جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

دودوزه‌بازی‌های کنگره‌‌های خارج از کشور!


دودوزه‌بازی‌های کنگره‌‌های خارج از کشور!
یکی از دوستان این‌جانب که فوق‌تخصص جراحی پلاستیک است (در اینجا جمله معترضه باز کنم که فوق‌تخصص در برابر (Subspecialty) گذاشته شده که دقیقا به معنای زیرتخصص است، ‌یعنی کسی که برود در یکی از زیرشاخه‌های تخصصی تبحر و تخصص اضافی ببیند، چون در نظر افکار عمومی زیرتخصص معنی پایین‌تر از متخصص می‌دهد همان فوق‌تخصص ارجح شمرده شده است) اخیرا به عنوان سخنران مهمان به یکی از کنگره‌های خارج از کشور دعوت شده بود...
پس از بازگشت از ارایه سخنرانی خود بسیار شادمان و خرسند به نظر می‌آمد و می‌گفت که در کنگره گل کرده و بسیار درخشیده است. او تعریف می‌کرد که از سخنرانی ایشان میزبانان خارجی لذت سرشاری برده‌اند و او را مورد تشویق و تمجید فراوانی قرار داده‌اند، ولی گلایه می‌کرد که هیات همراه ایرانی از شدت بخل و تنگ‌نظری عبوس و اخم‌های آنها در‌هم‌رفته بود، زیرا که نمی‌توانستند ببینند هم‌وطن‌ ایرانی‌شان آنچنان گل‌کرده است! و معتقد بود که آنها خودشان زحمت پژوهش و گردآوری را به خود نمی‌دهند که هیچ، چشم دیدن دیگران را هم ندارند.
آن گروهی را که من می‌شناختم و به همراه ایشان برای شرکت در آن کنگره عظیم جهانی اعزام شده بودند، متشکل از استادان وارسته‌ای بود که به نظر نمی‌آمد قضاوت تنگ‌نظرانه‌ای داشته باشند. لذا روزی از یکی از استادان مورد احترام که بسیار هم وسعت نظر داشت راجع به سخنرانی این دوست ما پرسیدم؛ ایشان بسیار پکر بودند و اظهار داشتند که: «بابا فلانی آبروی ایران را برد!»
پرسیدم: «چه‌طور؟»
جواب داد: «در سخنرانی‌اش تپق می‌زد. زبان انگلیسی را هم خوب بلد نبود. اسلایدهای او دارای کیفیت خوبی نبودند. نتیجه عمل‌هایش هم تعریفی نداشت.» گفتم: «چرا سی‌دی ایشان را پیش از سخنرانی چک نکردید؟»
پاسخ دادند: «خواستیم این کار را بکنیم، اما ایشان آنچنان از خود‌راضی تشریف دارند که به توجه دلسوزانه ما وقعی نگذاشتند.»
به یاد سخنرانی خود افتادم نه در خارج از کشور، بلکه در کشور خودمان پس از هر سخنرانی که از پشت تریبون پایین می‌آمدم دوستان و افراد پهلو دستیم به احترام نیم‌خیز می‌شدند و می‌گفتند:
«دستتان درد نکند. عالی بود.» این تایید را با کف زدن ممتد حضار پس از هر سخنرانی دریافت می‌داشتم کما اینکه برای هر سخنران دیگر هم همین کف را می‌زدند.
بارها دیده بودم که در زمان سخنرانی، طرف اصلا حواسش نیست. یک بار هم برخورد کردم به یکی از استادان بزرگوار که خدا نور رحمت بر قبرش بباراند. ریشخندهای او را فراموش نمی‌کنم.
داشت در زیر گوش استاد بزرگوار دیگر چیزهایی راجع به من می‌گفت. من با شور و حرارت خاصی سخنرانی می‌کردم. یک آن در حال سخنرانی گوش خواباندم که چه چیزی دارد راجع به من می‌گوید. او می‌گفت: «در بین تمام مشنگ‌های دنیا عتیقه‌تر از این را نمی‌توانی پیدا کنی!»
اما وقتی از تریبون پایین آمدم و به سراغ ایشان رفتم که راجع به سخنرانی‌ من از نظر محتوی و ارایه اظهار نظر کند. دستم را به گرمی فشرد و با نگاهی که از تحسین برق می‌زد، گفت: «حرف نداشت! از این بهتر نمی‌شد! دست شما درد نکند. استفاده کردیم. واقعا عالی بود!»
● یک سخنرانی افتضاح
یک روز در یکی از سخنرانی‌های علمی خود که زحمت زیادی در جمع‌آوری اعداد و ارقام آن کشیده بودم و از نحوه ارایه خود با تایید ناظری که در درون من حضور دارد و همواره شاهد اعمال و رفتارم است بسیار راضی و خرسند بودم و از شادمانی یک سخنرانی خوب و موفق در پوست خود نمی‌گنجیدم و احساس سبک حالی غریبی داشتم. به طوری که اثر جاذبه زمین را در نیروی ثقل پاهای خود حس نمی‌کردم. آمدم روی صندلی در جایگاه خود نشستم و حسب‌المعمول از رفیق پهلودستی خود پرسیدم: «چه‌طور بود؟»
بسیار خونسرد و جدی پاسخ خود را در یک کلمه خلاصه کرد: «افتضاح!» پی بردم اگر یک دوست خوب پیدا شود همین آدم است. من بهترین دوست زندگی خود را در همین صراحت لهجه و صداقت بیان دریافتم و ایشان هنوز بهترین دوست من است.
البته این به آن معنی نیست که چون کسی کار آدم را تایید و از آن تمجید نمود دوست خوبی نیست، چون ممکن است کار واقعا مورد تایید و تمجید باشد و دیگری نیز که کار آدم را به باد انتقاد گرفت و تخطئه کرد دوست خوبی باشد، چون ممکن است کار خوب و درخور انتقاد نباشد، ولی عکس این قضیه نیز درست نیست که مانند آن دوست ما قضاوت یک گروه را حمل بر تنگ‌نظری کند و به‌به و چه‌چه سر دادن میزبانان خارجی را معیار قضاوت قرار دهد و از خود تعریف کند و مایه بگذارد، چون آن میزبان خارجی کارش به‌به چه‌چه کردن است و اگر غیر از این باشد که میزبان خارجی نخواهد بود. این دوست هم‌وطن است که از خطاها و لغزش می‌رنجد و واکنش واقعی و صادقانه از خود بروز می‌دهد.
بارها برای من پیش آمده که در سخنرانی‌های خارج از کشور خود دیده‌ام که رییس جلسه یا اعضای هیات رییسه با دبیر کنگره بس که سرشان شلوغ بود نیم نگاهی هم به اسلاید‌های من در زمان ارایه آنها نکرده‌اند یا افراد حاضر در جلسه را در حال چرت زدن دیده‌ام و پس از آنکه از تریبون پایین آمدم دبیر جلسه و همان مستمعینی که چرت می‌زدند دست مرا به صمیمیت فشردند و به من تبریک گفتند از اینکه سخنرانی بسیار جذاب و باشکوهی ارایه داده‌ام. همان تعارفات متداول و همان دو‌دوزه‌بازی‌هایی که بعضی‌ها از کنگره‌های خارج از کشور یاد گرفته‌اند و با خود به کنگره‌های داخل کشور آورده‌اند!
● افتخار فتح تومور
یکی از مواردی که مکررا در کنگره‌های خارج از کشور دیدم که این حضرات از ایران با خود برده بودند تومورهای حجیم و عظیم‌الجثه‌ای بود که از مغز و جمجمه خارج کرده و آن را در مقابل نگاه‌های شگفت‌آمیز هیات رییسه و حضار به تماشا گذاشته و به گمان خود فتح خیبر کرده‌اند! غافل از اینکه طرف خارجی پیش خود می‌خندد که این دیگر چه صیغه‌ای است که سخنران مهمان نسبت به بزرگی تاسف‌آمیز تومور احساس افتخار می‌کند! امروزه پیشرفت فن‌آوری در آن سمت است که ضایعه یا توموری در ابتدایی‌ترین و کوچک‌ترین اندازه ممکن مورد شناسایی قرار گیرد و پیش از آنکه فرصت رشد پیدا کند در نطفه خاموش شود.
ان‌شاءا... اگر زمان و صفحات نشریه اجازه داد این ماجرا ادامه خواهد داشت.
دکتر عبدالحمید حسین‌نیا
منبع : هفته نامه سپید


همچنین مشاهده کنید