جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


نقش توجیه توانایی ها در برقراری ارتباط با دیگران


نقش توجیه توانایی ها در برقراری ارتباط با دیگران
خودگشودگی اصطلاحی است که در بیشتر موارد برای توجیه توانایی فرد در عرضه و ارائه خود در برقراری ارتباط با دیگران به کار می رود و شامل هر اظهاری است که فرد در مورد خود و توانایی ها و شخصیت خود می کند. برخی از پژوهشگران بر این باورند که خودگشودگی زمانی به وقوع می پیوندد که ما به گونه یی داوطلبانه چیزی یا چیزهایی را در مورد خود به دیگران بگوییم. در واقع گاهی لازم است که شما «خود در ساز خود بدمید» (از خود تعریف و تمجید کنید) زیرا دیگران نمی دانند چگونه آن را بنوازند (یعنی چگونه از شما تعریف کنند). چراکه شما خود را بهتر از دیگران می شناسید و چیزهای بیشتری درباره مهارت و استعدادهای خودتان می دانید. اما فرق است بین ساز خود را زدن و نواختن یک سمفونی. (مبالغه کردن در مورد خود)
● اهمیت خودگشودگی
«خودگشودگی» یا «خودافشاگری» به دلایل عدیده بسیار مهم است. وقتی ما در مورد احساسات و ادراکات خود سخن می گوییم به شناخت بهتری از خویشتن می رسیم و آگاهی بیشتری از تمایلات خویش پیدا می کنیم. چنانچه اشخاص دیگر نیز بازخوردی از رفتار ما را به ما برگردانند، ما به برخی از ایرادهای خود پی می بریم. خودگشودگی که موجب گشودگی رفتاری و شخصیتی ما می شود، اغلب موجب خودافشاگری دیگران نیز می شود. یعنی آنان بلافاصله گشودگی رفتاری و شخصیتی ما، در بیشتر مواقع به گشودگی خود می پردازند. به این ترتیب ما همگی نسبت به یکدیگر گشوده و باز رفتار می کنیم و این خود موجب بالا رفتن دانش ما در مورد خود و دیگران می شود و این امر ما را توانا می سازد که روابط خود را با دیگران عمق بخشیده و آن را غنی سازیم. خودگشودگی موجب شکل دهی نگرش مثبت بیشتری نیز در مقابل خود و دیگران می شود. هم خودگشودگی مثبت و هم خودگشودگی منفی تواماً می توانند موجب «نگرش مثبت» در مورد خود و دیگران شوند. اگر ما اطلاعات مثبت در مورد خود را به دیگران منتقل کنیم و به عبارت دیگر خود را به گونه یی مثبت «بازگشاییم» ما لذت و احساس لذت خود را با دیگران در میان نهاده ایم و آنان را در لذت خود سهیم کرده ایم. زمانی که ما به دیگری در مورد امیدها و آرزوهای خود و رویاهایی که در سر می پرورانیم، سخن می گوییم، وقتی که ما لحظات شاد و امیدبخش زندگی خود را با دیگران در میان می گذاریم و زمانی که ما تجارب و خاطرات جالب توجه و هیجان انگیز خود را مجدداً به خاطر می آوریم و دیگران را با خود در آنها سهیم می کنیم، احساس شادمانی بیشتر و قدرت بیشتری در خویشتن می کنیم و دیگران نیز آن را تقویت می کنند. آنان با پشتیبانی و تقویت خود از احساسات ما، ما را به وجد می آورند و حالت خوشایند و امیدوارکننده یی به ما می دهند.
«خودگشودگی» منفی نیز می تواند به نگرش مثبت در مورد خویشتن و دیگران (که با ما در ارتباط هستند) کمک شایان توجهی کند. زمانی که ما آن توان را می یابیم که ویژگی های منفی و توانایی های خود را به دیگران بازگو کنیم و به آنان بگوییم که اشتباهات ما چیست و کمبودهای ما چگونه بروز کرده اند و وقتی آنان نیز کم و بیش چنین کنند، درمی یابیم که همه خطاپذیر هستیم و همه در زندگی خود اشتباهاتی داشته و ناتوانی های زیادی داریم. درمی یابیم که هیچ کس بی اشتباه و خطاناپذیر نیست و انسان کامل و بی عیب وجود ندارد. اینجاست که ما به دیگران نزدیک می شویم. احساس می کنیم دیگر نمی توانیم دیگران را سرزنش کنیم که چرا چنین کرده و چنان نکرده اند و این خود به نگرش مثبت در مورد کل انسان ها می انجامد.
● خطر خودگشودگی
اگر خودگشودگی یکی از جنبه های مهم ارتباط بین اشخاص باشد، باید در نظر آوریم که چرا در بیشتر موارد ما از گشودن خویش نزد دیگران هراسان هستیم و از انجام آن دوری می کنیم. بسیاری از افراد از این در هراس اند که طرف مقابل از گشودگی رفتاری آنها سوءاستفاده کرده و آن را چون حربه یی علیه خودشان به کار گیرد. عموماً می توانیم بگوییم اشخاص از گشودن خود از آن رو نگرانند و از انجام آن ابا دارند که نگرش منفی نسبت به خود و در بیشتر موارد نگرش منفی تر نسبت به دیگران دارند. در «چرا می ترسم که به تو بگویم که هستم؟» نویسنده مشهور «جان پاول» می نویسد او از تعدادی از افراد در مورد عنوان کتاب خود پرسش کرده است که چه مفهومی را در ذهن آنها القا می کند. پاسخ مناسبی که یکی از دوستان او می دهد این است که «برای این می ترسم به تو بگویم که هستم چون می دانم ممکن است تو از آن خوشت نیاید که من که هستم و از من بپرهیزی.
این چیزی است که من از آن هراس دارم.» اغلب، فقدان نگرش مثبت نسبت به خود و دیگران انسان را بر آن می دارد که بیشتر بسته بیندیشد و کمتر خود را در مقابل دیگران بگشاید. ترس از وضعیتی که برای انسان غیرقابل کنترل باشد و او نتواند اوضاع را مطابق میل خود شکل دهد و نیز عدم اعتماد به دیگران می تواند موجب پرهیز از خودگشودگی در مقابل دیگران شود و فرد را در لاکی از سکوت فرو برده. گاه چنین اتفاق می افتد که این ترس از دیگران و عدم اعتماد به آنها دائمی شده و به تدریج جزیی از عادت و در نهایت شخصیت فرد می شود. ممکن است برخی از انسان ها در دوران کودکی و جوانی آن گونه بار آمده و تربیت شده باشند که نباید خود را نزد دیگران بگشایند. والدین به ما آموخته اند یا می آموزند «خودگشودگی مثبت»، خودستایی، لاف زدن است و باید از آن بپرهیزیم. چون در دیگران احساس ناخوشایندی در مورد ما ایجاد می کند. از خود گفتن و خود را ستودن در واقع نوعی بی ادبی است. افرادی که به عنوان افراد موثر در زندگی ما ایفای نقش می کنند، در مقابل «خودگشودگی منفی» ما به گونه یی منفی عمل می کنند. آنان به محض شنیدن نکات منفی در مورد ما از زبان خود ما احساس بدی می کنند و واکنش خوب نشان نمی دهند. پیامی که از این شرایط دریافت می کنیم این است که نباید خود را بگشاییم و آنچه در خود داریم به دیگران منتقل کنیم. به طور کلی، هر اندازه به سنین کودکی نزدیک تر باشیم امکان خودگشودگی بیشتری در ما وجود دارد و هرقدر پا به سن می گذاریم و به اصطلاح تجربه می اندوزیم، یاد می گیریم که نباید خود را بگشاییم و باید بسیاری از چیزها را که احساس می کنیم در خود نگه داریم و آنها را کمتر با دیگران در میان بگذاریم چرا که این خودگشودگی موجب آسیب پذیری بیشتر ما می شود و دست دیگران را بر ما گشوده می سازد. ما حتی به تدریج تصمیم می گیریم که کاملاً احساسات خود را تحت کنترل درآوریم و صورتکی دگرگون بر آنچه در ما می گذرد، بگذاریم. اگر ناراحت هستیم خود را خوشحال جلوه دهیم و اگر از شکست رقیب خود شادمانیم، خود را غمگین و متاثر نشان دهیم. همه اینها را ما کم کم در روابط خود با دیگران می آموزیم و به کار می گیریم.
● راهنمایی هایی برای خودگشودگی
- به نظر برخی از کارشناسان شاید بهتر باشد که خودگشودگی به گونه یی خاص انجام پذیرد تا عام، فزاینده اطلاعات شخص مقابل باشد تا تهدیدکننده برای او، به عبارت دیگر خودگشودگی نباید مبتنی بر تکبر و حالات تهدیدآمیز باشد. بلکه باید به ما یاری دهد روابطی را که وجود دارد تقویت کنیم و آنها را تحکیم بخشیم نه آنکه آنچه وجود دارد تخریب کرده و از بین ببریم به عبارت دیگر باید گفت عمل «خودگشودگی» عملی سازنده و فعال است نه منفی و بازدارنده.
- می توان گفت این عمل باید دوطرفه باشد چرا که ما نمی توانیم به درستی در مورد خویش با دیگری گفت وگو کنیم مگر آنکه دوطرفه باشد یعنی اینکه دیگری نیز کم و بیش در مورد خود با ما سخن بگوید در غیر این صورت اگر عمل خودگشودگی یک طرفه باشد به تدریج روابط تیره شده و از اثربخشی ارتباطات کاسته می شود.
- «خودگشایی» صمیمانه را باید زمانی انجام داد که از زمان رابطه با فرد مقابل مدتی گذشته باشد و باید در بیشتر موارد با ویژگی های مثبت آغاز شود و سپس در طول زمان با توجه به صمیمیتی که ایجاد می شود، به نکات منفی شخصیت خود پرداخت.
- خودگشودگی به شخصی که خود را می گشاید بستگی دارد. باید توجه داشت که افراد در فراگرد خودگشودگی از خود عکس العمل های متفاوتی بروز می دهند. برخی راحت تر و بعضی دشوارتر به خودگشودگی روی می آورند. عده یی به نکات منفی شخصیت خود با ظرافت برخورد کرده و برخی بی محابا آن را در برابر دیگران می گذارند.
● نتیجه گیری
به طور کلی افراد جوان مجرد بیشتر خودگشودگی را در برابر والدین یا دوستان همجنس خود انجام می دهند و اشخاص بیشتر تمایل به خودگشودگی در برابر کسانی دارند که مشتاق شنیدن آنها بوده و با آنها دارای رفتاری گرم و صمیمانه، خالص و بی غل و غش باشند. همچنین می توان گفت افراد، خودگشودگی نسبتاً منفی در مورد خود را فقط در برابر دوستان یا نزدیکان بسیار قابل اعتماد و صمیمی خود انجام می دهند. آنها هرگز در برابر بیگانگان جنبه های منفی شخصیت خود را نمی گشایند.
آنچه مسلم است این حقیقت است که در «خودگشودگی» یا «خودگشایی» فرهنگ، جنسیت، سن و ... تاثیر بسزایی دارند. به عنوان مثال مردان نسبت به زنان اشتیاق بیشتری در خودگشودگی و پیش دستی در آن دارند. بدین معنی که آنها زودتر از خانم ها به ذکر نکاتی در مورد خود می پردازند. اصولاً مردان به راحتی جنبه های منفی شخصیت خود را با دیگران در میان می گذارند در حالی که زنان در این مورد بسیار بسته تر عمل می کنند. آنان در برابر دیگران بیشتر بر جنبه های مثبت شخصیت خود تاکید دارند.
در آخر می توان گفت اشتیاق و توانایی ما در خودگشودگی به عوامل متعددی بستگی دارد. به عواملی چون راحتی برخورد ما با دیگران، رضایت ما از رابطه و ایجاد رابطه با دیگران و احتیاجات ما و...
معصومه اسدی
اعتماد
منبع : بازیاب


همچنین مشاهده کنید