پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


یلدا، شب نور و مهر و برکت


یلدا، شب نور و مهر و برکت
مثل بقیه آیین های ایرانی است که فقیر و غنی نمی شناسد.هر کس سهمی از آن برمی دارد و هرجور که می تواند سفره اش را می اندازد.شب یلدا، آرام از روی سر مردم شهر می گذرد و راه را باز می کند برای خورشید، که می گویند یلدا شب زایش خورشید است.
طولانی ترین مراسم تولد: حالا در هر محله که قدم بزنی ،مردم دستشان را فروکرده اند توی جیب ها و یقه هایشان را بالا کشیده اند.
این را خانم محسنی می گوید که اتفاقا یلدا برایش مهم تر و پررنگ تر از خیلی چیزهای دیگر است.آخر، او شب یلدا به دنیا آمده است.
▪ شب یلدا در خانه شما چه خبر است؟
ـ کلی خبر! ما همیشه شب یلدا را جدی می گیریم نه که تولد من شب یلدا بوده، همه بچه ها و عروس ها و نوه هایم می آیند خانه ما و غیر از سور و سات شب یلدا کیک تولد و هدیه هم هست.
▪ بچه هم که بودید همین جور بود؟
ـ نه به این شلوغی! الآن دورم شلوغ است.
۳ تا عروس دارم و یک داماد.
دور هم که جمع می شویم ۱۰، ۱۵ نفر می شویم. در خانه خانم محسنی شب یلدا باید خودت را آماده کنی برای خوردن کلی هله و هوله و شامی که او به عشق بچه هایش آماده کرده: صدا به صدا نمی رسد. بچه های من خیلی شلوغند و همه با هم حرف می زنند!هم زمان با باز کردن کادوها، رسم یلدا هم در این خانه به جا آورده می شود که مثل خیلی جاها تفال است به دیوان حافظ.این کار را پدر خانواده انجام می دهد و تا نوبت به همه اعضای خانواده برسد کلی طول می کشد.خانم محسنی می افزاید: من آخرین نفرم که نیت می کنم . نیتم هم همیشه این است که در سال جدید شروع زندگی ام چه احوالی قرار است برایم رقم بخورد؟!حافظ هم که برای هر دلی حرفی دارد... خانم محسنی امسال ۵۷ ساله می شود.
● آجیل شب یلدا
علیرضا ابراهیمی ۴۲ ساله صاحب یک مغازه آجیل فروشی می گوید: شب یلدا کسب و کارمان بهتر می شود. اصلا زمستان ها چون فصل آجیل است کارمان رونق بیشتری دارد اما بقیه سال کسی دنبال آجیل خریدن نیست، به خصوص که آجیل اصولا خوردنی گرانی هم هست.
آقای ابراهیمی آجیل شب یلدا را به ما معرفی می کند: بادام، پسته، باسلق، انجیر، توت، کشمش و...و برایمان توضیح می دهد که آجیل شب یلدا ارزان تر از آجیل های دیگر است، چون تنقلاتش را به نسبت های مختلف با هم قاطی می کنند و هرچه درصد پسته و بادام و ... کمتر باشد نخودچی و کشمش و... بیشتر، به صرفه تر است.از ۱۰ تا ۱۵ روز مانده به یلدا آجیل مان را آماده می کنیم، اما یلدا برای خودمان خیلی معنی ندارد.چون تا دیروقت در مغازه ایم و موقعی که می رویم خانه، خستگی نفسمان را گرفته است.
او درباره حکمت آجیل خوردن در شب یلدا چیزی نمی داند می گوید: خب باید یک چیزی بخورند دیگر! و مشتری هایش را راه می اندازد!
● جمع شدن دور هم
سارا اکبری ۲۶ ساله است.۵ سال است ازدواج کرده و می گوید: درست است که ما این شب را معمولا به خانه بزرگ ترها می رویم، اما من دوست دارم نشانه های شب یلدا را به خانه خودم هم ببرم.حتما آجیل و هندوانه می خریم و از خانواده همسرم خواسته ام که هندوانه را تزیین کنم و آماده ببرم آن جا.چند ساعت آن جاییم و برای صرف شام می رویم خانه مادر خودم.البته گاهی هم دور هم جمع می شویم، یعنی خانواده من و همسرم این شب را در یک جا پشت سر می گذاریم.در خانواده آن ها رسم است که بزرگ ترها در شب یلدا به کوچک ترها هدیه بدهند، اوایل فکر می کردم چون تازه عروسم، به همین دلیل است که مادر شوهرم به من هدیه می دهد اما ایشان این رسم را دائمی کرده و همیشه هدیه ای برای من آماده می کنند.از او درباره حکمت و فایده برگزار کردن مراسم شب یلدا سوال می کنم و او می گوید: این جور رسم ها همه اش فایده است و باعث می شود آدم ها دور هم جمع شوند و چنین گرد هم آمدن هایی در دنیای امروز اهمیتش بیشتر هم شده است.دور هم جمع شدن و چند ساعت گفتن و خندیدن و هدیه بردن، کلی در روحیه آدم اثر می گذارد
● شب شادی میوه فروشان
میوه فروش ها از آن قشری هستند که در شب یلدا بازارشان حسابی گرم است و هر کس هر جور یلدایی که برگزار کند مجبور است سری هم به آن ها بزند.به سراغ میوه فروش هایی می رویم که در مغازه شان همه چیز دارند، غیر از هندوانه.چرا هندوانه ندارید؟ فصلش نیست.ولی یلداست- نداریم.این میوه فروش را به حرف می گیریم و او با تاکید بر معمول بودن گرانی هندوانه شب یلدا از بقیه مواقع سال، از میوه های دیگری نیز صحبت می کند که نقش مهمی در سفره یلدایی مردم بازی می کنند:از انار بگیر تا سیب و پرتقال و خرمالو و... مردم همه چیز می خرند، اما بعضی از میوه های فصل، اصلا پای ثابت این جور مراسم است.انار به خاطر شکل قشنگش واین که میوه ای بهشتی است و خرمالو که خاص فصل پاییز است، مشتری زیادی دارد.مردم هندوانه را به عنوان یادگار فصل تابستان می خرند چون معتقدند کسی که هندوانه بخورد تابستان آینده تشنه اش نمی شود.با این همه سهم خود آن ها از شب یلدا خیلی کم است. آن ها اصلا یلدایی ندارند.در مغازه زندگی می کنند و یکی شان همیشه نیمه های شب باید برود بار بیاورد.مشتری هم که تا دیر وقت هست.آن ها در مغازه شان دیوان حافظ هم که ندارند.بنابراین چنین است که آقای میوه فروش می گوید: یلدای ما مثل همه شب های دیگر می گذرد، فقط یکی دو دقیقه طولانی تر از شب قبل است.
● یلدا از زبان کم سن و سال ترها
شب یلدا بساط شکم برپاست، بیشتر حرف خوردنی است.اصلا توی خانه ما ایرانی ها آدم ها همه اش به فکر این هستند که وقتی دور هم جمع می شوند چی بخورند.یوسف نژاد دانش آموز ۱۷ ساله ای است که می گوید: در خانه ما رسم این است که شب یلدا یا خودمان برویم جایی یا مهمان دعوت کنیم.میوه و آجیل می خوریم و بعد مامان و بابا فال حافظ می گیرند.او درباره نیتش موقع فال گرفتن توضیحی نمی دهد همچنان که لبخند بر لب دارد می گوید: خصوصی است اما ادامه می دهد ای کاش فردای شب یلدا مدرسه ها تعطیل می شد تا بچه ها با خیال راحت به مراسم شب یلدا برسند!
رادمنش نوجوان دیگری است که از رسم و رسوم خاص خانه شان تعریف می کند:ما شام آبگوشت می خوریم و گوشتش را از گوشت قربانی بار می گذاریم، پدرم فال حافظ می گیرد و انگار شب عید فرا رسیده است.پدرم می گوید شب یلدا باید ساده برگزار شود.حمیدی پیرمرد ۷۰ ساله ای است و اطلاعات خوبی درباره شب یلدا دارد. او می گوید: شب یلدا از قدیمی ترین رسم و رسوم ایرانی هاست و از قدیم رسم این بوده که کوچک ترها می رفتند منزل بزرگ ترها برای این که سرگرم هم باشند آجیل سر سفره می گذاشتند.چرا توی این شب آجیل می خورند؟به خاطر خاصیتش. قدیمی ها همه چیز را به خاطر خاصیتش می خوردند.یادتان هست که بزرگ ترها چیزی به کوچکترها بدهند ؟ بله رسم بود از همین آجیل ها بسته های کوچک درست می کردند و می دادند دست بچه ها.الآن دیگر آجیل را می ریزند توی ظرف های آجیل خوری و همراه با میوه های فصل می خورند.او این جور مراسم را خوب توصیف می کند و معتقد است: حسن شب یلدا این است که آدم ها را دور هم جمع می کند به خصوص الآن که دیگر به خاطر گرفتاری های مرسوم زندگی مردم خیلی فرصت دور هم جمع شدن را ندارند.
او درباره رسم های فراموش شده شب یلدا نیز می گوید: قدیم فقط فال حافظ نمی گرفتند شاهنامه می خواندند و داستان ها ی کهن نقل می کردند.
قدیمی ها این چیزها را در حافظه خود داشتند و از حفظ می خواندند اما الآن اگر کسی بخواهد شعری بخواند یا حکایتی نقل کند باید به کتاب رجوع کند.سبک خواندن این اشعار هم فرق می کرد.الآن دیگر کسی آن سبک ها را بلد نیست.
وقتی ما بچه بودیم نقالی و شعر خوانی بود و حال و هوای همه چیز بهتر بود، حالا دیگر بچه ها فقط می آیند به دیدن ما.حمیدی می افزاید: یکی از بهترین امور همین بود که بهانه ای پیدا شودتا آدم ها به نوعی خود را با آن سرگرم کنند و شب و روزشان به بی حوصلگی نگذرد.شاید هم به همین دلیل انواع و اقسام آیین ها در سال های دور اجرا می شد و همه هم از قبل کلی برنامه داشتند و اشتیاق برای حضور در آن و برپایی بهترش.هر کس خاطره ای می دانست می گفت تا زمان بگذرد.حالا مردم درگیر کارند، وقت شان را با گیم و اینترنت پر می کنند.
هزار و یک مسئله دارند و هزاران کار عقب افتاده.شاید هم به همین دلیل است که دیگر خیلی از آن مراسم فراموش شده اند و بسیاری از آن ها که هنوز در حافظه ها مانده اند به شکلی خلاصه شده برپا می شوند و تنها بهانه ای برای جمع شدن کنار هم، درست مثل یلدا که فقط شب آجیل و هندوانه اش زنده مانده است.
منبع : روزنامه خراسان


همچنین مشاهده کنید