جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

اصطلاحات علوم قرآنی


اصطلاحات علوم قرآنی
بیان مفهوم لغوی و اصطلاحی اعجاز و لزوم معجزه برای هر پیامبری و بیان اثبات اعجاز قرآن و تحدی و عجز مردم از آوردن مثل آن و بیان مفهوم لغوی فواتح سور و تفسیر آنها بحسب روایات و اقوال دانشمندان و ذکر بعضی خرافات و بیان ممتاز و نیز بیان مفهوم قرائت و ذکر قراء دهگانه وعدم تواترقرائات و جواز قرائت‏به هر یک از آنها و بهترین قرائت از قرائتها از عمده مطالبی است که در این مقاله آمده است.
● اعجاز
اعجاز در لغت دارای معانی زیادی است که احتمالا برای هر یک از آن معانی بطور مستقل‏وضع شده‏باشد وآن‏معانی عبارتند از:
۱) ناتوان و عاجزساختن درجایی‏که گفته می‏شود: (عجز فلان فلانا) یعنی فلانی او را عاجز ساخت.
۲) فوت شدن در جایی که می‏گویند (اعجزنی فلان) یعنی آن چیز ازمن فوت شد.
۳) احساس عجز در جایی که می‏گویند (اعجز فلان فلانا) یعنی فلانی عجز او رااحساس کرد. (۱)
● اعجاز دراصطلاح:
برای اعجاز در اصطلاح تعریفات زیادی کرده‏اند که محتمل است همه آنها به مفهوم واحدی برگردند.خواجه طوسی می‏فرماید:
«معجزه ثبوت چیزی و یا نفی چیزی است‏بر خلاف عادت در صورتی که با ادعا موافق باشد». (۲)
از تعریف استفاده می‏شود، معجزه خلاف عادت است نه خلاف حکم عقل پس اجتماع نقیضین که محال عقلی است‏به معجزه نیز ممکن نخواهد شد و اما اینکه فرموده خلاف عادت است صحیح است‏یعنی مثلا یک درخت‏بارور که بخواهد میوه خود را به ثمر برساند و قابل خوردن باشد نیاز به گذشت زمان و چند ماه دارد اما همین جریان و ارتباطات در اسباب با معجزه و با اراده خداوند متعال در آن واحد وجود می‏یابند و درخت، میوه خود را می‏رساند.علامه خویی قدس سره می‏نویسد:
معجزه آوردن چیزی توسط مدعی است که منصبی از مناصب الهی را ادعا می‏کند در صورتیکه آن چیز بر خلاف نوامیس طبیعت و بر وفق ادعا باشد و دیگران از آوردن آن عاجز باشند. (۳)
سیوطی می‏نویسد: معجزه امری است‏خارق عادت، مقرون به تحدی و سالم از معارضه. (۴)
علامه طباطبائی قدس سره می‏نویسد: معجزه امری است‏خارق عادت در اثر تصرف ماوراءالطبیعه در طبیعت و ماده حاصل می‏شود نه بمعنای چیزی که مبطل ضرورت عقل باشد. (۵)
● اعجاز قرآن
قرآن کریم معجزه‏ایست که خداوند متعال برای اثبات نبوت پیامبر اسلام‏صلی الله علیه وآله وسلم نازل فرموده و در این امر احدی از مسلمین مخالفتی نکرده‏است، جز تعداد کمی که در مقام معارضه با قرآن کریم برآمده و خود را رسوا نموده‏اند مثلا مسیلمه کذاب که در یمامه ادعای پیامبری کرد و برای خود قرآنی ساخت و از جمله کلمات او (الفیل ماالفیل و ما ادریک ماالفیل له مشغر طویل و ذنب اصیل و ما ذلک من خلق ربنا بقلیل) می‏باشد این جملات علاوه بر اینکه نسخه‏اش مانند نسخه قرآن است و در معارضه نباید از روش دیگری استفاده کرد، دارای مفاهیمی سبک و بدون تناسب صدر و ذیل و واهی است چنانکه خطابی می‏گوید: گوینده جملات بسیار جاهل به ادبیات عرب بوده و کلام خود را با الفیل ماالفیل شروع کرده و بایستی مطالب مهمی را ذکر کند که ذکر نکرده بلکه به دم و خرطوم و ... فیل اکتفا کرده‏است آیا نمی‏بینید خداوند متعال در چند جا که باین ترتیب شروع کرده مثلا (القارعة ماالقارعة و ما ادریک ماالقارعة) و (الحاقة ماالحاقة و ما ادریک ماالحاقة) در دنبال آنها احوالات سخت و اوصاف هولناک و آن چه مناسب با مقدمه بوده بیان فرموده است. (۶)
● بیان وجه اعجاز
وجه اعجاز قران کریم همواره مورد بحث دانشمندان علوم قرآنی بوده و می‏باشد و آنان در این امر اختلاف کرده‏اند که آیا وجه اعجاز قرآن فصاحت و بلاغت و اسلوب آنست و یا محتوای آن از قبیل اخبار غیبی و تحقیق آنها در خارج و بیان احکام فقهی و اخلاقی و سیاسی و یا در جهت (صرفه) یعنی خداوند خود از آوردن مثل قرآن مانع می‏شود و در واقع اعجاز در منع است و نه در قرآن یکی از دانشمندان نیز اظهار ناتوانی در بیان وجه اعجاز می‏کند و می‏نویسد: قرآنیکه عقل و فهم دانشمندان را به عجز رسانده اولی است که زبان آنانرا به عجز برساند بلی دانشمندان به آنچه از قرآن فهمیده‏اند بیان می‏کنند به بیان وجه اعجاز واقعا (۷) .
و بعضی از دانشمندان به بیان اقرال اکتفا کرده‏اند چنانکه محقق طوسی در وجه اعجاز چنین فرموده است:
گفته‏اند اعجاز قرآن یا از جهت فصاحت آنست و یا فصاحت واسلوب آن ویا صرفه وهمه آنهامحتمل است (۸)
به هر حال بنظر می‏رسد وجه قرآن که در تمام سوره‏ها موجود است همان فصاحت و بلاغت و اسلوب قرآن کریم باشد زیرا آیات تحدی از جمله آیه شریفه(ام یقولون افتراه قل فاتوا بسورة مثله و ادعوا من استطعتم من دون الله ان کنتم صادقین.) (۹) دلالت دارند براینکه آنان از آوردن کوچکترین سوره عاجز بودند. پس اگر وجه اعجاز اخبار غیبی و یا احکام فقهی و اخلاقی و سیاسی باشد نباید سوره شریفه کوثر مثلامعجزه باشد زیرا نه اخبار غیبی را در بر دارد و نه احکام را بنابراین وجه اعجاز همان فصاحت و بلاغت و اسلوب است که در تمام سوره‏ها یافت می‏شود چنانکه مشهور است.
و قصه ولید بن مغیره نیز شاهد خوبی است‏برای مختار ما و خلاصه آن چنین است: روزی ولید از پیامبر اسلام تقاضا کرد تا آیاتی از قرآن تلاوت کند حضرت به قرائت‏سوره سجده (فصلت) مشغول شد وقتی به آیات «فان اعرضوا فقل اندرزتکم صاعقه مثل صاعقه عاد و ثمود» رسید ولید لرزید و از جای خود برخاست و به خانه رفت و به جمع دوستان خود پیوست آنان خیال کردند که او مسلمان شده و از آن پس جزو آنان نخواهد بود تا اینکه ابوجهل به خانه او رفت و گفت تو وعده دادی درباره قرآن فکری نکنی چه شد به خانه‏ات برگشتی آیا اسلام آورده‏ای در پاسخ گفت: نه، بلکه هنگامیکه از محمد تلاوت قرآن شنیدم برخود لرزیدم سپس ابوجهل سئوال کرد آیا کلامش شعر است گفت:نه آیا خطبه است گفت:نه، خطبه کلامی است متصل و قرآن متفرق است پس کهانه (غییب‏گویی) است گفت نه آنگاه پرسید پس چیست گفت: اگر مهلت دهی خواهم گفت: فردای آنروز اظهار کرد که بگوئید آن سحر است زیرا در قلوب تاثیر می‏گذارد آنگاه آیات شریفه (ذر نی و من خلقت وحیدا) تا آیه (تسعة عشر) نازل شد.
از این روایت‏بخوبی استفاده می‏شود که قرآن خصوصیت و امتیازاتی دارد که در متن آنست و نه در غیر آن باشد مانند صرفه و امثال آن و این مطلب منافات ندارد که جهات دیگر قرآن از قبیل اخبار غیبی و تحقق آن در خارج، معجزه باشند.
● فواتح السور و مقطعات
از جمله عناوینی که در علوم قرآنی مورد بحث قرار گرفته واژه فواتح و مقطعات است (۱۰) و در لسان احادیث نیز به آنها اشاره شده است. (۱۱)
● فواتح و مقطعات در لغت
فواتح در لغت جمع فاتحه بمعنی اول هر چیز است همانطور که خواستیم جمع خاتمه به معنی آخر هر چیز است و مقطعات جمع مقطع بمعنی چیز پاره شده و منحل گشته‏است چنانکه درکتب لغت آمده است:
لسان العرب: فواتح القرآن اوائل السوره الواحد فاتحة و ام الکتاب یقال لها فاتحه القرآن مقطعات الشی‏ء طرائفه التی یتحلل الیها و یترک عنها و المقطعات من الشعر ما تحلیل و تبرک عنه.
جمهرة اللغة: هلم فاتحتی ای حاکمتی. یعنی فاتحه اسم فاعل از فتح بمعنی حکم است
اقرب الموارد: فواتح القرآن اوائل السور خلاف خواتمه و مقطعات الشی‏ء طرائفه التی تحلیل الیها
مجمع‏البحرین: فاتحه کلی‏شی‏ء اوله و خاتمته آخره فهی، اما مصدر بمعنی الفتح کالکاذبه بمعنی الکذب او صفة و التاء فیها للنقل من الوصفیه الی الاسمیة‏مفردات راغب: فاتحة کل شی‏ء مبدئه الذی یفتح به ما بعده و به سمی فاتحة الکتاب
● فواتح و مقطعات در اصطلاح
فواتح و مقطعات در اصطلاح، حروف هجایی را گویند که در اوائل ۲۹ سوره قرآن واقعند مانند الم، الر، طس ...
● تفسیر فواتح سور
در معانی فواتح سور اختلاف شده و اقوال بسیاری دیده می‏شود که بعضی تعداد آنها را تا بیست قول رسانیده نه و همین طور روایات وارده نیز با هم مختلف و متعارضند که قهرا نمی‏توان به آنها تمسک کرد بنابراین، قول باینکه آنها از متشابهاتند و احدی جز خداوند متعال و راسخین در علم از آنها اطلاعی ندارند صحیح بنظر می‏رسد.
● فواتح و روایات
روایات در این موضوع بسیار ولی مختلف می‏باشد که خوب است از هر گروه آنها حدیثی از باب نمونه نقل کنیم.
۱) محدت بحرانی از محمدبن قیس روایت می‏کند که امام باقرعلیه السلام می‏فرمود: حی بن اخطب و ابا یاسربن اخطب و عده‏ای از یهود نجران به محضر پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم رسیدند و سئوال کردند آیا در میان آیات نازله کلمه «الم‏» وجود دارد؟ فرمود بلی سپس گفتند آیا جبرئیل آنرا آورده؟ فرمود بلی آنگاه گفتند در انبیاء کسی نبوده که مدت حکومتش معین شده باشد جز تو که مدت حکومتت‏بیان شده‏است پس حی‏بن اخطب متوجه اصحابش شد و اظهار کرد «الف‏» در (الم) یک و «لام‏» سی و «میم‏» چهل محسوبند و پس جمعا ۷۱ سال می‏شود و عجب است از کسی که وارد امتی شده که عمر آن ۷۱ سال است‏سپس پرسید آیا کلمه دیگری نیز وجود دارد فرمود بلی آنگاه گفت مطلب بر ما مشتبه شد. (۱۲)
۲) شیخ صدوق از سفیان بن سعد الثوری نقل می‏کند: خدمت امام باقرعلیه السلام عرض کردم ای پسر رسول خدا معنی کلام خدا («الم‏» و «المص‏») تا آخر حروف چیست؟ فرمود: اما الم یعنی انا الله المجید و «المص‏» یعنی اناالله المقتدر الصادق. (۱۳)
۳) شیخ صدوق از علی‏بن محمدبن سیار از امام حسن بن علی‏علیه السلام روایت می‏کند: خداوند در قرآن مجید می‏فرماید «الم ذلک الکتاب‏» یعنی ای محمد این کتابی که بتو فرستادم مرکب از الف و لام و میم است که حروف هجای شما است اگر راست می‏گویند نظیر آنرا بیاورند. (۱۴)
۴) شیخ صدوق از ابوبصیر از امام صادق‏علیه السلام روایت می‏کند (الم) حرفی است از حروف اسم اعظم که در قرآن تقطیع شده هر وقت پیغمبرعلیه السلام و یا امام بخواهد دعایش مستجاب گردد آنها را در قالب مرکبی ترکیب می‏دهد و خدا را با آن اسم می‏خواند. (۱۵)
۵) سیوطی از سدی نقل می‏کند از ابن عباس روایت‏شده که «الم‏» اسمی است از اسماء اعظم خدا و نیز می‏نویسد: گفته‏اند: این حروف اسم اعظم خدا است ولی ما تالیف آنها را نمی‏دانیم و از ابن عطیه نیز همین مطلب منقول است و نیز می‏نویسد: «الم‏»، «طسم‏» و «ص‏»، سوگندهای خدا هستند (۱۶)
● فواتح و آراء
آراء مفسرین طبق نوشته شیخ الطائفه بالغ بر ده قول است.
۱) آنها یعنی فواتح، اسامی قرآنند.
۲) آنها بر انتهای سوره سابق و ابتدای سوره لاحق علامتند
۳) آنها اسامی سوری است که در آنها واقعند و مرحوم شیخ این قول را پسندیده و فرمود بهترین معنا همین است که گفته شود آنها نامهای سوره‏هایی هستند که در آنها واقعند.
۴) سوگندهایی هستند که خداوند به آنها قسم یادکرده‏است.
۵) اسم اعظم خدایند.
۶) اوائل کلمه‏هایی هستند که رسول‏خداصلی الله علیه وآله وسلم آنها را می‏داند مانند شاعر که می‏گوید: (قلنا لها قفی فقالت ق) یعنی گفتیم به او توقف کن گفت (ق) یعنی توقف می‏کنم.
۷) حروفی هستند از حروف هجا که برای ترکیباتی وضع شده‏اند
۸) حروفی هستند که هر یک از آنها به معنای اشاره دارد
۹) حروفی هستند از حروف جمل
۱۰) اسرار قرآن مجیدند چنانکه هر کتابی را سری است (۱۷)
علامه طباطبائی در ارتباط با ده قول مذکور می‏فرماید اقوال دهگانه صرف احتمال و فرض بیش نیستندو هیچ یک دارای دلیل و برهان نسیت‏سپس می‏فرماید: این حروف رموزیست‏بین خداوند سبحان و رسول اکرمش که علم آن مستور بوده و برای کشف آنها راهی نیست
● خرافات
نولد که مستشرق آلمانی طبق نقلی ادعا کرده است که هریک از این حروف اشاره‏ای دارد مثلا(س) به سعد وقاص (م) به مغیره (ن) به عثمان (ه) به ابو هریره اشاره‏است ولی در اواخر به خطای خود واقف شده از حرف خود بر گشته است اما عده‏ای مانند بهل و هرشفلید از نو برای مطلب او حماسه آفریده دو باره آنرا زنده گرده‏اند. (۱۸)
نصوح طاهر فلسطینی نیز طبق نقلی ادعا کرده است که حروف بر حسب حساب جمل اشاره به آیات سوره‏ایست که در اوایل آنها واقعند و این تطابق تا زمان عثمان بوده و بعد از او بهم خورده است. (۱۹)
پس به نظر او سوره بقره که (الم) در اول آنست ۷۱ آیه بوده و پس از عثمان تحریف شد و به ۲۸۶ آیه رسیده است و همینطور سوره عنکبوت که اول آن (الم) واقعست ۷۱ آیه بوده و پس از عثمان تحریف شده و به ۲۰۰ آیه رسیده‏است.
شیخ محی‏الدین ابن عربی طبق نقلی ادعا کرده است که این حروف جمعا به ۷۸ حرف می‏رسد و بنا بفرمایش پیغمبر اسلام ایمان (سبعین و بضع) یعنی هفتاد و خورده‏ای جزء دارد و این ۸ که در ۷۸ است اشاره به بضعی است که در روایت است و ایمان کسی بکمال نمی‏رسد مگر اینکه حقایق این حروف را که در سوره‏ها است‏بداند. (۲۰)
به هر حال به نظر می‏رسد قول باینکه این حروف از اسرار و متشابهات قرآن مجید است صحیح باشد زیرا اولا) تعریف متشابهات شامل بر آنها است
ثانیا) روایات چنانکه دیدیم مختلف است و متعارض بوده، و صلاحیت‏برای تمسک ندارند.
ثالثا) اقوال در مسئله بسیار متشتت و مختلف است و اتفاقی در میان آنها نیست و بعلاوه هیچ یک از آنها چنانکه گفته‏اند دلیل و برهانی ندارد همانطور که از قاضی ابوبکربن‏عربی نقل شده که او بیش از بیست قول در مسئله دیده و کسیکه در تفسیر این حروف رای قطعی داده باشد ندیده‏است (۲۱) و همانطور که علامه طباطبایی در خصوص اقوال دهگانه فرموده‏است که آنها حدس و احتمالند و دلیل و برهانی ندارند. (۲۲)
● قرائت
قرائت در لغت‏بمعنای تلفظ نامه و کتاب است و اسم فاعل آن قاری و جمع آن قراء بضم قاف است و به معنای مرور الفاظ بذهن بدون تلفظ نیز آمده‏است چنانکه در کتب لغت نوشته‏اند.
ـ قاموس: قراه و به کنصر و منع قرء و قرائة تلاه فهو قاری‏ء و جمعه قراء و قارئین
ـ لسان العرب: قرات الشیی‏ء قرآنا جمعته و ضممت‏بعضه الی بعض و معنی قرات القرآن لفظت‏به ای القیته و سمی القرآن قرآنا لانه یجمع السور
ـ اقرب الموارد: قرء الکتاب نطق بالمکتوب فیه او القی النظر علیه و لم یجهر الکلام و ربما عدی بالباء قرء بالکتاب
ـ قرائت در اصطلاح: قرائت‏خاصی را گویند یعنی قرائتی که به قراء هفتگانه و یا دهگانه منسوب باشد که در تلاوت قرآن ارائه داده‏اند و چون قرآنها در عصر پیامبراکرم‏صلی الله علیه وآله وسلم و زمانی پس از آنحضرت بدون اعراب و لغت‏بوده متخصصین علم لغت و ادب آنها را با قواعدیکه در دست داشتند تلاوت می‏کردند و طبعا در میان آنها اختلاف می‏شده است و کتابهایی که در موضوع قرائت نوشته‏شده و کیفیت قرائت هر یک از آن را قراء بیان می‏کرده‏اند مانند کتاب (التیسیر فی القرائات السبع) تالیف ابوعمر دانی متوفای سال ۴۴۴ و کتاب (النشر فی القرائات العشر) تالیف حافظ ابی‏الخیر مشهور به ابن الجزری متوفای سال ۸۸۳ هجری در این دو کتاب محل اختلاف قراء که در کیفیت تلفظ حروف و کلمات بوده‏است‏بیان می‏کنند.
● قراء
اما قراء قرآن مجید که بعنوان قراء سبعة و یا قراء عشره نام گرفته‏اند شرح حالشان درکتب تراجم و قرائات بطور گسترده آمده‏است ولی ما به لحاظ مقاله فقط به ذکر نام و تاریخ فوت و نام چند نفر از راویان آنها بسنده می‏کنیم.
۱) عبدالله بن عامر دمشقی که در زمان ولیدبن‏عبدالملک قاضی دمشق بوده‏است و در میان قراء فقط او از عرب بوده‏است (۲۳) وی در سنه ۱۱۸ هجری از دنیا رفته و قرائت او را دو نفر بنام ابن ذکوان و هشام بن عمار روایت می‏کنند (۲۴)
۲) عبدالله بن کثیر مکی: وی از تابعین بوده که در سنه ۱۲۰ درمکه معظمه وفات کرده‏است و قرائت او را دو نفر بنام قنبل و بزی روایت می‏کنند. (۲۵)
۳) عاصم بن بهدله کوفی: وی از تابعین بوده و در سنه ۱۲۷ و یا ۱۲۹ هجری در کوفه فوت کرده‏است و قرائت او را دو نفر بنام حفص و ابوبکر بن عیاش روایت کرده‏اند. (۲۶)
۴) ابوعمروبن‏العلاءالبصری: وی که نام او را زبان نیز گفته‏اند در سنه ۱۵۴ در کوفه فوت کرده‏است و قرائت او را دو نفر بنام ابوعمرو و ابوشعیب از یحیی بن مبارک یرندی نقل کرده‏اند. (۲۷)
۵) حمزه کوفی: وی فرزند حبیب و در سنة ۱۵۶ هجری فوت کرده و قرائت او را دو نفر بنام خلف‏بن‏هشام و خلادبن‏خالد با یک واسطه نقل کرده‏اند. (۲۸)
۶) نافع مدنی: وی فرزند عبدالرحمن و اصلش از اصفهان بوده و در سال ۱۶۹ هجری در مدینه فوت کرده‏است و قرائت او را دو نفر بنام قالون و ورش بلاواسطه نقل کرده‏اند. (۲۹)
۷) کسائی کوفی: وی فرزند حمزه النحوی درسال ۱۸۹ هجری فوت کرده است وقرائت او را دو نفر بنام حفص بن عمر نحوی و لیث‏بن خالد بدون واسطه نقل کرده‏اند. (۳۰)
درکتاب تیسیر می‏نویسد: گفته می‏شود بجهت اینکه او در کساء خود احرام بسته کسائی خوانده‏اند.
۸) خلف بن هشام بغدادی: وی ملقب به بزار بوده و درسال ۲۲۹ هجری دربغداد فوت کرده‏است و قرائت او را دو نفر بنامهای اسحق و ادریس نقل نموده‏اند. (۳۱
۹ ) یعقوب بن اسحاق: وی اهل بصره بوده و در سال ۲۰۵ هجری در ۸۸ سالگی فوت کرده‏است و قرائت او دو نفر بنام‏های رویس و روح نقل کرده‏اند. (۳۲)
۱۰) یزید بن جعفر: کنیه وی ابو جعفراست که از اهل مدینه بوده و در سال ۱۳۰ هجری فوت شده‏است و قرائت او را دو نفر بنام عیسی و ابن جماز نقل کرده‏اند (۳۳)
این ده نفر که ترجمه آنها اجمالا ذکر شد هفت نفر اول آنها از قراء سبعه مورد اتفاقند و سه نفر اخیر از قراء عشره مورد اختلافند
● قرآن کریم
شکی نیست در اینکه قرآن کریم نام یک سلسله الفاظی که مواد و صور آنها از پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم اخذ شده و صحابه و تابعین آنحضرت آنرا نقل کرده‏اند بنابر این باید بحث‏شود که آیا قرائت قراء سبعه و یا عشره بطور متواتر از آنحضرت نقل شده و یا دلیل معتبری بر صحت آنها ارائه گشته است.
علماء و دانشمندان د رتواتر قرائات اختلاف کرده‏اند و ما به تعدادی از موافقین و مخالفین اشاره می‏کنیم.
کسانی که موافق بر تواتر هستند:
۱) علامه حلی (ره) می‏نویسد: با هر یک از قرائات سبعة می‏شود قرآن را قرآئت کرد زیرا آنها متواترند. (۳۴)
۲) شهید اول (شیخ محمد بن مکی)می‏نویسد: قرآئت‏با هر یک از قرآئات متواتر جایز است اما با قرآئت‏شاذه جایز نیست و بعضی از اصحاب، قرائت ابو جعفر و یعقوب و خلف را منکرند ولی اصح آنست که قرائات آنها نیز مانند قرائات سبعه معتبر است زیرا آنها هم متواترند. (۳۵)
۳) حاجبی و عضدی می‏نویسند: قرائات سبعة متواترند زیرا اگر متواتر نباشند نا چار بعضی از این قرائات مانند مالک و ملک نباید متواتر باشند و چنین چیزی صحیح نیست و باطل است آنگاه استدلال خود را توجیه می‏کند. (۳۶)
۴) احمد بن محمد مشهور به بناء: وی پس از آنکه از بعضی نقل می‏کند قرائات عشره متواتر بلکه از ضروریات دین‏است و آنها بر رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم نازل شده است می‏گوید:قرائات سبعة بالاتفاق متواتر است و اصح این است که بگوئیم قرائات سه‏گانه دیگر نیز چنین است و این مطلبی است که ما از تمام شیوخ خود تلقی کرده‏ایم. (۳۷)
ـ اما مخالفین: شهید اول می‏نویسد: مقصود از تواتر قرائات نه این است که همه آنها متواترند بلکه مقصود این است که قرائت متواتر در میان آنها است زیرا بعضی ازقرائات - سبعة چه برسد به قرائات دیگر شاذند چنانکه بعضی از محققین تحقیق کرده‏اند. (۳۸)
۲) میرزای قمی می‏نویسد: اگر مقصود از تواتر قرائات این باشد که آنها با تواتر از پیامبر اسلام نقل شده باشد مشکل است چنانکه در قانون سابق گفتیم و اگر مقصود این باشد که ائمه اطهارعلیه السلام قرائت آنها را تجویز فرموده‏اند سخنی صحیح است، بلکه می‏شود ادعای علم کرد زیرا آن بزرگواران دستور داده‏اند قرآن را همانطور که مردم می‏خوانند قرائت کنید. (۳۹)
۳) شیخ انصاری در (فرائد) و آخوند خراسانی در (کفایة الاصول) و شیخ حائری یزدی در (کتاب الصلوة) و آیة الله خوئی در (البیان) و دیگری از علمای نزدیک عصرما همگی معتقدند که هیچ یک از قرائات تواتر ندارد ولی قرائت همه آنها جایز است. گرچه امام خمینی قدس سره در نماز قرائت آنجه را که شایع در میان مسلمین است مطابق احتیاط دانسته‏اند آنچه بنظر می‏رسد اینکه گفته شود: گفتار مخالفین تواتر،صحیح و مقتضای ادله است و قرائات قراء سبعه یا عشره متواتر نیستند و آنها از رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم متواترا نقل نکرده‏اند و این قول بجهاتی است که می‏بینیم)
۱ )الله علیه وآله وسلم و آنان تواتری دیده نمی‏شود گرچه ممکن است‏بین ما و قرآء تواتری باشد.
