جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


کپی برابر اصل؟!


کپی برابر اصل؟!
● نقش، جایگاه و کارکرد خانواده در جامعه امروز چیست؟
تغییر مفهوم و کارکرد خانواده در دهه های اخیر باعث شده تا شکل خانواده از خانواده گسترده به خانواده هسته ای و کارکرد آن گاه تا حد محلی برای خوابیدن تقلیل پیدا کند. این تغییرات گاه آن قدر نرم و ناخواسته اتفاق می افتد که عنوان ضرورت به خود می گیرد و این گونه تعبیر می شود که اقتضای زندگی صنعتی در دنیای مدرن، کاهش روابط خانوادگی تا حد امکان و شکاف بین نسل ها و نسبت هاست.
گسترش ارتباطات فردی و پیشرفت تکنولوژیهای مربوط به آن، این امکان را فراهم ساخته تا هر فرد بتواند در کمترین زمان ممکن با هر فرد در هر جای دنیا ارتباط برقرار کند و شاید همین امر باعث شده تا افراد احساس کنند جایگزینی مناسب برای روابط خانوادگی یافته اند و این شکل جدید ارتباط به دلیل برخورداری از تکثر و تنوع بیش از حد، قید و بند و پایداری روابط خانوادگی را ندارد.
اما حقیقت آن است که اگر جایگاه خانواده و اهمیت آن را به درستی در نیابیم، گرفتار همان فجایعی خواهیم شد که امروزه غرب با آن درگیر است؛ یعنی نفی و زوال جایگاه خانواده و در نتیجه رشد آمار جرایم، خودکشی، انحطاط اخلاقی که بحران هویت و معنا را نیز به دنبال داشته است. اکنون علمای غرب خود به این نکته اذعان دارند که حلقه مفقوده غرب «خانواده» است.
امروز تغییر شکل و کارکردهای خانواده در جامعه ما نیز ملموس و مشهود است اگر تأملی نسبت به وضعیت جدید و مشابه اکثر خانواده های شهری داشته باشیم، موضوع روشن تر خواهد شد: صبح زود پدر، مادر و فرزندان راهی محل کار، مهد کودک، مدرسه یا دانشگاه می شوند.
عصر، خانم خانه خسته از فعالیتهای روزانه، ترافیک و مشاجره احتمالی با همکار یا ارباب رجوع به خانه بر می گردد و تازه با حجم انبوه کارهای منزل رو به رو می شود. فرزند کوچکتر که صبح تا عصر را در مهد کودک و با خاله های پولی خود سر کرده است، از بد خلقی یکی از آنها یا مشاجره اش بر سر خوراکی یا اسباب بازی شکایت می کند، اما در نظر مادر خسته، این مسایل اهمیتی ندارد و سعی می کند این بار کودک را با عمو، خاله، دایی و عمه های تلویزیونی اش سرگرم کند. پدر خانواده هم حالش معلوم است؛ با این همه مشکلات اقتصادی و گرفتاری های شغلی، پناه بردن به روزنامه و تلویزیون یا حتی مسافرکشی را ترجیح می دهد.
اگر خانواده فرزندی در سنین مدرسه داشته باشد، تنها وظیفه خود نسبت به او را تأکید بر درس خواندن می داند و اگر وارد دانشگاه شده باشد که دیگر درس خواندن هم لازم نیست؛ چون هدف، وارد شدن بود که میسر شد! در چنین خانواده هایی افراد خانواده بیشترین زمان خود را در بیرون از خانه و با گروه همکاران یا همسالان می گذرانند. بچه ها بیشترین اوقات خود را حتی در خانه با رسانه ها، بازیهای رایانه ای و اینترنت می گذرانند و احساس می کنند پدر و مادر از درک مسایل آنها ناتوانند و فرصتی برای آنها ندارند. در نتیجه به جای آنکه خانواده محل احساس آرامش، امنیت، مشاوره و پناهگاه مطمئن افراد باشد، به خوابگاهی خصوصی تبدیل می شود که روابط بین افراد در آن موزاییکی، سرد و بی روح است.
خانواده های دو درآمدی که زن و مرد هر دو شاغل هستند باعث شده تا سطح اقتصادی خانواده بالاتر رود. اما هزینه ای که خانواده برای جبران نبود زن در خانه می پردازد؛ تقریباً برابر یا حتی بیشتر از درآمدهای او و گاه غیرقابل جبران خواهد بود. زیرا انرژی و زمان کمتری برای همسر، امور منزل و فرزندان خود خواهد داشت. نبود مادر در خانه، کودک را در سنین پایین روانه مهدهای کودک خواهد کرد و یا در بهترین حالت پرستار خصوصی مراقبت و حمایت از کودک را بر عهده خواهد داشت. اما نکته مهم اینجاست که مادر پولی! هیچ گاه جایگزین مادر اصلی نخواهد بود. چون عاطفه، خیرخواهی و دلسوزی مادر نسبت به فرزند خود ودیعه ای الهی در وجود اوست که می تواند با اتکاء به آن، فرزندان خود را مورد حمایت قرار دهد.
کودکی که رشته پیوند و ارتباطش با مادر در سنین بسیار پایین کمرنگ می شود؛ در سنین نوجوانی و جوانی به لحاظ عاطفی دچار مشکل خواهد شد؛ زیرا احساس استقلال زودرس در حالی که آگاهی های لازم برای تصمیم گیری و حمایت از خود را ندارد او را در خطر افتادن به بیراهه می اندازد یا عدم ارتباط عاطفی کافی و سالم با مادر، پدر، خواهر و برادر اعتماد به نفس او را تضعیف و در دوره نوجوانی او را دچار مشکلات ناشی از عدم اعتماد به نفس خواهد کرد. چرا که خانواده نهادی است عاطفه محور که تاکنون جایگزینی برای آن به وجود نیامده است. روابط خانوادگی بر اساس سود و زیان اقتصادی و نفع و ضرر شخصی شکل نمی گیرد که اگر این چنین باشد، پایه های استواری نخواهد داشت و به محض مرتفع شدن نیاز، ضرورت وجودی خود را از دست خواهد داد. شکل گیری خانواده براساس مودت و ارزشهای درونی افراد می تواند سلامت و امنیت آن را تضمین کند.
خانواده تنها نهادی است که افراد بدون هر گونه چشمداشتی یکدیگر را دوست دارند و به هم محبت می کنند؛ رابطه والدین و فرزندان یا رابطه دو خواهر و برادر از جمله روابطی است که هیچ جایگزینی برای آنها نمی توان یافت.
اگر خانواده محیطی امن، آرام، توأم با اعتماد به حسن ظن و محلی برای تجدید قوای روحی افراد خانواده باشد، آن گاه می تواند ضریب آسیب پذیری افراد خود را در برابر مشکلات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جامعه کاهش دهد. اما اگر خانواده محل تنش، درگیری، سوء ظن و روابط بین افراد سرد و خالی از صمیمیت باشد؛ زن، مرد و فرزندان برای جبران خلاهای عاطفی و روحی خود به دنبال فضاهای جدیدی خواهند رفت پس این خانواده ناسالم و ناهمگون نه تنها به افراد خود، بلکه به اجتماع نیز آسیب خواهد رساند و اگر افراد این خانواده دچار نابهنجاری رفتاری شوند، آسیب آن متوجه همه افراد جامعه خواهد بود.
از طرفی خانواده پل ارتباط فرد و اجتماع و مسیر انتقال ارزشها به فرزندان و بر عکس انتقال شکست یا موفقیتهای خانواده به اجتماع باشد. از همین روست که حاکمیت می تواند برنامه ریزی و اولویت دادن به خانواده ها، کل جامعه را به سمت اهداف مورد نظر خود هدایت کند و یا منفعلانه و غافل از نقش و اهمیت خانواده و دستخوش تغییرات و متحمل هزینه های ناشی از افزایش خانواده های نابهنجار و یا فرزندان بی سرپرست و تک سرپرست شود.
در حالی که اولین و مهمترین الگوهای فرزندان، والدینشان باشند و والدین نیز نسبت به برآورده کردن نیازها و خواستهای فرزندان کوشاترین افراد باشند؛ همین دو رابطه می تواند ابزار مناسبی در فرهنگ سازی و جهت دهی به حرکت جامعه و یکی دیگر از کارکردهای خانواده تلقی شود. در سنت عقلی- فلسفی ما تدبیر منزل یا همان امور مربوط به خانواده هم سنگ و هم ردیف اخلاق و سیاست قرار دارد یعنی جایگاهی بینابینی که اگر به وظایفش درست عمل نکند، هم به افراد و هم به جامعه زیان می رساند.
رشد آمارهای فرار از خانه، بزهکاری، گرایش به گروه های منحرف اخلاقی و اجتماعی همه ناشی از ناآگاهی خانواده ها، مشکلات اخلاقی و معرفتی در خانواده ها، رشد طلاق و بوجود آمدن خانواده های تک سرپرست و به طور خلاصه تضعیف جایگاه و نقش خانواده در جامعه است.
هر چند نهادهایی مانند بهزیستی و کانونهای اصلاح و تربیت با هدف جبران خلاء های ناشی از خانواده های ناسالم و درمان آسیبهای ناشی از آن وارد عمل می شوند و سعی در ایفای نقش ارشاد و راهنمایی خانواده را دارند؛ اما به دلیل تک بعدی بودنشان نمی توانند پاسخگوی نیازهای افراد باشند و جای خالی خانواده را حتی در همان بعد راهنمایی و مشاوره برای فرد پر کنند و در موارد کمی توانسته اند نقش اصلاحی خود را به صورت مؤثر ایفا کنند. خانواده ساختاری ساده اما کارکردی پیچیده و چند وجهی دارد که اگر هنگام تشکیل خانواده و ازدواج دو طرف نسبت به نتایج تشکیل این نهاد مقدس و وظایف و حقوق یکدیگر و تکالیفشان در برابر فرزندان و جامعه در آینده واقف نباشند مطمئناً خود و جامعه را با مشکلات پیچیده ای درگیر خواهند کرد.
حسین اقبالی
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید