جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


فرهنگ ارباب - رعیتی مانع رشد علوم، سرمایه و صنایع در شرق


فرهنگ ارباب - رعیتی مانع رشد علوم، سرمایه و صنایع در شرق
مرتضی رهبانی در کتاب «فرهنگ شرق و چالش های آن» پژوهشی دارد درباره ضرورت شناخت مشرق زمین و تحلیل تاریخ شرق، باشد که آنگونه نویسنده آرزو می کند سبب ساز تحولاتی شود برای شناخت و تحول به سمت خودسازی. رهبانی می گوید که نباید مقلد کور غرب بود و نه باید در بست دربند سنت ماند بلکه باید مبارزه کرد، دیدگاه خود را داشت و استراتژی برای پیشرفت مطابق و متناسب با روحیه شرقی پدید آورد. کتاب در سه بخش تنظیم شده است. بخش اول برای شناخت شرق از نظر تاریخی و فرهنگی با نگاهی ویژه به مصر است که در همسایگی یونان و در ارتباط با آن و پاسخگوی بسیاری از مسائل مابین شرق و غرب به اندیشه رهبانی است. دومین بخش کتاب به موضوع یونان به عنوان مبنای فرهنگ و تمدن غرب می پردازد که در آن نویسنده تصریح می کند غرب با تصحیح نقص های نظام سیاسی مصری- ایرانی از یک طرف و با تصحیح نظام سیاسی یونانی - رمی از طرف دیگر، دموکراسی با دوام تری بنا کرده است. بخش سوم هم صحنه هایی از رقابت تاریخی دو نظام شرق و غرب را مطرح می سازد و اینکه چگونه ابتکارات هنری شرق که بر پایه ارباب و دربار قرار داشته با وجود پتانسیل لازم چون در جامعه خودش رواج نیافت نه تنها به عوامل ثروت و رشد فرهنگ عموم تبدیل نشد بلکه موجب ضعف هایی در کل مملکت نسبت به اروپا شد و قادر نبود به جهش های اجتماعی نیرو بخشد به طوری که رنسانس عجم با رنسانس اروپا قابل مقایسه نیست، در حالی که بسیاری از شرایط و عوامل آن یکسان و قابل مقایسه است.
مروری داریم به مبحث جالب موانع توسعه و پیشرفت در مشرق زمین از نگاه نویسنده در کتاب «فرهنگ شرق و چالش های آن» که نشر ثالث در ۲۲۵ صفحه و با قیمت ۳۷۰۰ تومان رهسپار بازار کتاب کرده است.
● تفاوت شرق و غرب
در ابتدای شروع صنایع در اروپا چند نمونه مشخص وجود دارد که ابتدا در مشرق زمین به ساخت آنها مبادرت شد ولی می بینیم که همان ها به وسیله آزادگان و اشراف اروپا با جدیت و همت بیشتری دنبال شد و طولی نکشید که مورد استفاده همگان قرار گرفت. در حالی که در شرق به مرکز قدرت محدود ماند و این اشیا تولید شده در اروپا، هم از لحاظ کیفیت و هم از لحاظ کمیت رشد کرد به طوری که دیگر قابل مقایسه با شرقی اش نبود. چرا این رشد در سرزمین اصلی آن صورت نگرفت؟ آسیای بادی، ساعت مکانیکی تمام اتوماتیک، توپ و باروت، ظروف چینی، کاغذ، چاپ با حروف مجزای فلزی همچنین بعضی علوم و صنایع اپتیک، شیمی و همه وسایلی که در رفاه خانه از قبیل تختخواب، مبل، میز و صندلی، میز بازی و... که در مصر وجود داشتند. از اینها بعضی خیلی زود حتی در ابتدای جنگ های صلیبی و بعضی در میانه قرن چهاردهم تا شانزدهم میلادی مورد توجه اروپا قرار گرفت و با جدیت دنبال شد و در مدت کوتاهی «رشد و توسعه» فوق العاده ای یافت. در حالی که در مشرق زمین تولید آنها تقریبا در جا می زد یا کم کم به فراموشی سپرده شد، چرا؟
با توجه به اینکه در آن زمان هنوز استعمار به شرق پای ننهاده بود. یعنی اروپا هنوز در آن حدی نبود که بتواند جهش های استعماری داشته باشد، تا در رشد و شکوفایی ملل دیگر ممانعت و مزاحمت به عمل آورد. یکی از دلایلی که برای این سستی و عدم رشد و توسعه صنایع ذکر کرده اند وجود جهان بینی رواقی در شرق است که آن را مانع رشد فناوری دانسته و معتقدند به همین جهت فن در حد تفنن باقی ماند.
این دلیل به ظاهر موجه جلوه می کند و تا حدی روشنفکر پسند است ولی آیا علت واقعی همین بوده است؟ آیا فلسفه رواقی و آیینی که با تفاهم کامل با این جهان بینی رواج یافت، از فنون، علوم و اقتصاد مبتنی بر آن و شیوع آن در جامعه پروا داشته اند؟ از آن چند مورد صنایع که در بالا ذکر شد همگی مورد استفاده حکام مشرق زمین بوده و حتی بعضی از آنها با تایید و تشویق آنان به وجود آمد.
آنان نیاز به سلاح انفجاری داشتند و در جنگ های صلیبی مورد استفاده قرار دادند، از کاغذسازی حمایت کردند، ساعت اتوماتیک اولین بار در مساجد یا در کنار مساجد برپا شد. در اروپا تحریم صنایع از نظر تئوریک به وسیله کلیسا به مراتب بیشتر بود .با وجود این می دانیم که در آنجا نیز حتی رهبانان به امور صنعتی دل می دادند، افراد کلیسایی به طور غیررسمی مشوق علوم و صنایع بودند تا اینکه در برابر مشرق زمین عقب ماندگی های خود را جبران کنند. بدین ترتیب جهان بینی رواقی یا اشراقی نباید به تنهایی علت عدم رشد و شکوفایی صنایع بوده باشد. ولی این بدان معنا نیست که هرگز حکام به نام مصالح مملکت یا به بهانه های دیگری از رشد و شکوفایی صنعتگران،علاقه مندان و محققان و سرمایه گذاری در آن بخش ممانعت نکرده باشند. ولی از ممانعت هایی که اینان کرده اند و مثال هایی که وجود دارد، بیشتر عامل نظام استبدادی ارباب- رعیتی به چشم می خورد. یعنی این ممانعت ها در مشرق زمین به علت تمرکز قدرت و استبداد موثر افتاد.
نظیر این ممانعت ها در اروپا هم بود، لیکن با عدم تمرکز قدرت و وجود نظام سیاسی ای که تا حدی به جلب موافقت دیگران متکی بود، موثر نیفتاد. ابن هیثم که شیفته کارهایی بود که با اپتیک مربوط می شد، دوبار باید خود را به دیوانگی بزند تا از دست حکام زمان رهایی یابد؛ یک بار در بصره و بار دیگر در مصر.
رازی نیز ظاهراً چون آزمایش شیمی اش نزد حاکم خراسان موفقیت آمیز نبود، حاکم با تازیانه به صورت او زد و چشمش کور شد. هنوز هم به طور افسانه یا واقعیت، مردم مشرق زمین از معمارانی نام می برند که حاکم چشم آنان را کور کرد یا حکم اعدام در موردشان صادر کرد تا نتوانند نظیر ساختمانی که ساخته بودند، برای دیگری بسازند. در زمان حاضر داستان مرگ کسانی نظیر مهندس ارج را تقصیر ایادی ای می گذارند که می خواستند مانع صنعتی شدن کشور شوند. در همه اینها واقعیت هایی به لباس افسانه درآمده و در افکار عمومی زنده است و جوی را نشان می دهد که ترس از رشد و شکوفایی و قدرت یافتن فرد و عدم اعتماد به قدرت مرکزی را یادآوری و بیان می کند.
صنایع و فنون پس از پشت سر گذاشتن مراحل اولیه، تازه دچار مشکلات دیگری می شد و آن هنگامی بود که صنعت باید از حالت تفنن به تولید زیاد و ایجاد ثروت منتهی شود و قدرت و توانایی و امکانات وسیع برای صاحبانش ایجاد کند؛ در این مرحله با سیاست شرقی ارباب- رعیت منافات داشت. مضافاً اینکه روحیه پیروزیخواه به فراموشی سپرده شد و تفسیرهای ناشیانه، موجب سلوک انفعالی وعرفان منفی هابیلی های شرق شده و عکس روحیه پوریتانی قابیلی غرب در بین ما رواج یافته است. هر قدرتی در یک چنین نظامی باید سرکوب شود. در حالی که با همین امکانات و قدرت مالی بود که پیروزی های تولیدی و صادراتی جهان غرب و انباشت سرمایه شکل گرفت و حتی زیاده روی های افسار گسیخته افرادی مانند سسیل رودس یا شرکت هند شرقی، جهان را قبضه کردند و برتری فوق العاده کشورهای غربی را پایه ریزی کردند. همین ثروتمندان بزرگ و سلاطین صنایع بودند که با امنیت مالی و سرمایه گذاری فراوان انواع محصولات را تولید کردند و آوازه صنعت، قدرت و ثروت اروپا را موجب شدند.
همه اینها در اینجا از ابتدا به سبب ناامنی از جمله ناامنی جانی و مالی قوی نشد. قدرت های بزرگ مالی در اروپا، با وجود استقلال زیاد، با درک مسوولیت، جایگاه خودرا در قدرت کل کشور می یافتند و در همکاری رشد می کردند. قانون و اجرای آن وجود داشت، آن هم قانونی که با تفاهم و مشاوره نیروها تنظیم شده بود و اجرایی که با نظارت آنان کار می کرد. اقدامات علیه تشکیلات حاج امین الضرب و قندی و سید رکن الدین و مهندس مفرح و برخورداریان، گرچه در کشور ما ظاهراً به حکم قانون صورت می گرفت، داستان گاو شیرده را سربریدن است و این تنها در ایران و برای اولین بار نبود.
استبداد شرقی در این کار سابقه و معروفیت دارد و این همان بر سر شاخه بن بریدن است. ولی ما شاید بیش از اندازه آن را به گردن استعمار می گذاریم در حالی که اگر استعمار هم دست در کار داشت، به وسیله سنت کهن ارباب- رعیت شرقی و در امکانات وسیع همان نظام عمل کرده است.
بنابراین سنت ارباب- رعیت شرقی بود که اختلاف اساسی بین شرق و غرب را موجب شد و می شود؛ گاه به لباس شاه گاه به عنوان استعمار و گاه به عنوان انحصار دولتی و دخالت دولت به عناوین مختلف و رقابت غیرعادلانه و غیرمجاز دولت با موسسات خصوصی.
جواد لگزیان
منبع : روزنامه سرمایه


همچنین مشاهده کنید