پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


مطبوعات و نشریات فارسی در قفقاز


مطبوعات و نشریات فارسی در قفقاز
● مقدمه: تاریخچه روزنامه نگاری در ایران
محققان و مورخان و گاه روزنامه نگاران (بیش از یکصد و هفتاد سال خورشیدی حیات مطبوعات ایران) را بر اساس دیدگاه و سلیقه خود دوره بندی کرده‌‌اند. گروهی کیفیت و عده‌‌ای کمیت را مبنای دوره‌بندی قرار داده‌‌اند. امّا نگاهی به این گستره وسیع و بررسی مطبوعات ایران این حقیقت را نمایان می‌کند که این دوره‌بندیها عمدتاً با آنچه بر مطبوعات گذشته است و مطبوعاتیان عرضه کرده‌‌اند، سازگاری ندارد. مطبوعات در ایران هشتاد و نه سال عمر خود را در دوره قاجار، پنجاه و سه سال را در دوره پهلوی و بیست و هشت سال را در دوران جمهوری اسلامی گذرانده‌‌اند. پس نخست باید این تقسیم‌بندی به سه دوره اصلی: قاجار، پهلوی و جمهوری اسلامی تفکیک گردد.
هشتاد و نه سال حیات مطبوعات ایران در عهد قاجار را می‌توان به هشت دوره فرعی تقسیم کرد: ۱. دوره محمد شاه؛ ۲. دوره ناصر الدین شاه؛ ۳. دوره مظفر الدین شاه تا صدور فرمان مشروطیت؛ ۴. مشروطه اوّل؛ ۵. از به توپ بستن مجلس تا فتح تهران؛ ۶. مشروطه دوم تا ۱۳۳۶ هـ ق؛ ۷. از ۱۳۳۶ ق (۱۲۹۶ ش) تا کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ ش؛ ۸ . از کودتا تا انقراض قاجار. (۱)
دوره پهلوی را می‌توان به یازده دوره فرعی تقسیم کرد: ۱. از ۱۳۰۴ تا ۱۳۱۲؛ ۲. از ۱۳۱۲ تا ۱۳۱۷؛ ۳. ۱۳۱۷ تا ۱۳۲۰؛ ۴. ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۷؛ ۵. ۱۳۲۷ تا ۱۳۲۹؛ ۶. ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۲؛ ۷. ۱۳۳۲ تا ۱۳۳۴؛ ۸ . ۱۳۳۴ تا ۱۳۴۲؛ ۹. ۱۳۴۲ تا ۱۳۴۹؛ ۱۰. ۱۳۴۹ تا اعتصاب اوّل مطبوعات ۱۳۵۷؛ ۱۱. از اعتصاب اوّل تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷. (۲)
بیست و هشت سال اخیر را نیز می‌توان به هفت دوره فرعی تقسیم کرد: ۱. از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ تا مرداد ۱۳۵۸؛ ۲. از مرداد ۱۳۵۸ تا آغاز جنگ تحمیلی؛ ۳. دوران جنگ تحمیلی؛ ۴. از صدور قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل تا ۱۳۷۱؛ ۵. از ۱۳۷۱ تا شهریور ۱۳۷۶؛ ۶. از شهریور ۱۳۷۶ تا شهریور ۱۳۸۴؛ ۷. شهریور ۱۳۸۴ تا کنون. (۳)
دوره‌هایی که از آن‌ها یاد شد مربوط به حیات مطبوعات در ایران‌اند و دوره‌بندی مطبوعات فارسی در خارج از ایران به سبب آن که پیشینه‌‌ای دیرینه‌تر از مطبوعات ایران دارد، متفاوت است. همانطور که می‌دانیم؛ روزنامه‌نگاری فارسی از هند شروع شد و روزنامه‌نگاری در ایران نیز به دنبال سفر میرزا صالح شیرازی به انگلستان پدید آمد. میرزا صالح برای تحصیل روزنامه‌نگاری به انگلستان نرفته بود بلکه وی را برای «آموختن فن ترجمه» به انگلستان فرستادند؛ اما وی از فرصت استفاده کرد و الفبای روزنامه‌نگاری را فرا گرفت. سفر میرزا صالح سه سال و نه ماه و بیست روز به طول انجامید. میرزا صالح در حین تحصیل و پس از آن از وقت آزاد و اوقات فراغت خود سود برد و دو کار انجام داد. یکی فنون چاپ، تهیه حروف و حکاکی و نحوه ساختن مرکب چاپ را فراگرفت و چاپخانه‌‌ای خرید و با خود به ایران آورد و به سبب فهم اجتماعی و شناخت از اوضاع دردناک آن روز ایران و اعتقادش به بنیادهای مدنیت جدید به ضرورت انتشار مطبوعات در ایران پی برد و پس از بازگشت نشریه‌‌ای بی‌نام که مشهور به کاغذ اخبار شد، بنیاد نهاد. وی پس از سه سال نشریه‌داری به عنوان مسؤول وصول مطالبات دولتی به کار گرفته شد و پس از آن اثری از او برجای نماند. به طوری که معلوم نیست پس از آن چه کرده، در کجا اقامت داشته و در چه تاریخی به دیار ابدی رفته است. (۴)
روزنامه بی‌نام میرزا صالح- مشهور به کاغذ اخبار- از سال ۱۲۵۳ ق تا ۱۲۵۶ ق در دوران حکمرانی محمد شاه انتشار یافت و پس آن تا آغاز دوره ناصری نشریه‌‌ای در ایران منتشر نشد. در دوره ناصری نخست زاهر یرادی باهرا (اشعه روشنایی) در ارومیه طبع شد و پس از آن روزنامه‌نگاری فارسی به اهتمام میرزا تقی خان امیر کبیر پا گرفت و به دنبال وی دیگران نیز این راه را ادامه دادند در طول قریب به پنجاه سال روزنامه‌نگاری در دوره ناصری دهها روزنامه‌نگار در داخل و خارج از کشور به فعالیت مطبوعاتی اشتغال داشتند.
مطبوعات داخلی در عهد ناصری دولتی بودند و تا دوره مظفر که گشایشی در فضای مطبوعاتی به وجود آمد و برای نخستین بار به بخش خصوصی مجوز انتشار نشریه ادواری داده شد، کسی نتوانست مجوز انتشار نشریه بگیرد.
بعضی از دولتمردان ایران در عهد ناصر الدین شاه که عمدتاً مناصب مهمی در دستگاه دولتی داشتند، در سال ۱۲۸۷ ق علاقه‌مند به انتشار نشریه شدند. ناصر الدین شاه با «پیشخدمت و مترجم مخصوص» خود، در این باره مشورت کرد. نتیجه شور این دو، برقراری «اداره روزنامجات دولت علیه و دارالطباعه ممالک محروسه و دارالترجمه دولتی» را در پی داشت. با وجود این اداره، نه تنها علاقه‌مندان صاحب منصب موفق به کسب مجوز انتشار نشریه نشدند، بلکه تمام نشریه‌های دولتی نیز تعطیل گردیدند و این گونه مقرر شد که برای «نظم انطباعات» فقط یک روزنامه به مدیریت رئیس اداره روزنامجات و دارالطباعه منتشر شود. دیری نپایید بنابر دلایلی «نظم مقرر» بر هم خورد و بر تعداد مطبوعات دولتی افزودند.
درخواست‌های خارجیان مقیم ایران و اقلیت‌های مذهبی برای انتشار نشریه‌های غیر فارسی و... موجب شد که تشکیلات «دار الطباعه» گسترش پیدا کند تا جایی که در اوایل سال ۱۳۰۰ ق رسماً نام «وزارت انطباعات» بر آن نهادند. (۵) ناصر الدین شاه «مهر»ی به وزیر انطباعات سپرد و دستور داد که هر آن چه در ایران «طبع» می‌شود باید ممهور به این مهر باشد. این وزارتخانه در حدود ربع قرن در ایران حیات داشت، یعنی سیزده سال در عهد ناصری و دوازده سال در عهد مظفری. در این بیست و پنج سال، سه نفر عهده‌دار وزارت انطباعات شدند: محمد حسن خان صنیع‌الدوله (بعدها اعتمادالسلطنه)، محمد باقر خان اعتماد السلطنه- دوبار قبل و بعد از دوره وزارت محمد ندیم السلطان(ندیم باشی)- و محمد ندیم السلطان.
سیزده سال نخست عمده فعالیت این وزارتخانه تلاش در جهت گسترش مطبوعات دولتی و جلوگیری از ورود نشریه‌های فارسی زبان چاپ خارج از کشور بود. با انتصاب محمد باقر خان و آغاز دوران حکومت مظفر الدین شاه دوره دیگری از حیات این وزارتخانه آغاز شد: مطبوعات دولتی تنوع بیشتری پیدا کردند و به بعضی از افراد مجوز انتشار نشریه دادند. این دوره تا انتصاب محمدندیم السلطان در ۱۳۲۱ ق ادامه داشت. با انتصاب او به وزارت انطباعات در حقیقت دوره سوم فعالیت این وزارتخانه شروع شد. چندی از انتصاب محمد ندیم السلطان نگذشته بود که مظفر الدین شاه به همراه جمعمی از سران آن روزگار به اروپا رفت. در این مدت محمد ندیم السلطان از فشار بر مطبوعات کاست و بعضی آن چه در دل داشتند، نوشتند. مراجعت مظفرالدین شاه و مشاهده اوضاع، او را بر آن داشت تا ندیم السلطان را عزل و مجددا محمد باقر خان اعتماد السلطنه را به وزارت انطباعات منصوب کند. چندی نگذشت که مظفرالدین شاه به امضای «فرمان مشروطیت» گردن نهاد و پس از آن مرگش فرا رسید (هنوز یک ماه از حاکمیت محمد علی شاه نگذشته بود که تشکیلات اداری دگرگون گردید. در این دگرگونی وزارت انطباعات- برای همیشه- منحل شد و وظایف آن را به دو اداره تابعه وزارت علوم و معارف واگذار کردند. (۶)
پس از صدور فرمان مشروطیت در ایران و رواج فعالیت‌های مطبوعاتی، روزنامه‌نگاران درباره «شیوه نظارت بر مطبوعات» با وزیر علوم جلسه‌‌ای تشکیل دادند که سرانجامی پیدا نکرد. به چوب بستن افصح المتکلمین مدیر روزنامه خیرالکلام، توقیف مساوات، حبل المتین، روح القدس، صور اسرافیل و فریاد، محاکمه محترمانه میرزا جهانگیرخان شیرازی مدیر روزنامه صور اسرافیل در «اداره جراید وزارت معارف»، درخواست وزیر عدلیه از رئیس انطباعات وزارت معارف «در مورد محدودیت مطبوعات» محاکمه سلطان العلماء خراسانی مدیر روزنامه روح القدس در محکمه جنایی تهران و حمله به دفتر روزنامه‌ها در تهران ارمغان سال ۱۳۲۵ ق و احضار سیّد محمد رضا مدیر نشریه مساوات به عدلیه، اعتراض روزنامه‌نگاران و مدیران مطبوعات به «توقیف قبل از محاکمه»، تصویب قانون مطبوعات و موضع‌گیری‌هایی برله و علیه آن، دستگیری، زندان و تبعید روزنامه‌نگاران، توقیف نشریات و شهادت شیخ احمد تربتی(سلطان العلما خراسانی) مدیر روح القدس و میرزا جهانگیرخان شیرازی مدیر صور اسرافیل از جمله رویدادهای سال ۱۳۲۶ ق بود. (۷)
به طور کلی آن چه پس از فرمان مشروطیت تا کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ ش به مطبوعات و روزنامه‌نگاران گذشت توقیف‌های مکرر مطبوعات به ویره به امر درباریان و سفارتخانه‌های روس و انگلیس، دستگیری، محاکمه، حبس، شلاق، ترور و اعدام بسیاری از مطبوعاتیان بود. با کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ روزنامه‌نگاران نخستین گروهی بودند که هدف هجوم واقع شدند و نشریاتشان طبق ماده ۴ بیانیه کودتا تعطیل شد و خیل عظیمی از آنان دستگیر شدند.
از کودتا تا انقراض قاجار نیز جمعی از روزنامه‌نگاران برای جلوگیری از استقرار دیکتاتوری مرارت‌ها کشیدند و رنج‌ها بردند. جمعی محاکمه شدند، عده‌‌ای کتک خوردند، و چند تن جان بر سر قلم نهادند. (۸)
تشکیل اداره اطلاعات نظمیه برای کنترل و سانسور مطبوعات، آتش سوزی دفتر روزنامه‌ها، ممنوعیت خواندن روزنامه در ادارات سرنوشت نشریه نسیم شمال و سید اشرف الدین الحسینی گیلانی، تأسیس اداره راهنمای نامه‌نگاری در وزارت کشور، هجوم مأموران شهربانی به دفاتر روزنامه‌ها و حبس روزنامه‌نگاران، صدور دستور هیأت وزیران به وزارت معارف در مورد بازرسی روزنامه‌ها و مجله‌ها، ترور عشقی و قتل فرخی، تعطیل نشریات بنابر پافشاری سفارتخانه‌ها و کنسولگری‌های روس و انگلیس و... از جمله رویدادهای مطبوعاتی در دوره پهلوی اول است.
با خروج پهلوی اول از ایران حدود دو دهه دیکتاتوری چکمه پایان پذیرفت و فضایی برای اهل قلم پدید آمد. مستقل، چپ، راست و... همه شروع به فعالیت کردند. از شهریور ۱۳۲۰ تا مرداد ۱۳۳۲ مطبوعات فراز و فرودهایی پی در پی داشتند و روزنامه‌نگاران مشقت‌های فراوانی دیدند. توقیف کلیه نشریه‌ها و بازداشت عده‌‌ای از روزنامه‌نگاران در ۱۷ آذر ۱۳۲۱، تصویب لایحه حبس روزنامه‌نگاران و توقیف نشریات در هیأت دولت و ارائه آن به مجلس شورای ملی، درخواست فرمانداری نظامی تهران از وزارت فرهنگ در مورد توقف اعطای امتیاز روزنامه، محاکمه و دستگیری دست اندرکاران مطبوعات و ضرب و شتم و قتل روزنامه‌نگاران و حمله به چاپخانه‌ها و غارت نشریه‌ها، صدور دستور وزیر فرهنگ به اداره نگارش این وزارتخانه مبنی بر«منع دخالت کارمندان دولت به امور مطبوعاتی»، اعتصاب غذای روزنامه‌نگاران و فشار پی در پی از وی‍ژگی‌های این دوران است که با ترور ناموفق محمد رضا شاه در ۱۳۲۷ این فشارها تشدید شد. درگیری‌های مدیران مطبوعات چپ‌گرا و راست‌گرا و تشکیل گروه‌های مطبوعاتی مشکلات را مضاعف کرد. مطبوعات اگر کاریکاتور استالین را چاپ می‌کردند سفارتخانه روس برای توقیف نشریه بسیج می‌شد و اگر از پیر استعمار چیزی می‌نوشتند سفارت انگلیس مدعی بود و برای تعطیل نشریه پای می‌فشرد. داستان در مجموع به جایی رسید که به کودتای مرداد ماه ۱۳۳۲ منجر گردید. (۹)
پس از کودتا نشریات عمدتاً توقیف شدند و «فهرست نشریات مجاز» از سوی شهربانی انتشار یافت. گروهی از مطبوعاتی‌ها به زندان افتادند و گروهی گرفتار شدند. جمعی نیز خود را با وضع به وجود آمده وفق دادند. در ۲۵ سال از فاصله ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷ حاکمیت با استفاده از دلارهای نفتی و تطمیع گروهی قلیل سعی در جریان سازی در مطبوعات ایران داشت. در کنار مطبوعات حرفه‌‌ای و انتشار مجله‌های وزین و فرهنگی و به رغم حضور گروه کثیری افراد پاکدامن، نیک نفس و سالم، با استفاده از عده‌‌ای قلیل تلاش کرد تا ژورنالیسم مبتذل را هم رواج دهد. انتشار چند مجله سخیف محصول آن دوران است و نباید این چند مجله را به حساب کل مطبوعات آن دوره گذاشت. این دوره، دوره رواج نشریات زیرزمینی و پنهانی در ایران و مطبوعات فارسی زبان علیه حاکمیت داخلی در خارج از کشور بود. با تشکیل ساواک این محدودیت‌ها روز افزون شد و از هر فرصتی رژیم برای سرکوب مطبوعات و روزنامه‌نگاران استفاده می‌کرد، توقیف یک باره ۹۱ نشریه در سال ۱۳۴۲ و ۶۴ نشریه در سال ۱۳۵۳ نمونه‌‌ای از برخوردهای رژیم با مطبوعات بود. گردانندگان رژیم از سال ۱۳۵۳ به بعد بیش از پیش تصور کردند که تثبیت شده‌‌اند و می‌خواستند برای همیشه خود را از شر مطبوعاتیان خلاص کنند! از همان سال پس از توقیف ۶۴ نشریه شروع به ممنوع القلم کردن نویسندگان مطبوعات کردند که اوج آن ممنوع القلم شدن ۲۲ تن در سال ۱۳۵۵ بود. از جمله کارهای دیگر «دستگاه» این بود که به رفتگران شهرداری دستور دادند به بهانه سد معبر بساط روزنامه فروشان تهران را خرد کنند. (۱۰)
در سال ۱۳۵۶ که خفقان از حد برون شد یکصد تن از نویسندگان، خبرنگاران و مترجمان مطبوعات کشور در مورد فشار و سانسور حاکم بر مطبوعات اطلاعیه‌‌ای دادند. این اطلاعیه تقریبا با فصل نوینی در تاریخ ایران مصادف شد و روزنامه‌نگاران به تدریج وارد مرحله‌‌ای دیگر از حیات حرفه‌‌ای خود شدند. این مرحله از فصل پایانی ۱۳۵۶ آغاز شد و تا اعتصاب مطبوعاتیان و پس از آن تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ ادامه یافت. در این دوره بیانیه‌ها و اطلاعیه‌های متعددی از سوی نویسندگان، خبرنگاران و خبرنگاران عکاس در پشتیبانی از انقلاب صادر شد. طبقه آسیب‌پذیر مطبوعات طعم تلخ فقر و ناداری را چشیدند و با قرض امور خانوادگی خود را گذارندند ولی اجازه کار کردن در آن فضا را به خود ندادند و اعتصاب کردند. رژیم در همان موقع به مهره‌های کاشته شده خود در مطبوعات دستور داد چند نشریه منتشر کنند تا «خلاء پر شود».
افراد دیگری نیز از آن فضا استفاده کردند و مطبوعه‌هایی را انتشار دادند اما مردم توجهی نشان ندادند و این نشریات اقبال عامه نیافتند. رژیم موقعی که با مقاومت مطبوعاتیان مواجه شد، چند تن از روزنامه‌نگاران را حبس کرد اما نتیجه بخش نبود. در همان سال به مأموران دستور دادند به صفوف خریداران روزنامه را در پی داشت. رژیم در آخرین‌های نفس‌های خود به هر کاری دست زد ولی موفق نشد جلوی موج مردمی را بگیرد. به ناچار از در مصالحه در آمد و نزدیک به پیروزی انقلاب گردانندگان رژیم به خیال خود«برای جبران گذشته» به وزارت اطلاعات و جهانگردی دستور دادند که فرمان «ممنوعیت ممیزی در مطبوعات» را صادر کند. این کار را هم کردند ولی دیگر تأثیر نداشت و انقلاب به پیروزی رسید. (۱۱)
● زبان فارسی در روزنامه‌ها و مطبوعات قفقاز
در دوران فوق و همزمان با چاپ مطبوعات در ایران، روزنامه‌های فارسی یا چند زبانه در شبه قاره هند، افغانستان، ترکیه عثمانی، مصر و بریتانیا به چاپ رسیدند. این جا باید بیفزاییم که دو منطقه از مناطقی که زبان و ادب فارسی و فرهنگ ایرانی در آنها نفوذ داشت، در این دوره از داشتن روزنامه فارسی بی‌بهره ماندند. (۱۲) یکی از آن دو قفقاز و دیگری سرزمین فرارود است که آن روزگار به امارت بخارا یا ترکستان روس خوانده می‌شد و بعدها به جمهوریهای سه گانه ترکمنستان و ازبکستان و تاجیکستان تقسیم شد. قفقاز تا پیش از تسلط استعمار روسیه بر این سرزمین در نیمه اول قرن نوزدهم، دست کم بخشهای خاوری آن که ارّان و شروان و داغستان را تشکیل می‌دهد، از مراکز مهم پارسی نویسی در خارج از ایران کنونی بود. (۱۳)
پس از شکست نظامی ایران و دست اندازی استعمار روس بر آن مناطق نیز چندین دهه زبان فارسی زبان فرهنگی و مذهبی اقوام مسلمان قفقاز به شمار می‌رفت و حتی تا سال ۱۸۷۰ م که بیش از چهل سال از تسلط روسها می‌گذشت، زبان فارسی زبان رسمی دادگاههای عمومی بود(۱۴) و تا دیری تنها زبان تدریس در مکتبها و مدرسه‌ها بود، تا آنکه روسها دبست‌هان‌هایی به سبک اروپایی در برابر آنها گشودند. اقبال دانشمندان و فرهیختگان مسلمان قفقاز- از ایرانی‌نزاد و جز آن- به زبان فارسی، تا پیش از انقلاب بلشویکی نیز ادامه یافت و کسانی همچون عباسقلی آقا باکیخانوف، طالبوف، آخوندزاده، رسول‌زاده، آقایف آثار درخور توجهی به آن زبان آفریدند و بطوری که در شکل‌گیری عقاید عمومی ایرانیان هم مؤثر واقع شدند. از جمله مطبوعات و نشریات قفقاز می‌توان به فهرست و توصیف ذیل اشاره نمود:
▪ اخبار نامه تفلیس
از این رو، جای شگفتی نیست اگر بگوییم که نخستین روزنامه‌‌ای که در سراسر امپراتوری تزاری به یکی از انبوه زبانهای متداول میان مسلمانان آن امپراتوری چاپ شد، به زبان فارسی بود: با اجازه «بارون روزن» فرمانروای قفقاز و «کنت نسلرود» وزیر امور خارجه، یک کارمند عالی رتبه روس به نام سانکوفسکی، روزنامه رسمی تفلیسکی ودوموستی (۱۵) (اخبار تفلیس) را در ژوئن ۱۸۲۸ م به دو زبان روسی و گرجی منتشر ساخت و دو سال بعد، یعنی از آغاز ۱۸۳۰ (۱۲۴۵ یا ۱۲۴۶ ق/ زمستان ۱۲۰۹ خ) ضمیمه فارسی آن را نیز انتشار یافت. نشر این ضمیمه فارسی تا اوایل ۱۸۳۲ م ادامه یافت و سپس به جای آن، ضمیمه‌‌ای به ترکی آذری (۱۶) منتشر شد لیکن بیش از چند شماره دوام نیافت.
انگیزه تغییر زبان را «بی‌اعتنایی مردم محل» نوشت‌هاند. (۱۷) تفسیر این سخن آن است که مقامهای استعماری به تبلیغ در توده‌های مردم بیشتر توجه داشتند تا جلب روشنفکران و درس خواندگان، زیرا چنانکه گفتیم، در آن هنگام زبان فارسی میان گروه اخیر اعتبار شایست‌های داشت. اما آن توده مردم مورد نظر استعمار، خواندن و نوشتن نمی‌دانست و به ظاهر همین موجب قطع انتشار ضمیمه ترکی شد. نگارنده نیز، همچون نویسندگان دیگر بر اساس منابعی که در اختیار دارد،(۱۸) بر ضمیمه فارسی این روزنامه دست نیافت و از ویژگیهای فنی آن بی اطلاع است. لیکن با توجه به نامه‌‌ای از نایب السلطنه قفقاز مورخ سی ام دسامبر ۱۸۳۱ می‌دانیم که روزنامه دارای سه بخش بود: پاداشهای داده شده به مسلمان فرای قفقاز، خبرهای روسیه و خارج از آن کشور که «مفید به حال آسیاییها» بود و سرانجام، مقاله‌هایی که «محرک پدید آمدن میل به پذیرش تربیت اروپایی و توسعه صنعت در اندیشه ساکنان این سرزمین» باشد. (۱۹)
به دستور وزیر امور خارجه روسیه، تفلیسکی ودوموستی باید خالی از «هر گونه خبر مخالف حکومت‌های ایران و ترکیه» می‌بود. در عین حال، فرماندهی ژاندرمری سن پترزبورگ- پایتخت وقت روسیه- ناشر روزنامه را ناگزیر می‌ساخت که یک نسخه از روزنامه چاپ شده را پیش از توزیع به آن شهر بفرستد و این رفت و بازگشت، پنجاه روز به طول می‌انجامید! (۲۰) به احتمال بسیار، اشاره‌هایی که همزمان با انتشار بخش فارسی تفلیسکی ودوموستی در نوشته‌های عباس میرزا و قائم مقام فراهانی به روزنامه‌های چاپ روسیه آمده، درباره همین روزنامه است. به ویژه، این اشاره عباس میرزا نایب السلطنه در نامه‌‌ای مورخ ذیقعده ۱۲۴۶ با مضمون: «گزارش ورود و توقف او(امپراتور روس) در آنجا از گازت اخبارنامه تفلیس که نزد میرزاموسی خان فرستادیم مفصلاً معلوم می‌شود.» (۲۱) با توجه به همین نامه، دور نمی‌دانیم که نام ضمیمه فارسی آن روزنامه روسی، گازت(۲۲) اخبار نامه تفلیس یا اخبار نامه تفلیس بوده باشد.▪ ضیاء قافقاسیه و کشکول
چهل و دو سال پس از خاموشی تفلیسکی ودوموستی، دومین روزنامه‌‌ای که به زبان رعایای مسلمان تزار به چاپ رسید، در بادکوبه انتشار یافت. آن روزنامه «اکینجی» نام داشت و به سال ۱۲۹۲ هـ . ق(۱۸۷۵ م) با حمایت فرماندار روس بادکوبه به همت حسن ملک‌زاده زردآبی از روشنفکران آن شهر به زبان ترکی به چاپ رسید. پنج سال و اندی بعد از آغاز انتشار اکینجی، یعنی به سال ۱۲۹۸ ق، روزنامه ضیاء را دو برادر اهل شماخی به نامهای جلال الدین و سعید انسی زاده در تفلیس منتشر ساختند و پس از یک سال نامش را به ضیاء قافقاسیه تغییر دادند. این روزنامه به ترکی ادبی نوشته می‌شد و در نتیجه پر از واژه‌های فارسی و حتی برخی مصرعها، بیت‌ها یا مثلها به این زبان بود. اندک زمانی بعد، ضیاء قافقاسیه به کشکول تغییر نام داد و این بار علاوه بر شماره‌ها و بخشهای سراسر فارسی که از آنها سخن خواهیم گفت، بیش از روزنامه پیشین، مطالبی به زبان فارسی داشت. این توجه به زبان فارسی از آن پس سنتی در میان روزنامه‌های ترک زبان قفقاز شد و روزنامه‌هایی همچون تازه حیات و فیوضات و ارشاد در اکثر شماره‌های خود- همچون روزنامه‌‌های اردو زبان هند- شعر یا مطلبی به زبان فارسی نشر می‌دادند.
یک سنت دیگر را هم برادران انسی زاده در روزنامه‌های خود- به ویژه کشکول- بنا نهادند و آن توجه بسیار زیاد و حتی دور از قاعده به رویدادهای ایران است. می‌توان انگیزه‌های متعددی همچون مشترکات فرهنگی و مذهبی و همسایگی و حتی هم ریشگی را برای توجیه چنین علاقه‌‌ای برشمرد. ولی یک عامل بسیار مهم را نیز نباید از نظر دور داشت و آن اینکه زبان روزنامه‌های چاپ امپراتوری روسیه را به زور سانسور در مورد مسائل داخلی آن امپراتوری بسته بودند و اینان، به ویژه مسلمانان، ناگزیر با چاپ خبر درباره همسایگان و پرداختن به مسائل اجتماعی و سیاسی آنان، خود را دل خوش می‌کردند و امیدوار بودند که آن نوشته‌ها مسائل مشترک را برای رعایای مسلمان تزار تدعی کند و بیداری بخش باشد.
نکته قابل توجه دربارۀ کشکول که به زبان فارسی چاپ می‌شد، این است که چنین مسئله‌‌ای را دست کم بیرون از روسیه و قفقاز برای نخستین بار زنده یاد الکساندر بنیگسن یاد کرده است(۲۳) و منابع ایرانی درباره آن خاموش بوده‌‌اند. از شماره هجدهم (پنجم ربیع الاول ۱۳۰۲) در این روزنامه «نامه خسروان» اثر جلال الدین میرزا قاجار به صورت پاورقی به چاپ رسید و در شماره‌های بعدی از روزنامه‌های فرهنگ چاپ اصفهان، اطلاع چاپ تهران و به ویژه اختر اسلامبول، مطالبی به وام گرفتند و به زبان اصلی چاپ کردند. در این شماره‌ها حتی گزارشهایی نیز به فارسی از زبان «مخبر مخصوص» روزنامه چاپ می‌شد. (۲۴) در این هنگام جلال الدین انسی ازده به تنهایی روزنامه را منتشر می‌ساخت. شماره‌های ۳۲ (۳ رجب ۱۳۰۳) تا ۳۶ (۵ رمضان ۱۳۰۳) کشکول سراسر فارسی است و چاپ یا بخش ترکی ندارد. در «عرض مخصوص» شماره ۳۲ چنین می‌خوانیم:
«به موجب تحریرات و مراسلات مخصوص که از اطراف مشترکین کرام به اداره رسیده و می‌رسد؛ چون جمعی از هم ملت و هموطنان با ذوق خود را مایل آن دیدیم که مندرجات روزنامه کشکول در زبان فارسی طبع و نشر شود، لهذا ما نیز این میل و خواهش ایشان را در حق روزنامه کشکول موجب مزید پیشرفت و میمنت دانسته به نگارش آن به زبان فارسی ] شروع[ نمودیم و از خداوند مسئلت می‌نمائیم که ما را به ادای خدمت مقدس ]ی[ که در نظر داریم موفق فرماید.» بنابراین، تبدیل زبان روزنامه از ترکی به فارسی، به درخواست دانش آموختگان مسلمان قفقاز صورت گرفته است؛ در عین حال، از شرحی که در آخرین شماره سراسر فارسی کشکول به چاپ رسیده، پیداست که ناشر آن از ایرانیان نیز چشمداشت همراهی یا تشویق داشته است:
ـ عرض تشکر و سپاسداری
«اگر چه هنوز از توجه و التفات اهالی ایران نسبت به روزنامه کشکول تاکنون چیزی به ما معلوم نگشته، اما از اظهار میل و رغبت آقایان تجار و کسبه ایران مقیمین تفلیس، نمونه کار معلوم و ما را از این رهگذر کمال امتنان و تشکر حاصل است و امیدواریم که از طرف سایر هموطنان ایشان هم به تأسی این شیوه مطبوعه از بذل توجه در حق کشکول که خادم حقیقی ملت اسلام است، به قدر امکان دریغ نرود.»
به استثنای برخی از شماره‌ها که سراسر آنها به ترکی آذری است، کشکول از شماره ۳۷ روزنامه فارسی- ترکی آذری شد و همواره بخش فارسی روزنامه مقدم بر بخش دیگر بود. در شماره ۵۷- که تنها تاریخ مسیحی ۱۶ اکتبر ۱۸۸۷ (تقویم روسی) در آن ذکر شده است- زیر عنوان «اخطار» نوشتند: «با اینکه در ممالک قفقاز زبان فارسی را چندان انتشاری نیست، باز از طرف صاحبان سواد که میل به خواندن روزنامه کشکول دارند، همه روزه اظهار شوق به مطالعه آن به زبان فارسی شده است.» در شماره ۵۹ (۱۶ نوامبر ۱۸۸۷) نیز انسی‌زاده یاد آور شد که «عمده مقصود ما از نشر یک قسمت روزنامه کشکول در زبان شیرین فارسی، جز ملاحظه فایدت ایران و ایرانیان نبوده و نیست»؛ آنگاه از «دانشمندان و کارآگاهان» ایرانی خواسته شده است که اخبار و آگاهیهای مفید خود را «به سائقه انسانیت و اسلامیت» به اداره کشکول بفرستند. (۲۵)
آخرین شماره روزنامه کشکول شماره ۱۱۳ آن است که در ۱۹ صفر ۱۳۰۷ق انتشار یافت. سه صفحه نخست از چهار صفحه این شماره به زبان فارسی است و در صفحه نخست عکسی نیز از میرزا رضاخان ارفع الدوله دیده می‌شود. از آن پس، تا نیمه سال ۱۳۰۹ق که کشکول از انتشار باز ایستاد، بار دیگر به روزنامه‌‌ای ترک زبان بدل شد که گاهی آگهی یا مطلبی هم به زبان فارسی داشت. محتوای کشکول را خبر، مقاله، پاورقی و آگهی تشکیل می‌داد و در سرلوحه آن می‌نوشتند «این روزنامه به طبع نشریات خود در زبانهای عربی و فارسی و ترکی مجاز بوده از هر گونه وقایع و حوادث سیاسی و ادبی و غیره سخن ‌گوید». در سرلوحه ترکی آذری نیز عین این عبارت به آن زبان دیده می‌شود. گفتنی است که کشکول هرگز مطلبی به زبان عربی چاپ نکرد.
خبرهای این روزنامه در دو بخش خبرهای قفقاز، با عنوان «حوادث داخلیه» و خبرهای خارجی با عنوان «حوادث تلگراف» یا «حوادث خارجیه» تنظیم می‌شد و به ندرت خبری از روسیه یا سرزمینهای متعلق به آن، سوای قفقاز، به چاپ می‌رسید. مقاله‌ها، اکثر به صورت نامه‌هایی بود که خوانندگان برای چاپ در روزنامه از قفقاز و ایران و عثمانی می‌فرستادند. در چاپ سراسر فارسی نیز بارها از روزنامه‌های فارسی نقل مطلب می‌شد. علاوه بر آن، ترجمه خبرها و مقاله‌های روزنامه‌های عثمانی و عربی و به ویژه روسی در کشکول فراوان است. به انتشار «نامه خسروان» به صورت پاورقی اشاره کردیم. پاورقی دیگر کشکول«ترجمه احوال میرزافتحعلی ]آخوندزاده[» است که در شماره‌های سال ۱۳۰۴ ق به چاپ می‌رسید.
بخش کوچکی از صفحه آخر روزنامه به آگهی اختصاص می‌یافت. این آگهی‌ها، اغلب به ترکی آذری و گاهی به روسی یا فارسی و به ندرت مصور بود. پیش از ارائه چند نمونه از محتوای کشکول، ویژگیهای اداری و فنی روزنامه را به دست می‌دهم: کشکول فاصله نشر خود را اعلام نمی‌داشت و در عمل نیز به گونه‌‌ای نامنظم و نزدیک به ماهانه منتشر می‌شد. این روزنامه با چاپ حروفی در چهار صفحه سه ستونی به قطع ۵/۳۹×۲۸ به چاپ می‌رسید و از شماره ۴۲ (۲۶) اندازه آن به ۴۸×۳۶ و شمار ستونهایش به پنج افزایش یافت. چاپخانه روزنامه که پیشتر «مطبع ضیاء» نام داشت، اندکی پس از تغییر نام نشریه از ضیاء قافقاسیه به کشکول، «مطبعه کشکول» نامیده شد. این چاپخانه متعلق به جلال الدین انسی‌زاده مدیر روزنامه بود. کشکول پنج کوپک(نیم روبل) تکفروشی می‌شد و بهای اشتراک سالانه‌‌اش در تفلیس و سایر شهرهای روسیه ۴ منات (روبل)، در ممالک محروسه ایران ۱۲ قران، در ممالک عثمانی ۲ مجیدی سیم بود. (۲۷)
▪ چند نمونه از محتوای کشکول
ـ «ژورنال سنت پطربورغ» تلگرافی را، که گویا دولت ایران امر نموده به مقابل عثمانی به سر حدّ آذربیجان ده هزار نفر قشون سوق شود، تکذیب کرده می‌گوید در میان روابط و مناسبات این دو دولت حادثه ]ای[ که موجب جدال و مغایریت باشد به هیچ وجه بروز نکرده است.
کشکول، ش ۳۲، سوم رجب ۱۳۰۳
ـ از اخبار سمّیه مستفاد می‌شود که در ممالک روسیه دوایر تلگرافخانه‌ها و پستخانه‌ها به یک جا جمع خواهد بود. الحال به موجب خبر رسمی که رسیده، دایره پستخانه بادکوبه لغو و دایره آنجا ]به[ تلگرافخانه منظم ]؟[ گریده است.
کشکول، ش ۳۳، ۱۸ رجب ۱۳۰۳
ـ دکتر پاستور که در پاریس مخترع تلقیح آفت یافتگان سگان دیوانه است، در عرض مدت قلیل ۷۲۰ نفر مریضان از تلقیح و علاج او شفا یافت‌هاند. از این جمله، ۷۷ نفر خود از روسیه برای معالجه به پاریس نزد پاستور رفت‌هاند. برای تشویق مومی الیه، از جانب اعلیحضرت سلطانی اولین درجه نشان ذی نشان عثمانی اعطا و اهدا فرموده شده است و علاوه بر این برای کسب اطلاع و تحصیل این فن، دو نفر از شاگردان مکتب طبّیه شاهانه را به پاریس اعزام خواهند فرمود.
کشکول، ش ۳۴، ۲۹ رجب ۱۳۰۳
ـ مهارت و طراری. چون درین ایام به واسطه ایام پرهیز نصاری بعضی محافل و مجالس عشرت‌آمیز و تماشاخانه‌ها تعطیل یافته است، اعضای قلوب ]کلوب[ ارامنه حضور عید نوروز را غنیمت شمرده به اسم «منفعت مسلمانان» بال ماسکارادی]![ ترتیب داده بودند که به کلی منافع ]کذا[ آرای بزرگان این ملت حنیف بود. با وجود این معلوم نشد که اجازه این عمل شنیع از کدام دستگاه بیرون آمده و مداخل آن مجلس که برای تلاقی فریقین(مرد و زن) تعیین شده بود، به کیسه کیها ریخته شد و برای مسلمان بیچاره از این در چه منفعت عاید گردید؟!
کشکول، ش ۶۶ (تاریخ ندارد)
ـ کارخانه آلات موسیقی دروراچنک تقلیس. موسیقی شناسان دیار دور و نزدیک را به کمال احترام عرض و اعلان می‌شود که هر نوع اسباب آلات موسیقی چه عسگری و چه غیر آن به کمال استادی و به طرز خوشنمایی از جنس معدن نحاس و از مواد اشخاب شمشاد در فابریقه(۲۸) ما معمول و مهیا بوده و نظر به نیکی نواهای مقاماتی که از تارهای باریک نای و چنگ به آهنگ دلنشین و قشنگ جالب قلوب مستمعین می‌گردد، در نزد ارباب موسیقی مطلوب و مرغوب است (کارخانه ما از سال ۱۸۷۵ میلادی تأسیس یافته). تلغرافنامه و سایر مکاتیب را به عنوان ذیل بنویسند: تفلیس دووراچنک
کشکول، ش ۱۱۴ (۱۴ ربیع الاول ۱۳۰۷) و ش ۱۱۷(۲۰ جمادی الاول ۱۳۰۸)
در ذیل به یک صورت مکتوب جالب اشراه می‌کنم که یک نفر از داشمندان نسوان نصاری نوشته و ما هم به مناسبت مقام عیناً آن را درج می‌نماییم:
«آقای ع. ن (؟). زیاد افسوس می‌خورم که ترکها ]ی قفقاز[ هیچ پیش نرفتند در تربیت. با وجودی که دولت روس زیاد سعی می‌کند در تربیت ترکها، امّا چه فایده، تربیت‌پذیر نیستند. ترکان را باید موافق زبانش دانست. هر طایفه که زبانش علم دارد، آن طایفه زودتر ترقی می‌کند. من اگر به جای ترکها بودم زبان فارسی را نیز یاد می‌داشتم. هر چند حافظ گفته است: «ترکان فارس گوی بخشندگان عمرند» اما نه ترکان قفقاز!
بسم الله. شما به من یک شاعر و یک نویسنده ترک نشان بدهید که در حقیقت شاعر و نویسنده باشد و آنهایی که بودند از کتابهای فارسی خوشه‌چینی کردند. نمی‌دانم حافظ سمرقند]و[ بخارا را به خال کدام ترک می‌بخشد؟ من همچون می‌دانم ]که[ نه به آن ترکهای چنگیزخانی. من اگر به جای ترکهای قفقاز بودم، زبان فارس ]به[ میان می‌آوردم که درشتی زبان ترک را دور می‌انداخت و ترکها را صاحب تربیت می‌کرد.
فارسها نیز تا به حال به آن زبان شیرینشان چنان که عصر حاضره طلب می‌کند تربیت نه گرفت‌هاند ]کذا[.
اما دولت روس سعی می‌کند و پول خرج می‌کند، معلمها تعیین می‌کند و از هر جور داننده معین کرد]ه[ است و می‌کند از برای پیشرفت رعایای خود. مثلا بگیریم از ارمنهای قافقاز. علمشان کجا بود؟ تاریخشان کجا بود؟ هیچ چیز بجز خورده ]کذا[ فروشی نداشتند. حالا بیایید ببینید چه قدر پیش رفتند که حتی از اندازه در آمدند. با پول روس، با تربیت روس الحال علوم و صنایع را تحصیل کرده و ترقی نموده‌‌اند.»
غ. م... خانم
ـ جوابیه کشکول:
«کشکول. اگر چه نویسنده این کاغذ خیلی کامله و با اطلاع و در ایران هم بوده است، اما از وقتی که مشارالیها در ایران بوده تا حال قریب بیست سال می‌گذرد و از ترقیاتی هم که در عهد اعلیحضرت اقدس شاهنشاه دل آگاه ایران به حصول پیوسته گویا اطلاع ندارد. علاوه بر ترقی و تربیت فارسها، ترکان آذربیجان(۲۹) هم از حسن توجهات این پادشاه معارف پرور قدم به عرصه تربیت نهاده‌‌اند و اینک برای نمونه کاغذی را که از تبریز نگاشت‌هاند و در فرخنده روزنامه اختر طبع ]شده[ در این جا عینا نقل می‌نماییم و در آینده هم از ترقیات اهل فارس به قدر اطلاع خودمان و به قدر امکان به موقع اخطار می‌آوریم. ارامنه را هم ما نمی‌توانیم بی علم و تورایخ و غیره بشماریم.» (۳۰)
کشکول، ش ۳۲، سوم رجب ۱۳۰۳
از ضمیمه فارسی روزنامه دولتی تفلیسکی ودوموستی و چاپ فارسی روزنامه مستقل کشکول که هر دو در تفلیس مرکز فرمانروایی نایب السلطنه قفقاز منتشر می‌شدند، سخن گفتیم. با بازگشت روزنامه اخیر به ترکی نویسی در ۱۹ صفر ۱۳۰۷ / ۲۳ مهر ۱۲۶۸ /۱۵ اکتبر ۱۸۸۹، روزنامه فارسی دیگری در سراسر امپراتوری روسیه و دست نشاندگان آن به چاپ نرسید؛ حال آنکه اهمیت و پیشینه زبان فارسی نزد مسلمانان ایرانی تبار و ترک تبار قفقاز و ترکستان روس، ایجاب می‌کرد که روزنامه‌‌ای به این زبان در آن پهنه گسترده نشر یابد. اما اگر چه در قفقاز روزنامه‌هایی به ترکی آذری انتشار می‌یافت و در آنها گاهی نوشته، شعر و یا اعلانی نیز به زبان فارسی به چاپ می‌رسید، هیچ روزنامه‌‌ای به زبانهای محلی، اعم از فارسی و ترکمنی و ازبکی و قرقیزی و مانند آن، در بخشهای خاوری دریای مازندران منتشر نشد. حتی مردم فارسی زبان امارت بخارا- امروزه: ازبکستان و تاجیکستان- هشت سال دیرتر از مردم ترکمنستان کنونی به روزنامه فارسی دست یافتند.
با این حال، مهاجران ایرانی و فارسی زبانان و فارسی‌خوانان سرزمینهای مسلمان نشین تزار، به روزنامه‌های فارسی توجه نشان می‌دادند. این را در بررسی محتوای عنوانهایی همچون حبل المتین و اختر می‌توان دید. نشان دیگر، تعیین بهای اشتراک برای قفقاز و ترکستان روس است که از این دوره به بعد در اکثر روزنامه‌های فارسی چاپ ایران و دیگر جاها دیده می‌شود. در دوره مظفّری، دو روزنامه فارسی در امپراتوری روسیه به چاپ رسید. نخستین آنها به نمایندگان آن دولت استعماری در عشق آباد وابستگی داشت؛ ولی آن دیگری که یک سال بعد به چاپ رسید، ارگان فارسی اصلاح طلبان قفقاز بود.
با آن همه پیشینه فرهنگ ایرانی در سرزمینهای جنوبی امپراتوری تزارها و حضور این فرهنگ در بسیاری از کانونهای پرجمعیت این بخش از آن امپراتوری، انتشار کتاب و روزنامه به زبان فارسی بسیار محدود بود و تناسبی با اهمیت تاریخی، بلکه معاصر آن نداشت. زبان رسمی امارت بخارا- که جمهوری تاجیکستان و بخش بزرگی از جمهوری ازبکستان کنونی را شامل می‌شد- فارسی بود، ولی در آن سامان روزنامه‌‌ای به این زبان و هیچ زبان دیگری جز زبان حامیان روس انتشار نیافت. در دیگر بخشهای خاوری دریای مازندران نیز که به گونه مستقیم از سوی روسها اداره می‌شد، وضع به همین گونه بود و تنها روزنامه دولتی دو زبانه مجموعه ماورای بحر خزر به حیات خود ادامه می‌داد.
کار روزنامه‌نگاری محلی در قفقاز رونق بیشتری داشت؛ زیرا روزنامه‌های متعددی به گرجی و ارمنی و ترکی آذری در آن خطه کوچک اما چند قومی انتشار می‌یافت و تنها زبان دو نشریه فارسی بود. دیگر روزنامه‌های مسلمانان قفقاز نیز به فرهنگ کهن خود ارج می‌نهادند و در کنار زبان اصلی، آگهی، نامه رسیده، مقاله یا شعری به زبان فارسی منتشر می‌ساختند. از آن میان باید از ارشاد و ترقّی و تازه حیات یاد کرد که هر سه در بادکوبه به چاپ می‌رسیدند و افزون بر بازتاب بسیار گسترده رویدادها و مسائل ایران، در اکثر شماره‌ها یک یا دو مطلب نیز به زبان فارسی داشتند. علاوه بر این، ترکی آذری آن روزنامه‌ها هنوز پر از واژه‌های فارسی بود و یگانگی خط نیز موجب می‌شد که ایرانیان آشنا به آن زبان، ارتباط معنوی پر دامنه‌‌ای با صاحب قلمان آن سوی ارس داشته باشند و از روزنامه‌هایی که یاد کردیم، و به ویژه ملانصر الدین تفلیس بهره برند و تأثیر پذیرند.
▪ مجموعه ماورای بحر خزر
نخستین روزنامه فارسی زبان چاپ شده در شرق دریای مازندران، به سال ۱۳۲۲ ق / ۱۲۸۳ خ / ۱۹۰۴ م در عشق آباد پایتخت ترکمنستان کنونی انتشار یافت و ما بر شماره نخست آن دست نیافتیم. برخی از مطالب آن به زبان ترکمنی بود و از این رو، نخستین نشریه ترکمنی نیز محسوب می‌شود. (۳۱) این روزنامه مجموعه ماورای بحر خزر نام داشت و نباید با روزنامه ماورای بحر خزر که یازده سال بعد آغاز به انتشار کرد اشتباه شود. انتشار مجموعه ماورای بحر خزر به صورت هفتگی نامرتب، دست کم تا چهاردهم ذیقعده ۱۳۲۷ / ششم آذر ۱۲۸۸ / ۲۸ نوامبر ۱۹۰۹ (۳۲) ادامه یافت و آن، شماره چهلم روزنامه بود. بدین ترتیب، نشر روزنامه محلی در ترکمنستان کنونی به زبانهای فارسی و ترکمنی آغاز شد و تنها هفده سال بعد نخستین روزنامه سراسر ترکمنی به نام ترکمنستان در عشق آباد منتشر شد. علت این امر دو چیز است: یکی آنکه جمعیت شهر عشق آباد در آن هنگام مرکب از فارسی زبانان و کردان محلی و مهاجران آذربایجان و قفقاز و همچنین روسها بود و ترکمنها بیشتر بیرون از آن شهر می‌زیستند. دیگر آنکه مخاطبان روزنامه تبلیغاتی مجموعه ماورای بحر خزر علاوه بر مردم عشق آباد و تاجیکان و ازبکان و ترکمنان و کردهای پیرامون عشق آباد، مردم ایران نیز بودند.
مدیریت روزنامه را مأمور دولت روس به نام کنستانتین.م. فدوروف(۳۳) بر عهده داشت و نام آن به فارسی و روسی و فرانسه و وابسته به «مرکز حکومتی منطقه‌‌ای ماورای بحر خزر»(۳۴) معرفی می‌شد. سردبیر بخش فارسی مجموعه ماورای بحر خزر، شخصی ایرانی به نام آقا سید مهدی گلپایگانی (قاسم‌اف) بود که نامش به صورت س. م. قاسم‌اف(۳۵) در سرلوحه می‌آمد. سید مهدی گلپایگانی (گلپایگان ۱۲۴۲- عشق آباد ۱۲۹۶ خ) از مبلغان بهائی بود و فضل الله مهتدی (صبحی) درباره فعالیت روزنامه‌نگاری وی چنین نوشته است:
سید مهدی قاسم‌اف در نهان مبلغ بود و همچنین با مردی روس به نام کنستانتین میخائیلویچ فیدروف همراز شد. این مرد روسی، سالی ده هزار منات از دربار تزار می‌گرفت و روزنامه‌‌ای به اسم مجموعه ماورای بحر خزر به زبان پارسی چاپ و پخش می‌کرد و به ایران می‌فرستاد. این سید مهدی، در آن روزنامه کار می‌کرد و ماهیانه می‌گرفت و به سود آنان و زیان ایران سخنها می‌نوشت و ترجمانها می‌کرد. (۳۶) مجموعه ماورای بحر خزر، روزنامه بود اما خود را مجله معرفی می‌کرد. (۳۷) اشاره شد که مجموعه ماورای بحر خزر در این سالها نیز- و تا چند ماهی پس از آن(۳۸)- در عشق آباد منتشر می‌شد و در خدمت منافع سیاسی و اقتصادی روسیه بود.
▪ ارشاد
در پاییز ۱۹۰۵ م / ۱۲۸۴ خ، احمد بیک آقایوف از روزنامه‌نگاران و اصلاح طلبان جوان قفقاز، روزنامه هفتگی ارشاد را به ترکی آذری در بادکوبه انتشار داد. ارشاد به سبب آزادیخواهی و اصلاح طلبی مورد توجه مردم آن سامان قرار گرفت و از ۱۶ ذیعقده ۱۳۲۳ / ۱۲ ژانویه ۱۹۰۶،(۳۹) یعنی در ماه سوم انتشار، دارای ضمیمه فارسی شد که جداگانه نیز به فروش می‌رفت. این ضمیمه، تا ۲۷ صفر ۱۳۲۴ / ۲۲ آوریل ۱۹۰۶ در سیزده شماره منتشر شده است.
ضمیمۀ روزنامه «ورقۀ فارسی روزنامه ارشاد» خوانده می‌شد و دارای خبر و مقاله‌های روشنگر اجتماعی و برخی مطالب ادبی بود. سردبیری آن را میرزا صادق‌خان ادیب الممالک فراهانی، ناشر قبلی روزنامه‌های ادب تبریز و مشهد و تهران و سردبیر بعدی مجلس و ناشر عراق عجم بر عهده داشت و همان زمان روزنامه ادب او با مدیریت مجد الاسلام در تهران به انتشار خود ادامه می‌داد. در روزنامه ارشاد، نام عیسی بک آشوربکف به عنوان ناشر ذکر می‌شد.‌(۴۰)
▪ حقایق
پس از آنکه آخرین شماره ارشاد فارسی بادکوبه در ۲۷ صفر ۱۳۲۴ انتشار یافت، نشریه فارسی زبان دیگری در قفقاز به چاپ نرسید و فارسی خوانان به روزنامه‌های فارسی ایران و اسلامبول و هند و قاهره و بخشهای فارسی روزنامه‌های ترک زبان بسنده می‌کردند تا آنکه مجله ماهانه حقایق از هفتم صفر ۱۳۲۵ برابر با نوروز ۱۲۸۴ در بادکوبه آغاز به انتشار کرد؛ آخرین شماره حقایق، شماره هشتم آن برابر با ۱۲ محرّم ۱۳۲۶ است که سه ماه پس از شماره هفتم منتشر شد و در آن وعده داده شده بود که از آن پس سه شماره در ماه و با صفحه‌های کمتر منتشر خواهد شد. حقایق مجله‌‌ای متنوّع و مصوّر با موضوعهای اجتماعی و ادبی و سیاسی و پاورقی و طنز بود و آن را میرزا علی محمد اویسی(اصفهان ۱۲۶۳ خ – تهران ۱۳۱۸ خ) نایب کنسول ایران در بادکوبه منتشر می‌ساخت. (۴۱) از دلایل بسته شدن آن، نگارنده اطلاعاتی نتوانست کسب کند.
▪ نوروز
به نوشته برخی از منابع، روزنامه فارسی زبانی به نام نوروز در بادکوبه و به سال ۱۳۲۵ ق به چاپ رسیده است و اطلاع دیگری درباره این روزنامه در دست نیست. (۴۲) ما احتمال چاپ چنین روزنامه‌‌ای را رد نمی‌کنیم،(۴۳) اما یادآور می‌شویم که در همان سال و در همان شهر مجله حقایق به چاپ رسید و چون نشر نخستین شماره‌‌اش همزمان با جشن نوروز بود، برفراز سرلوحه آن «نوروز سلطانی» را با حاشیه‌های زینتی نوشتند. علاوه بر این، طرز نوشتن نام اصلی این مجله نیز برای خواننده عادی نامأنوس بود. شاید این دو مورد، انگیزنده اشتباه در ضبط نام نشریه و تصور روزنامه‌‌ای با نام نوروز شده باشد.
▪ آری(۴۴)
در فهرست روزنامه‌های فارسی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران(۴۵) از روزنامه‌‌ای به نام آری یاد شده که در بادکوبه به زبان فارسی در سال ۱۳۲۷ ق و به دست علی محمد علی‌یف، و داداش بنیاد زاده به چاپ رسیده است؛ حال آنکه این روزنامه ادبی ـ فکاهی به زبان ترکی آذری است و نویسندگان و اداره کنندگانش نیز اهل قفقاز بوده‌اند. (۴۶) متأسفانه خطای گرد آوردنده آن فهرست به برخی از دیگر کتابهای چاپ ایران نیز راه یافته است.
نویسنده:
حامد کاظم‌زاده، دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات منطقه‌ای دانشگاه تهران
منابع و مأخذ
۱. تاریخچه مطبوعات ایران، ماجد صفری، تهران، رویداد، ۱۳۸۱، ص ۱۸.
۲. تاریخ تحلیلی مطبوعات ایران، محیط طباطبایی، بعثت، ۱۳۸۱، ص ۲۶.
۳. تاریخ روزنامه نگاری ایران (مجموعه مقالات)؛ جمع‌آوری سید فرید قاسمی. تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۹، ص ۱۵.
۴. چکیده مطبوعات ایران(عهد ناصری)، سید فرید قاسمی، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ۱۳۷۸، ص۳۲.
۵. همان، ص ۳۵.
۶. تاریح جرائد و مجلات ایران، محمد صدر هاشمی، ص ۱۵ ـ ۵۳.
۷. تاریخ روزنامه نگاری ایران (مجموعه مقالات)؛ جمع‌آوری سید فرید قاسمی. تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۹، ص ۱۶ ـ ۲۰.
۸. تاریح جرائد و مجلات ایران، محمد صدر هاشمی، ص ۴۵.
۹. تاریخ روزنامه‌نگاری ایرانیان و دیگر پارسی‌نویسان؛ ناصرالدین پروین. تهران: مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۷، ص ۱۹.
۱۰. مطبوعات ایران در قرن بیستم، سید فرید قاسمی، تهران، نشر قصه، ۱۳۸۰، ص ۲۶.
۱۱. سرگذشت مطبوعات ایران: روزگار محمد شاه و ناصرالدین شاه، سید فرید قاسمی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۰، ص ۱۵۲.
۱۲. تاریخ روزنامه‌نگاری ایرانیان و دیگر پارسی‌نویسان؛ ناصرالدین پروین. تهران: مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۷، ج ۲، ص ۳۲۶.
۱۳. در این باره نگاه کنید به آنچه درباره بزرگانی همچون نظامی گنجه‌‌ای، خاقانی شروانی، فلکی شروانی، مهستی گنجه‌‌ای... نوشته‌‌اند و کتاب زیر: عزیز دولت آبادی، سرایندگان شعر پارسی در قفقاز، تهران بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، ۱۳۷۱.
۱۴. A.Bennigsen rt Ch. Lemercier – Quelquejay, La presse et le movement national chez les musulmans de Russie avant ۱۹۲۰, Mouton & Co, Paris, ۱۹۶۴, p. ۲۸.
۱۵. Tifliski Vedomosti
۱۶. منظور از زبان ترکی آذری: زبان ترکی مورد استفاده در آران، گنجه، شکی، شماخی، شروان و آذربایحان ایران
۱۷. Op. cit, pp. ۲۲.
۱۸. در کتاب بنیگسن که مهمترین منبع ما درباره این روزنامه است به چندین منبع دیگر نیز اشاره رفته است. روش وی آن بود که تصویر روزنامه‌های مورد بحث و جای نگاهداریشان را نیز به دست دهد ولی درباره «تفلیسکی ودوموستی» به نقل از منابع تاریخی اکتفا کرده است. بنابراین، نشانی از نسخه‌های این روزنامه نداشته است. منبع دیگر، اشاره مختصری است در مقاله زیر:
Ch. Quelquejay, Djarida Presse Musulman de Russie et d Union Sovietique, in Ency. De I Islam II, p. ۴۸۸.
۱۹. A.Bennigsen rt Ch. Lemercier – Quelquejay, La presse et le movement national chez les musulmans de Russie avant ۱۹۲۰, Mouton & Co, Paris, ۱۹۶۴, p. ۲۳.
۲۰. Op. cit, pp. ۲۳.
۲۱. نامه‌های پراکنده قائم مقام فراهانی، به کوشش دکتر جهانگیر قائم مقامی، بخش دوم، بنیاد فرهنگ ایران؛ ۱۳۵۹، ص ۹۹.
۲۲. گاذت به زبان روسی معنی روزنامه یا مجله را می‌دهد.
۲۳. A.Bennigsen rt Ch. Lemercier – Quelquejay, La presse et le movement national chez les musulmans de Russie avant ۱۹۲۰, Mouton & Co, Paris, ۱۹۶۴, p. ۳۱.
۲۴. از جمله: ش ۲۸، ۹ ذیحجه ۱۳۰۲.
۲۵. این درخواست، زیر عنوان «اخطار» در برخی از شماره‌های بعدی نیز تکرار شده است.
۲۶. این شماره فاقد تاریخ است ولی با توجه به محتوای آن حدس می‌زنم که در صفر ۱۳۰۴ منتشر شده باشد.
۲۷. شماره‌هایی از کشکول در کتابخانه دانشگاه هلسینکی(فنلاند)، کتابخانه مؤسسه میرزا فتحعلی آخوندزاده (بادکوبه) و دوره کامل آن در کتابخانه ملی سن پترزبورگ موجود است. نگارنده از نسخه‌های رونوشت در کتاب تاریخ روزنامه‌نگاری ایرانیان و دیگر پارسی‌نویسان؛ ناصرالدین پروین. تهران: مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۷، ج ۲ استفاده نموده است.
۲۸. معرب فابریک: کارخانه.
۲۹. نامه آن بانوی «نصاری» درباره ترک زبانان قفقاز است؛ ولی مدیر کشکول از ترقی آذربایجانیان سخن می‌گوید!
۳۰. پس از این یادداشت خبری به نقل از اختر درباره مدارس تبریز به چاپ رسیده است.
۳۱. A.Bennigsen rt Ch. Lemercier – Quelquejay, La presse et le movement national chez les musulmans de Russie avant ۱۹۲۰, Mouton & Co, Paris, ۱۹۶۴, p. ۱۶۹.
۳۲. موجود در کتابخانه دانشگاه کمبریج.
۳۳. Fedorof
۳۴. Chancellerie du Chef de la Region de la Transcaspienne.
۳۵. بنیگسن، همان کتاب، ص ۱۶۹، او را از تاتارهای غازان معرفی کرده است!
۳۶. فضل الله مهتدی (صبحی)، پیام پدر، تهران، امیر کبیر، ۱۳۳۵، ص ۶۰.
۳۷. شماره‌هایی از مجموعه ماورای بحر خزر در کتابخانه‌های مجلس ، دانشگاه کمبریج، دانشگاه هلسینکی (فنلاند)، کتابخانه ملی سن پترزبورگ و انستیتوی خاورشناسی همان شهر موجود است. درباره این روزنامه بنگرید به:
۳۸. رابینو، ۱۳۲۹ ق، ردیف ۱۸۴؛ براون، همان کتاب، ردیف ۳۰۶؛ خمامی‌زاده، همان کتاب، ص ۲۲۶ و ۲۲۷؛ صدر هاشمی، همان کتاب، ردیف ۹۸۵؛ آ. م. ماتوه یف، «تاریخچه حضور ایرانیان مهاجر در آسیای مرکزی در نیمه دوم سده ۱۹ و آغاز سده بیستم»، ترجمه محسن شجاعی، مجله مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، ش ۳ (۱۳۷۱)، ص ۱۴۱.
۳۹. ۱۴ ذیقعده ۱۳۲۷.
۴۰. در خود روزنامه نهم آوریل نوشته شده و این تاریخ بر پایه تقویم میلادی ارتودکس است که با تقویم گریگوری(کاتولیک و پروتستان) تفاوت دارد.
۴۱. بیرون از سرزمینهای پیشین اتحاد شوروی، شماره‌هایی از این روزنامه در کتابخانه‌های مرکزی دانشگاه تهران، مجلس و دانشگاه کمبریج نگاهداری می‌شود. در مورد ارشاد بنگرید به:
براون، همان کتاب، ردیف ۴۱؛ صدر هاشمی، همان کتاب، ردیف ۸۸؛ آرین پور، همان کتاب، ج ۱، ص ۳۴۹؛ و
۴۲. Bouvat, La presse … , RMM I, pp. ۱۲۳-۱۲۴, Bennigsen, op. ct., p. ۱۰۸.
۴۳. دوره‌های حقایق در چند کتابخانه جمهوری آذربایجان(بادکوبه) و کتابخانه‌های ملی سن پترزبورگ، دانشگاه پرینستون، کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران و کتابخانه دانشگاه شهید بهشتی، آستان قدس رضوی(مشهد) و علامه طباطبائی(شیراز) موجود است. درباره حقایق بنگرید به:
رابینو، همان کتاب، ردیف ۸۶؛ براون، همان کتاب، ردیف ۱۴۴؛ صدر هاشمی، همان کتاب، ردیف ۴۷۷؛ فریدون آدمیت، فکر و دموکراسی اجتماعی در نهضت مشروطیت ایران، تهران، پیام، ۱۳۵۵، ص ۱۵؛ آدمیت، ایدئولوژی نهضت...، ج ۲، ص ۳۷۲؛ خامی‌زاده، همان کتاب، ص ۱۲۶؛ ابوالفضل قاسمی، «سیاستمداران ایران در اسناد محرمانه وزارت امور خارجه بریتانیا»، آینده، س ۱۹ (۱۳۷۲)، ص ۴۱۱؛ مرسلوند، همان کتاب، ج ۲، ص ۳۱۵-۳۱۴؛ حبل المتین (تهران)، ش ۷۴، ۱۱ جمادی الثانی ۱۳۲۵ و
Bennigsen, op. ct., p. ۱۳۱ , Islami, Hamed, Une revue persane en Russie, RMM II, pp ۲۴۵-۲۴۶.
۴۴. آدمیت، فکر دموکراسی اجتماعی...، ص ۱۵.
۴۵. بنا به گزارش منابع متعدد، در آوریل ۱۹۰۵ جلیل محمد قلی زاده مدیر و مؤسس مجله نصرالدین امتیاز روزنامه‌‌ای به ظاهر ترک زبان را به نام نوروز گرفت، ولی آن را منتشر نساخت.
۴۶. در ترکی آذری به معنای زنبور.
منبع : ایراس


همچنین مشاهده کنید