جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


تاریخ به روایت یک فیلمساز سالخورده


تاریخ به روایت یک فیلمساز سالخورده
حتی عادی‌ترین بینندگان آتش سبز هم در نقطه‌ای از فیلم، در لابه‌لای روایت ۷ حدیث و در واقع ۷ منزل تو در توی آن، پی می‌برند که این فیلم می‌خواهد نگاهی تازه به تاریخ سراسر مبهم، اما روشن این سرزمین بیندازد. تاریخی که همواره چیرگان و حاکمان آن را نگاشته و آنچنان ثبت کرده و جلوه‌اش داده‌اند که خود می‌پسندیده‌اند.
عموم آنان نیز خود را مبدا تاریخ و اصلا مبدا جهان هستی می‌پنداشته‌اند. اینچنین بوده است که مثلا ولیعهدی پیرو عیاشی چون مظفرالدین شاه به محض نشستن بر اریکه قدرت، در اقدامی مضحک و بچه‌گانه دستور می‌داده است نقش و تندیس فلان شاه باستانی چندین قرن پیش از خودش را از دیواره سنگی مشرف بر چشمه علی در شهرری بزدایند و به جای آن نقش خود و تاج و تخت و خدم و حشم و نگهبانانش را حجاری کنند. عجیب و جالب آن که اینان، با همه بی‌اعتنایی‌ای که به پیشینه این سرزمین و اسلاف خود روا می‌داشته و آنان را نادیده می‌گرفته‌اند، خود نیز دقیقا پای در جای پای آنان می‌گذاشته و همیشه هم به فرجام کار آنان دچار می‌شده‌اند. بر این مدار تکرار فیلمسازی سن و سال‌دار و پرسابقه‌ می‌خواهد تلنگری بر تماشاگر بزند و او را با تاریخ، آن‌چنان که بوده است و نه آن‌چنان که حاکمان می‌خواسته و می‌پسندیده‌اند، مواجه کند. آتش سبز، حاصل آن نگاه و این انگیزه است.
اما ترکیب و حاصل جمع این دو، ضرب در فضای امروزین سینمای ایران و شرایط ویژه تماشاچی این سال‌ها، پیشاپیش هر انگیزه‌ای را بر زمین شکست می‌کوباند. سینمای این سال‌ها مجالی به هیچ اندیشه تازه و حتی متفاوت با جریان روز فیلمفارسی نمی‌دهد، چه رسد به اصلانی و آتش سبزش که می‌خواهد تماشاگر را به اندیشیدن وادار کند. اصلانی بیشتر مستند‌ساز است و طی تلاش‌ چند‌دهه‌ای‌اش در سینمای ایران، هر چه فیلم‌بلند ساخته، نمایش آن فقط به جشنواره‌ها محدود بوده است.
او این‌بار می‌کوشد با همکاری قاسم‌ قلی‌پور تهیه‌کننده گزیده‌ساز و معتبر ‌ تیرخلاص خود را آرش‌وار بر پیکره آن تاریخ سراسر دروغ و نیرنگ وارد کند. این چنین است که آتشی سبز با تیمی حرفه‌ای به جشنواره بیست و ششم راه می‌یابد و عجیب‌تر این که سر از اکران نیز در می‌آورد. پس تا همین جا اصلانی نمره قبولی می‌گیرد؛ چرا که مگر انجام هر کار گروهی‌ای در این دیار نیازمند یک عزم فردی جدی و استوار نیست تا همدلانی را به گرد خود و طرحش جمع کند و آنان را به سوی هدف در ساختن یک فیلم فرهنگی تاریخی و از همه مهم‌تر سینمایی رهنمون شود؟
□□□
ناردانه هفت واد (با بازی مهتاب کرامتی)‌، دختری است که همپای موطنش ایران از هفت وادی صعب و دشوار می‌گذرد و از پی هزاران خشم و کین و مهر خنجر و باد و باران و آتش تا پایان نظاره‌گر تاریخ سرزمینش می‌ماند.
ایران نامی است که ایرانیان بر دخترانشان میگذارند. این سرزمین یکی از مادران و مهدهای اصلی و مهم تمدن، هنر، فرهنگ و تاریخ و هر چه جزء زندگی و جهان کنونی بدانیمش است. ناردانه نیز چون مامش وطن هر بار به رخت شاهزاده و شاه بانو و کنیزک و عاشق و همسر و سالک در می‌آید و طی طریق می‌کند. او غم را تاب می‌آورد و شادی را رقص‌کنان از سر می‌گذراند تا آتشی را که در جان اوست، ‌به سبزی و خرمی بنشاند:
یارب این آتش که در جان من است
سرد کن آن سان که کردی بر خلیل
و سرانجام ناردانه در خوان هفتم پیروزمندانه شاهد مقصود را در آغوش می‌کشد.
محمدرضا اصلانی نیز با بهره‌بردن از بازیگرانی خوب، فیلمبرداری قابل، چهره‌پردازی موفق، تدوینگری آتیه‌دار و آهنگسازی سنجیده و موفق می‌شود از میان زبانه‌های آتش تاریخ به روایتی سالم دست یابد که سیاهی‌های ابهام، ‌تملق، جعل و فریب را کمتر به‌ آن راهی است؛ هرچند که آتش سبز اصلا روایتگر تاریخ نیست، بلکه یادآور آن است.
تماشاگر نیز که به هر حال تماشاگری با مختصات امروزی مخاطبان همین سینماست این فیلم آرام، تفکر برانگیز و چشم‌نواز را می‌پسندد و می‌کوشد این خوش ساخت بودن را به نوعی به دیالوگ‌ها، میزانسن‌ها،‌ لوکیشن‌ها و ادوار تاریخی متغیر اثر ربط دهد و مفاهیمی را از دل آن بیرون بکشد.
همین تماشاگر تا هر کجا از مفاهیم فیلم که پیش برود یا نرود آن را با احترام تا پایان تاب می‌آورد و اصلانی و یارانش به هر حال موفق می‌شوند تلنگری تاریخ‌مدارانه بر بیننده تاریخ گریز بزنند که تاریخ را کسانی که بی‌اعتنایش باشند، ‌مدام مجبور به تکرار کردن آنند. این تلنگر به هیچ‌وجه چیز کمی نیست؛ چرا که نه سینما را سر آن است که مورخانه تاریخ را ثبت کند و بازتاب دهد و نه تاریخ مظروفی است که در ظرف این هنر بگنجد. ضمن این که آتش سبز این حسن را دارد که در دیدارهای بعدی بخش دیگری از رمز و رازهایش را به تماشاگر منتقل یا حتی به او واگذار کند. حق هم همین است. از فیلمی که به موضوعی به این مهمی می‌پردازد، بجز این هم انتظاری نیست. فیلمسازی که در طول چند دهه تلاش و با کارنامه‌ای پربار نتوانسته است بیشتر آثارش را به مخاطبان اصلی آنها مردم‌ نشان دهد، حالا خواسته است تمامی حرف‌هایش را در پیرانه‌سری یکجا و در قالب یک اثر بزند. برگ برنده اصلانی، از آغاز تا فرجام کار، این بوده است که در آفرینش آتش سبز به حواشی بازاری و سینمایی آن کمتر اعتنا کرده و فیلم «دلی» خودش را ساخته است.
□□□
آتش سبز جز همه مواردی که ذکر شد، یک برگ برنده دیگر هم رو می‌کند. تاکنون از انتظامی، کرامتی، احمدی، آهنگرانی و خردمند بازی‌ها و نقش‌های خوبی دیده بودیم؛ اما فرخ نعمتی با سابقه‌ای طولانی در تئاتر، تلویزیون و سینما کمتر مجال یافته بود تا خودش را تمام و کمال به تماشاگر معرفی کند. آتش سبز بخوبی این فرصت را در اختیار این بازیگر خوش‌صدا قرار داده و او هم در پشت آن گریم‌های متفاوت، متغیر و سنگین توانسته است خواسته‌های فیلمساز را بخوبی برآورده کند. (نعمتی پیش‌تر در سریال ولایت عشق ساخته مهدی فخیم‌زاده با چهره با نور استتار شده‌اش نقش امام هشتم را بازی کرده بود که می‌کوشید در غیاب چهره، تنها به وسیله صدا بار احساسش را به بیننده منتقل کند)‌.
□□□
مرور حرف‌های کارگردان درباره فیلم خودش می‌تواند به نوعی تکمیل‌کننده حرف‌های نگارنده باشد. اصلانی در جایی گفته است:
«این فیلم حاصل یک تامل طولانی است که ببینیم چگونه ملتی هستیم. تامل در جهان و نگریستن در خود دغدغه اصلی من است. ما در این کار به تلاش فوق‌العاده‌ دست زدیم که در نگاه اول بسیار دشوار به نظر می‌رسید. مساله اصلی‌مان این بود که چگونه به جای داستان از طریق فضا به روایت برسیم. فضا مجموعه‌ای از تصویر، کلام، صدا و موسیقی بود که هر یک نقشی مستقل در کار ایفا می‌کرد. ترکیب این عوامل در کنار هم شیوه روایت مدرن آتش سبز را آفرید.»
علی شیرازی
منبع : روزنامه جام‌جم


همچنین مشاهده کنید