۲) خود قراء که ناقلین قرائتند معدودند پس تواتری هم اگر باشد بجهت آنها قطع می‏گردد
۳) بعضی از قراء مورد نکوهش بعضی از دانشمندان قرار گرفته‏اند پس اگر تواتری در میان بود نبایستی مورد ایراد قرار گیرد چنانکه از امام احمد نقل شده که نماز جماعت‏با امامی که قرائت‏حمزه می‏کند مکروه‏است و از ابن مهدی دانشمند معروف نقل شده که می‏گفته من اگر قدرت داشتم کسی که قرائت‏حمزه می‏کند پشتش را بخاک می‏مالیدم. (۴۰)
● قرائات سبعه و جواز آن
قرائت‏به هر یک از قرائات سبعه ظاهرا بی اشکال جواز آن و مورد اتفاق است‏بلکه بعضی از فقهاء نزدیک عصر ما آنرا مطابق احتیاط دانسته‏است. (۴۱)
آیة الله خوئی می‏نویسد: بزرگان علمای شیعی و سنی معتقدند به جواز قرائت‏به هر یک از قرائات سبع و خواندن آنها د رنماز سپس می‏نویسد: اخباری از ائمه معصومین‏علیهم‏السلام روایت‏شده که شیعیان خود را به طور قطع دستور می دادند که به هر یک از قرائات شایع در آنزمان قرائت کنند. (۴۲)
بنظر می‏رسد: مطلب همانست که علما فرموده‏اند زیرا از روایاتی که ائمه اطهارعلیهم‏السلام به شیعیان خود دستور دادند که به قرائت متداول قرائت کنند بخوبی پیدااست که به هر یک از قرائات سبع می‏توان در نماز و غیر نماز اکتفا کرد زیرا وقتی شیعیان که از بلاد مختلفند بشنوند که وظیفه آنها خواندن قرائت متداول است قهرا موظف می‏شوند به خواندن قرائت متداول در محلهای خود که خالی از قرائت‏سبعه نیستند.اما روایات در حد کثرت با تعبیرات مختلف دلالت دارند بر اینکه می‏توان قرائت‏شایع را در نماز و غیر نماز قرائت کرد مانند:
۱) اقرا کما یقرء الناس یعنی تو هم بمانند مردم قرائت کن.
۲)اقرؤا کما تعلمتم یعنی طبق آنچه یادگرفته‏اید قرائت کنید.
۳) اقرؤا کما علمتم این جمله را امام در جواب سئوال راوی که عرض کرده بود من حروفی را از قرآن می‏شنوم که با آنچه مردم قرائت می‏کنند مطابقت ندارد، فرمود: شما مطابق آنچه یاد گرفته‏اید قرائت کنید (۴۳)
معلوم است قرائاتی که مردم می‏خوانند همان قرائات سبعة متداول در آنزمان بوده‏است
● قرائت‏بهتر
اما بهترین قرائت در میان قرائات سبعه قرائت عاصم است که از طریق ابی عبد الرحمان سلمی از علی‏علیه السلام یاد گرفته‏است که خوشبختانه قرآن موجود بر اساس همان قرائت عاصم است‏و حفص روایت کرده که عاصم به من گفت قرائتی که ترا یاد دادم از ابی عبدالرحمن سلمی و او از علی علیه السلام آموخته است. (۴۴)
ابن جزری می‏گوید: عاصم در کوفه ریاست قرائت را داشته و او جانشین ابی عبد الرحمن سلمی بوده و مردم بعد از سلمی برای یاد گرفتن قرائت‏به او مراجعه می‏کردند او جامع فصاحت و دقت و بیان و تجوید بوده و در زمان خود از بهترین صدا برخوردار بوده‏است. (۴۵)
و علامه حلی نیز فرموده: محبوب‏ترین قرائات نزد من قرائت عاصم است که از ابو بکر بن عیاش نقل شده و قرائت ابی‏عمروبن‏ابی‏العلاء است. (۴۶)
آیت الله سید ابوالفضل میرمحمدی
پی‏نوشتها:
۱- اقرب الموارد، قاموس، لسان العرب، مجمع البحرین.
