جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

قرآن و سیر هبوطی انسان


قرآن و سیر هبوطی انسان
مقاله حاضر درصدد تبیین مفهوم سیر هبوطی و امکان وقوع آن در مورد آدمی است. نویسنده با اشاره به واقعه مسخ گروهی از بنی اسرائیل در قرآن نتیجه می گیرد که تغییر ماهیت انسانها و سیر هبوطی آنها امکان پذیر و شدنی است و آدمیان در روز رستاخیز با هویت خود ساخته خویش محشور خواهند شد. با هم آن را می خوانیم.
● سیر هبوطی در جانداران
تاکنون بسیار از تکامل سخن گفته و شنیده اید. داروین با بیان تکامل انواع، کوشید تا ارتباط منسجم و ارگانیکی میان موجودات مختلف کره زمین جست و جو کند. سخن از این که پس از پدیدار شدن آب در زمین، چگونه موجودات تک سلولی بوجود آمده و در پی آن در یک فرایند طولانی موجودات چند سلولی و بی مهره گان و انواع جانوران آبزی و سپس خشکی زی پدیدار شده اند از مسایل پیش پا افتاده علمی است که مویدات و شواهد عینی بسیار دارد و سنگواره های آن ها به دست آمده است.
اما کم تر ازسیر هبوطی سخن گفته شده بی گمان تکامل انواع و اقسامی دارد که شاید بتوان از رشد معکوس که در نوعی وزغ آمریکای لاتین مشاهده شده سخن گفت که زمانی به ۲۷ سانتی متر و در نهایت پس از بلوغ و جفت گیری به ۴ سانتی متر کاهش می یابد.
در گزارشی در این باره می خوانیم: قورباغه ای عجیب که بر خلاف سایر موجودات در دوران بلوغ رشد معکوس دارد و همین رشد معکوس موجب کاربرد آن در درمان دیابت نوع دوم می شود، کشف شد. دانشمندان دریافته اند در پوست این قورباغه ترکیبی وجود دارد که می توان از آن برای تولید داروهای موثر در درمان بیماران مبتلا به دیابت نوع دوم استفاده کرد. در کنار این ویژگی استثنایی این قورباغه دارای ویژگی عجیب دیگری نیز هست.
این قورباغه که در آمریکای جنوبی زندگی می کند دوران نابالغی خود را با رشدی سریع طی می کند و در زمان کوتاهی به ۲۷ سانتیمتر می رسد اما در ادامه و در دوران بلوغ با کاهش قابل توجه قد همراه شده و اندازه آن تنها به ۴ سانتیمتر می رسد! این فرآیند عجیب موجب تحریک قورباغه در انتشار انسولین می شود.
نسخه ترکیبی از این ماده موسوم به Pseudin را می توان در تولید داروهای جدید و موثر در درمان دیابت نوع دوم به کار برد.
دانشمندان دانشگاه الستر و دانشگاه امارات عربی این نسخه ترکیبی را مورد آزمایش قرار داده و با نتایج امیدوار کننده ای نیز روبرو شده اند. آنها دریافتند که این ترکیب در این قورباغه موجب حفاظت پوست از عفونتها می شود...
در گزارش دیگری نیز نوعی رفتار خاص در برخی از انسان ها گزارش شده است که یکی از آن ها مرتبط به خانواده ای در روستای ترکیه است که عکس های آنان در اینترنت نیز موجود است. در این گزارش آمده است:
پژوهشگران ترکیه ای، راز خانواده عجیبی که همگی اعضای آن «چهار دست و پا» راه می روند را کشف کردند. این خانواده شش نفری که ساکن استان ختا در ترکیه هستند همانند میمون روی چهار دست و پا راه می روند و زبان ویژه خود را دارند.
دانشمندان پس از سه سال تحقیق سرانجام دریافتند علت این پدیده شگفت انگیز، فعال شدنی ژنی به نام VLDLR است این ژن نمی گذارد خانواده شش نفره «اولاش» که با ازدواج خویشاوندی تشکیل شده روی دوپا راه بروند. این پدیده به افتخار کاشف راز آن، «سندروم اونورتان» نام گذاری شده است.
این مسئله در اخبار علمی به کرات مطرح شده و می شود که برخی از موجودات در یک روند رشد معکوس قرار می گیرند.
اما پرسش این جا است که آیا می توان از سیر هبوطی در قرآن چیزی یافت و آیا مدارک و شواهدی در گزارش ها ویا تحلیل های قرآنی وجود دارد که بر این مسئله دلالت داشته باشد؟
● تکامل عروجی و سیرهبوطی
سیرنزولی می تواند در دو شکل اتفاق افتد. به این معنا که در آیات قرآنی و گزارش های آن مواردی یافت می شود که نشانه هایی از رشد معکوس در آنها به روشنی مشهود است.
در قرآن به دو شکل به سقوط و هبوط آدمی اشاره شده است. این پدیده گاه در حوزه امور معنوی اتفاق می افتد و آدمی از مقامی که در آن قرار دارد سقوط و هبوط می کند همانند سقوطی که برای برخی از صاحب منصبان اتفاق می افتد و از مقام و منصبی که در اختیار دارند و یا از امتیازاتی که از آن بهره مند بوده اند می افتند.
این نوع از سقوط را قرآن درباره آدم و ابلیس گزارش می کند و موارد بی شمار دیگری را نیز بیان می کند که شخص یا جامعه ای دچار هبوط اخلاقی و انسانی شده و از مقام انسانیت فروافتاده اند که ازجمله ایشان می توان به سقوط بلعم باعورا و سامری اشاره کرد و حتی برخی از پیامبران نیز دچار نوعی هبوط امتیازی و مقامی شده و براساس آن تنبیه و مجازات شده اند که ازجمله ایشان حضرت ذالنون یعنی یونس(ع) است که پس از توبه توانست به مقام خویش بازگردد. این نوع سقوط هرچند که در تفسیر و تحلیل قرآنی به دلیل ترک اولی دانسته شده است ولی برآیندی از هبوط و سقوط معنوی است.
سقوط گاهی دیگر می تواند فیزیکی باشد که از آن به رشد معکوس یاد می شود. هبوط در اصطلاح و کاربردهای قرآنی معنای عام دارد و هرچند که بیش تر درباره امور معنوی بکاربرده می شود ولی کاربرد آن به گونه ای است که شامل سقوط فیزیکی و مادی نیز می شود، به این معنا که هرهبوطی می تواند سقوط به شمار آید و مراتبی از سقوط فیزیکی را به همراه داشته باشد ولی این گونه نیست که هر سقوطی به معنای هبوط و سقوط معنوی باشد. از این رو همراه با هبوط می تواند سقوط فیزیکی و معنوی نیز صورت گیرد اما خلاف آن نادرست است.
● امکان سیر هبوطی در آدمی
به هرحال آن چه دغدغه این نوشتار است مسئله رشد معکوس یا همان سیر هبوطی است که آیا در آدمی اتفاق می افتد؟
به نظر می رسد که چنین باشد و سیر هبوطی نه تنها امری ممکن و شدنی در آدمی است بلکه برپایه گزارش های قرآنی این امر اتفاق افتاده است و مردمانی دچار این پدیده در همین دنیا شده اند.
برخی براین باورند که این نوع رشد معکوس شاید در میان انسان ها نیز اتفاق بیافتد ولی نه در شکل فیزیک و ظاهر زیستی ایشان بلکه در نوع شخصیت و شاکله وجودی ایشان. ولی باتوجه به گزارش ها و شواهد قرآنی می توان گفت که این سیر هبوطی در فرآیند سریع و اعجازی در همین دنیا در حوزه فیزیک انسانی اتفاق افتاده و موجبات تغییر ماهیت شده است.
در مباحث فلسفی این مساله مطرح است که آیا انسان نوع الانواع است که در زیرمجموعه آن موجودی دیگری نیست یا این که خود جنسی از اجناس است که دارای نوع می باشد؟
از نظر فلسفی و منطقی تاکنون این گونه تصویر شده است که انسان نوع الانواع است و دیگر زیرمجموعه ای برای آن متصور نیست. ماهیت او به گونه ای است که چیز دیگری را برنمی تابد. بنابراین فیزیک آدمی اجازه نمی دهد که آن را جنس بدانیم و همانند حیوان که جنس است آن را بشناسیم و یا بشناسانیم. با این تصور نمی توان از رشد معکوس یاد کرد.
اما استاد حسن زاده آملی در جلسات علمی خود بر این باور بود که آیات قرآنی دلالت بر این دارد که انسان برخلاف تصور متداول که نوع الانواع دانسته شده جنس بلکه جنس الاجناس است. به این معنا که خود در مقامی قرار می گیرد که در زیرمجموعه خود چندین جنس و یا دست کم نوع را دارا می باشد.
از نظر ایشان شاید بتوان برای ماهیت آدمی تصویری چون جنس منفرد و یا نوع منفرد ارائه داد و گفت که هر شخص از اشخاص آدمی خود نوع منحصر به فرد است همانند چیزی که درباره خورشید منظومه شمسی گفته می شود که خورشید منظومه شمسی خود نوع منحصر به فرد است. چنین مطلبی را استاد درباره فرشتگان چون جبرئیل مطرح می سازد و آنان را نوع منحصر به فرد می شمارد.
به نظر ایشان آدمی از چنان قابلیت و ظرفیت برخوردار است که می تواند به انواع مختلف تغییر ماهیت وجودی دهد. خداوند، آدمی را در حالت اعتدال و استوا آفریده است که این حالت می تواند به دو شکل وجودی، هم در حوزه معنویت و هم در حوزه فیزیک تغییر ماهیت دهد و به هر یک از دو سو گسترش یابد. از این روهم از نظر معنوی می تواند هبوط کند و هم از نظر مادی و فیزیکی می تواند سقوط کند و به شکل جانوران بلکه پست تر از ایشان درآید و فاقد هرگونه عقل و ایمان گردد.
● وحوش آدمی در رستاخیز
استاد در تفسیر آیه اذا الوحوش حشرت (تکویر آیه ۵) این احتمال را می دهد که مراد می تواند وحوش آدمی باشد که در رستاخیز برانگیخته می شوند. از این رو اگر در قرآن سخن از حشر وحوش است به معنای آن نیست که جانوران و حیوانات محشور می شوند بلکه شاید مراد این باشد که انسان ها به اشکال مختلفی درمی آیند و حشر می شوند. برخی از ایشان به شکل گاو ، پلنگ شتر می شوند و یا ترکیبات دیگری از جانوران را به خود می گیرند.
در روایات چندی به این مساله اشاره شده است که برخی از انسان ها در زمانی که در این دنیا به سرمی برند تغییر ماهیت می دهند ولی از آن جایی که این فرآیند به آرامی انجام می شود برای همگان مشخص و معلوم نیست و تنها انسان هایی که از چشم برزخی برخوردار باشند ماهیت متحول و متغیر ایشان را می بینند. از جمله می توان به روایتی اشاره کرد که در بسیاری کتب درباره ماهیت برخی از حاجیان آمده است. زمانی که یکی از اصحاب از کثرت حجاج سخن به میان می آورد و از ضجیج (همهمه فراوان) ایشان خوشحال می شود امام صادق(ع) دستی بر چشم ایشان می کشد تا بتواند پس این چهره فیزیکی ایشان را بنگرد که چگونه تغییر ماهیت داده اند. در آن زمان است که وی گروهی جانور از خوک و خرس و میمون و مانند آن را می بیند و به ماهیت و هویت جدید و خودساخته آنان آگاه می شود این گونه است که درمی یابد «ما اکثر الضجیج و اقل الحجیج» چقدر فریاد زیاد است و چقدر حاجی کم... (بحارالانوار علامه مجلسی، ج ۲۴، ص ۱۲۴)
استاد آیت الله حسن زاده آملی با استفاده از آیات قرآنی بر این باور بود که هر کسی شاکله و هویت وجودی خود را می سازد و آدمی در آغاز تولد در حالت استوا و اعتدالی با ظرفیت ها و توانمندی های بسیار است که می تواند به هر شکلی درآید و هر کسی به اختیار خویش می تواند هویت خویش را بسازد و برای خود ماهیت منحصر داشته باشد. برخی از این افراد و بلکه بسیاری از ایشان جانوری چندگانه هستند که از آن به جانوران ترکیبی یاد می شود مانند کسانی که خلق سگی و گرگی و میمون و مانند آن ها را دارند و جانورانی عجیب و شگفت را پدید می آورند. این همان چیزی است که در قرآن از آن به « اولئک کالانعام بل هم اضل» (اعراف آیه ۱۷۹) یاد شده است. این گونه است که خداوند برخی بلکه بسیاری از آدمیان را چون جانوران و بلکه «بل هم اضل» معرفی می کند؛ زیرا برخی از ایشان به شکل چند حیوان وحشی و درنده خو تغییر ماهیت و هویت می دهند.
● مسخ بنی اسرائیل، نمونه ای از تغییر ماهیت و سیر هبوطی
از نظر استاد، می توان درباره مسخ گروهی از بنی اسرائیل به میمون و بوزینه و یا خوک همین مسئله را مطرح کرد که آنان انسان هایی بودند که در سیر هبوطی خویش به میمون و بوزینه و یا خوک رسیدند. (مائده آیه ۶۰) خداوند در این باره می فرماید: قلنا لهم کونوا قرده خاسئین (اعراف آیه ۱۶۴)
به نظر می رسد که اینان در یک فرآیند طبیعی، تغییر ماهیت و هویت داده و بوزینه شدند و خداوند تنها آن چیزی را که آنان بدان تبدیل و تغییر ماهیت داده بودند آشکار کرد و به اعجازی، فرایند آشکارسازی را سرعت بخشید. این همان کاری است که در طی الارض اتفاق می افتد و زمان و مکان درهم پیچیده می شود همانند مسئله خلقت پرندگان به دست حضرت عیسی(ع) که فرآیند، درهم پیچیده می شود نه آن که حذف شود. بنابراین خداوند تنها با اعجاز، آن فرایند را درهم پیچید تا آن چه را که واقعا بدان تغییر ماهیت و شکل داده بودند را سرعت بخشد و به شکل فیزیکی در چشم و وجود آید.
هر چند که مفسران درباره کیفیت مسخ، اختلاف نظر دارند؛ با این همه بیشتر آنان در ذیل یکی از آیاتی که درباره اصحاب سبت آمده تصریح دارند که مسخ آنها جسمانی بوده و آنان به صورت میمون و خوک درآمدند، به گونه ای که مردم نیز آنان را با این هیئت مشاهده کردند . حتی برخی از مفسران گفته اند: مردان آنها به صورت میمون های نرینه و زنانشان به میمون های مادینه مسخ شدند.
صدرالمتألهین نیز با بیان استدلالی، بر این باور است که مسخ این قوم می تواند جسمانی باشد و دلیلی بر استحاله آن نیست. (تفسیر صدرالمتألهین، ج۳، ص۴۷۲). در برابر قول اول، گروهی با استناد به اینکه مسخ جسمانی مستلزم بازگشت موجود بالفعل به موجود بالقوه است گفته اند: مسخ نمی تواند جسمانی باشد، بلکه قلوبشان مسخ شد. اما علامه طباطبایی ضمن پذیرش استحاله و بازگشت موجود بالفعل به موجود بالقوه، مسخ را از مصادیق آن ندانسته و قول اول را می پذیرد. (المیزان، ج ۱، ص ۲۰۶).
بنابراین نمی توان گفت که این سیر هبوطی اتفاق نیافتاده است، بلکه این سیر معکوس در آدمی اتفاق افتاده و برخی از همین انسان های کنونی بنابر گزارش قرآن در دوره ای تغییر ماهیت داده و به شکل جانوران و وحوش درآمدند و مدتی نیز در زمین بسر بردند و شاید هنوز همان گونه زیست می کنند و شاید همین خوکان و بوزینگان باقیمانده فعلی، همان آدمیان تکامل معکوس یافته باشند. در هر حال تحقیق علمی در این حوزه هنوز هم جا دارد و می توان با بررسی عملی دانست که آیا در موجودات و جانوران کنونی زمین هم چون خوکان و بوزینگان می توان سیر هبوطی آدمی را جست. به سخن دیگر شاید آن چه داروین در پی آن بود می بایست دررشد معکوس میان آدمی و بوزینگان و خوکان می جست. به ویژه که از نظر علمی ثابت شده است که شباهت های بسیاری میان خوکان و بوزینگان و آدمیان وجود دارد و بر همین اساس است که تحقیقات علمی و پزشکی بر روی این جانوران انجام می شود.
به هر حال آدمی، ماهیتی دست نخورده دارد که می تواند خود را فراتر از فرشتگان کروبی و علیین برساند و از جبرییل بالاتر رود و یا خود را چنان پست و خوار سازد که جانوری به پایش نرسد. این همان تغییر تکاملی در هویت و ماهیت آدمی است.
بنابراین اگر سخن از تکامل آدمی است می تواند این مفهوم را نیز داشته باشد که هرکسی خود را چنان می سازد که می خواهد، و در نهایت شاید برتر از فرشته یا پست تر و گمراه تر از حیوانی شود و این بستگی به اختیار او دارد و این سیر می تواند به شکل هبوطی و سقوطی باشد و یا به شکل برتری جویی و فرابشری شدن به گونه ای که به درجه انسان کامل دست یابد که خلیفه الهی است.
آدمی در روز قیامت با تصویر و هویت و شکلی که خود ساخته است محشور می شود و این همان حشر حیوانات و جانورانی است که اصل ایشان انسان بوده است و در سیر هبوطی خویش به مقام «اولئک کالانعام بل هم اضل» (اعراف آیه ۱۷۹) رسیده است.
خلیل منصوری
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید