چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


مخاطبان و گونه های نمایشی


مخاطبان و گونه های نمایشی
نمایش همچون "نثر داستانی" از پی رنگ و شخصیتها بهره می گیرد، موضوعی را گسترش می دهد، احساسات و عواطف را بر می انگیزاند و یا از طنز و شوخی استفاده می کند، که می تواند نتیجه ای تفننی و یا تفسیری در مواجهه با زندگی ارائه نماید. نمایش مثل شعر ، از همه منابع زبان استفاده می کند که البته خود شعر را هم شامل می شود.
بسیاری از نمایشنامه ها به صورت منظوم نوشته شده اند. اما در نمایشنامه جدا از هر چیز یک ویژگی مشخص وجود دارد: "نمایشنامه ماهیتاً برای اجرا بر روی صحنه نوشته می شود، نه برای خوانده شدن!" نمایشنامه به طور طبیعی عمل خود را:
۱) توسط بازیگران
۲) بر روی صحنه
۳) در برابر تماشاگران
به انجام می رساند. هر کدام از این ویژگی ها هم کارکرد مهمی در ماهیت اصلی نمایش دارند و در مجموع ضمن اینکه منابع قدرتمند را به صورت بالقوه در اختیار نمایشنامه نویس قرار می دهند، محدودیت هایی را نیز در راستای کارش به او تحمیل می کنند. یک نمایشنامه به این خاطر که کارش را توسط تعدادی از بازیگران به اجرا در می آورد، رابطه مستقیم با مخاطبان برقرار می کند که این عمل با روش کار بازیگرها تشدید هم می شود. تماشاگر در این فرایند به جای واکنش نشان دادن نسبت به کلمات چاپ شده بر روی کاغذ ، آنچه انجام می شود را می بیند و هر آنچه گفته می شود را می شنود. تجربه نمایش به خاطر درک مستقیم توسط حواس و در نتیجه ثبت شدن در ذهن دریافتگر ممکن است فشرده تر و کامل تر باشد.
در شرایطی که ادبیات روایی ممکن است برای معرفی عمل یک شخصیت، در پاراگرافی نحوه حرکت او را توصیف کند، در پاراگرافی دیگر درباره آنچه که می گوید بنویسد و در یک پاراگراف هم به نحوه پاسخگویی اطرافیانش بپردازد، نمایش همه این جزئیات را در یک لحظه نشان می دهد. این تاثیرات به صورت همزمان عمل می کنند را نمی توان در نمایش از هم جدا کرد، ضمن این که به مانند آنچه که در ادبیات روایی وجود دارد، مخاطبان نمی توانند چندین برداشت از اجرای یک نمایش داشته باشند.
این تجربه توسط بازیگرانی تفسیر می شود که ممکن است در ارایه تفاوتهای معنایی و احساسات و عواطف قوی مهارت زیادی داشته باشند.
به واسطه وجود ابزارهایی چون حرکت؛ دگرگونیهای چهره؛ آهنگ سخن، لحن صدا و ... بازیگران در تاثیرگذاری نمایشی خیلی بیشتر از کلمات و نوشته ها در تصویر کردن حالات و موقعیتها توانایی دارند و تاثیر نمایشنامه بر روی صحنه از خواندن آن خیلی بیشتر است. اگر چه اجرای نمایش با بازیگرانی قوی که همه ماهرانه هدایت شده اند منبعی بالقوه برای نمایشنامه نویس است، اما نمایشنامه نویس برای افزایش این قسمت هزینه زیادی پرداخت می کند. از دیدگاهی که در داستان نویسی مطرح می شود، نمایشنامه نویس در کارش محدود کردن یک واقعه یا نمایش را تجربه می کند. او نمی تواند به طور مستقیم درباره حوادث یا شخصیت ها نظر بدهد و نمی تواند ذهنیات شخصیتهایش را توصیف نموده و درباره مکانها اطلاعات بدهد.
اگر چه در اطراف این محدودیتها، راههایی هم برای گریز از آن وجود دارد، در واقع هر مکانی خود محدودیتهایی دارد. بیان نظرات نویسنده نمایشنامه از زبان شخصیتهای نمایش به عنوان یکی از این راهها ضمن اینکه ممکن است شخصیت پردازی را تحت تاثیر قرار دهد، در غیر قابل اعتماد جلوه دادن شخصیتها نزد دریافتگران موثر واقع می گردد. (شخصیت برای دیگران سخن می گوید یا تنها با خودش حرف می زند؟) ورود به ذهن شخصیتها به صورت قراردادی توسط "تک گویی" و یا در "خلوت" انجام می شود. در تک گویی شخصیت در برابر حاضران با صدای بلند فکر می کند. در خلوت هم شخصیت تبدیل به کسی می شود که به صورت مستقیم در برابر دریافتگران درباره فکر کردن و وانمود احساسش تظاهر می کند.
هر دوی این شیوه ها می توانند به گونه ای کاملا موثر در تئاتر مورد استفاده قرار گیرند، اما به این خاطر که باعث توقف عمل نمایش می شوند، باید در استفاده از آنها ضرورتها را مورد توجه قرار داد. ضمن اینکه اگر نمایشنامه نویس قصد داشته باشد با شیوه ای کاملا واقع گرایانه پیش رود این راهها چندان مناسب نیستند. اجرای نمایش بر روی صحنه به نحوی موثر در مرکز توجه دریافتگران قرار می گیرد. صحنه روشن است، سالن تئاتر تاریک است، هیچ صدایی شنیده نمی شود، تماشاگر تقریبا به صورت جدی بر روی صندلی اش میخکوب شده است، هیچ چیزی بجز تماشا و اجرای نمایش وجود ندارد، هیچ اتفاقی هم برای آشفتن این فضا پیش نمی آید. نمایشنامه ابزارهای فوق العاده ای دارد که با آنها می تواند ذهنیت های مختلف تماشاگرانش را یک جا جمع کند.
نمایشنامه نویس مثل شاعر یا داستان نویس، فقط به قدرت کلمات وابسته نیست، اما الزام برای انجام حرکات در صحنه به جای استفاده بیشتر از محدوده وسیع تخیلات ابزارهای نویسنده را برای تاثیرگذاری محدود می کند. در مهمترین بخش، او هنگامی که می خواهد انسانی را در آغاز صحبتی برای ایجاد ارتباط با دیگران نشان دهد به راحتی نمی تواند از ابزارهای که در آن ، هدف اصلی، بیان اندیشه های ناگفته است، استفاده کند، او نمی تواند گره اکشن را در مورد مخلوقات غیر انسانی مانند سگ یا گاوها نشان دهد، چرا که در انتقال سریع صحنه ها- آنگونه که در داستان وجود دارد – مشکلاتی پیدا می کند.
داستان نویس ممکن است در چشم بر هم زدنی خواننده را از زمین به آسمان برده و از آسمان به زمین بر می گرداند، اما نمایشنامه معمولا تا آخر داستان به یک گستره (صحنه) محدود می شود و ممکن است این محدودیت تا آخر نمایش ادامه داشته باشد. او نمی تواند رژه ارتش و یا زد و خورد و جنگ را در اندازه ای وسیع در فضای کارش بگنجاند؛ همانند استفاده ای که تولستوی در جنگ و صلح از آن بهره می برد. او نمی تواند خطرات دریا یا اکشن جاری در یک پیست اسکی را به سادگی نشان دهد؛ یا به عنوان مثال؛ قادر به نمایش راه رفتن یک مگس بر روی لبه فنجان نیست و نمی تواند افتادن آن را در فنجان شیر نشان بدهد.
نمایشنامه نویس در بهترین حالت می تواند، ژنرالی را به طور معمولی در بالای یک تپه شان دهد که با حرکاتش به گزارش وقایع برای دریافت گران می پردازد، یا صحبت و واکنش دو نفر بر سر یک فنجان شیر را در نمایشنامه بگنجاند که همه حرکتهای مگس را برای شنوندگان (که نمی توانند آن را ببینند.) گزارش می کنند. پس نمایش به این دلیل که عمل خلاقه ای در برابر شنوندگان است می تواند یک تجربه همگانی باشد. خواندن داستان کوتاه و رمان به صورت خصوصی به ایجاد رابطه بین خواننده و کتاب منجر می شود، اما نمایش یک فرایند عمومی است.
واکنش مخاطب به نمایش تحت تاثیر سایر دریافتگران است؛ کمدی هنگامی برای یک نفر خنده دار می شود که دیگران همراه با او می خندند؛ یک تراژدی هم موقعی تاثیر بیشتری بر مخاطب می گذارد که احساس جمعی و گروهی مخاطبان را بر انگیزد. در حقیقت تجربه دراماتیک هنگامی در مخاطب تشدید می شود (مشتاقانه تر می شود) که او نسبت به حضور دیگران آگاهی پیدا می کنند و آنها را در تجربه فردی اش از نمایش دارای اشتراک می بیند. این افزایش تا اندازه ای وابسته به تعداد تماشاگران است، اما بیشتر از روی تاثیر تنگاتنگ حواس شان در آن جمع تعریف می شود.
اجرای یک نمایش در سالن پر از تماشاگر که ممکن است مخاطب کمتری هم داشته باشد، موفق تر از نمایشی است که در یک سالن بزرگ نیمه پر (حتی با تعداد بیشتری از تماشاگران) اجرا می شود. اگر چه این مزیت همچون حقیقتی تئاتری برای نمایشنامه نویس محسوب می شود، محدودیتهایی را هم در استفاده از ابزارها برای ارایه کارش به وجود می آورد، چرا که نمایش او باید توانایی جلب توجه گروهی از تماشاگران را داشته باشد. از بزرگترین محاسن نمایش جدا از هم نثر داستانی می توان به جایگاه معنا در پی رنگ خوب، سرعت بیان، کشمکش قوی و تقابلهای نمایشی اشاره کرد. یک نمایش قوی و موجز باید توسط یکسری فواصل به قسمتهایی جدا از هم تقسیم شود و در هر قسمت باید دارای نقطه اوج با قدرت تعلیق باشد. نمایشنامه همچون یک نوشته ممکن است با یک هدف مرکزی، تنها توسط قدرت شنوایی درک شود. تماشاگر در یک نمایش زیاد نمی تواند در ارائه کار نقش تعیین کننده ای داشته باشد و روند نمایش از نظر زمانی اهمیت حضور او را کاهش می دهد. او نمی تواند در یک شب بخشی از کل نمایش را ببیند و بخش دیگر آن را برای زمان دیگر بگذارد.
(مانند کاری که در زمان مطالعه یک کتاب انجام می دهد)
ضمن اینکه در نمایشنامه باید از استفاده زیاد از ابزارهایی که صرفاً روایی یا غنایی هستند پرهیز کرد، از روایت طولانی باید اجتناب ورزید؛ عبارات توصیفی باید کوتاه گردد ضمن اینکه بکارگیری آشکار کلمات ادبیانه و شاهکارهای داستانی و منظومه ای شعری که از کتابها گرفته شده قادر به جلب توجه مخاطبان نخواهد بود.
نمایش محدودیتهای مشخصی را که در ذاتش وجود دارد به نویسنده تحمیل می کند، اما نویسنده برای حفظ قدرت فوق العاده ای نمایشنامه ترکیبی از؛ قدرت ، کلمات، قدرت داستان پردازی و قدرتی از تکنیک نمایشی را جهت امکان پذیر ساختن کار بزرگش مورد استفاده قرار می دهد.
نوشته : سوزان بنت
ترجمه: آی سان نوروزی
منبع : تئاتر مقاومت


همچنین مشاهده کنید