شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


اسپیلبرگ مقتدر و تاثیرگذار


اسپیلبرگ مقتدر و تاثیرگذار
شاید بتوان با قطعیت از ۳گانه ایندیانا جونز به عنوان یکی از موفق ترین ۳گانه های تاریخ سینما نام برد.
اولین فیلم از این مجموعه در سال ۱۹۸۱ به نام ایندیاناجونز و مهاجمان صندوقچه گمشده به کارگردانی استیون اسپیلبرگ به روی پرده رفت که با فروش قابل توجهی همراه بود.
فیلم سوم یعنی ایندیاناجونز و آخرین جنگ صلیبی نیز با بهره گیری از فناوری و هنر بازیگرانی چون شون کانری توانست به فروش چند میلیون دلاری دست یابد، که تا آن زمان کم سابقه بود.
۱۹سال از ساخت آخرین قسمت این ۳گانه می گذرد و بالاخره قسمت چهارم آن چندی پیش به کارگردانی استیون اسپیلبرگ و با حضور جورج لوکاس و هریسون فورد در نقش ایندیانا جونز با عنوان ایندیانا جونز و جمجمه کریستال ساخته شد و روی پرده سینماها رفت، داستان این فیلم در دهه ۱۹۵۰ روایت می شود و به وقایع جنگی و حضور نازی ها می پردازد.
در این فیلم ایندیاناجونز، کاراکتر اصلی مجموعه با گذشت ۱۹ سال پیر شده، که این موضوع شخصیتش را جذاب تر کرده است.
این فیلم نیز مانند آثار قبل با فروش فوق العاده ای همراه بوده است.
درخشش این تریلر ۴گانه باعث شد ما به سراغ علل موفقیت و کارهای اسپیلبرگ برویم و آثارش را به طور گسترده معرفی کنیم.
● دوئل (۱۹۷۱): (اولین تجربه)
دوئل اولین فیلم اسپیلبرگ در عرصه سینماست که در عین اولین تجربه کارگردان بودنش یکی از شگفت آورترین آثار سینما می باشد.اسپیلبرگ به ندرت در ساخت این فیلم اشتباه و ناموفق بودن را تجربه کرد و از همان ابتدا به جامعه هنری آمریکا فهماند که یک کارگردان جوان و خلاق وارد عرصه سینما شده است.
او در این فیلم سینمایی، داستان دلهره آوری را روایت می کند و با تصویر سازی های موفق و داستان پردازی های جذابش توانسته وحشت را به بیننده منتقل کند، او در فیلم دوئل داستان تاجری خجالتی را بیان می کند که راننده سرسخت یک تریلی ۱۸ چرخ مامور می شود او را زیر بگیرد.
این فیلم برای تلویزیون ساخته شده است.
اسپیلبرگ وقتی این فیلم را ساخت ۲۴ سال سن داشت.
● شوگرلند اکسپرس (۱۹۷۴): (تکرار تجربه ای موفق)
این فیلم نیز به دنبال موفقیت دوئل داستانی درباره تعقیب و گریزی دلهره آور و سراسر اضطراب است.
داستان زن و شوهری محکوم که تصمیم می گیرند از زندان فرار کنند.
این فیلم زمانی ساخته شد که هنوز سینماگران نمی توانستند به تجربه کم اسپیلبرگ اعتماد کنند، به همین دلیل این کارگردان جوان و خلاق سینما برای تامین رضایت عوامل مخصوصا بازیگران، مشکلات زیادی را متحمل شد.
اسپیلبرگ این فیلم را بر اساس داستانی چاپ شده در روزنامه ساخت.
منتقدان در مورد این فیلم سینمایی گفته اند که صحنه پردازی ضعیفی دارد و فضای سرد و بی روحی را به تصویر کشیده است.
صحنه هایی که این زوج سعی در دیدن فرزندشان در پرورشگاه دارند، یکی از تاثیرگذارترین لحظات فیلم می باشد بعضی از سینماگران این فیلم را نقطه اوج سینمای اسپیلبرگ می دانند.
● آرواره ها: (۱۹۷۵): (ظهور قاتلین بالفطره در سینما)
این فیلم سینمایی از آثاری است که سینمای جهان را تکان داد وبه نوعی غافلگیر کرد و می توان گفت نوعی دوئل در آب است.
اسپیلبرگ در این فیلم با کوسه ای پلاستیکی به طور شگفت آوری صحنه هایی رعب آور و باورپذیر خلق کرده است.
البته داستان پردازی و خلق کاراکترهای جذاب از عواملی بوده که فیلم و اتفاقات پیرامونش را جذاب و دیدنی کرده است.
اسپیلبرگ با هوشمندی خاص خودش تصاویر حقیقی را از ترس نشان داده و موجودات غیر انسانی را دارای احساس و عاطفه ای برتر از انسان فرض و مطرح کرده است.
سکانس های تعقیب طعمه از ترسناک ترین لحظات فیلم است و صحنه ای که کشتی در حال غرق نیروی دریایی آمریکا مورد هجوم کوسه قرار می گیرد، پر از ترس و دلهره است.
این فیلم بعدها به طور مکرر با عناوین مختلف مورد قبول واقع شده و ایده جدیدی برای فیلم سازان بوده است.آرواره ها نمونه ای روشن و واضح فیلم سازی در دهه (۱۹۷۰) بوده است.
تمام فیلم در جزیره ای فیلم برداری شده است.
این فیلم توسط عوامل فنی اش نقص ها نام گرفته است، زیرا عوامل سریال مخصوصا شخص اسپیلبرگ طی ساخت آن با مشکلات و سدهای زیادی روبه رو شده اند.
در این فیلم ابتدا قرار شده از کوسه های مکانیکی استفاده شود، اما به علت این که روی آب نمی ایستادند از کوسه های پلاستیکی استفاده شده، استفاده از کوسه های مکانیکی چندین بار آزمایش شده تا جایی که بودجه فیلم به قدری بالا رفته که کمپانی و استودیو مربوطه حاضر به فرستادن پول برای اسپیلبرگ نمی شود.
(اما کارگردان تیزهوش ما دست از پروژه و سوژه بکرش بر نمی دارد) در ادامه اسپیلبرگ برای گرفتن یک صحنه دو هزار دلار از جیب خودش سرمایه گذاری می کند (البته اسپیلبرگ جایی نمی نشیند که زیرش آب برود و به عبارتی کاری نمی کند که ضرر کند) زیرا نتیجه کار ارزش این همه سختی و سرمایه گذاری را دارد.
وقتی آرواره ها در تابستان ۱۹۷۵ در مقابل تماشاگران به نمایش درآمد، چنان غافلگیر کننده و محصور کننده بود که در ابتدای امر در همان هفته اول ۷ میلیون دلار فروخت و همچنین در کل دنیا با فروش ۴۷۰ میلیون دلاری اش به اسطوره ای در سینما بدل شد.
این فیلم، اقتباسی از زمانی به همین نام می باشد (فقط باید اسپیلبرگ باشی که سومین اثر هنری اش جهان و سینما را تکان دهد و دنیای تصویر را متحول کند)
● برخورد نزدیک از نوع سوم: (تجلی بیگانه در آثار اسپیلبرگ)
اسپیلبرگ با این فیلم (چهارمین تجربه کارگردانی اش) برای اولین بار نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین کارگردانی شد، این فیلم صحنه هایی تاثیرگذار و ترسناک دارد که در مرکز آن داستانی انسانی با عناصری زنده و پویا با زندگی عادی در جریان است (این طور که مشخص است کارگردان جوان هالیوود به سینمای دلهره خیلی علاقه مند است.)
● ۱۹۴۱: (۱۹۷۹): (جنگ و سینمای جنگ)
این فیلم به بررسی بخشی از تاریخ جنگ جهانی دوم می پردازد، کمدی آشفته و تو در تویی که در گیری های نیروهای نظامی ژاپن با آمریکاییان را در جنوب کالیفرنیا به نمایش گذاشته است.
این طوری که از ظواهر فیلم مشخص است، کمدی می باشد سرشار از آشفتگی و بی سر و ته که در نهایت امر هیچ چیزی برای بیننده ندارد.
● ۱۹۴۱ ضعیف ترین اثر در کارنامه اسپیلبرگ می باشد (آقای اسپیلبرگ کار در حیطه سینمای جنگ به تجربه بیشتری نیاز دارد)
● ایندیاناجونز و مهاجمان صندوقچه گمشده (۱۹۸۱):
اسطوره های ایندیاناجونز از این سال شروع می شود و جرج لوکاس در کنار اسپیلبرگ دست به ساخت مجموعه زیبا و پر فروش می زنند.
این مجموعه ها هریسون فورد بازیگر نقش (ایندیاناجونز) را تبدیل به مرد گیشه ها برای دو دهه کرد.
معبدها، خانه های اسرارآمیز و باستانی و پر از ماجرا محور اصلی و نقطه جذاب داستان را تشکیل می دهد.
این فیلم دقیقه به دقیقه در هر سکانس پر از حادثه می باشد (مطمئنا فیلمی این چنین جذاب و دیدنی خواهد بود، زیرا بدون صحنه های بی روح و خسته کننده حادثه ای سینمای جهان می باشد.
● ای تی، موجود فرازمینی: (۱۹۸۲): (بیگانه دوست داشتنی سینما)
این فیلم درباره موجودی از دنیای دیگر است که ابتدا در یک انبار سر و کله اش پیدا می شود و شروع می کند کارهای عجیب و غریب و معجزه آسا انجام می دهد؛ به آسمان می رود، گیاهی را زنده می کند.
او نمونه ای از یک موجود فرازمینی می باشد که درس عشق، دوست داشتن و خوب بودن می دهد.
موجود دوست داشتنی که هم چنان چهره و کارهای با مزه اش در ذهن مخاطبان سینما مانده است.
این بار اسپیلبرگ سعی نکرده بیننده رابترساند بر عکس خواسته موجودی تاثیرگذار و عاطفی را خلق کند.
ای تی یکی از پرفروش ترین عروسک های اوایل دهه ۸۰ نیز بوده است.
به طور کلی این فیلم را می توان در ردیف کارهای استثنایی و ویژه اسپیلبرگ دانست.
● ایندیاناجونز و معبد مرگ (۱۹۸۴) (شکست اسطوره)
بعد از گذشت سه سال از خلق اثری متفاوت در سینمای حادثه ای و موفقیت مهاجمان صندوقچه گمشده
اسپیلبرگ دوباره سعی در خلق تصاویری هیجان انگیز و جنجالی داشت، اما این بار ناموفق عمل کرد (به تعبیری دچار افراط شده و از این طرف پشت بام افتاده است).
دومین مجموعه ایندیاناجونز دارای صحنه های خشن و وحشتناکی می باشد که آن را برای مخاطبان زیر سیزده سال نامناسب کرده است، مثلا در صحنه ای مردی با دستش قلب مرد دیگری را می شکافد، این فیلم ضیافتی از صحنه های دلخراش است.
این طور که مشخص است اسپیلبرگ اوج دغدغه هایش را به کار برده است) این فیلم علاوه بر شکست در امر فیلم سازی نسبت به اولین قسمت در گیشه نیز شکست خورده است.
● رنگ ارغوانی (۱۹۸۵): (اقتباسی دیگر در کارنامه اسپیلبرگ)
فیلمی دراماتیک (کمتر در این قالب از اسپیلبرگ فیلم دیده ایم) و پر سر و صدایی بوده که بر اساس کتاب آلیس والکر ساخته شده است.این سینمایی قصه تراژدی زندگی زنی است که متحمل رنج ها و مشکلات زیادی شده است و طی این سختی ها باید یاد بگیرد که روی پای خودش بایستد.احساس و عواطف (عناصر کم رنگ آثار اسپیلبرگ) انسانی در کل داستان جریان دارد.
همچنین این فیلم سبب شد تا دو بازیگر جوان به سینما معرفی شوند. (فیلمی به همین نام در سینمای ایران ساخته شده که هنوز مجوز اکران دریافت نکرده است)
● امپراتوری خورشید (۱۹۸۷): (در حاشیه مانده)
این فیلم اثری بوده که در زمان خودش اصلا مورد توجه منتقدان و طرف داران سینمای اسپیلبرگ قرار نگرفت و آن را تلاشی بیهوده برای خلق اثری واقع گرایانه دانسته اند اما با گذشت زمان این اثر به تصاویری مستند، عقلانی و تحلیل گرایانه بدل شده است.
امپراتوری خورشید اثری اقتباسی از زندگی نامه شخصی جی جی بالارد می باشد، پسری که یک اسیر ژاپنی را در اردوگاه جنگی جنگ جهانی دوم نزد خود نگه می دارد (این طور که مشخص است آثار جنگی اسپیلبرگ در حال تکامل است.)
‌● ایندیاناجونز و آخرین جنگ صلیبی (۱۹۸۹): (جبران شکست گذشته)
پنج سال بعد و ایندیاناجونزی دیگر؛ در این فیلم شون پن نقش ایندیاناجونز را بازی می کند (حضور پن برگ برنده ای با ارزش برای این فیلم بوده است) با حضور ستاره برجسته سینما در فیلمی این چنین مخاطبان این سه گانه جذاب کاملا غافلگیر شدند، اما شون پن چنان این نقش را جذاب و تاثیرگذار بازی کرده که ناکامی های سری قبل را جبران کرده است.
● پارک ژوراسیک (۱۹۹۳): (ابداع حضور دایناسورها در سینما)
پارک ژوراسیک سرشار از جلوه های ویژه و صحنه های تخیلی می باشد که به دایناسورهای وحشی و از کنترل خارج شده عهد گذشته می پردازد، بازی سام نیل و لورادرن در این فیلم منحصر به فرد بوده است و باعث جذابیت بیشتر این سینمایی شده است.
این فیلم اقتباسی از داستان مایکل کریشتون است که ترکیبی از نمایش عروسکی و جلوه های ویژه کامپیوتری بوده است.
● فهرست شیلندر (۱۹۹۳) هلوکاست و اسپیلبرگ
فهرست شیلندر بر اساس زندگی واقعی اسکار شیلندر تاجری آلمانی است که همه چیز را رها می کند تا پیش از هزار نفر از یهودیان را در طول جنگ جهانی دوم نجات دهد.
لیام نیسن در نقش این تاجر فوق العاده تاثیر گذار بوده و زیبا بازی کرده است.این فیلم علاوه بر کسب جایزه اسکار بهترین فیلم و جایزه اسکار بهترین کارگردانی، فروش قابل توجهی نیز داشته است.
این فیلم به مسئله هلوکاست می پردازد.
● آمیستاد (۱۹۹۷) مبارزه با نژادپرستی در کارنامه اسپیلبرگ
اسپیلبرگ این فیلم را به دو فرزند خوانده آفریقایی اش اهدا کرده است، این فیلم اولین همکاری او با کمپانی دریم ورکز بوده است.
فیلم داستان شورش برده های یک کشتی در سال ۱۸۳۹ را به تصویر کشیده است.
● نجات سرجوخه رایان (۱۹۹۸)
این فیلم که با سرمایه گذاری بالایی مراحل ساخت را پشت سر گذاشته در گونه جنگی ساخته شده است و ماجرای آن به جنگ جهانی دوم در فرانسه بر می گردد.
فیلم برداری آن ۱۸ ماه طول کشیده است بالاخره صبر و البته تجربه کار خود را کرد و اسپیلبرگ برای این فیلم اسکار بهترین کارگردانی را دریافت کرد.
● هوش مصنوعی (۲۰۰۱) (۲۰۰۰ و هجوم آدم مصنوعی ها به سینما)
در اصل این فیلم، فیلم استنلی کوبریک بود اما با مرگ او، اسپیلبرگ کار او را انجام داد.
هوش مصنوعی سینمایی اش اقتباسی می باشد که در ردیف فیلم های علمی- تخیلی قرار می گیرد.
این فیلم در مورد پسری ماشینی است که در حسرت مهر مادری می باشد. (این سینمایی بارها از تلویزیون پخش شده).
● اگه می تونی منو بگیر (۲۰۰۲) (درخشش دی کاپریو)
این فیلم بر اساس زندگی واقعی فرانگ آبگینل ساخته شده است و درباره کلاهبرداری است که موفق می شود با هزار ترفند ازدست مامور اف بی آی فرار کند.لئوناردودی کاپریو و تام هنکسی از جمله بازیگران این فیلم هستند.
● ترمینال (۲۰۰۴)
بعد از اگه می تونی منو بگیر هنکس و اسپیلبرگ همکاری دوباره خود را در فرودگاه به امضاء رساندند.داستان این فیلم کمدی درام درباره فرد خارجی است که از کشوری دیگر به فرودگاه بین المللی جی افه کی نیویورک می آید، اما به او اجازه نمی دهند که وارد آمریکا شود.
علاوه بر این به علت مسائلی متعدد نمی تواند به کشورش بر گردد و به این خاطر در فرودگاه سرگردان می شود.عده ای معتقدند که این فیلم بر اساس داستان مهران کریمی پناهنده ایرانی که به دلیل گم شدن مدارک پناهندگی اش از سال ۱۹۹۸ تا سال ۲۰۰۶ در فرودگاه پاریس به سر می برده است، ساخته شده است.البته هیچ کدام از عوامل فیلم به این موضوع اشاره ای نکرده اند.
● جنگ دنیاها (۲۰۰۵)
جنگ دنیاها فیلمی علمی، تخیلی است که بر اساس کتابی به همین نام ساخته شده است.
در این فیلم به بیگانگانی پرداخته شده است که از فضا به زمین حمله ور می شوند و هیچ راهکار دفاعی در مقابل آن ها کارگر نیست و فقط باکتری های موجود در هوا می توانند آن ها را نابود کنند.تام کروز در این فیلم در نقش پدری ظاهر شده است که به دنبال نجات خانواده اش است.
مونیخ (۲۰۰۵) اسپیلبرگ و اعتراض به خشونت های اسرائیل
مونیخ با بهره گیری از عناصر دراماتیک به بررسی ماجرای کشتار ورزشکاران فلسطین اشغالی در المپیک مونیخ ۱۹۷۲ و به دنبال آن انتقام سازمان موساد از عوامل کشتار ورزشکاران می پردازد این فیلم از خشونت اسرائیلی ها انتقاد می کند.
منبع : روزنامه خراسان


همچنین مشاهده کنید