جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


سه تایی‌ها گاهی معجزه می کنند


سه تایی‌ها گاهی معجزه می کنند
سه، عددی جادویی است، لا‌بد هم رازی در آن بوده که ما از آن بی‌خبریم. آقانیم سه‌گانه مسیحیت، سه بار هورا کشیدن برای پیروزی، یا همان‌ها که قدیسان و پیامبران آن را اصل و اساس می‌دانستند <گفتار نیک، رفتار نیک و پندار نیک>، سه آرزو در قصه‌های علا‌ءالدین و چراغ جادو، بازی سه برگ، آن سوی ماجرا هم <تز، آنتی‌تز و سنتز> در بحث دیالکتیک. ‌ سینماگران بسیاری هم به جادوی این عدد رسیده‌اند، سینماگران بلندپرواز از سال‌ها پیش یعنی از نزدیکی‌های دوره <مارسل پاتیول> و سه‌گانه <مارسی> او۳۶۶-۱۹۳۱) فیلمسازی بر این اساس را در ذهن می‌پرورانند. اما کسی که موفقیتش سبب شد بسیاری از فیلمسازان جهان به شکل خرافی دست به دامن سه‌گانه‌سازی شوند، موفقیت بی‌نظیر <مارک دونسکی>بود که پای <ماکسیم گورکی> را از کتابخانه‌ها به فیلمخانه‌ها و انجمن‌های هنری سراسر جهان باز کرد. بعدها هم برخی با تکیه بر منابع عظیمی چون آثار شکسپیر تصمیم به ساخت تریلوژی گرفتند. اما باید قبول کنیم که بعضی‌ها زاده شده‌اند که تریلوژی بسازند مانند <کریستف کیشلوفسکی>، برخی هم تریلوژی را کشف کردند درست مانند کاری که <فرانسیس فورد کاپولا‌>ی کبیر کرد. اما این وسط فیلمسازانی هم بودند که تریلوژی به آنها تحمیل شد، مانند اتفاقی که برای <جان فورد> افتاد. حالا‌ بگذریم از آنهایی که این روزها مزه پول زیر زبان‌شان آنها را به سمت ساختن سه‌گانه‌ها، چهارگانه‌ها و... کشانده است که هیچ در این بحث نمی‌گنجد. ‌
این روزها ساخت فیلم‌های دنباله‌دار یا همان تریلوژی بسیار فراگیر و انتخاب <ده‌تایی‌ها> هم سخت شده است. هر چند که برخی از سه‌گانه‌های ماندگاری که نمی‌توانم فراموش‌شان کنم، ارتباط کمرنگی با هم داشتند و نخ داستان را باید در قسمت بعدی آن جست‌وجو کرد. مانند ارتباط کمرنگی که فرانسیس فورد کاپولا‌ به عمد در قسمت سوم تریلوژی پدرخوانده کمرنگ کرده است. تب ساخت سه‌گانه آنقدر بالا‌ گرفته است که خیلی‌ها دست به ساخت دنباله‌دارهای بلندتری زده‌اند که به نظر چندان عاقلا‌نه و در عین حال قابل توجه نیست؛ مانند کاری که استیون اسپیلبرگ در ایندیانا جونز‌ها دست به آن زده و دیگر کار را به آنجا رسانده که تماشاچی با صدای بلند می‌گوید کافی است، یا نمونه کاری که جورج لوکاس با جنگ ستارگان انجام داده کار را به شش‌گانه‌ای با پیش‌درآمد و موخره رسانده است. اما روزگاری بود که بیل داگلا‌س۷۸۸-۱۹۷۲) تریلوژی می‌ساخت، آن هم با کمترین بودجه و بدون هیچ چشمداشتی و هنوز هم باید برای ساخت فیلمی با این سبک و سیاق سراغش رفت. سه‌گانه بیل داگلا‌س که تنها حامی مالی آن <لیندسی اندرسون> بود با صرف دارایی‌ها تبدیل به اثری ملی برای سینما شد. ‌
اما در این سوی ماجرا، کارگردانی مانند واچوفسکی سه‌گانه ماتریکس را می‌سازد که چند صد میلیون هزینه دربردارد و اگر در یک قسمت هم خلا‌صه می‌شد، اتفاقی برای سینما نمی‌افتاد. ‌ اگر قرار بود در فضایی بیشتر و بحثی گسترده‌تر به سینما در این زمینه پرداخت، جا داشت که از سه‌گانه <آندره وایدا( >یک نسل، کانالو خاکستر والماس) ومیک تراویس (اگر اوه، ای مرد خوش‌شانس و بیمارستان بریتانیا) محصول ۵۸-۱۹۵۵ هم حرف زد اما نمی‌خواهم تور خودم را بیش از اینها پهن کنم. ‌
● سه‌گانه پدرخوانده ‌
▪ فرانسیس فورد کاپولا‌۹۰-۱۹۷۲
حماسه مافیایی که فرانسیس فورد کاپولا‌ اوایل قرن بیستم در نیویورک رقم زد و پایان آن هم همراه بود با روزهایی که دیگر مافیا قدرقدرت نبود، درست مانند چیزی که کاپولا‌ می‌خواست. او دنیای سیاست‌زده و آلوده دهه هشتاد ایتالیا را بهتر از هر تاریخ‌نگاری ثبت کرد. دو فیلم اول این سه‌گانه به طرز ماهرانه‌ای سینمای‌ هالیوود را در سال‌هایی که نیاز به کمک داشت زنده کرد. پس از آن هم سینما و مخاطب اروپایی را به شدت تحت تاثیر قرار داد. رویای آمریکایی که بی‌نظیر بود؛ او مارلون براندو را دوباره به اوج بازمی‌گرداند و دو ستاره فراموش‌نشدنی تحویل سینما می‌دهد؛ آل‌پاچینو و رابرت دونیرو. ‌
● سه‌گانه گورکی
▪ کودکی ماکسیم گورکی، روزگار دانش‌آموزی، روزگار دانشگاهی: مارک دونسکی۴۰-۱۹۳۸
هرچند این سه‌گانه بی‌نظیر آن طور که باید و شاید در سینمای امروز به عنوان اثری مرجع مطرح نمی‌شود اما کدام سه‌گانه می‌توانست تا این حد تصویری ژرف از نویسنده‌ای به بزرگی گورکی ارائه دهد؟
۳ صدا از یک اتوبیوگرافی، در واقع جست‌وجویی است که ما را پابه‌پای نویسنده می‌برد. ما در این فیلم تمام مراحل رشد مردی تاثیرگذار را از نزدیک لمس می‌کنیم. یکی از بزرگ‌ترین مردانی که در عرصه سیاست و زندگی اجتماعی مردم روسیه موثر بود، در میانه سفرهایش در این فیلم به تصویر کشیده شده است. این سه‌گانه را باید بهترین اولین‌ها در این زمینه دانست، لحظه‌های فراموش نشدنی شاید عنوان بهتری برای سه‌گانه گورکی باشد. ‌
● سه‌گانه آپو
▪ پاترپانچالی، آپاراجینو، دنیای آپو: ساتیا جیت رای ۵۹-۱۹۵۵
سه‌گانه‌ای که هر سکانس آن تصویری زنده از شهر بمبئی را ثبت کرده است. به جرات می‌توان گفت که این سه‌گانه بزرگ‌ترین و ماندگارترین فیلم در سینمای هند محسوب می‌شود. داستان سیر کودکی تا بلوغ و بزرگسالی آپو را نقل می‌کند. قهرمان داستان زندگی موفقیت‌های ناچیز و شکست‌های بزرگ دارد. او در بنگال بزرگ می‌شود، کودک فقیر سر از محله‌های کثیف بنارس در می‌آورد و در آخر ازدواج تراژیک او در کلکته تکان‌دهنده است. همین داستان کوتاه نشان از این دارد که کارگردان بهترین سوژه را دستمایه ساخت یک سه‌گانه کرده است. آکیرو کوروساوا کارگردان شهیر سینما این کارگردان را در یک کلا‌م خلا‌صه کرده: <رودی بزرگ اما پر از آرامش و بزرگواری.>
● سه‌گانه سوارکاری ‌
▪ دختری با روبان زرد، ریوگرانده و قلعه آپاچی: جان فورد ۵۰-۱۹۴۸
بی‌شک جان فورد جزو آن دسته‌ای است که اگر پیش از او کسی تریلوژی نساخته بود، هوس ساخت فیلم در این سبک و سیاق را نمی‌کرد. او در این وسترن‌های شنی در جست‌وجوی چیز دیگری بود اما سر از یک سه‌گانه درآورد. سه‌گانه‌ای که به زعم بسیاری، یکی از بهترین‌ها شد. اما به هر حال در روزگاری که خیلی‌ها شش‌گانه می‌سازند باید احترام این اثر را نگه داشت. ‌
● سه‌گانه سه‌رنگ
▪ آبی، قرمز، سفید: کریستف کیشلوفسکی، ۹۴-۱۹۹۳
هرچند که کریستوف کیشلوفسکی خط و ربط اینگونه فیلم ساختن را از ده فرمان یاد گرفته بود، اما بی‌شک اولین تصویری که از این کارگردان به چشم می‌آید همین پرچم سه‌رنگ اوست. او با سه رنگ از لهستان، سوئیس و فرانسه عبور می‌کند و در هر یک از آنها نکته‌ای به‌یادماندنی را به تصویر می‌کشد. عادت‌ها و اخلا‌قیات در هم شکسته لهستان که طنز تلخی دارد، بعد هم دو فیلم عظیم درباره رنگ زندگی در دو کشور دیگر. همین‌هاست که سبب می‌شود فکر کنم کیشلوفسکی به دنیا آمده بود که تریلوژی بسازد، حتی اگر قرار بود او خالق اولیه این سبک و سیاق باشد. ‌
● سه‌گانه ارباب حلقه‌ها ‌
▪ یاران حلقه، برج‌های دوقلو و بازگشت پادشاه: پیتر جکسن ۳-۲۰۰۱
یکی از ماندگارترین حماسه‌های سینما در زمینه فیلم‌های فانتزی است. پیتر جکسن برخلا‌ف بسیاری از همنسلا‌نش میلیون‌ها دلا‌ر را به هدر نداد. او اثری را خلق کرد که می‌توان دو دهه بعد هم درباره آن حرف زد. هرچند که جی.ار.تالکین با داستان استخواندارش حسابی به کمک او آمده بود اما مگر خیلی‌های دیگر بلا‌هایی را که دیده‌ایم بر سر آثار شکسپیر نیاورده‌اند، اگر جکسن توانایی نداشت جی.ارتالکین هم قربانی سه‌گانه‌سازی و پول می‌شد.
● سه‌گانه بیل داگلا‌س ‌
▪ کودکی من، اقوام ن، در راه خانه: بیل داگلا‌س ۷۸-۱۹۷۲
این فیلم در کمتر از سه ساعت تماشاچی را با جهان گسترده‌ای روبه‌رو می‌کند، فیلمی که با بودجه اندکی در روزگار خودش ساخته شد و حالا‌ اگر نبود و ساخته نمی‌شد سرنخ این سینما را نمی‌توانستیم جست‌وجو کنیم زیرا ساخت تریلوژی روی گرده‌های این اثر می‌چرخد. در واقع بیل داگلا‌س در این سه فیلم شاهکاری براساس زندگی خودش ساخته است. ما در این سه‌گانه با داستان زندگی بیل پس از پایان جنگ جهانی دوم روبه‌رو هستیم، کودک فقیری که در روستایی نزدیک یک معدن در اسکاتلند حسرت همه چیز را به دل دارد تا روزگاری که او با کشف هنر خودش در روزگار سربازی به آزادی دست می‌یابد و از خیلی چیزها رها می‌شود. ‌
● سه‌گانه دلا‌ر ‌
▪ یک مشت دلا‌ر، برای چند دلا‌ر بیشتر و <خوب، بد، زشت:> سرجیو لئونه ۶۶-۱۹۶۴
مخترع وسترن‌های اسپاگتی را باید با این سه فیلم به خاطر سپرد و دوست داشت و نه چیز دیگر.‌ تر و تمیز، شیک، شاعرانه حتی، رمانتیک و... چیزهایی هستند که می‌توان درباره این سه فیلم گفت. سه‌گانه‌ای که بدون هر عیب‌جویی‌ای می‌توان در یک آخر هفته پای آن نشست و حتی لذتی سبک از تماشایش برد. باید باور کرد که این تریلوژی بیش از هر چیز دیگری سبب ارتقا و جهشی در این ژانر فیلمسازی شد. کلینت ایستوود همان مردی است که هنوز پس از گذشت چند دهه، هر تماشاچی‌ای را یاد فیلم‌های وسترن می‌اندازد و نمی‌گذارد کسی این تب تند وسترن را فراموش کند. ‌
● سه‌گانه جیغ ‌
▪ وس کراوان ۲۰۰۰-۱۹۹۶
آخرین نسل از سه‌گانه‌های محصول‌ هالیوود که از تماشای آن به خشم نمی‌آیید و حس نمی‌کنید که با مشتی روانپریش و دگرآزار روبه‌رو هستید. سه‌گانه جیغ در میان فیلم‌های ژانر وحشت برای خودش جا و مکانی پیدا کرده است و شاید هم به این خاطر که تنها گالیور سرزمین کوتوله‌هاست. به درستی مشخص است که از ابتدا طرحی سه قسمتی در ذهن کارگردان شکل گرفته بود، اول از همه یک مشت نوجوان در کالیفرنیا، بعد یک قاتل سریالی در دانشگاه و دست آخر هم که ماجرا سطح بالا‌تری پیدا می‌کند و مخاطب حداقل با یک تابلوی مشهور و اثر هنری آشنا می‌شود. این فیلم هرچند خود موفق بود اما باب تازه‌ای را در سینمای امروز باز کرده است که همه دنباله‌روهایش از دره سطحی‌گرایی و ساخت آثاری همراه با خمیازه‌های کشدار سر درآورده‌اند. ‌
● سه‌گانه برگمان ‌
▪ در میان آیینه‌های تیره، نور زمستانی و سکوت: اینگمار برگمن، ۶۳-۱۹۶۱
بالا‌خره هم نوبت به استاد می‌رسد که در زمینه‌های دیگر فیلمسازی روی قله‌ها نشسته است. اینگمار برگمن به یقین یکی از مهم‌ترین سینماگران جهان در قرن بیستم بود. فیلمسازی که آثارش با مسائل پیچیده و بغرنج فلسفی و هستی‌شناسانه سر و کار دارد و او این مفاهیم را با دید هنری و زبانی شاعرانه در فیلم‌هایش بیان کرده و پرسش‌های مهمی را درباره زندگی، مرگ، ایمان، خدا و شیطان پیش کشیده است. با این حال تماشای این سه فیلم آن هم در یک نشست نتیجه مثبتی به بار نمی‌آورد و معلوم نیست که عاقبت مخاطبش با این همه افسردگی چه خواهد شد.
امیلی امرایی
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید