شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

رمز و راز حج


رمز و راز حج
سال‏ها و قرن‏هاست که اندیشه‏ها، زبان‏ها و قلم‏های بسیاری، به تلاش برای شناختِ «اسرار حج» و فلسفه احکام و عبادات، پرداخته و از این رهگذر، تألیفات ارزشمند و گرانقدری پدید آمده و فرهنگِ مکتوب دینی را غنی ساخته است.
کتاب «فلسفة ‏الحج فی‏الاسلام» که به قلم «شیخ حسن طراد» از محققان خوش‏ذوق و علمای شیعی در لبنان است، یکی از این آثار است. این اثر در سال ۱۴۱۸ ق . در ۲۳۶ صفحه، از سوی انتشارات «دارالزهرا» در بیروت منتشر شده است.
خوشحالیم که ضمن معرفی این کتاب ، فشرده‏ای از مباحث آن و دیدگاه‏های نویسنده را تقدیم کنیم.
● اسرار حج
عبادت، فلسفه آفرینش انسان است و اگر با شرایط و آدابش انجام شود، رابطه ایمانی و عبودیت انسان با خدا را تحکیم می‏بخشد. نتیجه مثبت عبادت همان «تقوا» است که روح و قلب عبادت است و عبادت بی‏تقوا، پیکری بی‏جان است.
همه عبادت‏ها از جمله حج، از همین رمز و راز برخوردارند و با تأمین روحیه تعبد و تسلیم، سیر انسان را هماهنگ با مجموعه هستی در مسیر هدف خلقت و کمال وجود، تنظیم می‏کنند.
برای روشن شدن این هدف و بهره نهفته در حج، باید در برابر یکایک برنامه حج درنگ و تأمّل داشت.
● اخلاص
پیش از پرداختن به رموز و اسرار و فواید هر یک از اعمال این عبادت مقدّس، باید از مهم‏ترین رکن آن یاد کرد که درستیِ عمل و پذیرش این عبادت و رسیدن به هدف، به آن بسته است، یعنی «اخلاص» که در همه عبادت‏ها شرط نخستین است.
طواف، علاوه بر چرخش اختیاری بر گرد کعبه، هماهنگی با چرخش تکوینی همه موجودات بر گرد محور و مرکزی است که خداوند قرار داده است و از سه جزء اتم (پروتون، الکترون و نوترون) پروتون محور است و آن دو جزء دیگر بر گرد آن می‏چرخند. انسان نیز جزئی از این هستی است و جسم او از اجزای مادّی ترکیب شده که حرکتی طواف‏گونه بر گرد مرکز خویش دارند.
آن ‏چه زمینه‏ساز فراهم آوردن این عنصر اساسی است، اهمیت دادن به نقش آن در درستی عبادت و برخورداری انسان از ثواب است. باید کمی به خود نگریست و انگیزه‏های درونی را ارزیابی کرد و آن را از هر انگیزه غیرالهی پیراسته ساخت و همانگونه که آلودگی جامه، مانع صحّت نماز است، باید آلودگی نیّت را هم مانع صحّت و پذیرش نماز و هر عبادت دیگر دانست و با نیّت پاک، به عبادت پرداخت و به رضای الهی رسید. هم آیات قرآن به این اخلاص در عبادت فرمان داده است، هم توصیه اکید رسول خدا صلی‏ الله ‏علیه‏ و‏ آله و امامان معصوم علیهم‏السلام است. بالاترین انگیزه عبادت هم «حبّ الهی» است که به فرموده حضرت علی علیه‏السلام عبادت آزادگان است و برتر از عبادتی است که به قصد رسیدن به بهشت و ثواب یا به انگیزه گریز از عذاب دوزخ انجام می‏شود. برای رسیدن به اخلاص نیز، از جمله باید با راه‏ها و روش‏هایی آشنا شد که ابلیس از آن‏ها وارد می‏شود و بهره می‏گیرد و عبادت را تباه می‏سازد، مثل ایجاد تردید در اصل خدای متعال، یا ارزش و جایگاه دین و نقش آن در مدیریت جامعه، یا جاودانگی تعالیم اسلام و قدرت‏داشتن بر پاسخگویی به نیازهای روز. اگر از این راه‏ها نتوانست، حسنات او را از راه دیگری می‏سوزاند و خاکستر می‏سازد، راه آلوده‏ساختن به گناهان، یا آمیختن نیت به ریا و خودنمایی.
● پاکی مال
گام دیگر پس از پاک‏سازی درون از ریا و عوامل عمل‏سوز، پاک‏سازی مال از حقوق شرعی است و بدون آن نماز و عبادات و حج انسان تباه می‏شود. حاجی که بخواهد با مال و ثروتی که حقوق دیگران به آن تعلّق گرفته، هزینه سفر حج و تهیه جامه احرام و قربانی و ... را بپردازد، نماز و طواف و حجّش باطل می‏شود و از قربانی حرام بهره‏ای نمی‏برد و از مسیر طاعت و بندگی که جوهره حج و عبادات دیگر است، دور می‏شود.
اهتمام به ادای این حقوق لازم است و سهل‏انگاری در پرداخت خمس و حقوق واجب مالی و امروز و فردا کردن، حاجی را در پرتگاه این تباهی عمل و عبادت قرار می‏دهد و نوعی بی‏توجهی به سپاس نعمت‏های الهی به‏شمار می‏رود.
● همسفر خوب
حج، علاوه بر آن‏ که عبادت است، یک سفر و کوچ هم محسوب می‏شود. نقش همسفر و همراه در موفقیت‏آمیز بودن سفر را نمی‏توان انکار کرد، به‏ خصوص اگر این همسفر، عهده‏دار کارهای کاروان و مدیریت حج زائران باشد. همسفر خوب کسی است که این ویژگی‏ها را داشته باشد: دین‏شناسی و آگاهی از مسائل شرعی، راستگو و درست‏کردار و امین بودن، صبوری و داشتن سعه صدر و ظرفیت و تحمّل.
برترین و کارآمدترین همسفر و همراه انسان «خدا» است که می‏تواند پیوسته تکیه‏گاه و همدم و مونس انسان قرار گیرد و ضعف انسان را به قدرت خویش جبران کند و در مشکلات، هراس زائر را به ایمنی تبدیل سازد و او را تقویت روحی و ایمانی کند. «دعا» کلید ارتباط با این همدم دایمی است و انس با او، انسان را از احساس تنهایی نجات می‏دهد.
● حج، کوچ فکری و روحی
عبادت، برای رساندن انسان به ارزش‏های برتر معنوی و گسستن از وابستگی‏های مادّی است. روح، کششی به ‏سوی بالا و افق‏های متعالی دارد و عبادت، زمینه‏ساز این ارتقای روحی است و سبک‏بالی روح، در سایه پرستش فراهم می‏آید. نمازهای روزانه، مثل شستشوی پنج نوبت در آب که بدن را پاک می‏کند، پاک‏ساز روح از آلایش‏های گناهان است. حج نیز با آن‏که در سراسر عمر یک بار واجب است، همین نقش را ایفا می‏کند و ویژگی‏ها و کیفیتی که در این عبادت نهفته، آن ‏را امتیاز می‏بخشد و رنج‏های سفر و تنگناهای انجام اعمال، پالاینده روح و بیدارگر فکر است. «عامل کیفی» حج، جبرانِ «عامل کمّی» را بر عهده دارد و حج را به مثابه حضور در یک میدان نبرد می‏سازد. از این رو اثربخش‏تر و کارسازتر است.
در این فریضه، هم حرکت جسمی است هم فکری، هم تلاش بدنی است هم تکاپوی روحی، و جان آدمی با این دوبال در آسمان فضیلت و معنویت به طیران می‏آید. در سایه حرکت فکری ‏است که انسان به فلسفه آفرینش و رمز عبودیت و بندگی خویش نزدیک‏تر می‏شود و به منافع برتر از سود مادّی می‏اندیشد و «راه آخرت» را می‏پیماید و از دوراهیِ تقوا و عصیان، راه تقوا و طاعت را برمی‏گزیند. این کوچ معنوی برای یک مسلمان بسیار سودمند است. در کنار آن تحرّک جسمی هم وجود دارد و ناگفته پیداست که هر حرکت جسمی، مسبوق به حرکت فکری و رسیدن به مرحله عزم و اقدام است. مجموعه این برنامه‏ها «ملکه عبودیت» را برای انسان فراهم و روح بندگی را تقویت می‏کند.
بازگشت آثار و نتایج حج، به خودِ حاجی است و ثمراتش در زندگی خود او متجلّی می‏شود. قرآن هم فرموده است که از قربانی شما، گوشت و خونی به خدا نمی‏رسد، بلکه تقوای شما به خدا می‏رسد(۱) و این اشاره به بهره‏وری خود انسان از عبادات خویش است و آن‏که سود می‏برد، خود اوست نه خدا. باز هم قرآن، ثمره حضور در عرصه مهم و گسترده حج را مشاهده منافع خویش معرفی می‏کند ... یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ * لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ ... .(۲)
هدف از طواف، عمیق‏تر و وسیع‏تر از آن است که یاد شد. هدف، الزام کامل و انضباط دقیق و هماهنگی با اراده تشریع خداوند است که در همه زندگی لازم است و «طواف»، ترجمانی از آن تعهّد است.
این ‏که اسرار و فواید حج چیست، نیاز به توضیح و تبیین دارد. از احرام گرفته تا طواف و نماز و قربانی و وقوف و ... همه حکمت‏ها و اسراری دارد که باید آن‏ها را شناخت و شناساند. مؤمنان راستین باور آگاهانه دارند که خداوند، سرچشمه خیر و نیکی است و از رهگذر تشریع این‏گونه عبادت‏ها هم قصدی جز خیر رساندن به بندگان ندارد. پس باید خیرهای نهفته در این شعائر و عبادات را فهمید. توجّه به این حکمت‏ها و فلسفه‏ها ریشه در دین ما دارد. امام صادق علیه‏السلام در «توحید مفضّل» به تبیین این‏گونه معارف پرداخته است، کتاب «علل‏الشرایع» مرحوم صدوق، بر اساس همین هدف تدوین شده است. علمای بسیاری هم به نگارش کتاب‏هایی در فلسفه عبادات پرداخته‏اند.
شناخت این حکمت‏ها، ایمان را راسخ‏تر و معرفت را ریشه‏دارتر می‏سازد.
● حکمت احرام
نخستین گام حج یا عمره، «احرام» است. چرا احرام؟ و چرا از میقاتی معیّن؟
این‏که کیفیت انجام حج، مقیّد به قیود و آدابی است، درسی تربیتی در مسیر عبادت، خضوع و تسلیم در آستان خداوند است. حتی اگر راز آن را ندانیم، خود این فرمان و لزوم اطاعت آن، سازندگی دارد و گردن نهادن به حکم خدای حکیم، نشانه پذیرش و ایمان عمیق است. در قرآن نیز تن دادن به داوری خدا و چون و چرا کردن در آن‏چه فرمان اوست، دلیل ایمان راستین است.(۳)
به هرحال، حکمت احرام آن است که وقتی زائر به میقات می‏رسد، در ذهن خویش صورت اقدام برای ورود به حرم الهی و مراعات محرّمات و حرمت نهادن به اوامر خدا را ترسیم کند و همه اعمال را با همین نیت و ذهنیت انجام دهد. برای این‏که احساس در جان زائر اثر عمیق بگذارد، خواسته شده که وضع ظاهری خویش را که نمودار شؤون دنیوی و حالت اهل دنیاست تغییر دهد و لباس آخرت بپوشد و شبیه آنان گردد که با مرگ، به آخرت قدم می‏گذارند و از جامه‏های دنیوی عریان می‏شوند. این حالت، خشوع او در پیشگاه خدا و قطع وابستگی به جلوه‏های دنیوی را در پی دارد. بر زبان آوردن ذکر «لبّیک»، بیانگر آمادگی روحی برای پذیرش هر ندا و فرمانی است که تکلیفی شرعی را در بر دارد، چه امر باشد چه نهی.
فریضه‏هایی چون روزه، نماز، خمس، زکات و جهاد، با همه مفاهیمش، به نحوی در دل حج نهفته است و احرام، آغاز پایبندی به انجام فرمان نسبت به «امساک»هایی است که در طول حج خواهد داشت. مشقّت‏های حج و نماز طواف و قربانی و... همان رهاوردها را دارد که عبادات یادشده داراست.
احرام، محرِم را با دیگران همسان می‏سازد و امتیازات و مرزهای تشخّص و نمودهای برتری را از میان برمی‏دارد و همگان را یکسان در پیشگاه خدا به تکرار شعار واحد می‏کشاند: «لَبَّیْکَ اللّهُمَّ لَبَّیْک...»
● حج و درس تواضع
نقش حج، تربیت بر اساس تواضع و خاکساری و لغو امتیازات اجتماعی است. خدا خواسته از نظر امکانات مادّی ظاهری، همه در پایین‏ترین سطح باشند تا تنظیم امور جامعه، آسان‏تر شود. این آموزه، از خلال تجرّد از لباس‏های دوخته و علائم تشخّص‏آفرین به‏ دست می‏آید تا از این رهگذر به امتیاز معنوی «تقوا» نائل آیند و شکل و ظواهر را معیار برتری ندانند.
حج به ‏راحتی این اثر روحی را در انسان پدید می‏آورد و او را به «مکارم اخلاق» که هدف بعثت پیامبر اسلام است نزدیک‏تر می‏سازد.
● حج و پارسایی
دلبسته نبودن به دنیا و زهد ورزیدن، از مکارم اخلاق است و یکی از درس‏های تربیتی حج همین است. از نخستین لحظات تصمیم گرفتن برای حج، مشقّت‏ها، رنج‏های‏ جانکاهِ‏ راه‏ و اعمال و ازدحام مطاف و صحنه رمی جمرات و شداید وادی منا به ذهن انسان می‏آید و شبحی از مرگ ترسیم می‏شود. این تصوّرات، یادآور آن است که وی در این دنیا نزد خویشان و دوستان مهمان است و جایگاه ابدی جای دیگری‏ است‏که آن‏جا دستاورد عمل ‏دنیوی‏خود را مشاهده خواهد کرد و یا به بهشت یا دوزخ خواهد رفت. به این سبب، وابستگی به دنیا کمتر و توجه به آخرت بیشتر می‏شود. احساس می‏کند که تحت مراقبت الهی و در پیشگاه او قرار دارد و حالتی بین خوف و رجا در وی پدید می‏آید.
دستورالعمل‏ها و امر و نهی‏های حج و محرّمات بسیار که باید مراقب آن‏ها باشد، حالتی از بیداری و مواظبت و پرواپیشگی در وی ایجاد می‏کند، تا پس از درآمدن از احرام نیز، این کنترل‏های دقیق را بر اعمال و حالات خویش داشته باشد.
● حج و امنیت
از درس‏های تربیتی حج، ایجاد فضای امن و آرام و گسترش آن نسبت به همه‏ کس و همه ‏چیز است. حتّی غیرمسلمان از رفتار حاجی در آرامش است. آزار او حتی به حیوانات و مرکب سواری خویش هم نمی‏رسد. گیاهان و درختان و حشرات هم در مقطعی از اعمال، احساس امنیت می‏کنند.
حج، صفت بردباری و تحمّل و سلم و پرهیز از آزار و جفا به موجودات دیگر را در انسان به ودیعت می‏گذارد. اگر به این خصلت، آگاهانه بنگرد، آن را به مثابه صفتی شایسته در طول زندگی تلقّی می‏کند و در رفتار اجتماعی او جز سلم و صلح نخواهد بود و این‏گونه به قرب و رضای الهی نزدیک‏تر می‏شود و تا حدّی رشد می‏کند که بدی را با خوبی پاسخ می‏دهد و خشم خود را فروخورده، از دیگران درمی‏گذرد و با رشته محبّت و احسان، دل‏ها را شکار خویش می‏سازد.(۴)
خدای متعال، چهارماه حرام (ذی‏قعده، ذی‏حجه، محرم و رجب) را برای همین هدف قرار داده که صلحی فراگیر در همه‏جا و همیشه پدید آید، نه ‏تنها در حرم و در حال احرام. مراعات این برنامه‏ها پس از بازگشت هم در رفتار و سلوک حاجی اثر می‏گذارد و او را به برکات صلح و امنیت واقف می‏سازد.
● حج و پای‏بندی به آداب
احکام دین و آداب و سنن شرع، وقتی در رفتار یک مسلمان جلوه کند، ارزش آن روشن می‏شود. در سایه حج، تعهّد به این آداب، در روح و رفتار زائر رسوخ می‏کند، از دروغ و ناسزا و استهزا و حرام‏های زبانی پرهیز می‏کند، از جدال بیهوده چشم می‏پوشد و زبان را به خیر و ذکر و دعا عادت می‏دهد. قرار گرفتن در بوته «ادب اسلامی» و گداخته شدن در کوره «اخلاق قرآنی» او را چنان می‏سازد که پس از خروج از احرام و در خارج حرم و بعد از بازگشت به میهن نیز، مقیّد به این آداب باشد. البته همه این‏ها وقتی است که آگاهانه اعمال حج را انجام دهد و فلسفه و عمقِ «احرام» را دریابد.
● حکمت طواف
انجام این تکلیف با کیفیت خاصّ و تعداد معین، نشان‏دهنده ‏مراعات پای‏بندی به ‏احکام الهی و تعبّد در پیشگاه خداست. وقتی طواف به‏ صورت خاص انجام می‏گیرد، بی‏آن ‏که زائر، سرّ آن را بداند و تنها به خاطر اطاعت فرمان خدا و انجام تکلیف الهی و با باورداشت نسبت به حکمت آسمانی آن انجام می‏دهد، روح تعبّد و جوهره عبودیت تقویت می‏شود.
هرچه تشریع دینی پیچیده‏تر و رمز آلوده‏تر باشد که فلسفه تفصیلی آن را ندانیم، در تربیت بُعد تعبّد و تسلیم مؤثرتر است و اگر در آیات و روایات، برخی حکمت‏های احکام بیان شده، جهت تأکید بر وجود حکمت در احکام خداست، مثل آیاتی که روزه را برای پیدایش تقوا و نماز را بازدارنده از فحشا و منکر و زکات را برای پاک‏سازی جان‏ها و جهاد را برای دفع مفسدین و حج را برای مشاهده منافع و عامل یاد خدا می‏داند. حضرت زهرا علیهاالسلام نیز در خطبه معروف خویش به فلسفه تشریع و برخی از احکام الهی اشاره کرده است (فَجَعَلَ الاْءیمانَ تَطْهِیراً لَکُمْ مِنَ الشِّرْکِ ...) .
در روایتی از حضرت رضا علیه‏السلام آمده است: فرشتگانی که به خلقت آدم اعتراض داشتند، پشیمان شدند و به عرش الهی پناه بردند و استغفار کردند. خدا دوست داشت بندگان نیز این‏گونه پرستش کنند. در آسمان چهارم خانه‏ای مُحاذی عرش قرار دارد به ‏نام «ضراح». کعبه را هم در زمین محاذی بیت‏المعمور قرار داد و از آدم علیه‏السلام خواست که آن را طواف کند و توبه نماید. این سنّت در نسل او تا قیامت جاری گشت.(۵)
البته هدف از طواف، عمیق‏تر و وسیع‏تر از آن است که یاد شد. هدف، الزام کامل و انضباط دقیق و هماهنگی با اراده تشریع خداوند است که در همه زندگی لازم است و «طواف»، ترجمانی از آن تعهّد است.
طواف، علاوه بر چرخش اختیاری بر گرد کعبه، هماهنگی با چرخش تکوینی همه موجودات بر گرد محور و مرکزی است که خداوند قرار داده است و از سه جزء اتم (پروتون، الکترون و نوترون) پروتون محور است و آن دو جزء دیگر بر گرد آن می‏چرخند. انسان نیز جزئی از این هستی است و جسم او از اجزای مادّی ترکیب شده که حرکتی طواف‏گونه بر گرد مرکز خویش دارند.
می‏توان چنین برداشت کرد که هدف از وجوب طواف، هماهنگ ساختن حرکت اختیاری انسان بر گرد کعبه یا حرکت اتم بر گرد محور خویش و حرکت فرشتگان بر گرد بیت‏المعمور است. همه هستی مثل حرکت تکوینی طواف بر محور مشخّص شده انجام می‏گیرد و حرکت تشریعی هم طواف تمرینی ‏است ارادی برای هماهنگی با این حرکت کلّی تکوینی و نتیجه‏اش خضوع و تسلیم و عبودیت مؤمن با همه وجودش در برابر اراده الهی است و به هر اندازه این هماهنگی بین دو حرکت تکوینی و تشریعی بیشتر باشد، آرامش و سعادتِ روحی و مادی برای انسان پدید می‏آید، چون خداوند، هستی را مسخّر انسان ساخته تا به او خدمت کند. نظام تشریعی هم برای کمال و سعادتمند ساختن انسان است. هرگاه دوّمی با اوّلی در زندگی انسان هماهنگ شود، همه آن سعادت و کمال منظور تحقّق می‏یابد.
گام دیگر پس از پاک‏سازی درون از ریا و عوامل عمل‏سوز، پاک‏سازی مال از حقوق شرعی است و بدون آن نماز و عبادات و حج انسان تباه می‏شود. حاجی که بخواهد با مال و ثروتی که حقوق دیگران به آن تعلّق گرفته، هزینه سفر حج و تهیه جامه احرام و قربانی و ... را بپردازد، نماز و طواف و حجّش باطل می‏شود و از قربانی حرام بهره‏ای نمی‏برد و از مسیر طاعت و بندگی که جوهره حج و عبادات دیگر است، دور می‏شود.
در همه عبادات که بر کیفیتی خاص تشریع شده است، دو اثر وجود دارد: یکی اثر خاصّ همان عبادت، دیگری نقشی که همه این‏ها در سعادت، رشد مادّی و معنوی و کمال دنیوی و اخروی انسان دارند، مثل اعضای یک پیکر، که علاوه بر نقش و وظیفه خاص هر یک، در تأمین هدف کلّی یعنی خدمت به انسان در مسیر خیر و احسان همکار و هماهنگ‏اند. نقش این تعاون وقتی روشن می‏شود که یکی از اعضا به عللی نتواند وظیفه‏اش را انجام دهد. تأثیر اختلال کاریِ آن بر همه اعضای دیگر آشکار می‏شود، هر کدام به تناسب و اهمیت نقشی که در این مجموعه دارد.
در تشبیه عبادت‏های مختلف به اعضای بدن، می‏توان نماز را به «قلب» تشبیه‏ کرد که اثری نیرومند بر حیات انسان دارد و حج را به «عقل». یکی حافظ حیات است، دیگری جهت دهنده به حرکت.
کمترین اثر شعائر حج و انجام این اعمال، ادای تکلیف و سقوط آن از ذمّه انسان است، ولی اثر مطلوبی که خدا خواسته، قرار دادن پیوسته بنده در چهارچوب شریعت الهی است، یعنی باید با ترک همه حرام‏های شرعی، پیوسته در احرام بماند و پس از پایان طواف، حرکتی عمومی طواف با طواف معنوی قلب بر گرد مرکز شریعت پروردگار آغاز شود و هرگز از هیچ حدّی از حدود این مطاف تخطّی نکند، چرا که قلمرو طواف معنوی به گستردگی حرکات عبادی مکلّف است و به ماه‏های خاص یا اماکن معیّنی محدود نمی‏شود.
● محدوده طواف و نقطه آغاز
طواف از حجرالاسود آغاز می‏شود. به تعبیر روایات، حجرالاسود رمزی از مصافحه‏ و پیمان‏بستن ‏با خدا برای پای‏بندی به عبودیت و میثاق فطرت است.
عادت مردم بر این است که با دست راست پیمان می‏بندند. به بیان مجازی، حجرالاسود هم دست الهی است و رمز قدرت فراگیر الهی. از این رو به این سنگ مقدّس در روایات «یمین‏الله‏» گفته شده است. خداوند میثاق پیامبران را در این سنگ قرار داده و از مردم خواسته تا امانت تکلیف و مسؤولیت را از طریق این سنگ ادا کنند و به این خاطر در دعای طواف آمده است که هنگام قرار گرفتن در محاذی حجرالاسود، با جمله «اِلهی اَمانَتی اَدَّیتُها...» بر این نکته تأکید کند.
امام سجاد علیه‏السلام فرمود: هرگاه در مطاف قرار گرفتی، پیش از آن ‏که جسمت طوافِ کعبه کند، دلت صاحب خانه را یاد کند. این، توجه دادن آن حضرت به حقیقت و جوهر عبادات است که باید جسم و جان هماهنگ باشند و «ایمان قلبی» به «عمل اندامی» منتهی شود. بدون این هماهنگی تن و روح، ایمان سودی نخواهد بخشید. رعایت محدوده‏های طواف و نقطه آغاز و انجام آن و تعداد دورهایش، برای تقویت همین بُعد از وجود انسان است.
● حکمت نماز طواف
در این که پس از طواف، باید نماز طواف را در پشت «مقام ابراهیم» خواند، نکته‏های مهمی است:
نخست آن ‏که نماز به‏ طور کلّی بارزترین نمود عبودیت و خضوع در پیشگاه خداست و پس از طواف، آن عمل عبادی را به کمال می‏رساند. دیگر آن‏که پیوند این نماز به مقام ابراهیم (واتّخذوا مِن مَقامِ إبراهیمَ مُصلّی) توجه دادن نسل‏های آینده‏ای که به این جایگاه می‏رسند به نقشی است که حضرت ابراهیم به همراهی پسرش اسماعیل نسبت به حج داشتند که تجدیدکننده بنای کعبه و برافرازنده پایه‏های آن بودند. چون پس از طوفان نوح و وزش بادهای توفان، پوشیده و پنهان شده بود و با وزش باد به امر خدا، دیگربار پایه‏های اساسی آن آشکار شد. نیز آگاهی از سیره این پیامبر بزرگ و عبادت خالصانه وی، شخصیت معنوی و برجسته و نمونه او را که به قلّه اخلاص و توحید رسیده بود آشکار می‏سازد و این شناخت، الهام‏بخش روح‏ عبودیت و قلب ‏عبادت حقیقی است.
آن پیامبر بزرگ، با ایمان و اراده‏ای بزرگ، سخت‏ترین آزمون‏ها را پشت‏سر گذاشت، تا اسوه دیگران گشت. اقتدا به این شخصیت نیز، تنها نسبت به مواردی نیست که قرآن یاد کرده است (مثل ذبح اسماعیل و طرد شیطان و واگذاشتن همسر و فرزند در بیابانی خشک و ...) بلکه همه زمینه‏های تعبّد و عبادت خالص را فرا می‏گیرد.
ابراهیم، با ایمان خالص خویش، آن امتحانات را با موفقیت پشت‏سر گذاشت، تا به خواست الهی اسوه مؤمنان قرار گیرد و همسرش هم سرمشق زنان باایمانی شود که در معرض این‏گونه آزمایش‏ها قرار می‏گیرند و باید با تحمّل مشقت‏های جسمی و روحی، اراده و فرمان حق را اجرا کنند. دشوارترین مرحله آزمونِ هاجر، تشنگی اسماعیل در آن صحرای خشک بود که مادرش در پی آب برای کودک، مسیر بین کوه صفا و مروه را هفت بار پیمود و از رحمت خدا نومید نشد، تا آن ‏که چشمه از زیر پای اسماعیل جوشید و رحمت الهی شامل آن مادر و فرزند شد و جسم و جانشان را سیراب ساخت و آموخت که در نهایت غربت و تنهایی و بی‏پناهی هم، خدا بهترین پناه و تکیه‏گاه است. قبیله «جُرهم» نیز که این عنایت خدا را شاهد بودند، محبت آن کودک و مادر را بر دل گرفتند، به ‏خصوص وقتی فهمیدند که او از نسل ابراهیم است و مادرش همسر اوست و این همان دعای حضرت ابراهیم بود که:
رَبَّنَا إِنِّی أَسْکَنتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُوا الصَّلاَةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنْ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنْ الثَّمَرَاتِ .(۶)
حکمت الهی جایزه‏ای دیگر به هاجر بخشید، تا جبران آن صبر و خلوص باشد، یعنی سعی میان صفا و مروه، همسان هاجر بر هر حاجی واجب شد، تا یاد هاجر به‏ عنوان الگویی برای آنان که در راه هدفی بزرگ می‏کوشند و صبر می‏کنند تا به رضای الهی برسند، جاودانه بماند.
عبادت، برای رساندن انسان به ارزش‏های برتر معنوی و گسستن از وابستگی‏های مادّی است. روح، کششی به ‏سوی بالا و افق‏های متعالی دارد و عبادت، زمینه‏ساز این ارتقای روحی است و سبک‏بالی روح، در سایه پرستش فراهم می‏آید. نمازهای روزانه، مثل شستشوی پنج نوبت در آب که بدن را پاک می‏کند، پاک‏ساز روح از آلایش‏های گناهان است. حج نیز با آن‏که در سراسر عمر یک بار واجب است، همین نقش را ایفا می‏کند و ویژگی‏ها و کیفیتی که در این عبادت نهفته، آن ‏را امتیاز می‏بخشد و رنج‏های سفر و تنگناهای انجام اعمال، پالاینده روح و بیدارگر فکر است. «عامل کیفی» حج، جبرانِ «عامل کمّی» را بر عهده دارد و حج را به مثابه حضور در یک میدان نبرد می‏سازد. از این رو اثربخش‏تر و کارسازتر است.
داستان هجرت ابراهیم با همسر و کودکش به این سرزمین درس‏های متعدّد داشت، مانند: تسلیم و رضا به قضای الهی، تحمّل سخت‏ترین آزمون‏ها در راه اجرای فرمان، توکّل آگاهانه بر خداوند و فضل ‏او، تبدیل ‏شدّت به ‏فرج برای صابران و ... که فرمان ذبح فرزند، بزرگ‏ترین این آزمون‏ها بود و می‏بایست این درس‏ها سرمشق مؤمنان به خدا قرار گیرند.
● حکمت رمی و ذبح و حلق
در قربانی به پیشگاه خدا و رمی جمرات ‏در روز عیدقربان، حکمت‏هاست. رهاورد قربانی، نیکی و احسان به فقیران است. هر چند اگر زمینه بهره‏وری تهیدستان از گوشت قربانی هم فراهم نباشد، خود این کار، روح عبودیت و فرمانبرداری از خدا را در جان مکلّف افزون‏تر می‏سازد. در عین حال، مسؤولان امر باید با برنامه‏ریزی حساب ‏شده، زمینه استفاده از این ثروت هنگفت ـ که با انگیزه‏های الهی تقدیم می‏شود ـ و توزیع آن میان نیازمندان کشورهای اسلامی را فراهم آورند تا مصداق تبذیر نگردد.
«رمی جمره» در صبح روز دهم، یادآور طرد شیطان و نفی وسوسه‏های او در عمل نکردن به فرمان خداست. چه در داستان حضرت اسماعیل باشد که سه بار شیطان را از خویش راند، چون وسوسه می‏کرد که خود را برای قربانی شدن آماده نسازد، و چه مربوط به حضرت ابراهیم که شیطان را می‏راند و هر بار با هفت سنگ، تا مانع انجام امر خدا نشود.
برخی هم گفته‏اند علاوه براین پدر و پسر، شیطان هاجر را هم وسوسه می‏کرد تا برای قربانی شدن فرزندش رضایت ندهد و مانع ذبح گردد.
کار این سه شخصیت بزرگ، الگویی برای همه مؤمنان تاریخ شد، که دستور خدا را هر چه سخت باشد اطاعت کنند و راضی به قضای الهی باشند. پدر، الگوی پدران، مادر، الگوی همه مادران و اسماعیل، الگوی جوانان، تا جوانان با الهام از اسماعیل، وارد میدان‏های جهاد اکبر و اصغر شوند و از نثار خون و جان در راه خدا و اهداف متعالی سرباز نزنند.
این عمل در حج، احیاگر آن خاطره‏ها و فداکاری‏هاست، تا درس‏آموز ایثار و عبودیت و تسلیم باشد و انسان را در میدان مبارزه با نفس، نیرو بخشد.
حلق و تقصیر پس از رمی و قربانی، رمزی برای زدودن گناهان و زوال آلودگی خطاها از روح و جان است، تا فلسفه تحقق تقوای الهی که در همه عبادات از جمله در حج نهفته است، ظهور یابد.
این‏گونه است که حج، در قلمرو آثار و نتایجی که دارد، به خودشناسی و مردم‏شناسی هم کمک می‏کند، تا هر کس میزان موفقیت خویش را در این عرصه دریابد و بداند که آیا حج، تحوّل و دگرگونی در وضع او پدید آورده است یا نه؟ مثل دانش‏آموزی که در امتحان مردود می‏شود و در همان کلاس قبلی می‏ماند، یا بیماری که پس از مداوا باز هم تندرستی خویش را باز نمی‏یابد، این نشانه بی‏خاصیتی آن درس و این درمان است.
حج نیز می‏تواند آزمونی برای موفقیت انسان در امتحان خودسازی به‏شمار آید، چون در مدرسه دین و مکتب ایمان هم بعضی به موفقیت می‏رسند و برخی مردود می‏شوند. میزان پای‏بندی به احکام الهی، شاخص قبولی در این کلاس و مدرسه است.
ابتلای انسان‏های خداباور به انواع رنج‏ها و بلاهای آسمانی، برای تقویت روح و ایمان و صبر و آموزش درس و تسلیم در برابر مشیت و فرمان الهی است و آن‏چه در زندگی انبیای الهی و اصحاب صبور آنان مثل بلا و ... پیش آمده است، صحنه‏هایی از این آزمون خدایی است. آن ‏چه که در تاریخ اسلام و در حادثه کربلا پیش آمد، نمونه‏ای دیگر از این‏گونه آزمایش‏های سخت الهی برای خاندان پیامبر بود و حسین علیه‏السلام نیز وارث سلسله پیامبران و وارث آدم، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و حضرت محمد صلی ‏الله‏ علیه ‏و‏ آله گشت و بُعد الگویی حضرتش جاودانه ماند.
براساس این فروغ فراگیر که از عاشورا دریافته‏ایم، می‏توانیم خطاب به سیدالشهدا علیه‏السلام چنین بگوییم:
یاد تو، انقلابی ‏پیوسته ‏در میان ماست.
زمان می‏گذرد، ولی فروغ آن نهضت برافروخته‏تر می‏شود.
هرگاه در جامعه ما یزید ستمگری طغیان کند، یک حسین هدایتگر رو در روی او می‏ایستد، تا دین حق، به ‏عنوان راهی پیش‏برنده، بماند و ما به برتری و اعتلا برسیم.
ما در سایه روح بزرگ و بلند تو، همیشه عزیز می‏مانیم و جز در پیشگاه خدایمان سرفرود نمی‏آوریم.
و ... این، بنیان قوانین آسمانی است، که حضرت محمد صلی ‏الله‏ علیه ‏و ‏آله برای تکمیل آن آمده است.
پی‏نوشت‎ها:
۱ . حج : ۳۷
۲ . حج : ۲۸
۳ . فلا و ربّک لا یؤمنون حتّی یُحکِّموکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ... (نساء: ۶۵).
۴ . فصلت، ۳۴: «إدفَعْ بِالَّتی هِیَ أحسن...».
۵ . وسائل ‏الشیعه، ج۹، ص۳۸۸
۶ . ابراهیم : ۳۷
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید