جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

خوردن های بی حساب، چربی های بی جواب


خوردن های بی حساب، چربی های بی جواب
● نگاهی به عادت های تغذیه ای نامناسب در خانواده
زنگ آخر کلاس که به صدا در می آید، مهران به طرف خانه حرکت می کند. هنوز چند قدمی دور نشده که گرسنگی بدجوری او را احاطه می کند. از صبح تا حالا از ترس تمسخر بچه ها جرات نکرده ساندویچی را که مادر درون کیفش گذاشته بیرون بیاورد. ساندویچ را برمی دارد و با ولع تمام، اولین لقمه آن را گاز می زند که ناگهان بچه های کلاس مثل دیواری در انتهای یک کوچه بن بست جلوی مهران صف می کشند و شروع به تمسخر او می کنند، فرهاد بادی به غب غب می اندازد و می گوید: «طفلکی مهران! از بس لاغرمردنیه مجبوره توی کوچه هم خوراکی بخوره!... »و محسن درحالی که بلند بلند به تمسخر می خندد می گوید: «آخه مهران جون، دیگه می خواهی روی دست بشکه بلندشی و رکورد چاق ترین مرد دنیا رو بشکنی؟ !»مهران بغض مردانه کوچکش را در انتهایی ترین عمق حنجره پنهان می کند. راه خانه را در پیش می گیرد .وارد کوچه که می شود بچه های محله مشغول بازی هستند. یک تیم فوتبال تشکیل داده اند و با تمام شیطنت های بچه گانه شان دنبال توپ می دوند. مهران کنار دیوار می ایستد و لحظاتی را با حسرت به بچه ها نگاه می کند. خیلی دلش می خواهد که وارد بازی آن ها شود. به سرعت به طرف خانه حرکت می کند.
کیفش را روی زمین رها می کند و با اصرار از مادر اجازه می گیرد که فقط نیم ساعت به کوچه برود و با بچه ها بازی کند. رضایت مادر را که می گیرد، با دلی پر از امید راهی کوچه می شود. «مرتضی» به اصطلاح سرمربی تیم محله است. مهران وارد زمین می شود و مرتضی را صدا می زند و می گوید: «منو بازی می دی»؟...مرتضی قهقهه بلندی سرشار از غرور سرمی دهد و می گوید: «نه! ما بچه چاقالوها رو بازی نمی دیم!»صدای بابک هم از آن طرف بلند می شود که می گوید: «تو فقط می تونی برای ما دم در بلیت ورودی بفروشی... » و آخرین نفر سعید است که به تمسخر همراه با خنده اش خم و راست می شود و می گوید: «تو حتی نمی تونی راه بری چه برسه که بخواهی دنبال توپ بدوی چاقالو...»دل مهران خسته از تلاطم غم و نگاهش پر از تمنا می شود. می خواهد در متن یک آرزو قدم بزند. سال هاست دوست دارد در کنار هم کلاسی ها و بچه های محله بازی دسته جمعی کند. اما آن ها هرگز او را نمی پذیرند و مهران همواره وسیله ای است برای تمسخر بچه ها.دیدگان حسرت خورده اش تا انتهای کودکی های فرسوده او قد می کشد. دلش در اندوه یک بازی دسته جمعی سوسو می زند. سکوتی مبهم در ذهنش قفل می شود و دل به سکوتی محض می دهد. دریچه غرورش می شکند و آسمان کاغذی نگاهش خیس می شود. دلش نمی خواهد بیشتر از این، غرور مردانه کودکی اش را جلوی بچه های محله بشکند .برمی گردد و به سرعت گام هایش را به سمت منزل برمی دارد.
● نگاهی به عادت های تغذیه ای نامناسب در خانواده
زنگ آخر کلاس که به صدا در می آید، مهران به طرف خانه حرکت می کند. هنوز چند قدمی دور نشده که گرسنگی بدجوری او را احاطه می کند. از صبح تا حالا از ترس تمسخر بچه ها جرات نکرده ساندویچی را که مادر درون کیفش گذاشته بیرون بیاورد. ساندویچ را برمی دارد و با ولع تمام، اولین لقمه آن را گاز می زند که ناگهان بچه های کلاس مثل دیواری در انتهای یک کوچه بن بست جلوی مهران صف می کشند و شروع به تمسخر او می کنند، فرهاد بادی به غب غب می اندازد و می گوید: «طفلکی مهران! از بس لاغرمردنیه مجبوره توی کوچه هم خوراکی بخوره!... »و محسن درحالی که بلند بلند به تمسخر می خندد می گوید: «آخه مهران جون، دیگه می خواهی روی دست بشکه بلندشی و رکورد چاق ترین مرد دنیا رو بشکنی؟ !»مهران بغض مردانه کوچکش را در انتهایی ترین عمق حنجره پنهان می کند. راه خانه را در پیش می گیرد .وارد کوچه که می شود بچه های محله مشغول بازی هستند. یک تیم فوتبال تشکیل داده اند و با تمام شیطنت های بچه گانه شان دنبال توپ می دوند. مهران کنار دیوار می ایستد و لحظاتی را با حسرت به بچه ها نگاه می کند. خیلی دلش می خواهد که وارد بازی آن ها شود. به سرعت به طرف خانه حرکت می کند. کیفش را روی زمین رها می کند و با اصرار از مادر اجازه می گیرد که فقط نیم ساعت به کوچه برود و با بچه ها بازی کند. رضایت مادر را که می گیرد، با دلی پر از امید راهی کوچه می شود.
«مرتضی» به اصطلاح سرمربی تیم محله است. مهران وارد زمین می شود و مرتضی را صدا می زند و می گوید: «منو بازی می دی»؟...مرتضی قهقهه بلندی سرشار از غرور سرمی دهد و می گوید: «نه! ما بچه چاقالوها رو بازی نمی دیم!»صدای بابک هم از آن طرف بلند می شود که می گوید: «تو فقط می تونی برای ما دم در بلیت ورودی بفروشی... » و آخرین نفر سعید است که به تمسخر همراه با خنده اش خم و راست می شود و می گوید: «تو حتی نمی تونی راه بری چه برسه که بخواهی دنبال توپ بدوی چاقالو...»دل مهران خسته از تلاطم غم و نگاهش پر از تمنا می شود. می خواهد در متن یک آرزو قدم بزند. سال هاست دوست دارد در کنار هم کلاسی ها و بچه های محله بازی دسته جمعی کند. اما آن ها هرگز او را نمی پذیرند و مهران همواره وسیله ای است برای تمسخر بچه ها.دیدگان حسرت خورده اش تا انتهای کودکی های فرسوده او قد می کشد. دلش در اندوه یک بازی دسته جمعی سوسو می زند. سکوتی مبهم در ذهنش قفل می شود و دل به سکوتی محض می دهد. دریچه غرورش می شکند و آسمان کاغذی نگاهش خیس می شود. دلش نمی خواهد بیشتر از این، غرور مردانه کودکی اش را جلوی بچه های محله بشکند .برمی گردد و به سرعت گام هایش را به سمت منزل برمی دارد.اغلب کسانی که برای گرفتن دستورالعمل های تغذیه ای به متخصصان تغذیه مراجعه می کنند، معمولا در ارائه شرح حال، چند جمله را عنوان می کنند. این که: «اشتهای زیادی دارم»، «هیچ وقت سیر نمی شوم»، «به نظر می رسد آدم پرخوری هستم»، «همیشه احساس گرسنگی می کنم»، «زیادی لاغرم» و... دکتر علی غیور، متخصص تغذیه در گفت وگو با ما می گوید: اولین پاسخی که من به عنوان متخصص تغذیه به مراجعه کنندگانم می دهم، این است که اغلب آن ها بدون احساس گرسنگی، غذا می خورند که این کار صرفا بر اساس عادت به خوردن است.
این عادت می تواند به موادی باشد که نه تنها برای بدن مفید نیستند، بلکه در درازمدت ممکن است موجب ضرر رساندن به افراد هم بشوند. همه ما کم و بیش این نوع خوردن های بر اساس الگوهای غلط رفتاری را تجربه کرده ایم. مثلا زمانی که اصلا گرسنه نبوده ایم، غذا خورده ایم و یا بستنی و شکلات و تنقلات دیگر، یا وقتی به میهمانی می رویم برای این که میزبان دلگیر نشود تا انتهای مهمانی مدام به خوردن ادامه می دهیم.دکتر مژگان افخمی نیز به ما می گوید: بهتر است به خانواده های ایرانی القا کنیم که دیگر دوره فعالیت های شدید پدران ما نیست که از صبح تا شب تمامی کارهایشان را خودشان انجام می دادند.الان زمان ماشین و رایانه و تنبلی فیزیکی انسان هاست. جامعه ما هم از این رهگذر بی نصیب نیست.
● خوردن های بی حساب و کتاب
دکتر افخمی می گوید: یکی از مواردی که معمولا در برنامه های روزانه غذایی مان حساب نمی کنیم، خوردن میوه، تنقلات و شیرینی، آن هم در انتهای شب و هنگام تماشای برنامه های تلویزیون است.به محض این که سریال ها و برنامه های دیدنی تلویزیون شروع می شود، ناخودآگاه خوردن تنقلات برای ما تداعی می شود. این همان میل غیرقابل کنترل است که ما را به سمت یخچال می کشاند. تنهایی و افسردگی و یا اضطراب و دلهره عاملی دیگر است .دکتر افخمی همچنین معتقد است: در حقیقت بسیاری از ما به خاطر خنثی کردن احساسات منفی بدون آن که گرسنه باشیم، به خوردن تنقلات، آن هم به مقدار زیاد روی می آوریم.این جور خوردن ها واکنشی در برابر هیجانات منفی است و رفتاری است فراگیر، نه یک رفتار غریزی؛رفتاری که می توان آن را یاد نگرفت و با آموزش ،روش های سازنده تری را جایگزین آن کرد.
● بازار داغ کیک های خامه ای
دکتر مژگان افخمی می گوید: این روزها نوشابه های رنگارنگ و انواع پفک ها و شکلات ها برای مردم بیکار و تنها، سرگرمی زیادی فراهم کرده است. مسئله دیگر، برگزاری مراسمی است که معمولا به بهانه های مختلف در خانواده ها وجود دارد در این مراسم بازار کیک های خامه ای، شکلات و غذاهای سریع و نوشابه های رنگارنگ داغ است. خلاصه آن که این گونه شیوه های خوردن در خانواده های ما به عرف و عادت تبدیل شده است .دکتر غیور همچنین می گوید: متأسفانه در هنگام پخت غذا اغلب به علت تعجیل، تنها به نتیجه عمل فکر می کنیم. بنابراین به این که غذایی را با چاشنی های متفاوت و چربی زیاد تهیه کنیم، بیشتر اهمیت می دهیم تا به تأثیرات مثبت و منفی که شیوه پخت این غذاها می تواند بر سلامتی و یا حتی اقتصاد خانواده بگذارد.دکتر افخمی می گوید: متخصصان تغذیه معمولا چند روش را بر اساس نوع علایق و شیوه زندگی افراد به آن ها توصیه می کنند. اما قبل از پرداختن به این روش ها لازم است بگویم که شیوه های رفتاری و نوع تفکر افراد، ارتباطی مستقیم با شیوه های رفتاری تغذیه ای آن ها دارد. این اصل مشترک پذیرفته شده ای بین روان شناسان و کارشناسان امور تغذیه است.
● استفاده از تنقلات ممنوع
به گفته دکتر افخمی بخشی از رفتارهای صحیح یا نادرستی که افراد یک خانواده را به سمت تغذیه ای درست یا نادرست هدایت می کند، در واقع رفتارهای تغذیه ای است که بیشتر متوجه کسی است که در منزل فرمان خرید و امور طبخ را صادر می کند که در خانواده های ایرانی، معمولا این وظیفه بر عهده خانم های خانه است. آن ها باید بکاملا به خریدن سبزی تازه، حبوبات، میوه و صیفی جات فصل، مواد پروتئینی تازه و شیر و ماست و لبنیات بیشتر از خرید تنقلات فکر کنند. از طرفی تمامی توصیه های بهداشتی در مورد نگهداری موادغذایی را به کار ببندند. از طرفی تنقلات را به کلی از برنامه غذایی خانواده حذف کنید.
● کلام آخر
دکتر افخمی می گوید : توصیه دیگر به تمام افراد این است که اگر خوردن برای آن ها به شکل عادت درآمده و به ویژه در موارد مختلف مثل تنهایی یا عصبانیت به آن پناه می برند، علایق دیگری را جایگزین کنند. یعنی به محض آن که احساس کردند نیاز به خوردن دارند به کارهای مورد علاقه شان بپردازند.
منبع : روزنامه خراسان


همچنین مشاهده کنید