۲- کشف المراد، ط،گلبهار، ص ۱۹۶.
۳- البیان، ص ۲۰.
۴- اتقان، ط، مکتبة الثقافیه بیروت، ج ۲، ص‏۱۱۶.
۵- المیزان، ط، دارالکتب الاسلامیه، ج ۱، ص‏۷۲.
۶- بیان اعجاز القرآن، ص ۵۹.
۷- فلسفه التوحید و الولایة، تالیف علامه شیخ محمد جواد مغنیه، ص‏۱۱۳
۸- تجرید الاعتقادات، خواجه نصیرالدین طوسی.
۹- یونس/ ۳۸.
۱۰- اتقان سیوطی، ج ۲، ص ۸، عن اشعبی انه سئل عن فواتح السور فقال ان لکل کتاب سرا و ان سرا فواتح السعد. ص ۹، هذه الاقوال کلها راجعه الی قول واحد و هو انها حروف مقطعه.
۱۱- تفسیر برهان اول سوره بقره حدیث ۹ و در آن آمده‏است: ما نزل الیک هو الحروف المقطعة منها الف و لام و رمیم.
۱۲- تفسیر برهان، ج ۲، اول سوره اعراف.
۱۳- معانی الاخبار، ص ۱۹.
۱۴- معانی‏الاخبار، ص ۲۴.
۱۵- معانی الاخبار، ص ۲۱.
۱۶- اتقان، ج ۲، ص ۹.
۱۷- تفسیر تبیان، اول سوره بقره.
۱۸- مباحث فی علوم القرآن، ص ۲۴۲.
۱۹- رسالة الاسلام (که از دارالتقریب قاهره منتشر می‏شد)، ع ۲، سنه ۱۱.
۲۰- مباحث فی علوم القرآن، ص ۲۳۸.
۲۱- اتقان، ج ۲، ص ۱۱، نقل از فوائد و حله قاضی ابن عربی.
۲۲- تفسیر المیزان، ج ۱۸، ص ۶.
۲۳- التیسیر، ط دارالکتب العربی لبنان، ص ۶.
۲۴- مدرک سابق و البیان تالیف آیة‏الله‏العظمی خویی،ص‏۱۲۶، نقل از طبقات القراء، ج ۱، ص ۴۰۴.
۲۵- التیسیر، ص ۴ و البیان، ص ۱۲۸.
۲۶- التیسیر، ص ۶ و البیان، ص ۱۳۰.
۲۷- التیسیر، ص ۵ و البیان، ص ۱۳۳.
۲۸- التیسیر، ص ۶ و البیان، ص ۱۳۶.
۲۹- التیسیر، ص ۴ و البیان، ص ۱۳۹.
۳۰- التیسیر، ص ۷ و البیان، ص ۱۹۱.
۳۱- البیان، ص ۱۴۳، نقل از طبقات القراء، ج‏۱، ص ۱۵۵ و کتاب النشر فی القرائات العشر، ط دارالکتب العربی، ج ۱، ص ۱۹۰.
۳۲- البیان، ص ۱۴۴، نقل از طبقات القراء، ج‏۲، ص‏۳۸ و النشر، ج ۱، ص‏۱۸۶.
۳۳- البیان، ص ۱۴۶ و کتاب النشر، ج‏۱، ص‏۱۷۸.
۳۴- منتهی کتاب الصلوة باب قرائت.
۳۵- ذکری کتاب الصلوة، واجب چهارم.
۳۶- ایضاح الفرائد، تنکابنی، نقل از منهاج، ج‏۱ ص‏۱۹۳.
۳۷- اتحاف فضلاءالبشر، ص ۴.
۳۸- بحرالفوائد، آشتیانی، ص ۹۴.
۳۹- قوانین، ج ۱، ص ۳۹۰.
۴۰- تفسیرالبیان، ص ۱۸۶.
۴۱- العروة الوثقی، کتاب الصلوة.
۴۲- البیان، بخش قرائات، ص ۱۶۷.
۴۳- وسایل، ط جدید، ج ۴، کتاب الصلوة ص‏۸۲۱.
۴۴- البیان، ص‏۹۵.
۴۵- النشر، ج ۱، ص‏۱۵۵.
۴۶- المنتهی، کتاب الصلوة، باب قرائت.
منبع : گروه علوم سیاسی دانشگاه مفید


همچنین مشاهده کنید