جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


چند اتفاق ساده


چند اتفاق ساده
رضامیرکریمی در تازه‌ترین اثر خود دست به نمایش یک روز از زندگی شهری زنی از طبقه متوسط زده است؛ زنی با تمام خصوصیات خاص خود، کسی که چادر سر می‌کند، محتاط است و با نهایت دقت به امور خانه می‌پردازد.
زنی از جنس زن‌های ساده و کامل که در گریبان‌شان همیشه هوا به بوی شیر تازه می‌آلاید. تماشای « به همین سادگی» از چند جهت برای من یادآور یک اتفاق ساده سهراب شهید ثالث بود، نمایش سرسپردگی به اوضاع ملال آور، ساده و هرروزه.
اما بیشتر به دلیل ایجاد فضای معصومانه و ابری در اثر. به خاطر می‌آورم کودکانگی معصوم و بغض‌آلود محمد در یک اتفاق ساده را وقتی به روزمرگی‌هایش می‌پرداخت و بیقراری‌های او وقتی مدام جلوی پنجره می‌ایستاد و سکوت تلخی که در سراسر اثر پاشیده شده بود. در به همین سادگی با گونه‌ای دیگر از یک اتفاق ساده مواجه هستیم البته همان تلخی را به‌ وضوح در طاهره می‌بینیم. ولی به درستی مشخص نمی‌شود که ریشه ملال طاهره در کجاست.
به فرسودگی او در دست داشتن هر روزه امور خانه، دلخوری از روابط همسر، محدود شدن به چهاردیواری یک زندگی بی‌هیجان شهری یا هر چیز دیگری که به عنوان احتمال می‌شود در این جای خالی گذاشت. در یک روزی که با طاهره همراه هستیم دوربین مدام دنبال او می‌رود و ما را در جریان جزئیات زندگی او قرار می‌دهد. جزئیاتی حتی در حد بوییدن جوراب بچه‌ها یا توجه به دلایل چسبیدن رشته‌های ماکارونی به هم. این همه پرداخت به جزئیات فیلم را به زنانگی خاصی نزدیک کرده است. زنانگی به دلیل پرداخت ظریف دوربین و متن به جزء به جزء زندگی طاهره.
این همه توجه به جزئیات است که فضای زنانه‌ای را در کل اثر پدید آورده است. ما در اثر به همراه طاهره حرکت می‌کنیم لباس چرک‌هایش را جمع می‌کنیم، خریدهایش را انجام می‌دهیم، حتی بوی غذاهایش را می‌شنویم و همین وضعیت است که اتفاق جالبی را در به همین سادگی به وجود آورده است. در یک اتفاق ساده هم ما با نوعی از نگاه دوربین که به زوایای زندگی ساده محمد سرک می‌کشد مواجه بودیم. ما حتی لحظه‌ای که محمد از دفتر مدرسه خارج می‌شد به مدت زیادی با او حرکت می‌کردیم و به همراه او به اتفاقی که افتاده بود فکر می‌کردیم.
از طرفی به همین سادگی ارتباط متنی ایجاد می‌کند با «پرنده من» فریبا وفی و «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» زویا پیرزاد. البته به دلیل خوب به تصویر درآمدن آنچه توصیف می‌شود، به همین سادگی موفق‌تر از آثار یادشده در به‌نمایش در آمدن ملال یک زن خانه‌دار از طبقه متوسط عمل می‌کند. طاهره ظاهرا برای تصمیمی انقلابی که قرار است بگیرد نیاز به مشاوره با کسی از خود بهتر دارد. او آنچنان درمانده و ناتوان است که زمام امورش را به کس دیگری می‌سپارد و به درستی نمی‌داند که بهتر است کاری کند یا بهتر است به همین شکل ادامه دهد.
این درماندگی طاهره بر معصومیت شخصیت او می‌افزاید. تلاش چندباره او برای گرفتن استخاره مهر تاییدی بر این ادعا می‌زند. در پایان هم نهایتا او را نشسته و درمانده می‌بینیم و چهره مصممی برای تکان خوردن از وضعیت موجود در او مشاهده نمی‌کنیم. این دوگانگی در طاهره از ابتدا قابل تشخیص است. او می‌خواهد و نمی‌خواهد. از یک طرف نوعی دلخوشی و سرگرمی در انجام امور، مشاهده برنامه‌های روتین تلویزیون و... در او می‌بینیم و از یک سو نوعی بیقراری، خستگی و ناتوانی. و در نهایت هم به‌درستی نمی‌دانیم طاهره می‌خواهد بماند، شعر بنویسد، با بچه‌ها سرگرم شود، امور را سامان دهد یا برود و همه چیز را به حال خود واگذارد. در پس زمینه اثر نیز مدام آوای سارا شنیده می‌شود، زنی که به آب زده است و اینکه آیا طاهره آنقدر قانع‌شده که امکانات به آب زدن خود را فراهم کند؟ در محمد هم این دوگانگی را می‌بینیم.
مسلما آنچه از شواهد ظاهری پیداست او از وضعیت موجودش ناراضی است ولی هیچ نوع علاقه‌ای به برهم زدن اوضاع را در او نمی‌بینیم. تغییر سوژه‌ها و نوع جنسیت‌شان می‌تواند جای بهتری را برای گفت‌وگوی دامنه‌دارتر در این زمینه باز کند. به سادگی می‌توان زمانی را به یادآورد که سوژه پسر بچه فقیر، یکی از داغ‌ترین موضوعات به شمار می‌رفت. او می‌پرید، می‌جنگید و به این سوو آن سو می‌زد تا برنده شده یا خلاصی یابد. اما اکنون سوژه‌ها نه به لحاظ جنسی بلکه به خاطر مختصات غیراکتیوی که دارند قابل توجه‌اند. این موضوع خود پاشنه جالبی را برای ورود به بحث پر دامنه‌ای پیشنهاد می‌کند. کنش و انفعال، دو زاویه که می‌توانند با اتصال به زمینه و به تعبیر دیگر روح دوران به دو موقعیت ارزشی متضاد تن در دهند؛ اعتراض و اقدام انقلابی یا سکوت و خویشتنداری.
نویسنده : مریم قهرمانی
منبع : سوره سینما


همچنین مشاهده کنید