پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

گفتگوی روشمند از منظر قرآن ـ بخش اول


گفتگوی روشمند از منظر قرآن ـ بخش اول
یکی از بارزترین مسائل محافل علمی و فرهنگی دنیای معاصر مسئله‌ی «گفتگوی ادیان و فرهنگها» و موضع‌گیری مسلمانان در برابر آن است، که در این نوشتار از زاویه‌ی «روش تفسیر موضوعی قرآن» بدان نگریسته و مورد کنکاش و مداقه قرار خواهد گرفت.
بدون شک مسئله‌ی گفتگوی پیروان ادیان و فرهنگها یکی از مهمترین و پیچیده‌ترین مسائل و چالشهای فکری اندیشمندان جهانی و اسلامی به شمار می‌رود که آراء و دیدگاه‌های متفاوتی پیرامون جزئیات و تفاصیل آن عرضه شده و اندیشمندان جهان اسلام پیرامون این مسئله‌ در یک تقسیم‌بندی کلی به چهار گروه تقسیم می‌شوند:
گروهی بدون مرزبندی و تعیین چارچوبی برای ثوابت و متغیرات دین گفتگوی مزبور را کاملاً تأیید و می‌خواهند همه چیز را از طریق میز مذاکره و سفره صلح و چانه‌زنی حل کنند، گروهی هم گفتگوی ادیان را به طور کلی مردود شمرده و معتقدند باید در لاک خویش خزید و همه روزنه‌ها را بر روی خود مسدود نگه داشت، گروهی دیگر قدرت تشخیص حق و باطل را نداشته و پریشان و سردرگم هستند، و بالاخره بهترین گروه کسانی‌اند که دیدگاهی میانه‌روانه را اتخاذ و در عین دنبال کردن موضوع با جدیت و وسواس هر چه تمامتر ابعاد مثبت و منفی آن را وارسی کرده و می‌کوشند عقل صحیح و نقل صریح را با هم آشتی داده و ضوابط دین و مستلزمات عقل را مد نظر قرار دهند.
بنابر این، نوشته‌ها و پژوهشهای فراوانی پیرامون این موضوع به رشته تحریر در آمده که همچون سایر فعالیتهای بشری خالی از عیب و نقص نبوده و پاره‌ای از آنها مقبول و منطقی و پاره‌ای نیز مردود و از درجه اعتبار ساقط اند، ولی زمینه بحث و تحقیق همواره برای همه پژوهش‌گران و اندیشه‌وران فراهم است و می‌توانند این موضوع خطیر و مهم را پربارتر نمایند.
و لذا راقم این سطور نیز در حد توان می‌کوشد پرده از روی این مسئله‌ی اساسی برداشته و پایه‌های گفتگو با دیگران را از دل آیات سرنوشت ساز قرآن کریم بیرون کشد و اصول و ضوابط حاکم بر آن را پیش روی خوانندگان عزیز قرار دهد. شاید این نوشتار نخستین پژوهش در راستای تبیین گفتگوی ادیان از زاویه تفسیر موضوعی قرآن باشد، که قرآن کریم اساسنامه زندگی مسلمانان به شمار رفته و باید برای آغاز و انجام همه امور دینیشان به آن منبع جوشان و با طراوت مراجعه نمایند.
از خداوند حنان منان می‌خواهیم این تلاش اندک را مورد قبول درگاه خویش قرار داده و اجر جزیلی به نویسنده و خوانندگانش ارزانی فرماید – آمین.
● مفهوم حوار (گفتگو) از نظر لغت:
واژه «حوار» از ریشه «حور» به معنی بازگشت از چیزی به چیز دیگری است، و مفهوم حوار در لغت به معنی: جر و بحث است [۳] در کتاب «لسان العرب» آمده است: محاوره به معنی رد و بدل سخن در جریان گفتگو با دیگری است. [۴] راغب اصفهانی نیز در این زمینه می‌گوید: محاوره و حوار به معنی گفتگو است [۵]
واژه «حوار» در شماری از آیات قرآن کریم برای معانی مزبور بکار گرفته شده است، از جمله:
۱) (إِنَّهُ ظَنَّ أَن لَّن یحُورَ ‏)[۶] [‏ و او گمان می‌برده است که وی هرگز (به سوی خدا برای حساب و کتاب) باز نخواهد گشت].
۲) قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجَادِلُکَ فِی زَوْجِهَا وَتَشْتَکِی إِلَی اللَّهِ وَاللَّهُ یسْمَعُ تَحَاوُرَکُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ [۷] [‏ خداوند گفتار آن زنی را می‌پذیرد که درباره شوهرش با تو بحث و مجادله می‌کند و به خدا شکایت می‌برد. خدا قطعاً گفتگوی شما دو نفر را می‌شنود ، چرا که خدا شنوا و بینا است].
۳) فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ یحَاوِرُهُ أَنَا أَکْثَرُ مِنکَ مَالاً وَأَعَزُّ نَفَراً [۸] [پس در گفتگوئی به دوست (مؤمن) خود (مغرورانه و پرخاشگرانه) گفت : من ثروت بیشتری از تو دارم و از لحاظ نفرات (خانواده و خویش و رفیق) مقتدرتر از تو و فزونترم].
واژه مزبور در احادیث پیامبر r نیز به معنی رجوع و بازگشت آمده است، برای مثال ایشان در یکی از احادیث گهربارشان می‌فرمایند:
(من دعا رجلا بالکفر أو قال: عدو الله ولیس کذلک، إلا حار علیه)[۹] [هر که کسی را کافر یا دشمن خدا بخواند و چنین هم نباشد، ادعای وی به خودش بر می‌گردد].
در حدیثی دیگر وارد شده که پیامبر خدا: (کان یستعیذ من الحور بعد الکور)[۱۰] یعنی از بازگشت به سوی کاستی پس از فزونی یافتن (نقص پس از کمال) به خدا پناه می‌برد.
بدین ترتیب روشن می‌شود که واژه حوار در لغت به معنی رد و بدل کردن سخن میان دو نفر است.
● مفهوم حوار در اصطلاح:
واژه حوار در اصطلاح نیز شبیه تعریف لغویش بوده و تعاریف متعددی برایش ذکر شده است، از جمله:
الف) رد و بدل سخنان میان دو یا چند نفر بدون وجود دشمنی میان ایشان. [۱۱]
ب) بحث و مناظره میان دو یا چند نفر به منظور تصحیح سخن، ابراز دلیل، اثبات حق، رد شبهات و پرده برداشتن از آراء باطل و بی اساس.
ج) جر و بحث میان دو نفر یا دو گروه متقابل پیرامون مسئله‌ی ای به هدف دست یابی به حقیقت و یا ایجاد تطابق و هماهنگی میان دیدگاه‌ها در جوی کاملاً دوستانه و حق طلبانه و به دور از تعصب و با روشی کاملاً معقول و منطقی.[۱۲]
تعاریف فوق بیانگر این هستند که محاوره در اصل به معنی بحث و مناظره میان طرفین متقابل است و شرایط مزبور تنها ضوابطی اخلاقی و برای مفید واقع شدن مناظره در نظر گرفته شده اند. [۱۳]
● توضیح چند اصطلاح دیگر:
علاوه بر واژه حوار چند تا اصطلاح دیگری همچون: «مجادله»، «مناظره»، «محاجه»، «مناقشه» و «مباحثه» وجود دارند که از نظر معنی با اصطلاح حوار هم خانواده و شبیه یکدیگرند و گاهی نیز به جای حوار بکار گرفته می‌شوند، ولی برخی از صاحب نظران میان آنها تفاوت قائل شده و چارچوب دیگری را برایشان در نظر گرفته اند، بنا بر این توضیح مختصری را در باره یکی دو تا از آنها ارائه خواهیم داد:
۱) مجادله:
ابن منظور اصطلاح مجادله را به مخاصمه و مناظره معنی کرده است. [۱۴] یکی دیگر از لغت شناسان در تعریف آن می‌گوید: مجادله عبارت از پرده برداشتن از نادرستی دیدگاه طرف به وسیله ارائه دلیل یا ایراد شبهه است. [۱۵]
واژه مجادله هم در قرآن و هم در احادیث پیامبر اکرم وارد شده که گاهی پسندیده و گاهی نیز مذموم و نکوهش شده است، مجادله مطلوب و مورد تایید، مرادف واژه حوار و یا نزدیک بدان می‌باشد، برای مثال خداوند متعال در این زمینه می‌فرماید:
وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ [۱۶] [و زیبا به راه پروردگارت فراخوان].
در جایی دیگر می‌فرماید:
قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجَادِلُکَ فِی زَوْجِهَا وَتَشْتَکِی إِلَی اللَّهِ وَاللَّهُ یسْمَعُ تَحَاوُرَکُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ. که واژه محاوره در اینجا به معنی بحث و رد و بدل سخنان است، و بدین ترتیب جدال یکی از صورتهای حوار بوده که خداوند بدان فرمان داده است.
۲) مناظره:
مناظره نیز یکی از مصادیق حوار بوده که به معنی اندیشیدن و دنبال نمودن حق از طریق بحث و تبادل نظر با دیگران است، و لذا علامه جرجانی آن را به: دقت و اندیشیدن آگاهانه در ارتباط دو چیز با هم به منظور آشکار نمودن حق و واقعیت، تعریف می‌کند. [۱۷]
علامه محمد امین شنقیطی در تعریف این اصطلاح چنین می‌گوید: مناظره به معنی محاوره و گفتگو میان دو شخص حق طلب است که هر کدام از آنها در پی به کرسی نشاندن رای خود و از اعتبار انداختن دیدگاه طرف می‌باشد. [۱۸]
قرآن کریم و گفت وگو با دیگران:قرآن کریم در آیات متعددی پیروان خویش را بر گفت وگو با دیگران به ویژه اهل کتاب به منظور آشکار شدن حق و کنار زدن پرده ابهام از روی موضوعات مختلف، بر می‌انگیزد. خداوند سبحان در این راستا می‌فرماید:
قُلْ یا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَی کَلَمَةٍ سَوَاء بَینَنَا وَبَینَکُمْ [۱۹] [بگو : ای اهل کتاب ! بیائید به سوی سخن دادگرانه‌ای که میان ما و شما مشترک است].
این آیه و امثال آن زمینه سفت و استوار گفتگوی هدفمند و طالب حق را مشخص می‌سازد، هر که در دریای آیات حیات بخش قرآن کریم به غواصی بپردازد محورهای بنیادین گفتگو از جمله: اسباب، انگیزه‌ها، اهداف و انواع حوار، اقسام گفتگو کنند‌گان، شرایط، چارچوب و اصول و ضوابط گفتگو و سایر مباحث مربوط بدان، برایش روشن و شفاف شده و با اطمینان خاطر گام برداشته و وارد این وادی سرنوشت ساز خواهد شد.
● چرا باید به ضوابط گفتگو پایبند بود؟
شناخت اصول و مبانی گفتگو با دیگران از این لحاظ که سمت و سوی گفتگو را تعیین و گفتگو کنند‌گان را جهت دست یابی به اهداف مورد نظر سوق می‌دهد، از اهمیت ویژه ای برخوردار است، از این رو بایستی مسلمانان در حین حضور پای میز مذاکره و گفتگو با دیگران بدانها اهتمام ورزیده و نصب العین خویش قرار دهند.
از آنجایی که موضوع گفتگو با دیگران بسیار گسترده و بررسی ابعاد مختلف آن در یک مقاله دشوار و زمان بر است، لذا پژوهش حاضر را به تحقیق و تفحص پیرامون پاره‌ای از اصول گفتگو با غیر مسلمانان در پرتو آیات حیات بخش قرآن کریم، اختصاص می‌دهیم:
▪ ایمان به وحدت ادیان آسمانی
یکی از اصول ثابت در آئین اسلام، ایمان و اعتقاد به یگانگی منشأ ادیان آسمانی فرستاده شده از بدو تاریخ تا آخرین پیام الهی - که پیامبران را به ابلاغ آن فرمان داده است -، می‌باشد، خداوند متعال در این راستا می‌فرماید:
آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَیهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَمَلآئِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَینَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَقَالُواْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَکَ رَبَّنَا وَإِلَیکَ الْمَصِیرُ [۲۰] ‏[‏ فرستاده (خدا ، محمّد) معتقد است بدانچه از سوی پروردگارش بر او نازل شده است (و شکّی در رسالت آسمانی خود ندارد) و مؤمنان (نیز) بدان باور دارند. همگی به خدا و فرشتگان او و کتابهای وی و پیغمبرانش ایمان داشته (و می‌گویند :) میان هیچ یک از پیغمبران او فرق نمی‌گذاریم (و سرچشمه رسالت ایشان را یکی می‌دانیم). و می‌گویند : (اوامر و نواهی ربّانی را توسّط محمّد) شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا ! آمرزش تو را خواهانیم ، و بازگشت به سوی تو است].
بنا بر این ایمان به همه پیام آوران – علی نبینا و علیهم الصلوة و السلام – یکی از ضروریات و آثار اجتناب ناپذیر عقاید اسلامی به شمار می‌رود، و انسان مسلمان جز در صورت ایمان به این اصل که اساس تعامل با اهل کتاب را تشکیل می‌دهد، مؤمن و پیرو قرآن محسوب نمی‌گردد، قرآن کریم در این زمینه می‌فرماید:
قُولُواْ آمَنَّا بِاللّهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَینَا وَمَا أُنزِلَ إِلَی إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ وَیعْقُوبَ وَالأسْبَاطِ وَمَا أُوتِی مُوسَی وَعِیسَی وَمَا أُوتِی النَّبِیونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَینَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ [۲۱] [بگوئید : ایمان داریم به خدا و آنچه (به نام قرآن) بر ما نازل گشته ، و آنچه بر ابراهیم ، اسماعیل ، اسحاق ، یعقوب ، و اسباط (یعنی نوادگان یعقوب) نازل شده است ، و به آنچه برای موسی و عیسی آمده است ، و به آنچه برای (همه) پیغمبران از طرف پروردگارشان آمده است. میان هیچ یک از آنان جدائی نمی‌اندازیم (نه این که مثل یهودیان یا عیسویان ، بعضیها را بپذیریم و بعضیها را نپذیریم. بلکه همه پیغمبران را راهنمای بشریت در عصر خود می‌دانیم و کتابهایشان را به طور اجمال می‌پذیریم) و ما تسلیم (فرمان) خدا هستیم].
هر کس یا گروهی که با پیروان دیگر ادیان به بحث و تبادل نظر می‌نشیند باید این رکن رکین را نصب العین و نقطه حرکت خویش قرار دهد، زیرا ادیان آسمانی در اصول صحیح و دعوت به سوی ایمان به مبانی حق و خیر و عدالت از یک نقطه نشأت گرفته و هیچ تفاوتی با هم ندارند، و اختلاف آنها تنها در جزئیات و تفاصیل حرکت – که بر اساس تغییر و تحولات شرایط رشد و پیشرفت عقلی و فرهنگی بشری پایه ریزی شده است – تبلور می‌یابد، خداوند سبحان در این باره چنین می‌فرماید:
شَرَعَ لَکُم مِّنَ الدِّینِ مَا وَصَّی بِهِ نُوحاً وَالَّذِی أَوْحَینَا إِلَیکَ وَمَا وَصَّینَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَی وَعِیسَی أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ کَبُرَ عَلَی الْمُشْرِکِینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیهِ اللَّهُ یجْتَبِی إِلَیهِ مَن یشَاءُ وَیهْدِی إِلَیهِ مَن ینِیبُ [۲۲] [خداوند آئینی را برای شما (مؤمنان) بیان داشته و روشن نموده است که آن را به نوح توصیه کرده است و ما آن را به تو وحی و به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش نموده‌ایم (به همه آنان سفارش کرده‌ایم که اصول) دین را پابرجا دارید و در آن تفرّقه نکنید و اختلاف نورزید. این چیزی که شما مشرکان را بدان می‌خوانید (که پابرجا داشتن اصول و ارکان دین است) بر مشرکان سخت گران می‌آید. خداوند هر که را بخواهد برای این دین برمی‌گزیند و هر که (از دشمنانگی با دین دست بکشد و) به سوی آن برگردد ، بدان رهنمودش می‌گرداند].
بنا بر اصل مزبور دایره ارتباط عموم مسلمانان و به ویژه گفتگو کنند‌گان با دیگران در دو نقطه خلاصه می‌گردد:
الف) اقرار به آنچه بر پیامبران فرود آمده است، خداوند متعال در این خصوص می‌فرماید:
نَزَّلَ عَلَیکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِّمَا بَینَ یدَیهِ وَأَنزَلَ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِیلَ. مِن قَبْلُ هُدًی لِّلنَّاسِ وَأَنزَلَ الْفُرْقَانَ [۲۳] [‏ (همان کسی که) کتاب (قرآن) را بر تو نازل کرده است که مشتمل بر حق است (و متضمّن اصول رسالتهای آسمانی پیشین ، و) تصدیق‌کننده کتابهائی است که قبل از آن (برای پیغمبران فرستاده شده‌اند و) بوده‌اند. و خداوند پیش از آن ، تورات را (برای موسی) و انجیل را (برای عیسی) نازل کرده است. پیش از (قرآن ، تورات و انجیل را نازل کرده است) جهت رهنمود مردمان ، و (چون منحرف گشتند ، قرآن یعنی) جدا سازنده (حق از باطل) را فرو فرستاده است].
این دو آیه اصل وحدت ادیان و محتوای پیامهای فرود آمده از سوی خداوند را پیش از آنکه بازیچه دست تحریف کنند‌گان قرار گیرند، به رسمیت شناخته و مهر تایید بر آن می‌گذارد، چون هدف از فرستادن آنها عرضه جهان بینی درست و هدایت مردم به سوی حق و خیر است.
آخرین پیام الهی یعنی قرآن کریم جدا سازنده حقایق کتابهای پیشین از انحرافات و انتقادات پیروان آنها به شمار می‌رود که بر اثر «شبهات» و «شهوات» و تحریف افرادی مخرب و منحرف صورت پذیرفته است.
ب) ضرورت برپایی آئین حق و فرونهادن چند دستگی و تصحیح انحرافات بر اساس عرضه محتویات کتابهای پیشین بر اصول و مبانی مشترک و مورد اتفاق همچون توحید، خیر، عدالت و ارزشهای اخلاقی که قرآن کریم در روشن ترین و دقیق ترین صورت بدانها پرداخته است.
بدون شک فهم و دریافت این اصل اساسی از جانب گفتگو کنند‌گان و آگاهی از اعتماد و اتکای ادیان بر اصول مشترک چون زمینه ی تفاهم و سازش شرکت کنند‌گان را فراهم می‌سازد، عاملی تاثیر گذار بر روند گفتگو محسوب می‌گردد.
▪ تکیه بر نقاط مشترک
ایمان به وحدت ادیان آسمانی موجبات گرد آمدن پیروان آنها زیر یک سقف، عملی شدن گفتگویی مفید و هدفمند و تحقق شرایط حرکت دسته جمعی را فراهم می‌سازد، از این رو قرآن کریم پیروان خویش را چنین آموزش می‌دهد که گفتگو با غیر مسلمانان به ویژه اهل کتاب را از نقاط مشترک آغاز نمایند:
قُلْ یا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَی کَلَمَةٍ سَوَاء بَینَنَا وَبَینَکُمْ [۲۴] [بگو : ای اهل کتاب ! بیائید به سوی سخن دادگرانه‌ای که میان ما و شما مشترک است].
بی تردید تعیین نقاط مشترک از وهله اول، زمینه تشخیص موارد اختلافی و تحریر محل نزاع و چاره جویی برایشان را فراهم می‌سازد، چنانچه اهتمام جدی بدانها در کاهش شکاف میان گفتگو کنند‌گان، فراهم نمودن زمینه تعاون و همبستگی، ایجاد فضای آرام روحی و فکری و ریشه کن کردن سوء تفاهم میان ایشان بر سر برخی نقاط ابهام زا که شفافیت دیدگاهها را تحت الشعاع خود قرار داده است، تاثیر بسزائی خواهد داشت.
مفسرین، تعبیر «کلمة سواء» را به امور و مفاهیم مورد اتفاق قرآن، تورات و انجیل تفسیر کرده اند، و خود قرآن نیز آن را به عبادت نکردن غیر خدا، انباز قائل نشدن برای وی و پیروی نکردن از تراوش فکر بشری در زمینه قانون گذاری و تحلیل و تحریم امور، تفسیر کرده است. یعنی باید همه افراد بشر هم سطح یک بوده و هیچ کس بر دیگری برتری نجوید و یا در برابر هم نوعان خویش سر تعظیم فرود نیاورد.
آیه فوق یکی از اصول ثابت گفتگو میان مسلمانان و اهل کتاب به شمار می‌رود که باید همه پایبند تعالیم انبیا بوده و هیچ کدام از طرفین گفتگو از این اصل اساسی که در اوج عدالت و انصاف قرار دارد، تخطی ننمایند.
▪ برتری و نظارت قرآن بر سایر کتب
اعتقاد به برتری و نظارت قرآن کریم بر سایر کتب آسمانی جزو اصول ثابت در منظومه عقاید اسلامی به شمار می‌رود، زیرا قرآن آخرین پیام خداوند برای هدایت انسان و پایان دهنده قافله عظیم و مبارک پیامبران است. شناخت این اصل مهم تاثیر شگرف و روشنی در زمینه تعامل و گفتگو با دیگران بر جای خواهد گذاشت، و لذا باید مسلمانان همواره آن را مد نظر قرار داشته و به بوته فراموشی نسپارند. خداوند حکیم در این باره می‌فرماید:
وَأَنزَلْنَا إِلَیکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِّمَا بَینَ یدَیهِ مِنَ الْکِتَابِ وَمُهَیمِناً عَلَیهِ فَاحْکُم بَینَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ عَمَّا جَاءکَ مِنَ الْحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجاً وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً [۲۵] [و بر تو (ای پیغمبر) کتاب (کامل و شامل قرآن) را نازل کردیم که (در همه احکام و اخبار خود) ملازم حق ، و موافق و مصدّق کتابهای پیشین (آسمانی) ، و شاهد (بر صحّت و سقم) و حافظ (اصول مسائل) آنها است. پس (اگر اهل کتاب از تو داوری خواستند) میان آنان بر طبق چیزی داوری کن که خدا بر تو نازل کرده است ، و به خاطر پیروی از امیال و آرزوهای ایشان ، از حق و حقیقتی که برای تو آمده است روی مگردان. (ای مردم !) برای هر ملّتی از شما راهی (برای رسیدن به حقائق) و برنامه‌ای (جهت بیان احکام) قرار داده‌ایم. اگر خدا می‌خواست همه شما (مردمان) را ملّت واحدی می‌کرد].
بنا بر این قرآن کریم از سوی خداوند متعال فرود آمده و مصدق، شاهد، امین، ناظر و نگهدارنده کتابهای پیشن محسوب می‌گردد، و چون قرآن هیچ گاه نسخ نگشته و در معرض تند باد تغییر و تحریف مخالفان قرار نخواهد گرفت پس نظارت و کنترل وی بر سایر پیامهای آسمانی حق و بجا بوده و این کالای ارزشمند و زیبنده همچنان بر تن وی خواهد ماند و حقیقت آنها نیز – پیش از تحریف گشتن – تنها از راه قرآن کریم محرز می‌گردد.
از این رو باید انسان مسلمان در حین حضور پای میز مذاکره و گفتگو با دیگران این اصل اساسی را نصب‌العین خویش قرار داده و معیار رد و تاییدهایش تنها قرآن کریم باشد، چون قرآن بر اساس آیه مزبور مؤید پاره‌ای از احکام و قوانین است که دارای مصلحتی ذاتی و همیشگی بوده و تحت تاثیر شرایط زمانی و مکانی مختلف قرار نمی‌گیرند، و در مقابل نیز بسیاری از قوانین متغیر گذشته را که از مصالحی جزئی برخوردار بوده و در راستای تامین منافع ملی معدود در یک مقطع زمانی فرود آمده، نسخ و از میان برداشته است.
بدون شک درک و شناخت این رکن رکین، مسلمانان را در حین گفتگو با دیگران از انحطاط و فرورفتن در ورطه سازش و مجامله نامعقول و دست کشیدن از اصول و ثوابت در امان نگه می‌دارد، چون قرآن کریم آخرین چارچوب دین و پیام خدا برای انسانها بوده و باید در ریز و درشت زندگی بدان مراجعه کرده و حل و فصل اختلافات گوناگون در زمینه عقاید و احکام بر اساس آن صورت پذیرد، و لذا دیدگاه هیچ کس بدون مراجعه بدان پذیرفتنی نبوده و فاقد ارزش واقعی است.
▪ شناخت چارچوب گفتگو
یکی دیگر از اصول و ضوابط قرآنی گفتگو این که نباید ثوابت دین محور گفتگو قرار گیرند، زیرا پای میز مذاکره نشستن جزو بازیهای فکری نیست که شرکت کنند‌گان درِ هر موضوعی را بر روی خود بگشایند، بلکه مسائلی هستند که یا به علت محدودیت اندیشه بشری در برابر آنها، یا بدنبال نداشتن نتایجی علمی ‌یا عملی و یا قطعی بودنشان بر اساس نصوص شرعی یا اجماع علما از محدوده گفتگو خارج و نباید بر سر آنها به چانه زنی پرداخت، خداوند مهربان در این رابطه چنین می‌فرماید:
وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَی اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَن یکُونَ لَهُمُ الْخِیرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ [۲۶] [هیچ مرد و زن مؤمنی ، در کاری که خدا و پیغمبرش داوری کرده باشند (و آن را مقرّر نموده باشند) اختیاری از خود در آن ندارند].
یکی از مسائلی که نباید محور بحث و مناظره قرار گیرد بحث کردن از کنه و واقعیت خداوند است، چون یکی از شرایط گفتگو علم و اطلاع از محور بحث است که هیچ انسانی در این رابطه کم ترین شناخت و آگاهی ندارد، خداوند نیز می‌فرماید:
وَلاَ تَقْفُ مَا لَیسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً [۲۷] [‏ از چیزی دنباله‌روی مکن که از آن ناآگاهی. بی‌گمان (انسان در برابر کارهائی که) چشم و گوش و دل همه (و سایر اعضاء دیگر انجام می‌دهند) مورد پرس و جوی از آن قرار می‌گیرد].
بنا بر این نباید احکام منصوص و مورد اتفاق دانشمندان اسلامی محور بحث قرار گیرند، به بیانی دیگر نباید بر سر ثوابت دین به مجادله و چانه زنی پرداخت و در فکر تجدید نظر و یا تعدیل آنها بود، از این رو نباید مسلمانان به هیچ وجه پیرامون مسائلی همچون: ایمان به توحید اعتقادی (ربوبیت)، پرستش و بندگی برای خداوند سبحان (توحید عملی)، اتصاف وی به همه صفات کمال و دوری از صفات نقص، نبوت محمد (ص)، فرود آمدن قرآن از سوی خدا، تحریم ربا، شراب و زنا، حجاب بانوان و اقامه حدود اسلامی وارد دایره گفتگو شوند، زیرا همه این امور جزو ثوابت دین به شمار رفته و سازش بر سر آنها نامعقول و غیر منطقی است، برای مثال حکم به قوانین فرود آمده از سوی خداوند حکیم قطعی و غیر قابل تعدیل می‌باشد:
فَلاَ وَرَبِّکَ لاَ یؤْمِنُونَ حَتَّیَ یحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَینَهُم [۲۸] [امّا ، نه ! به پروردگارت سوگند که آنان مؤمن بشمار نمی‌آیند تا تو را در اختلافات و درگیریهای خود به داوری نطلبند].
نکته ای که باید مورد توجه و اهتمام گفتگو کنندگان مسلمان قرار گیرد اینکه قضایایی همچون حجاب، چند همسری، جهاد، تحریم زنا، شراب خواری و ربا و مسائلی از این قبیل زیر مجموعه و نشأت گرفته از اصولی کلی هستند که باید پیش از پرداختن بدانها بر سر آنها اتفاق نظر حاصل شود و گرنه بحث در باره این گونه موضوعات در بسیاری شرایط ناکام خواهد ماند، برای مثال اگر طرف غیر مسلمان به روز آخرت ایمان نداشته و یا در وجود خداوند تردید داشته باشد جر و بحث بر سر مسائل مزبور – که امروزه جزو تهاجمات فکری اند -، بی نتیجه و فاقد ارزش خواهد بود، بر این اساس باید مسلمانان از این اصل اساسی آگاهی کامل داشته و از بحث و مناظره بر سر ثوابت و قطعیات دین پرهیز نموده و نگذارند بازیچه دست دیگران قرار گیرند.
نویسنده‌: دکتر فضل الهادی وزین
ترجمه: احمد عباسی
منبع : پایگاه اطلاع رسانی اصلاح


همچنین مشاهده کنید