جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا
آنچه که تاریخ در مورد بازار به ما یاد میدهد
سرمایهگذاران هنوز به خاطر اتفاقات نفسگیر اخیر منگند. مطالعه رکود بزرگ و وضعیت اقتصادی در دهههای پس از آن، حس رعب و امیدواری را تواما القا میکند.
ساختمان خزانهداری فرعی (که اکنون به یادبود ملی عمارت فدرال معروف است) در اوایل دهه ۱۹۳۰والاستریت علاقهای به بازگشتن به روز ۹ جولای ۱۹۳۲ ندارد. در آن روز متوسط صنعتی داوجونز در ۶۳/۴۱ یعنی ۹۱درصد پایینتر از متوسط همان روز در سه سال قبل از آن بسته شد. حجم کل تجارت ناچیز و برابر ۲۳۵۰۰۰ سهم بود. «رفیق ده سنت به من میدهی؟» یکی از پرفروشترین آهنگهای سال شد. سرمایهگذاران با دیدن ادی کنتور کمدین، در نقش سرمایهگذاری که کارگزارش به او میگوید «این سهم برای دوران سالمندی خوب است، چرا که من را در عرض یک هفته پیر کرد!»، به خود میپیچیدند.
مردم به قول وزیر خزانهداری سابق ایالات متحده اوگدن میلز در «روانشناسی ترس» گیر افتاده بودند. تولید صنعتی نسبت به سه سال پیش ۵۲درصد و سود شرکتها ۴۹درصد کاهش یافته بود. کنتور به کنایه میگفت: «بسیاری از صنایع از همیشه بیشتر سود میکنند. مثلا تولیدیهای جوهر قرمز. چه کسی هست که از جوهر قرمز استفاده نکند؟!».
نقدینگی بانکها بهحدی پایین بود و سپردهگذاران به حدی از هدر رفتن پولشان میترسیدند که دیگر کسی از چک استفاده نمیکرد. اغلب معاملات با پول نقد صورت میگرفت. الکساندر دانا نویز مقاله نویس نیویورک تایمز که در اعطای وام رهنی مسکن سرمایهگذاری کرده بود، بارها با این صحنه روبهرو شد که بازپرداختها با پول نقد صورت میگرفت.
تنها هشت روز قبل از اینکه داوجونز به پایینترین سطح خود رسید، سرمایهگذار باهوش بنجامین گراهام که بعدها استاد وارن بافت شد، یک مجموعه از مقالات آتشین خود در مجله فوربس را با مقالهای به نام «آیا باید نقدینگی شرکتهای بزرگ اما در حال ورشکستگی تامین شود؟» به پایان برد. در این مقاله گراهام با ذکر جزئیات توضیح داد که مرده بسیاری از شرکتهای معظم آمریکایی بیشتر از زندهشان ارزش دارند.
گراهام نشان داد که از هر دوازده کمپانی در بازار بورس نیویورک قیمت بیش از یک کمپانی، از ارزش اوراق بهادار قابل مبادله و داراییهای نقدی که در ترازنامهاش آمده بود کمتر بود. «بانکها مستقیما به شرکتهای بزرگ وام نمیدادند»، اما شرکتهای عملیاتی سرشار از پول نقد بودند. طوریکه از لحاظ تئوریک یکی از شرکتهای عملیاتی میتوانست یکی از آن کمپانیها را تحویل بگیرد، صندوق و حسابهای بانکیاش را خالی کند و باقی کسب و کار را به رایگان صاحب شود.
گراهام ماجرا را اینگونه خلاصه میکند: «همیشه بعد از پایان دوران رونق، بیجهت سهام در قیمتهای پایین مبادله میشود. همانطور که رییس بورس نیویورک تصدیق کرد، در چنین موقعیتهایی مردم وحشتزده به ایالات متحده خیانت میکنند. به بیان دیگر صاحبان بنگاهها پولی ندارند و کسانی که پول دارند سهام را با وجود این که ارزان است، نمیخرند».
بعد از اوضاع وخیم بازار سهام در چند هفته اخیر، سرمایهگذاران از خود میپرسند که چرا غفلت کردند تا شرایطی شبیه کابوس جولای ۱۹۳۲ تکرار شود. اما تنها سوالی که ارزش پرسیدن دارد این است که قیمتها تا کجا کاهش مییابد؟
اشتباه نکنید. بعید نیست که در بدترین حالت شرایط سال ۱۹۳۲ تکرار شود، اما احتمال آن مشخص نیست.
رابرت شیلر، پروفسور اقتصاد مالی دانشگاه ییل، مشغول مطالعه آنچیزی است که خود «نسبت P/E گراهام» مینامد و منظورش از این عبارت نسبتی است از قیمتگذاری بازاری که از یکی از مشاهدات قدیمی گراهام اتخاذ کردهاست. نسبت P/E گراهام قیمت سهام شرکتهای مهم ایالات متحده را به سود خالص متوسط در طول ۱۰ سال گذشته که با تورم تعدیل شدهاند، تقسیم میکند. بعد از حمام خونی که در این هفته به راه افتاد با مقیاس گراهام- شیلر شاخص ۵۰۰ سهام موسسه حرفهای ارزیابی کننده the Standard & Poor’s، ا۱۵ برابر سود قیمتگذاری شد. به عبارت دیگر تنها از ۳۰ سپتامبر، یک نزول ۲۵درصدی مشاهده شده است.
نسبت نسبت P/E گراهام از ژانویه ۱۹۸۹ چنین کاهشی نشان نداده بود. با توجه به محاسبات پروفسور شیلر، متوسط بلند مدت (از سال ۱۸۸۱) برابر با ۳/۱۶ برابر سود است.
اما وقتی که بازار سهام از روند بلندمدت فاصله میگیرد، از خط خارج میشود. جدیدترین مورد با نسبت پایین P/E که برابر با ۶/۶ بود به جولای و آگوست ۱۹۸۲ باز میگردد و از جنگ دوم جهانی به بعد P/E بارها و در دورههای نهچندان کوتاه به زیر ۱۰ رسیده است که آخرین بار از ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۴ طول کشید. برای اینکه نسبت فعلی P/E گراهام به پایینتر از ۱۰ برسد باید شاخص ۵۰۰ سهام Standard & Poor’s به حدود ۶۰۰ برسد. یعنی یک کاهش ۳۰درصدی نسبت به سطوح هفته پیش نیاز است. کاهش معادل آن داوجونز را به زیر ۶۰۰۰ میرساند.
آیا واقعا ممکن است بازار به این شدت از خط خارج شود؟ پروفسور شیلر میگوید: «این احتمال وجود دارد. این اتفاق قبلا افتاده است. این احتمال که ممکن است قیمتها از سطح فعلی به شدت پایینتر رود، تکاندهنده است».
برای ایجاد شرایطی که P/E به سطح سال ۱۹۸۲ نزول کند، شاخص ۵۰۰ سهام Standard & Poor’s باید به زیر ۴۰۰ برسد. یعنی نسبت به وضع فعلی بیش از ۵۰درصد کاهش یابد. کاهش در داوجونز هم باید به حدود ۴۰۰۰ منتهی شود.
البته پروفسور شیلر چنین چیزی را پیشبینی نمیکند. به بیان پروفسور شیلر:« ما در حال حاضر با نااطمینانیهای بنیادی و عمیقی سروکار داریم و نمیتوانیم چیزی را پیشبینی کنیم و تنها میتوانیم حدسهای شهودی بزنیم». به هر حال پروفسور شیلر چندان بدبین نیست. در کتابش «وفور غیر عقلانی» که در اوج حباب اینترنت در اوایل سال ۲۰۰۰ به چاپ رسید، او سقوط Nasdaq را پیشبینی کرده بود. در ویرایش دوم کتاب در سال ۲۰۰۵ زمانی که تعداد کارشناسانی که چنین دیدی داشتند انگشتشمار بود، او پیشبینی کرد که قیمت مسکن بیش از حد است.
بازار خوب که مدتها برقرار بود
عدم تمایل پروفسور به ارائه یک پیشبینی رسمی نشان میدهد که به جای تمرکز بر آنچه که در زمان حال احتمالا با اطمینان نمیتوانیم بدانیم (آینده) باید ذهنمان را به آنچه که سرمایهگذاران میتوانند بااطمینان بدانند معطوف کنیم.
قابل توجه اینکه شرایط فعلی به شدت شبیه وضعیتی است که گراهام در بدترین سالهای رکود بزرگ توصیف کرد. صرفنظر از این که قیمتها تا کجا کاهش بیابند، در بازار سهام معاملات زیادی در جریان است. از ۹۱۹۴ سهامی که Standard & Poor’s در نظر گرفت، ۳۵۱۸ سهام اکنون با قیمتی ۸ برابر کمتر از سودشان طی سال گذشته یا در سطحی کمتر از نصف متوسط ارزشگذاری کل بازار سهام در بلند مدت، مبادله میشوند. تقریبا یکی از ده سهم یا ۸۷۶ سهم با قیمتی کمتر از ارزش نقدینگی در مقابل هر سهم مبادله شد این حتی کمتر از نسبتی است که گراهام در سال ۱۹۳۲ محاسبه کرد. مثلا شرکت چارلز اسکواب ۸/۲۷ بیلیون دارایی به صورت نقد دارد و ارزش کل بازار سهام آن ۲۱ بیلیون دلار است.
این اعداد نشانه از بین رفتن اعتماد بازار سهام نسبت به آینده هستند. همانطور که گراهام در ۱۹۳۲ نوشت: «با احتمال زیاد بازار سهام اشتباه میکند. همانطور که همیشه در قضاوتهایش نسبت به آینده اشتباه کرده است».
در واقع احتمالا بازار سهام در نگرانی بابت این که ممکن است این کاهش قیمتها به یک سقوط توفانی بیانجامد در اشتباه است. اوجین وایت استاد اقتصاد دانشگاه Rutgers کسی که کارشناس سقوط سال ۱۹۲۹ و عواقب آن است بر این عقیده است که تنها شباهت وضعیت فعلی با بحران بزرگ در این است که «بازار بر اساس ترس تصمیم میگیرد، نه بر اساس واقعیات». سرهمبندیهای دولت در سال ۲۰۰۸ با این که همانقدر اشتباه به نظر میرسد که بیعملی دولت هوور و فدرالرزرو در سالهای ۱۹۲۹ تا ۱۹۳۲، اما بههر حال واکنش دولت بوش و هوور بسیار متفاوت بوده است. به نظر پروفسور وایت «سیاستگذاران عاقلانهتر تصمیم میگیرند و ما در جهت درست در حرکتیم».
به نظر میرسد که سرمایهگذاران در اثر تغییر ناگهانی قیمتهای بازار سهام فلج شدهاند. اما تئودور آرونسون، مدیر مالی در فیلادلفیا که مسوولیت حدود ۲۵ میلیارد دلار بر عهدهاش است، میگوید: «ما با ۱۰۱ مشتری و تقریبا همان تعداد از نمایندههایشان سروکار داریم. اکثر غریب به اتفاق آنها در این مدت با ما تماسی نگرفتهاند». اغلب برنامهریزان مالی که با من صحبت کردهاند هم، چنین چیزی را به من گفتهاند. تلفنهایشان زنگ نمیخورد و تعداد کمی از مشتریهایشان حتی درخواست بیمه مجدد دادهاند. به نظر میرسد ملت به آنچه که روانشناسان «اثر رفتاری» مینامند دچار شدهاست، یعنی توانایی مواجهه با ضررهای مالی را از دست دادهاند. راه طبیعیِ تسکین دادن دردِ از دست دادن پول این است که قبول نکنیم که سبد سهاممان به شدت ضرر کردهاست. چند هفته پیش سرمایهگذاران از نفس افتادند و حالا هم که کرخت شدهاند.
این کرختی عمومی احتمالا پیش از این است که سرمایهگذاران به مرحله بیتفاوتی برسند، مرحلهای که فعالان کارکشته بازار آن را «تسلیم» مینامند. کرختی از عمل عجولانه پیشگیری میکند، و مانع از این میشود که بسیاری از سرمایهگذاران در جایی که نزدیک پایینترین قیمت است، سهام بخرند. وقتی که این حالت تغییر کند و بسیاری از سرمایهگذاران به بیتفاوتی برسند، بازار آماده میشود که دوباره قیمتها افزایش یابند. هیچکس نمیتواند تسلیم را پیش از آنکه دورهاش برسد تشخیص دهد، اما ممکن است که چندان فاصلهای با آن نداشته باشیم. همانطور که گراهام میگوید سرمایهگذارانی که برای سرمایهگذاری در زمان حال (زمانی که قیمت به کف رسیده) کسب و کار یا پولی دارند، بالاخره بر آنها که منتظرند تا قیمتها همچنان پایین بیایند، غالب میشوند و بازی را میبرند.
جیسون زویگ
مترجم: پریسا آقاکثیری
مترجم: پریسا آقاکثیری
منبع : روزنامه دنیای اقتصاد
همچنین مشاهده کنید