پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


زمانی برای دیوانگی


زمانی برای دیوانگی
در سال های ۲۰۰۱ و ۲۰۰۳، ژاک دریدا سمیناری تحت عنوان «حیوان و حاکم» در دانشکده تحقیقات عالی علوم اجتماعی پاریس برگزار کرد و به بررسی مفاهیم «حاکمیت» و «صور حیوانی سیاست» پرداخت.اینک انتشارات گالیله به چاپ این کارعظیم همت گماشته است. دریدا در این متن به فصل کلیدی اثر انقلابی «نیکلا ماکیاول» باز می گردد که در قرن شانزدهم پایه های علم سیاست مدرن را بنا کرد. آیا «شهریار» کتاب دعای قدرتمندان است یا دفتر راهنمایی است برای استفاده خلق ها؟
● گرگ فراموش شده ماکیاول
فصل هجدهم کتاب شهریار ماکیاول۱ به ترجمه «پرئیس» با عنوان «چگونه شهریاران باید به قول خود پایدار بمانند.»..غ...ف، پرسشی را طرح می کند که همچنان مساله امروز است که نه تنها به رعایت پیمان های ترک فوری مخاصمات، آتش بس ها و قراردادهای صلح مربوط می شود بلکه در واقع، مثل همیشه، بنیاد و ساختار هر قرارداد و پیمانی به احترام به تعهدات حاکمان در مقابل یک نهاد یا به شخص سوم صاحب صلاحیت و مجاز نیز مربوط می شود مثلاً احترام یا بی حرمتی به قطعنامه های سازمان ملل توسط اسرائیل و ایالات متحده آمریکا، کلیه امور مربوط به قطعنامه ها و علاوه بر آن، تعهدات سازمان ملل در برابر تروریسم به اصطلاح «بین المللی» (مفهومی که خود سازمان ملل آن را مساله ساز می داند) و نتیجه گیری ای که این سازمان در شرایط امروز از آن می کند با باز گذاشتن دست آمریکا برای تامین دفاع مشروع خود به هر وسیله ای که به نظر این کشور و تنها خود این کشور، مناسب باشد.
اما در فصل مربوط به وفاداری شهریاران به عهد خویش درباره این پرسش که «چگونه شهریاران باید بر سر قول خود بایستند» یا «آیا شهریاران باید به تعهدات خود وفادار باشند» به نظر می رسد این پرسش (....) از مساله مربوط به «ویژگی انسان» جدایی ناپذیر است و این پرسش دوگانه که در حقیقت یکی است به شیوه جالبی مورد بررسی قرار گرفته است. در اینجا، شما گرگ را خواهید دید و همچنین حیوانات التقاطی تری را نیز مشاهده خواهید کرد.
در حقیقت، مساله «ویژگی انسان» در قلب بحث درباره قدرت قانون و رابطه بین قدرت و قانون قرار دارد. این فصل نه تنها ماکیاولی به معنای خود ماکیاول است بلکه به عنوان مکارانه ترین بخش کتاب محسوب می شود، او یک «امر» را قبول می کند (من بر این کلمه تاکید می کنم): عملاً از وفاداری یک شهریار به تعهداتش ستایش می کند. باید قبول کنیم ستایش برانگیز هم هست. ماکیاول، بعد از آنچه که شبیه به امتیازدادن است (بله، خوب است، تحسین برانگیز است، این امر شناخته شده ای است که اساساً از نظر حقوقی، یک شهریار باید به قولش وفادار باشد) به امری بر می گردد که در حقیقت هیچگاه از آن دور نشده است:(....) شمار اندکی از شهریاران به قول خود وفادارند، تعداد ناچیزی از آنها به تعهداتشان احترام می گذارند و اغلب حیله و کلک به کار می برند: تقریباً همیشه در رابطه با تعهداتشان به کلک متوسل می شوند زیرا در واقع، مجبورند.
او می گوید: ما دیدیم و دریافتیم که شهریاران قدرتمند، آنهایی که پیروز می شدند، دقیقاً بر کسانی پیروز می شدند که برعکس، قاعده شان احترام به عهد و پیمان بود....غ....ف « بنابراین باید بدانید( روی سخن ماکیاول همانقدر با «لوران دو مدیسی» است که با خواننده) برای مبارزه، دو روش وجود دارد؛یکی با قانون و دیگری با زور۲» یعنی گاهی با حقوق، عدالت، وفاداری، احترام به قانون،به قراردادها، تعهدات، منشور ها، نهادها با سوگند به عهد و گاه با خیانت به عهد با دروغ، نقض قول، پیمان شکنی و استفاده صرف از زور (...حق با قوی تر است...).
از اینجا به بعد(.....)، ماکیاول به نتیجه گیری های عجیبی می رسد که باید آن را از نزدیک بررسی کنیم. جنگیدن با توسل به قانون (در نتیجه با تکیه به وفاداری به تعهدات و در هیئت شهریاری صادق و ملتزم به قانون) خاص انسان است. اینها کلماتی است که او استفاده می کند (ویژگی انسان) که به نوعی استدلال کانتی است: دروغ نگفتن، التزام به حقیقت گویی و نشکستن عهد و سوگند از خواص انسان است. غ...ف
دومین روش مبارزه به گفته او، روش مبارزه حیوان هاست (جنگ با تکیه بر زور). دیگر نه انسان که حیوان است،زور و نه قانون که این مشخصه حیوان است. بعد از دومین مرحله، ماکیاول در مرحله سوم، این استدلال را مد نظر قرار می دهد که در واقع روش نخستین مبارزه (با تکیه به قانون) کافی نیست؛ در حقیقت، ناتوان است بنابراین باید به آن دیگری توسل جست. در نتیجه، شهریار باید با دو سلاح بجنگد؛قانون و زور. پس باید هم انسانی و هم حیوانی رفتار کند. چنان که در متن آمده: «پس یک شهریار، باید بتواند بجا عمل کند، چه حیوانی، چه انسانی.۳ غ..ف
وقتی که حرکت و عمل طبق قانون ( وفاداری به عهد و پیمان و ...) ناتوان است، عمل نمی کند، ضعیف و خیلی ضعیف است در این صورت باید حیوانی رفتار کرد. شهریار-انسان باید مثل یک حیوان عمل کند.
«این همان چیزی است که نویسندگان قدیمی به شیوه مجازی و تمثیلی به ما آموختند،با نقل این حکایت که آشیل و بسیاری از قهرمان های دوران باستان را به سانتور( موجود نیمه حیوان نیمه انسان) «شیرون» سپردند تا آنها را تعلیم و پرورش دهد. در واقع هدف آنها از انتخاب این معلم نیمه انسان نیمه حیوان، این بود که بگویند یک شهریار باید در هر صورت، دو طبیعت داشته باشد که هر یک ازآنها نیاز به حمایت آن دیگری دارد ۴.»
● ماکیاول، بر جنبه انسانی این شهریار
نیمه انسان - نیمه حیوان(سانتور) و شاگرد و مرید فرمانروایش که باید هم انسان باشد و هم حیوان، تاکید چندانی نمی کند و بیشتر ترجیح می دهد به این ضرورت اشاره کند که جنبه حیوانی هم، خود باید ترکیبی مختلط و پیوندی از دو حیوان شیر و روباه باشد یعنی نه تنها یک حیوان بلکه دو حیوان در هیئت یکی زیرا اگر فقط شیر باشد، متوجه دام و تله نمی شود و اگر فقط روباه باشد، نمی تواند در مقابل گرگ از خود دفاع کند او نیاز دارد روباه باشد تا بتواند دام ها را تشخیص دهد و شیر، تا گرگ ها را بترساند. آنهایی که تنها به شیربودن بسنده می کنند، بسیار ناشی اند. ۵ غ..ف در اینجا، دشمن قسم خورده، گرگ است. آن حیوانی را که باید شکار کرد به عقب راند، جنگید و سرکوبش کرد، گرگ است. «این دفاع از خود در مقابل گرگ است.» اما جالب تر و ظریف تر که من بر آن تاکید می کنم این است که مهم ترساندن گرگ است. باز نقل قول می کنم که: «اگر او تنها روباه باشد نمی تواند از خود در مقابل گرگ ها دفاع کند ولی احتیاج دارد روباه باشد تا تله را شناسایی کند و شیر باشد تا گرگ را بترساند.» اگر شیر به تنهایی، برای ترساندن گرگ ها کافی نیست، با این وجود باید به برکت دانایی روباه، همانطور که «شارل پاسکوا» در زمان خود می گفت، بایدتروریست ها را به وحشت انداخت ۶ یعنی خود را ترسناک نشان داد یعنی بالقوه می توان هولناک تر و ترسناک تر، بی رحم تر و غیرقانونی تر از آنها بود، مثل گرگ که نماد خشونت وحشی است.
بی آنکه مثال های دوران امروز که به شکل بارزی تبلور این گفتمان ها هستند را به شکل اغراق آمیزی بر شمریم، تنها به یادآوری نوشته چامسکی در کتابش درباره «ایالات سرخ» بسنده می کنم۷ که «استراکم» (یو اس استراتژیک کماند)۸ برای جواب به تهدیدات به اصطلاح «تروریسم جهانی» از جانب دولت های شرور و تبهکار (ایالات سرخ و یادآوری می کنم که «سرخ» می تواند برای مشخص کردن حیوان هایی باشد که حتی قواعد جوامع حیوانی را رعایت نمی کنند و در خارج از گروه قرار می گیرند) توصیه می کند که باید آنها را ترساند، دشمن را ترساند، نه تنها با تهدید به جنگ اتمی که باید سایه اش مدام سنگینی کند حتی تا تهدیدات بیوتروریستی بلکه به ویژه، باید به دشمن، تصویر حریفی را از خود داد که قادر است به هر کاری دست بزند، مثل یک حیوان که می تواند خشمگین شود و خونسردی اش را از دست بدهد و هنگامی که منافع حیاتی اش را در خطر بیند، می تواند به عنوان انسان عاقل، رفتار عاقلانه را زیر پا بگذارد.
در توصیه های «استراکم» آمده است که نباید در تعیین ارزشمندترین امور مورد توجه دشمن، خود را بیش از حد «عاقل» نشان داد به عبارت دیگر باید خود را کور جلوه داد و اعلام کرد می شود در تعیین نشانه کور بود و حیوانی عمل کرد، صرفاً برای ترساندن و باوراندن به دشمن که از هر طریقی که بشود عمل می کنیم و وقتی که منافع حیاتی مان در خطر است، عقل را از دست داده و دیوانه می شویم. باید وانمود کرد ما قادریم دیوانه شویم، احمق و بی عقل یعنی حیوان شویم. طبق یکی از توصیه های «استراکم» بسیار مضر است که ما خود را کاملاً عاقل و خونسرد معرفی کنیم. برعکس برای استراتژی ما بسیار مفید خواهد بود وانمود کنیم بعضی از عوامل «خارج از کنترل» ما هستند.
این قابلیت به وانمایی، این قدرت تظاهر و نمایش چیزی است که شهریار باید به دست آورد تا بتواند جامه روباه و شیر بر تن کند. خود امرتغییر و دگرگونی، مکر انسانی است، حقه بازیانسان - روباه است که باید وانمود کند مکری در کار نیست. این است ذات دروغ، ذات افسانه و نمایش دروغین یعنی خود را به عنوان حقیقت و حقیقی جلوه دادن و قسم به وفاداری خوردن؛ چیزی که همیشه شرط خیانت به وفاداری است. شهریار باید روباه باشد نه تنها برای مکار بودن همچون یک روباه بلکه برای تظاهر کردن به چیزی که نیست و وانمود کردن به نبودن آن چیزی که هست. در نتیجه برای تظاهر به اینکه روباه نیست در صورتی که در حقیقت روباه(صفت) است. شهریار به شرطی می تواند در آن واحد هم انسان باشد و هم حیوان، هم روباه و هم شیر که روباه باشد یا به روباه تبدیل یا مثل آن شود. تنها یک روباه می تواند این چنین استحاله پیدا کند و شبیه شیر شود. روباه باید به اندازه کافی روباه باشد تا بتواند نقش شیر را بازی کند و تا آنجا برود که (نقل از کتاب) طبیعت روباه را مخفی کند و تغییر شکل دهد.
چند خط برایتان می خوانم و خواهید دید که ماکیاول مثال خاصی را در نظر دارد. او از شهریار روباه صفتی که در آن دوران می زیست، مکارانه تمجید می کند: « اگر عمل به وعده به ضرر اوست یا اگر دلایلی که موجب این وعده ها بوده، دیگر وجود ندارند، شهریار زیرک نباید به قول خود وفا کند. این درسی است که باید تعلیم داده شود. بی شک اگر همه انسان ها نیک بودند، این کار درستی نبود اما چون آدم ها بدجنس و بد هستند و مطمئناً به پیمان خود عمل نمی کنند در این صورت، چرا شما باید به عهد خود وفادار بمانید؟ وانگهی مگر می شود یک شهریار برای توجیه عهدشکنی خود دلایل مشروع نداشته باشد؟ در این رابطه می توان مثال های فراوانی برای دوران امروز ارائه داد و به انبوه معاهده های صلح و پیمان هایی از همه نوع استناد کرد که به علت خیانت شهریارانی که آنها را امضا کرده بودند، بی فایده و پوچ شدند. می توان نشان داد آنهایی که توانستند به شیوه روباه عمل کنند از همه موفق تر بوده اند اما برای این امر آنچه که قطعاً ضروری است پوشاندن و مخفی کردن طبیعت روباه است و دارابودن کامل هنر تظاهر و وانمایی از یک سو و هنر مخفی کردن از سوی دیگر. آدم ها چنان کور و چنان اسیر نیاز لحظه ای شان هستند که فریبکاران همیشه می توانند کسی را برای فریب دادن پیدا کند.»
غ..ف آیا لازم است انبوه مثال های مربوط به مدرنیته مان را یادآوری کنیم؟ همانطور که «هانا آرنت» تاکید می کرد این قدرتمندترین دولت های خودمختارهستند که قوانین بین المللی را تدوین می کنند یا براساس منافع خود تغییرش می دهند و با این کار، محدودیت حاکمیت ملی دولت های ضعیف را پیشنهاد می دهند و در واقع تولیدش می کنند و گاه.... تا پایمال کردن یا عدم رعایت حقوق بین الملل که خود باعث ایجاد آن بوده اند و در نتیجه تا تجاوز به نهاد های مربوط به این حقوق بین المللی پیش می روند و دولت های ضعیف تر را به عدم رعایت این قوانین و تبهکاری متهم می کنند ( در آمریکا به آنها ایالات سرخ می گویند؛ یعنی غیرقانونی مثل حیوان هایی که به آنها «سرخ» می گویند، چون به قوانین جامعه خودشان نیز احترام نمی گذارند). این دولت های قدرتمند که همیشه برای توجیه خود دلایلی ارائه می کنند و فکر هم می کنند که حق با آنهاست ولی لزوماً حق با آنها نیست اما بر دولت های ضعیف تر پیروز می شوند و آنگاه، خود، همچون حیوانات بی رحم، وحشی و هار به جان هم می افتند......
ترجمه: آزیتا نیکنام
منابع:
-۱ ماکیاول، شهریار، ترجمه فرانسه از ژان ونسان پریس(۱۸۲۵) معرفی و تفسیر از پاتریک دوپوئه، مقدمه از اتین بالیبار، ناتان، پاریس، ۱۹۸۲، صفحه ۹۶-۹۴
-۲ ماکیاول، شهریار، فصل هجدهم. آیا شهریاران باید به قول خود وفادار باشند؟ ترجمه توسن گیروده، کارنیه فرر، پاریس، ۱۸۳۷، صفحه ۱۳۲، ژاک دریدا می نویسد: « با زور» م.
-۳ ماکیاول، شهریار، ترجمه ژان ونسان پریر، صفحه ۹۴. تاکید از دریداست.
-۴ صفحه ۹۴
-۵ صفحه ۹۴
-۶ جمله معروف شارل پاسکوا، وزیر کشور ژاک شیراک (۱۹۸۸-۱۹۸۶) که با آن توجیه می کرد می توان همان سلاحی را که تروریست ها استفاده می کنند را به سوی خودشان برگرداند.
-۷ نوام چامسکی، ایالات سرخ صفحات ۷-۶
-۸ یکی از ۱۰ مرکز فرماندهی ادغام یافته وزارت دفاع است که وظیفه اش اعمال کنترل نظامی بر مجموعه سلاح های اتمی ایالات متحده آمریکا ست.
منبع : روزنامه سرمایه


همچنین مشاهده کنید