا جایی برای خلق حلقه های مفقوده داستان اصلی نماند. درواقع داستان در اواسط راه دچار سردرگمی شدیدی شده و یا سر از صحنه های مرد ریاکار و زن بدکاره درمی آورد یا اینکه هر کجا که قافیه در روایت به تنگ می آید سراغ سکانس های رضا رویگری می رود که نه گریمش خوب از آب درآمده و نه شخصیت دکتر باغبون سردارش. تنها حسنی که استفاده از رویگری در فیلم دارد نوای اوست که آن هم با صدای هم خوان زن زخم می خورد.
اما بعد از این سردرگمی ها نوبت به نتیجه گیری می رسد و نفس که دشمن سابق خود را دارای لطافت ها و ظرافت های باطنی و شعارهای مداوم او را نیز دارای عمق های باورپذیر یافته و از طرفی به در کنار او بودن عادت کرده، عاشق امیر علی شود. درواقع عشق نفس به امیر علی را این گونه می توان توجیه کرد اما امیرعلی چگونه عاشق نفس شده که تا پای قسم امام حسین (علیه السلام) وسط نمی آید به هیچ وجه حاضر به قبول دل کندن از نفس نمی شود؟ نمی توان گفت سیر تحولات نفس این علاقه را به وجود آورده چون این سیر دقیقا بعد از اظهار علاقه امیرعلی آغاز می شود.البته نمی بایست از سیر تکامل نفس که به خوبی به تصویر کشیده شده بود گذشت. حتی حجاب وی نیز به یک باره کامل نشد و دارای سیری منطقی و قابل تحسین بود. برخلاف سیر تحول پدرش که یکباره با تصویر آیفون به رستگاری رسید.
سرازیری انتهای فیلم جای خود دارد. مخاطب اصلا نمی فهمد که پدر نفس و یا آن زن بدکاره چگونه متحول شدند. تنها سعی شده تا داستان با پایانی خوش از نظر اعتقادی تمام شود تا سر شکستن های ابتدای فیلم با گردوی شیرین عشق به اهل بیت (علیه السلام) جبران شود. البته خود این انتها هم جای بحث دارد. باز هم نحوه اظهار ارادت و توسل امیرعلی در مراسم خواستگاری بسیار شعاری از آب درآمده و شاهد نگارنده بر این مدعا سکانس پایانی فیلم دست های خالی با بازی همین زنده یاد شکیبایی است. این به این معنی است که عرض ارادت به ائمه اطهار (علیهم السلام) صرفا نمی بایست با شعار همراه باشد. البته در میان این همه شعار نمی توان از شخصیت منطقی رها مادر امیرعلی در این سکانس به راحتی گذشت.
در پایان باید گفت که علی رغم تمام تلاش های این فیلم در معرفی جوانان انقلابی و ارزشی نسل سوم آن هم به سبک پروانه ای باز هم باید گفت که ماهیت اصلی این جوانان و آرمان های عمیقشان که برگرفته از آرمان های اسلام و انقلاب است گمنام باقی ماند و فیلم دل شکسته در جاذبه هایش گم شد. به امید آن روز که سینما توانایی آن را بیابد تا بدون نیاز به جاذبه های اضافی به این امر تحقق ببخشد و این راه در ابتدا رها شده را تا انتها به سلامت بپیماید. و آن روز دور نخواهد بود.
م. منادا
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید