جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


واقعاً ممکن است


واقعاً ممکن است
واقعاً ممکن است، این نخستین جمله یی بود که با دیدن فیلم «آتش سبز» به کارگردانی محمدرضا اصلانی به ذهنم آمد. این نخستین بار بود که فیلمی ایرانی توانسته بود بن مایه های اسطوره یی را در قالب داستان پریانی «سنگ صبور» با تاریخ و مسائل جامعه شناسی به تصویر آورد. این «واقعاً ممکن است» نه تنها به خاطر توفیق کارگردان در ارائه فیلمی این گونه است، بلکه بیشتر به این جهت است که چه خوب، این کارگردان بن مایه های اساطیری را می شناسد.
داستان پریانی سنگ صبور ریشه در اسطوره های کهن دارد. سخن از شاهزاده مرده یی است که دختری بر پایه تقدیر به باغی که او در آن دفن شده وارد می شود. دختر تشنه بر بالین او می رسد و آنجا شاهزاده مرده را می بیند که انگار نمرده است، تنها سوزن هایی بر شکم دارد و کاغذی بر بالای سر اوست که هر کس چهل شبانه روز بالای سر این جوان یک بادام بخورد و یک انگشتانه آب و دعایی را بخواند، سر روز چهلم این جوان عطسه می کند و بیدار می شود. دختر سی و پنج روز چنین می کند و در اواخر کار از درد تنهایی روزی که صدای نی لبک از بیرون می شنود، بر بالای بام می رود و دسته یی کولی می بیند. از آنها می خواهد دخترشان را به او بسپارند. سر کولی ها راضی می شود با پول بسیار دختر را به او بدهد. راهی به باغ نیست و قهرمان داستان دختر را با طناب بالا می کشد. با آمدن دختر او سرگذشت خود را به جز داستان جوان خفته بازگو می کند. اما دختر کولی زاغ سیاه او را چوب می زند و متوجه می شود او به اتاقی می رود و کاری می کند و دعایی می خواند. روز چهلم که قهرمان داستان هنوز خفته است همان کار را بر بالای سر جوان می کند و جوان عطسه می کند و بیدار می شود و آن دختر را ناجی خود می پندارد و از او می خواهد همسرش شود. پس از این وصلت قهرمان اصلی داستان در نقش کلفت بی آنکه حرفی بزند، در آنجا کار می کند. تا آنکه شاهزاده روزی عازم سفر است و هنگام سفر از او می پرسد چه می خواهد. دختر تقاضای سنگ صبور می کند. شاهزاده سنگ صبور را می آورد و روزی شاهد درد و دل دختر با آن است و متوجه حقیقت ماجرا می شود و دختر کولی را به مجازات می رساند. (مهتدی، ۳۰۰-۲۹۵؛ ۱۳۸۶)
کارگردان «آتش سبز» این داستان را قالب مناسبی برای هفت دوره تاریخی مطابق با بیرون آوردن هفت سوزن از تن شاهزاده کرده است. اما سنگ صبور فیلم همان نمای سنگ بنای دادگستری است که شنونده حکایات روزمره جامعه است.
من در اینجا به مسائل تکنیکی فیلم کاری ندارم. تنها به عنوان کسی که خود نیز با بن مایه ها و نمادهای اسطوره یی سروکار دارد، سخن می گویم. همان طور که مرز میان اسطوره و داستان های پریان، تخفیف واقعیت های متقابل در صورت های اخیر برخلاف اسطوره هاست. سنگ صبور فیلم برخلاف داستان پریانی سنگ صبور در درگیری با واقعیت روزمره همان توان شفای همیشگی و پایان خوش ساده داستان های پریان را ندارد. سنگ صبور فیلم برای ارائه راه حل خود، درگیر با لایه های تاریخی پیچیده و تنیده فرهنگی است که کارگردان هفت لایه تاریخی و چندین بن مایه فرهنگی را برای نمونه نشان داده است.
در میان گذر از لایه های تاریخی، می توان به لایه داستان اردشیر ساسانی و مساله فره شاهی در نقش بره و یاری گرفتن از کنیز اردوان اشکانی که در داستان کارنامه اردشیر بابکان تنبور زن نیز هست، اشاره کرد. لایه های دیگری از دوران مغول و قاجار نیز دیده می شود. کتاب قرار گرفته بر بالای سر شاهزاده نیز در هر بخش داستانی اش به خطوطی نوشته شده است که خود آنها نیز نگاه گذرا به دوران های تاریخی را با خط میسر ساخته است. کارگردان از موسیقی و گونه های مختلف زبان، آواز و مقام نیز گذری به تاریخ موسیقی این سرزمین داشته است.
دگردیسی های فرهنگی در تعیین ارزش گذاری برای نقش زن نیز در دوران تاریخی به گونه یی در فیلم جای داده شده است. اما در لایه های بسیار کهن فرهنگی که تنها خاص ایران نیز نبوده است، زن در بسیاری از جاها به عنوان ایزدبانوی مادر بزرگداشت می شده است. ایزدبانوی مادر در فرهنگ ها معمولاً با آب و زمین و باروری مربوط بوده است و گاه نقش دوگانه یی هم از خود نشان می دهد. از نمادهای مربوط به ایزدبانو نقش پنجه دست است که قدمت آن را به نقوش پنجه دست در نقاشی های غار لاسکو می رسانند. برخی از محققان نقش دست در دوران دیرینه سنگی را نمودی از «من» انسان می دانند که از همان آغاز نماد ایزدبانوی مادر شد.
Golan, ۱۹۹۱:۲۲۳-۲۲۴)) در سنت اسلامی تصویر دست روی سنگ قبور زنان دیده می شود. در سنت مسیحی نیز تعویذهایی با نقش دست به دست مریم منسوب است و نزد مسلمانان به دست حضرت فاطمه (ع) و در بابل قدیم دست ایشتار و در مصر دست ایزیس (Kriss,۱۹۶۲:۲) تکرار چنین مفهومی در دوران نوسنگی در بستر گسترده یی از سرزمین ها نشان از باور مسلط ایزدبانوی مادر است که احتمالاً ریشه آن به دیرینه سنگی برمی گردد. در تطور باورهای اسطوره یی ممکن است یک نماد به طور مستمر به کار رود، ولی مفهوم جدیدی به خود بگیرد. در ایران از ایزدبانوی آناهیتا به رغم ردپای گسترده آن در سراسر فرهنگ ایرانی، منابع و گزارش های زیادی نمانده است. اما اهمیت باورهای مربوط به او همچنان در فرهنگ ایرانی تا امروز باقی مانده است. بسیاری از آنها بعد از اسلام معنای جدیدی یافت. برای نمونه تصویر دست در ظرف آب های سقاخانه ها که در اصل به جایگاه ایزد بانو و ارتباط آب و چشمه با او بود یا روی نذرهای شله زرد به عنوان دست حضرت فاطمه (ع)، همه با معنای تازه یی بر جا مانده است که ارزش بسیار مهم آن را نشان می دهد.
شاید نقش دست به کار رفته در فیلم «آتش سبز» در شخصیت زن فیلم که در مراحلی نمایش داده می شود، با این پیشینه از سوی کارگردان مرتبط باشد. قدر مسلم آنکه کاربرد واژه «شاه مادر» در فیلم و نامگذاری «ناردانه» به شخصیت زن داستان (چون انار نماد ایزدبانوی باروری است) یا گفت وگوی ساده اول فیلم در ماشین میان دختر و پدر که چرا آب ما تمام شد و پاسخ پدر هرجا قلعه باشد، آب هم هست (معابد مربوط به ایزدبانو) یا رفتن ناردانه با پا به درون آب همه نشان از این ارتباط دارد. کاربرد رنگ سفید و سرخ در جامه های شخصیت های زن نیز با چنین باورهایی پیوند دارد.
سر آخر باید بگویم نگرش این کارگردان در به کارگیری بن مایه های فرهنگی و زنده کردن آنها در قالب نو، بسیار جالب توجه است. شاید با این کار، او نشان داده است که با استفاده از این مفاهیم چه خوب می توان استفاده کاربردی از آنها داشت و سوای روشن ساختن این گونه مضامین، بتوان در صورت های تازه از نو به کار گرفت.
بهار مختاریان
منابع؛
۱- مهتدی (صبحی)، فضل الله، افسانه های کهن ایرانی، گردآورنده؛ محمد قاسم زاده، انتشارات هیرمند، تهران، ۱۳۸۶
۲- Golan, A., Myth and Symbol Symbol Symbolism in Prehistoric Religions, Jerusalem, ۱۹۹۱.
۳- Kriss, R., Volksglaube im Bericht des Islam, Bd.۲, Wiesbaden, ۱۹۶۲.
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید