جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


همیشه پای یک زن در میان است


همیشه پای یک زن در میان است
ضیغمی فیلم سینمایی محیا سومین ساخته اکبر خواجویی است که بعد از سال ها پس از تولید فیلم های سیرک بزرگ و خانه ابری ساخته است. محیا ملودرامی اجتماعی و عاشقانه دارد و داستان دکتری جوان به نام جاوید با بازی شهاب حسینی است که به دختری به نام محیا با بازی الهام حمیدی علاقه مند می شود. در این میان دختر خاله شیرازی جاوید به او علاقه مند است و برای ادامه تحصیل به منزل جاوید می آید تا شاید دل او را به دست آورد. محیا نیز پسر دایی عاشق پیشه ای دارد که در این میان مربع عشقی تشکیل می شود و فیلم بر پایه کلیشه و تکرار استوار است. محیا دختریک غسال از خانواده ای است که فاصله طبقاتی زیادی با جاوید دارد. او نسل به نسل به این کار می پردازد. کارگردان در این فیلم سعی کرده با انتخاب این شغل و ایجاد موقعیت و فضای جدید نگاهی نو از روابط را به تصویر درآورد. نویسندگی و تهیه کنندگی محیا نیز بر عهده خود خواجویی است و بازیگرانی چون الهام حمیدی، شهاب حسینی، مریم بوبانی، مهسا کرامتی، آزیتا حاجیان، مجید سعید، برزو و انوشیروان ارجمند در محیا ایفای نقش می کنند. فاصله طبقاتی محیا و جاوید و شغل خانواده محیا و جود خواستگار سمجی چون پسر دایی محیا مانع بزرگی بر سر راه این وصلت است.در این میان کارگردان با ورود به سوژه ای جدید و به تصویر درآوردن داستان به سمت و سوی سینمای به اصطلاح معناگرا سعی می کند که از کلیشه تکراری به دور شود. بازی مجید سعیدی در نقش پسردایی محیا نچسب و ضعیف است.
او نقش خواستگاری لات و سمجی را بازی می کند که سال ها خاطرخواه محیاست و هر کسی را که به معشوقش نزدیک شود با زور و تهدید فراری می دهد و در تقابل با جاوید در ادامه حضور خود او را تهدید به مرگ می کند و این کاراکتر مانند تمامی الگوهای کلیشه ای پرداخت شده است. اگر سعیدی باور پذیرتر بازی می کرد در ذهن مخاطب ماندگار می شد. محیا برای فرار از جاوید خواسته ای عجیب از او می خواهد و چون می داند که جاوید از مرده می ترسد شرط ازدواج با او شستن ۷ مرده است. جاوید تنها راه رسیدن به او را غلبه بر ترسش می داند و قبول می کند که ۷ مرده را بشوید و با دوری از خانواده و ریاضت و سختی کشیدن در یک روستای دورافتاده نشان دهد تغییر و تحول در مسیر زندگی اش ایجاد کرده است تا به محیا برسد. ولی باز هم پرداخت این بخش بیشتر به کلیشه ها تکیه شده است. انتخاب زوج هنری الهام حمیدی و شهاب حسینی که بازی این دو را در فیلم بچه های ابدی شاهد بودیم سبب شده که حرکت فیلم به مسیری آشنا و تکراری پر رنگ تر شود و اگر کارگردان زوجی نا آشنا را برای این ۲ نقش انتخاب می کرد، از کلیشه ها دور می شد.
محیا با نوع داستان پردازی خود و موقعیت دراماتیکی که برای قهرمانش خلق می کند در ۲ سطح پیش می رود. یکی ظاهر قصه و مسائل زندگی و اجتماعی که در ازدواج جوانان به عنوان موانع و تعصب های سنتی مطرح است و دیگری هم در لایه پنهان داستان استوار و نوعی معنا گرایی و پرداختن به سیر و سلوک معنوی است که در نیمه دوم فیلم در پس زمینه قصه روایت می شود.جاوید در هر مرحله از این سیر و سلوک علاوه بر طبابت در آن روستای دور افتاده با دنیای درون خود آشنا می شود و به تدریج با شستن مرده ها بر ترس و ضعف هایش غلبه می کند تا شایستگی وصل به معشوقش را به دست آورد. شهاب حسینی بازیگری تواناست و بازی خوبی در این فیلم ایفا می کند و می تواند در بسیاری از لحظه ها با بازی خوب توانایی هایش را ثابت کند. حسینی در این فیلم نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد نقش اول شد و در نهایت به یک دیپلم افتخار اکتفا کرد. الهام حمیدی همان بازی های تکراری خود را ایفا می کند و حتی معصومیتی را که دارد در خلوت خود حفظ کرده و به گونه ای رفتار می کند که تماشاچی حس می کند انتخاب جاوید و کرم (پسر دایی اش) برایش فرقی ندارد و خیلی خنثی و بی تفاوت نقشش را بازی می کند که بی تفاوتی او توی ذوق می زند.
انوشیروان ارجمند در نقش میرطاهر قصه کاراکتری را بازی می کند که فرزانه دانایی است که موی بلند دارد و حرف های عارفانه و نصیحت گونه به جاوید می زند - ناگفته نماند که جاوید برای غلبه به ترس به روستایی می رود که او فرزانه و هنرمند و مرده شور آن روستاست ولی ارجمند کارها و حرف هایش تکراری است و نتوانسته است نقش رسیدن به معنویت و عرفان را بازی کند و شاید نویسنده و کارگردان مراحل سیر و سلوک را خوب پرداخت نکرده، تا بازیگر بتواند با تماشاگر و جاوید ارتباط برقرار کند. زیرا میرطاهر و جاوید در مدت کوتاهی با یکدیگر آشنا می شوند و در این مدت کوتاه شاید خانواده جاوید و حتی محیا باور نکند که جاوید به این دیدگاه نسبت به زندگی رسیده و بر ترس خود غلبه کرده است.میرطاهر قرار است دیدگاه جاوید را نسبت به زندگی تغییر دهد ولی وجود این کاراکتر در فیلم بی معنی و آزار دهنده است. دیالوگ هایش را نیز انگار از روی کتاب اخلاق می خواند. نکته عجیب این فیلم این است که در مدت کوتاهی ۶ نفر با هم می میرند، میرطاهر و جاوید آن ها را می شویند و غسل و کفن می کنند و نفر آخر هم خود میرطاهر است که می میرد و جاوید به تنهایی او را غسل و کفن می کند. ضرورتی نداشت که میر طاهر بمیرد و اگر او به زندگی خود ادامه می داد بهتر بود. ضعف های فیلم نامه محیا آشکار است ولی از حق نگذریم محیا شروع خوبی دارد و تماشاگر را تا پایان فیلم ترغیب می کند.
محیا ویژگی مثبت و روایت روان و قابل قبولی در بیان قصه دارد که مخاطب را سرگرم می کند و شاید برای خیلی از مخاطبان عنصر مرده شویی و هیجان و ترسی که در آن نهفته است شیرین و جذاب باشد.تمامی کاراکترهای فیلم کلیشه ای و مانند تمامی فیلم ها تکراری هستند اما خوبی کلیشه های محیا در این است که هنوز هم رقبای یک قصه عاشقانه امتحان خود را پس داده و در جای خودشان به درد می خورند و دیدن سرنوشت شخصیت های اصلی فیلم انسان را کنجکاو می کند. هر چند که گفته می شود فیلم بار معناگرایانه زیادی دارد ولی در واقع این فیلم بار معنایی را به خوبی به تصویر در نیاورده است و محیا فیلم معناگر نیست و بر مبنای طرح مسئله مرگ عشق و سیر و سلوک عارفانه میان محیا و جاوید نمی تواند تضمین کننده معناگرایی فیلم باشد.فیلم سینمایی محیا فیلمی است که از میان فیلم های روی پرده توانسته رضایت مخاطب را جلب کرده و موفق عمل کند.
منبع : روزنامه خراسان


همچنین مشاهده کنید