پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

پیش‌بینی رفتار سیاسی اوباما در قبال ایران


پیش‌بینی رفتار سیاسی اوباما در قبال ایران
حضور باراک اوباما در راس هرم قدرت در ساختار حاکمیت ایالات متحده اتفاقی بود که حاشیه های قبل و بعد از پیروزی وی، مدت ها است به نقل محافل سیاسی و آکادمیک در جهان و حتی بحث های روزانه مردم خصوصاً در ایران بدل شده است. ایران به عنوان کشوری که پس از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ (۱۹۷۹) و در پی آن ماجرای تسخیر سفارت ایالات متحده روابط پرفراز و فرود را با این قدرت عرصه بین المللی تجربه کرده به طور طبیعی یکی از موضوعات محوری در دکترین سیاسی- امنیتی روسای جمهوری امریکا به شمار می رود. از دیگر سو مولفه های سیاسی و استراتژیک حاکم بر نگاه دموکرات ها و جمهوریخواهان به ویژه نومحافظه کاران این حزب، این سوال را در ذهن تحلیلگران و حتی مردم ایران پدید آورده که اساساً کاندیدای کدام یک از دو حزب بیش از دیگری برای منافع ملی ایران ترجیح دارد یا به بیان دیگر کدام یک غلظت زبان دیپلماتیک یا اقدامات عملی «تهدیدآمیز» علیه ایران را کاهش می دهد. اصلاح طلبان بر این باورند که در دوران حضور سیدمحمد خاتمی و در جایگاه ریاست جمهور و با در پیش گرفتن سیاست تنش زدایی در خارج و تقویت دموکراسی در داخل و به پاس حمایت چند ده میلیونی مردم از رئیس جمهور اصلاح طلب شان موضع حاکمان کاخ سفید در قبال ایران را به پایین ترین حد خود در سال های پس از انقلاب نزول داد. ناصر هادیان استاد روابط بین الملل دانشگاه تهران که روزگاری در مقام استاد دانشگاه مشهور «کلمبیا» به دعوت کمیته روابط خارجی سنای امریکا برای بحث درخصوص ایران به سنا دعوت شد، در این گفت وگو به سوالاتی از این دست پاسخ گفته است. اگرچه این استاد «روش شناسی» در ابتدای گفت وگوی خود با «اعتماد» تاکید داشت که ترجیح می دهد به حوزه مسائل سیاسی داخلی ایران و اثر آن بر روابط دیپلماتیک کشور وارد نشود اما پس از اصرار ما پاسخ هایی «عملگرایانه» ارائه کرد تا یادآور شود نظریات علمی را بر گرایشات سیاسی خود ترجیح می دهد. او دیپلمات های دولت اصلاحات را توانمند و جایگاه سیدمحمد خاتمی در جهان را غیرقابل انکار توصیف کرد اما درخصوص گشوده شدن قفل روابط ایران و امریکا با دوقطبی اوباما- خاتمی به بیان مولفه های عملی تر پرداخت که در پی می آید.
▪ به دلیل نوع روابط میان ایران و ایالات متحده پس از پیروزی انقلاب، به نظر می رسد انتخابات این دو کشور - مخصوصاً انتخابات ریاست جمهوری - از سوی سیاستمداران و حتی افکار عمومی در ایران و امریکا به طور ویژه یی دنبال می شود. چرا پس از گذشت ۳۰ سال از عمر نظام این «حساسیت ها» هنوز هم در حال اضافه شدن است؟
ـ این مساله امری طبیعی است که انتخابات ایالات متحده برای ایران مهم باشد. اتفاقاتی که در امریکا به عنوان یک ابرقدرت، قدرت هژمون و هسته قدرت غرب رخ می دهد برای کل دنیا دارای اهمیت است، مخصوصاً انتخابات آن کشور و به ویژه انتخابات ریاست جمهوری. دلیل این مساله این است که همه تصمیماتی که در آنجا اخذ می شود و سیاست هایی که انتخاب می شود بر کل دنیا تاثیرگذار خواهد بود و این موضوعی نیست که بتوان از آن عبور کرد. در واقع اینکه چه کسی در ایالات متحده انتخاب می شود و نتیجه آن در تحولات جهانی چگونه خود را نشان می دهد نوعی علاقه برای پیگیری وقایع این کشور ایجاد می کند. بنابراین اینکه ناظران سیاسی، مسوولان اداره کشور و حتی قشرهای مختلف مردم مسائل انتخاباتی امریکا را تعقیب کنند، امری غیرطبیعی نیست. اما انتخابات ما هم در نوع خود برای دنیا و به ویژه امریکا جالب توجه است. بالاخره نظام ایران، نظامی برخاسته از انقلاب و دین است و برای دنیا و خصوصاً امریکا (تکیه من به این دلیل است که این کشور در ایران سفارت نداشته و از نزدیک امکان دنبال کردن تحولات ایران را ندارد) سوالاتی جدی درباره آن در میان سیاستمداران think tankها (اتاق های فکر) و محققان، اندیشمندان و مردم عادی امریکا وجود دارد؛ اینکه اساساً در نظام ایران انتخابات به چه شکل برگزار می شود؟
▪ درباره ماهیت انتخابات ایران کنجکاو هستند یا میزان انطباق آن با مدل انتخاباتی خودشان که آن را برخاسته ازلیبرال دموکراسی می دانند؟
ـ اینکه انتخابات کشور ما با معنای لغوی آن مطابقت دارد؟ اینکه کاندیداهای حاضر در آن واقعاً نماینده گوناگونی افکار عمومی و عقاید احزاب سیاسی مدافع و منتقد هستند یا نه، یا اینکه انتخاباتی غیرواقعی و نمایشی است؟ آنها سیگنال های متفاوتی از انتخابات ایران دریافت می کنند. از یک سو عملکرد شورای نگهبان در رد صلاحیت ثبت نام کنندگان در انتخابات مختلف را مشاهده می کنند که براساس آن اعلام می کنند، انتخابات در ایران رقابتی نیست. از سوی دیگر شور و هیجان مردم و گروه های سیاسی را می بینند و اینکه بعضاً افرادی در انتخابات - اعم از مجلس یا ریاست جمهوری - از سوی مردم برگزیده می شوند که آن کاندیدایی نبوده که بخش هایی از حاکمیت ایران به دنبال حمایت و انتخاب آنها بوده است و این سوال برای آنها پیش می آید که چگونه باید این واقعه را تحلیل کنند. آنها دچار نوعی سردرگمی هستند.
▪ صرفاً همین غیرقابل پیش بینی و ناشناخته بودن انتخابات در ایران برای غرب و به ویژه ایالات متحده مهم است؟
ـ ناشناخته بودن، یکی از دلایل اصلی علاقه مند بودن غرب به انتخابات ایران است اما یکی دیگر از دلایل مهم، حضور ایران به عنوان یک قدرت منطقه یی در خاورمیانه است. برای ایالات متحده این سوال وجود دارد که فردی که در ایران به عنوان رئیس جمهور انتخاب می شود، چگونه بر معادله قدرت در منطقه اثر گذاشته و چگونه با منافع امریکا مرتبط می شود. تاثیر این انتخاب بر وضعیت داخلی ایران - به عنوان یک کشور مهم در منطقه - نیز برای امریکا دارای اهمیت است.
▪ اما در هر دو کشور دیدگاهی وجود دارد که انتخاب افراد چندان بر سیاست های کلان دو کشور در قبال یکدیگر اثرگذار نیست و در مقابل برخی دیگر از تحلیلگران با مقایسه وضعیت سیاست خارجی ایران در دولت خاتمی و دولت نهم و همچنین دولت بوش و دولت دموکرات اوباما به شدت با این نظریه مخالفند. کدام گروه درست می گویند؟
ـ ممکن است هر دو کشور به صورت عمومی، مواضعی را اعلام کنند. مثلاً ایران بگوید انتخاب اوباما یا مک کین تاثیری در مواضع امریکا نسبت به ایران ندارد یا تز «سگ زرد برادر شغال است» را مطرح کنند و برای ما مهم نیست چه کسی اعلام شود و امریکا هم اعلام کند تفاوتی میان تشکیل یک دولت از احزاب اصلاح طلب یا محافظه کار یا رادیکال در ایران وجود ندارد. اما سیاستمداران دو کشور به خوبی می دانند که در عالم واقع این طور نیست. برای تحلیل این مساله باید فراتر از آنچه در موضع گیری های عمومی اعلام می شود را دید. در واقع این سیاستگذاران و تصمیم گیرندگان هستند که استراتژی نهایی را مشخص می کنند و می بینیم که آنها تا چه حد به گرایش و دیدگاه های روسای جمهور دو کشور اهمیت می دهند. البته این نکته نباید از نظر دور داشته شود که افرادی که در هر دو کشور به مسوولیت رسمی می رسند با محدودیت هایی روبه رو هستند و این گونه نیست که تصمیم بگیرند یک استراتژی را عملیاتی کنند و به راحتی این کار را انجام دهند.
▪ این محدودیت ها از چه نوعی است؟
ـ آنها با یکسری محدودیت های ساختاری، سیاسی، اجتماعی و مهم تر از آن با محدودیت های بوروکراتیک طرف هستند. بالاخره بوروکراسی هایی که به عنوان مثال در ایالات متحده وجود دارند از یکسری افراد و خردهای انباشته تشکیل شده است. به هر حال وقتی فردی در امریکا به عنوان رئیس جمهور، مشاور امنیت ملی یا وزیر خارجه برگزیده می شود، برآیند ساختار است. این گونه نیست که اوباما در جریان تبلیغات خود حرف هایی زده باشد و همه آنها را در دولت هم اجرایی کند. محدودیت هایی بیرونی هم مقابل او قرار دارند و نمی توان نسبت به آنها بی تفاوت بود. به هر حال نظرات اتحادیه اروپا، روسیه، چین و اسرائیل- چه در داخل و چه در خارج- بر رئیس جمهور امریکا اثرگذار است. در کنار آن، فشارهای سیستمی هم وجود دارد که امریکا به عنوان رأس هرم قدرت جهانی باید آن را مدنظر قرار دهد. در ایران هم از این دست محدودیت ها کم نیست و این گونه نیست که رئیس جمهور هر حرفی بزند، جنبه عملیاتی پیدا کند. حالا هم آقای احمدی نژاد و برخی مسوولان دیگر دولت، حرف هایی درباره رابطه با امریکا زده اند اما هنوز هیچ تحرک دیپلماتیکی دیده نمی شود.
▪ بحث بر سر عدم واکنش داخلی به این گونه سخنان است. در حالی که اگر در دولت آقای خاتمی و از سوی ایشان چنین صحبت هایی مطرح می شد، گروه های فشار رسمی و غیررسمی واکنش های تندی نشان می دادند.
ـ اینها برخی دعواهای داخلی است و من بیشتر به رابطه دوجانبه میان دو طرف توجه می کنم که به رغم استقبالی که برقراری ارتباط از سوی رئیس جمهور ایران ابراز شده، هنوز هیچ اتفاقی رخ نداده است. نه دفتر حفاظت منافع امریکا در تهران فعالیت خود را آغاز کرده و نه نمایندگان مجالس دو کشور باهم گفت وگوی رسمی کرده اند.
▪ اما برخی ناظران نامه رئیس دولت نهم به اوباما را در عین «بی سابقه بودن» ناشی از عجله دولت نهم برای برقراری رابطه با امریکا می دانند. مگر همین مفهوم از آن استنباط نمی شود؟
ـ آقای احمدی نژاد نامه یی به اوباما نوشته و در آن پیروزی وی را تبریک گفته و البته نصیحت هایی کرده است. اوباما هم اعلام کرده به این نامه «پاسخ مناسب» در وقت مقتضی خواهد داد. حالا مشخص نیست منظور اوباما از پاسخ مناسب چیست. بنابراین به دلیل همان محدودیت هایی که اشاره کردم هنوز هیچ اتفاق رسمی در حوزه روابط میان ایران و امریکا رخ نداده است.
▪ به برخی اختلافات داخلی در هر دو کشور بر سر موضوع رابطه با امریکا اشاره داشتید. اصلاح طلبان اعلام کرده اند از برقراری رابطه با امریکا استقبال می کنند اما با حفظ اصول منافع ملی و مشروط بر آنکه «مصرف داخلی» برای برخی نداشته باشد. چرا در دوران اصلاحات فاکتورهای داخلی تا این اندازه در یک رابطه دیپلماتیک دخالت داده شد تا این رابطه برقرار نشود؟
ـ متاسفانه رابطه میان ایران و ایالات متحده، در هر دو کشور به موضوع سیاست داخلی بدل شده است. یعنی نوعی ساختار «پاداش دهی» یا همان «Reward Structure» به وجود آمده که علیه بهبود رابطه فعالیت می کند. در مجلس امریکا اگر فردی علیه ایران سخن بگوید، هیچ هزینه یی پرداخت نمی کند اما اگر نماینده یی در خصوص دلایل اهمیت بهبود رابطه واشنگتن- تهران اظهارنظر کند باید هزینه زیادی پرداخت کند. در مجلس ایران اگر نماینده یی علیه رابطه با امریکا نطق کند نه تنها هیچ هزینه یی پرداخت نمی کند بلکه شرایط او بهتر هم خواهد شد.
▪ دموکرات ها همان گونه که در دولت آقای خاتمی شاهد بودیم، پالس های زیادی برای برقراری رابطه با ایران ارسال می کردند که نمونه آن سخنان آلبرایت و اعتراف به دخالت در کودتای ۲۸ مرداد و تلاش کلینتون برای دست دادن با آقای خاتمی در جلسه سران سازمان ملل بود. به این سوال پاسخ ندادید که اوبامای دموکرات ترجیح می دهد با کل حاکمیت وارد مذاکره شود، منتظر یک دولت اصلاح طلب بماند یا با دولتی که از یک سو در نفی هولوکاست و اضمحلال امریکا سخن می گوید و از سوی دیگر اشتیاق به رابطه نشان می دهد وارد مذاکره شود؟
ـ اوباما تجربه چندانی در سیاست خارجی ندارد. دوم اینکه دغدغه اول او، نحوه مواجهه با بحران مالی و مسائل اقتصادی امریکا خواهد بود و سیاست خارجی اولویت اول رئیس جمهور جدید ایالات متحده نخواهد بود. او این مساله را صریحاً اعلام کرده و در عین حال پرداختن به مسائل اقتصادی اجتناب ناپذیر است. نکته سوم این است که مسائل عراق و افغانستان و وضعیت نیروهای امریکا در این کشورها، به طور قطع اولویت بعدی اوباما است. او در خصوص این کشورها وعده هایی به مردم امریکا داده و مجبور است به آنها بپردازد. چهارم اینکه اوباما در حدی که می خواهد انرژی صرف ایران کند، حتماً این مساله را در نظر می گیرد که چگونه به پالس هایی که دولت فعلی می فرستد، پاسخ دهد. این مساله حتماً زمان خواهد برد و او اصلاً عجله یی برای پاسخ دادن به درخواست مذاکره ندارد. اوباما به طور طبیعی در خصوص اینکه با دولت فعلی وارد مذاکره شده یا منتظر نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال آینده ایران شود، با مشاوران سیاست خارجی خود رایزنی خواهد کرد چرا که باید یکسری Debate یا همان گفتمان، قبل از شروع مذاکرات در آنجا شکل بگیرد. این گفت وگوها حتماً در امریکا شکل خواهد گرفت اما در شش ماه اول، اهمیتی که باید به آن داده شود، وجود نخواهد داشت. اوباما به خاطر ناآشنایی با سیاست خارجی، به خاطر درگیر شدن در بحران مالی امریکا و به دلیل روبه رو شدن با مسائل پاکستان، افغانستان و عراق پس از چند ماه سراغ موضوع ایران خواهد رفت.
▪ اما برخی اعتقاد دارند او به موازات این اولویت ها، با انرژی کمتری به سراغ موضوع نوع تعامل با ایران هم خواهد رفت.
ـ به همان میزانی که انرژی و وقت بگذارد هم دیدگاه های متفاوتی درباره ایران در تیم اوباما وجود دارد. اینکه بهتر است با دولت فعلی ایران شروع به کار دیپلماتیک کنند یا در انتظار نتایج انتخابات ایران بمانند. یکسری از مشاوران اوباما اعتقاد دارند با دولت نهم «بهبودی رابطه» را دنبال کنند چرا که این دولت، حمایت محافظه کاران را پشت سر خود دارد. کلمه یی که آنها به کار می برند این است که آقای احمدی نژاد می تواند درخواست های ایالات متحده را «Deliver» کند یعنی آنچه بین دو کشور توافق می شود را با محدودیت کمتری به مرحله اجرا درآورد.
▪ این دیدگاه تا چه حد در میان مشاوران اوباما طرفدار دارد؟
ـ این دیدگاه اقلیت است. اما دیدگاه اکثریت این است که صبر کنند و ببینند نتیجه انتخابات در ایران چه خواهد شد. آنها همچنین تاکید دارند باید یکسری پیش شرط هایی رعایت شود تا بتوان با ایران بر سر میز مذاکره نشست.
این پیش شرط ها خود به خود به دولت بعدی ایران موکول می شود؛ پیش شرط هایی مانند توقف غنی سازی اورانیوم، تصحیح برخی مواضع اتخاذ شده، حقوق بشر و موضوعاتی از این دست. البته اینها دیدگاه آنهاست و اگر از من می پرسید عملاً چه اتفاقی رخ می دهد، می گویم عملاً تا مشخص شدن نتیجه انتخابات ریاست جمهوری دهم در ایران، هیچ اتفاق خاصی در روابط دو کشور رخ نمی دهد.
▪ به دلیل محدودیت زمانی یا نگرانی در خصوص تبعات مذاکره با دولتی که مشخص نیست می ماند یا می رود؟
ـ البته محدودیت زمانی و درگیری هایی که اشاره شد در این «تامل» ایالات متحده نقش پررنگ تری دارد. به هر حال آنها پس از چاره اندیشی برای اولویت های اول تا چهارم خود، مشاهده می کنند انتخابات ریاست جمهوری در ایران بسیار نزدیک شده و منتظر می مانند تا انتخابات برگزار شود.
▪ برخی صاحب نظران بر این باورند که اگر رئیس یک دولت به آنچه عرف دیپلماتیک در جهان نامیده می شود، توجه لازم را نداشته باشد از برقراری تماس های مستقیم با آن دولت پرهیز می شود. آنها می گویند در طول ۵/۳ سال گذشته این اتفاق رخ داده است. اگر فرضاً آقای خاتمی یا یک کاندیدای اصلاح طلب یا معتدل، در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شود، آیا ظرفیت ایجاد شده ایران را در موضع برتر برای مذاکره قرار نمی دهد؟ آیا مذاکره با یک دولت اصلاح طلب برای ایالات متحده و غرب نیز اولویت جدی تری ندارد؟
ـ اینکه کشورهای جهان علاقه مند باشند فردی در کشور موردنظر آنها به قدرت برسد که امکان برقراری ارتباط دیپلماتیک را تقویت کند، امری طبیعی است. ایران هم به انتخابات سایر کشورها به همین شکل می نگرد. طبیعی است که ایران ترجیح بدهد از میان اوباما یا مک کین یک نفر رئیس جمهور امریکا شود یا در ایتالیا میان برلوسکونی یا پرودی و در فرانسه از میان راست ها یا چپ ها کدام کاندیدا پیروز شود چرا که برای منافع ملی ایران حتماً تفاوت خواهد کرد. غرب و ایالات متحده همچنین نگاهی به انتخابات ایران داشته و ترجیح می دهند نیروی سیاسی و کاندیدایی که عرف ها و نرم های جهانی را بهتر رعایت کرده و به چارچوب جهانی نزدیک تر باشد، در انتخابات ریاست جمهوری ایران پیروز شود. البته پیروزی چنین فردی مزیت ها و فرصت های خوبی برای ایران هم ایجاد می کند. اما در عین حال برخی کشورها مانند ونزوئلا و نیکاراگوئه ممکن است ترجیح دیگری داشته باشند.
▪ اجازه بدهید صریح تر بپرسم. اصلاح طلبان و حتی بسیاری از تحلیلگران بین المللی معتقدند حضور یک اصلاح طلب در مقام ریاست جمهوری اسلامی ایران - به ویژه آقای خاتمی که دارای جایگاه جهانی است - فی نفسه فرصت هایی را ایجاد کرده و برخی حملات علیه ایران را خنثی می کند. به نظر شمادو قطبی اوباما - خاتمی کلید حل مشکل دو کشور است؟
ـ بستگی دارد هدف نهایی ایران چه باشد. در اینکه آقای خاتمی چهره یی شناخته شده و قابل احترام در جهان به شمار می رود و دارای نوعی «مقبولیت مطلوب» در دنیاست، تردیدی وجود ندارد. اما اینکه آیا این مساله برای بهبود رابطه میان ایران و امریکا به تنهایی کافی است یا نه، باید مورد بحث قرار بگیرد. همان طور که اشاره شد ممکن است یک رئیس جمهور محافظه کار در ایران بهتر می تواند توافقات با امریکا را deliver کند تا یک رئیس جمهور اصلاح طلب. حتی اگر آنها آن رئیس جمهور اصلاح طلب را بیشتر بپسندند. انتهای این بحث این است که آنها منافع خود را دارای اهمیت دانسته و به رابطه به صورت پراگماتیک نگاه می کنند.
