پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


نگاهی به دو فیلم رویا و فیلم همیشه دلم می خواست گنگستر باشم


نگاهی به دو فیلم رویا و فیلم همیشه دلم می خواست گنگستر باشم
● رویا Bi-mong
▪ نویسنده و کارگردان: کیم کی دوک.
▪ بازیگران: ژو اوداگیری، نا-یئونگ لی.
▪ ٩٥ دقیقه.
▪ محصول ٢٠٠٨ کره جنوبی.
▪ نام دیگر: Dream.
جین یک کابوس دیده است؛ در آن رویا وی سبب بروز یک سانحه رانندگی می شود. بیدار می شود و به محلی که در رویا دیده می رود و به محض رسیدن به آنجا با سانحه ای مانند آنچه در خواب دیده، روبرو می شود. فقط مسبب بروز حادثه زنی به نام ران است. جین در آنجا با ران آشنا شده و به وجود ارتباطی میان شان پی می برد. ران تمامی کارهایی که جین در رویا انجام می دهد، در عالم واقعیت مرتکب می شود...
▪ چرا باید دید؟
رویا یا رویای غمگنانه آخرین فیلم کیم کی دوک فیلمساز کره ای بی نیاز از معرفی، در امتداد کارهای پیشین وی بیش از پیش به سوی کوچک تر شدن و حذف عوامل تولید پیش می رود. فیلمی درباره عشق، حافظه و ارتباط میان عناصر غیر واقعی با واقعیت که قرار است به ارتباط میان آدم ها و درامی که خلق می شود بپردازد.
کیم کی دوک که با بهار، تابستان پاییز، زمستان و... بهار به نقطه اوج کارنامه اش دست یافته بود، از فیلم خانه خالی به این سو تصمیم به ایستادگی روی روایتی خاص و کم دیالوگ و ساکن گرفته که نظریات متناقضی را در میان منتقدان برانگیخته است.
فیلم قبلی او نفس نیز که با نقدهای مثبت و منفی فراوانی روبرو شد. باید اعتراف کنم کی دوک در میان فیلمسازان امروز نمونه ای نادر است که به گفته خودش: وقتی چیزی را درک نمی کنم فیلمی درباره آن می سازم. چنین برداشتی از رسانه شاید منحصر به فرد نباشد، اما باید اذعان کرد که بسیار کمیاب است. و زمانی که چنین فیلمسازی هر سال فیلمی روانه سالن ها می کند باید نسبت به طالع خود ما و او خوش بین باشیم.
مخصوصاً زمانی که رویا نسبت به فیلم های پیشین او داستانی تازه تر و اریژینال تر داشته باشد. البته او در فیلم های پیشین خود نیز اشاره هایی به این موضوع ها کرده بود. مانند جملات پایانی فیلم خانه خالی:"گفتن این که دنیایی که در آن زندگی می کنیم خیال است یا واقعیت، سخت است. "
قهرمان فیلم جین که از محبوبش جدا شده و قادر به فراموش کردن وی نیست، بعد از آشنایی با ران درمی یابد که مسئله مشابه ای توسط او نیز تجربه می شود و عملا این دو حکم یین و یانگ را پیدا می کند. در واقع رویای یکی کابوس دیگری است و تنها راه برای گریز از این وضعیت نخفتن است. چیزی که جین خیلی زود به آن پی می برد.
تلاش های این دو برای نخوابیدن چشم انداز جالبی برای تماشاگر ایجاد می کند، اما نیمه دوم که شخصیت ها محکوم به رنج کشیدن هستند ارتباط میان آنها و بیننده اندکی گسسته می شود. حتی می شود گفت بیننده هم به همراه آنها رنج می کشد.
اگر فیلم در آغاز یک داستان عاشقانه غیر عادی دیده می شود، در ادامه نشانگان آشنای این نوع را می یابد و با وجود حال و هوای ابسورد، تیره و تار و حتی کسالت آورش به شکلی قابل حدس به پایان می رسد. شاید به همین خاطر است که فیلم که به جز چند کشور آسیایی از جمله ترکیه، تنها در جشنواره سن سباستین به نمایش در آمده و شاید به این زودی ها نیز بخت راه یابی به بازارهای جهانی را پیدا نکند.
● همیشه دلم می خواست گنگستر باشم J&#۰۳۹;ai toujours rêvé d&#۰۳۹;être un gangster
▪ نویسنده و کارگردان: ساموئل بنشتری
▪ موسیقی: دیمیتری تیکووی.
▪ مدیر فیلمبرداری: پی یر آیم.
▪ تدوین: سوفی رن.
▪ طراح صحنه: نیکولا فائور.
▪ بازیگران: آنا موگلیالی[سوزی]، ادوار بیر[جینو]، ژان روشفور[ژان]، لوران ترزیف[امیل]، ژان پی یر کالفون[مکس]، والنتینو ونانتینی[جو]، روژه دوما[پی یرو-شاهزاده]، بولی لانر[لئون]، سلما ال مئئیسی[مالوری استون]، آلن باشون[به نقش خودش]، آرنو[به نقش خودش].
▪ ١١٣ دقیقه.
▪ محصول ٢٠٠٧ فرانسه.
▪ نام دیگر: I Always Wanted to Be a Gangster.
▪ برنده جایزه فیلنامه سینمای جهان و نامزد جایزه داوران از جشنواره سندنس، برنده جایزه تماشاگران و نامزد نشان افتخار جشنواره ترانسیلوانیا.
جینو وارد کافه تریایی کنار جاده می شود. هدف او سرقت مسلحانه است، اما دو اشکال کوچک سر راه این کار قرار دارد: اول اینکه جینو مسلح نیست و دوم حضور دختری پشت بار که به لطایف الحیل مانع از کار او می شود.
لئون و پل دو آدم ربای غیر حرفه ای بعد از دزدیدن دختری نوجوان-مالوری- قصد دارند تا وی را در ازای پولی هنگفتی به خانواده اش بازگردانند. اما دو اشکال بر سر راه آنها قرار دارد: کنار آمدن با مالوری که قصد خودکشی دارد، راحت نیست و والدین وی نیز تمایل به بازگشت او ندارند.
باشون و آرنو، دو آوازخوان به شکل تصادفی در کافه تریا ملاقات کرده و درباره آوازها و زن هایی که از همدیگر به سرقت برده اند، صحبت می کنند. و همزمان چهار دزد پا به سن گذشته بعد از بیرون آوردن مخفیانه همکار پنجم خود از بیمارستان، به کافه تریا رفته و سرگرم بحث روی آخرین کار خود هستند...
▪ چرا باید دید؟
ساموئل بنشتری ٣٥ ساله که به دلیل طرفداری اش از لیونل ژوسپن در انتخابات ریاست جمهوری ٢٠٠٢ و سگولن روایال در ٢٠٠٧ شهرت دارد با ساختن فیلم کوتاه آغاز کرده، اما شخصاً -مانند خیلی ها- از طریق این فیلم بود که با وی آشنا شدم. یک استعداد تازه در سینمای امروز فرانسه که می تواند میراث موج نو را به شکلی شایسته به دوش بکشد.
فیلم که با بودجه ای نزدیک به ٣ میلیون یورو به طریقه سیاه و سفید ساخته شده، واجد حس طنز سیاه و پیرنگی همچون قصه های عامه پسنددر نزدیکی شما اتفاق افتاد یکی از منابع اصلی اقتباس سینمای فوق خشن آمریکا و تارانتینو و استون که عامدانه نامی از آن برده نمی شود را ندارد و بر عکس از طنز سیاه و تلخ یک روز سرشار[ترن تینیان/برادر زن بنشتری] آکنده است.
تارانتینو است. اما به شما اطمینان می دهم شباهت ها به همین جا ختم می شود. آنچه بعد از آن به چشمم می خورد ارادت وی به ادبیات مانند آدم های اپیزود دوم که یادآور قصه ای از اوهنری هستند- و سینمای کلاسیک آمریکا نام اپیزودها(درو باریمور باعث می شود به یک همبرگر فکر کنید) و عکس های داخل کافه تریا و ..- و سینمای کشورش است. سر زندگی و طراواتی که در فیلم و اپیزودهای آن جاری است خشونت
اما برخی اپیزودها نسبت به بقیه از ساخت بهتری برخوردار هستند از جمله اولی و آخری- و یادآور کارهای کوریسماکی و اینکه همه ما دوست داریم کمی قانون شکنی کنیم. همه ما می خواهیم گنگستر باشیم، دزدی کنیم و اینکه دزدی چقدر هیجان بخش است.
ولی مثل همه شخصیت های این فیلم خلافکارهای بی دست و پایی بیش نیستیم که یک چیز را همیشه فراموش می کنیم: زنجیره حوادث و احتمالات!
اگر مدت هاست کمدی جذابی از سینمای فرانسه ندیده اید، همیشه دلم می خواست گنگستر باشم فیلم این هفته شماست!
امیر عزتی
منبع : موج نو


همچنین مشاهده کنید