▪ کدام دیدگاه قوی تر است؟
ـ آنچه برای آنها مهم است این است که با چه رئیس جمهوری در ایران بهتر می توانند منافع خود را تامین کنند یعنی مسائل گرایشات سیاسی و رفتارهای دولت مستقر در ایران در حوزه حقوق بشر برای امریکا مهم است اما در اولویت دوم قرار دارد.
▪ اما آنها در عمل به گونه یی دیگر رفتار می کنند. به رغم اینکه برخلاف دوران اصلاحات، دیگر حرف زدن از رابطه با امریکا و نشستن معاون وزیر خارجه این کشور بر سر میز مذاکره با ایران «جرم نابخشودنی» به شمار نمی آید، کشورهای غربی در طول سه سال و نیم گذشته حتی یک مدیرکل وزارت خارجه را به ایران نفرستاده اند. چطور می گویید مواضع رئیس جمهور و پرستیژ جهانی او در اولویت دوم برای امریکا قرار دارد؟
ـ این یک صحبت دیگر است. شما فرض را بر این می گذارید که رئیس جمهور اصلاح طلب برای ایران فرصت است اما اگر نتواند توافق با امریکا را در ایران deliver کند چه اتفاقی می افتد؟ من سخن خود را مشروط مطرح کردم. بهتر است این گونه بحث کنیم که میان فردی که در عرف بین الملل مطلوب تر است، به ارزش های ایالات متحده نزدیک تر است اما از موضع بالاتری مذاکره می کند با رئیس جمهوری که منافع امریکا را بهتر به نتیجه می رساند، ایالات متحده به دنبال فرد دوم خواهد رفت.
▪ اگر بحث شما منافع است، در دوران نومحافظه کاران، دیدگاهی وجود داشت که کشورهایی که موضوعات دارای اهمیت در جهان مانند دموکراسی، آزادی بیان و حقوق بشر را بیشتر رعایت می کنند موجه تر و حاکمیت های غیردموکراتیک، مضر برای منافع ایالات متحده و غرب هستند. پس منافع تنها در deliver کردن خواسته های غرب نیست.
ـ الزاماً این گونه نیست. به طور مثال نئوکان ها معتقد بودند امریکا تا امروز به دنبال ثبات توسط حمایت از حاکمان دیکتاتور بوده اما از این پس به دنبال دموکراسی می رویم ولی آنها اکنون به پارادایم قبل یعنی «ثبات» بازگشته اند. این بدین معنا نیست که آنها ندانند در مصر و عربستان چه خبر است اما منافع آنها ایجاب می کند که نفت بدون دردسر از این کشورها صادر شود و در ائتلاف کنار امریکا باشند. آنها اول به منافع خود می اندیشند و بعد ارزش هایی که در عرف بین الملل پذیرفته شده است.
▪ بعضاً از سوی مقامات دولت نهم گفته می شود اگر بناست با امریکا وارد مذاکره شویم، باید امریکا رفتار خود را اصلاح کند. اصلاح طلبان اما اعتقاد دارند آقای خاتمی در دوران ریاست جمهوری خود عملگرا و از موضع قدرت سخن می گفت. آنها عقیده دارند دیپلمات های خبره اصلاح طلب در تکنیک مذاکره هم برتر هستند و طرف مقابل ناگزیر به احترام گذاشتن به توانایی آنها بود اما در سه سال گذشته با اینکه در هر کوی و برزنی برای رابطه با امریکا اعلام آمادگی شد اما پس از آن بود که چهار قطعنامه تحریم علیه ایران صادر و موضع ما نسبت به امریکا به شدت تضعیف شد. این دیدگاه درست است یا غلط؟
ـ این سوال شما چند محور داشت که باید به ترتیب مورد بررسی قرار گیرد. من به بعضی واژه ها در حد حرف و شعار اعتقاد ندارم. اگر گفته می شود ایالات متحده باید به ایران احترام بگذارد و ما از موضع عزت سخن بگوییم، این نباید فقط حرف باشد. مگر ما به خود و توانایی هایی که داریم شک داریم؟ عزت و احترامی که ایالات متحده به ما می گذارد، باید از توانایی ما برخیزد یعنی وقتی مذاکره کننده ما پای میز نشست خیلی مرتب و مدون بداند که چه می خواهد، آن را چگونه و با چه ادبیاتی بیان کند و چگونه امتیاز بگیرد و چگونه در مقابل آن امتیاز بدهد یعنی آن دیپلمات یا مقام مسوولی که قرار است در مذاکرات حاضر شود باید این پتانسیل را در خود احساس کند که هیچ کمبودی در مقایسه با طرف مقابل ندارد. در یک مذاکره اگر دانش، مهارت و توانایی وجود داشته باشد، نتیجه بخش است. درخصوص سوال شما، در اینکه بسیاری از نیروهای تازه یی که در دولت نهم وارد وزارت خارجه شده و سکاندار دیپلماسی ایران هستند تجربه چندانی ندارند، بحثی نیست. به هر حال ایران دیپلمات هایی مانند دکتر محمدجواد ظریف خیلی کم دارد. ایشان نتیجه ۳۰ سال هزینه و صرف زمان نظام هستند که از توانمندی های دیپلماتیک بسیار بالایی در سطح جهان برخوردار است و می تواند مذاکرات حتی در سطح بسیار بالا را به راحتی مدیریت کرده و به نتیجه برساند. مجموعاً سایر دیپلمات های دولت اصلاحات هم چنین شرایطی داشتند که پس از سال ها تحصیل و حضور به عنوان دیپلمات در کشورهای مختلف، به توانایی های قابل قبولی دست یافته اند.
▪ پس به اعتقاد شما بازگشت دوباره حاملان این «خرد انباشته» به عرصه قدرت، در روابط بین الملل و دیپلماسی ایران یک فرصت به شمار می رود؟
ـ قطعاً، بدون تردید هر دولتی که از این توانایی استفاده کند، به معنای خلق فرصت است. بحث بر سر این است که این گونه افراد نباید تابع تغییرات سیاسی و مدیریت سیاسی در کشور شوند.
▪ گفته می شود یکی از موضوعات اساسی فراروی نظام در دهه چهارم، موضوع سیاست خارجی است و در راس آن هم چالش پرونده هسته یی ایران خودنمایی می کند. اصلاح طلبان بر این باورند که در دوران حضور در قوه مجریه، این پرونده را بهتر مدیریت کرده و مانع آسیب جدی به کشور و مردم شده اند. آیا حضور دوباره یک رئیس جمهور اصلاح طلب برای دیپلماسی ایران موثر است؟
ـ موضوع پرونده هسته یی ایران منوط به یک «تصمیم» است که هیچ ارتباطی با مذاکره کننده ها ندارد. این تصمیم باید در سطح سیاستمداران و رهبران اخذ شود و مذاکره کننده می داند براساس خط مشی ها چگونه وارد مذاکره شود.
▪ اما در دوران اصلاحات و در جلسات عالی مسوولان نظام، فقط آقایان خاتمی و حسن روحانی در ترکیب فعلی حضور نداشتند در حالی که پس از دولت اصلاحات، روند مذاکرات تغییر کامل پیدا کرد. این اعتقاد وجود دارد که حضور این افراد در آن دوره در اتخاذ استراتژی هسته یی موثر بوده است.
ـ باید دید تصمیمات در آن دوره بر چه اساسی گرفته می شد و طبیعتاً آقای خاتمی هم نظرات خود را ارائه می داد. این مساله فارغ از گرایشات سیاسی دولت هاست. من مقاله مفصلی در این باره نوشته ام و گفت وگو درباره موضوع هسته یی ایران، نیازمند مجالی جداگانه است. باید دید سیاستگذاری و هدف برای استفاده از فناوری هسته یی در یک کشور، شامل چه مولفه هایی است تا براساس آن مذاکره کنندگان و دستگاه دیپلماسی با دنیا وارد چانه زنی شوند.
منبع : دیپلماسی ایرانی


همچنین مشاهده کنید