جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


ناگفته‌های شکل گیری صنعت ازدواج آمریکایی


ناگفته‌های شکل گیری صنعت ازدواج آمریکایی
انتشار کتاب «یک روز کامل؛ فروش ازدواج آمریکایی» اثر خانم ربکا مید، فرصت مناسبی را برای اندیشیدن پیرامون ظهور صنعت صد و شصت میلیارد دلاری ازدواج فراهم کرده است. نویسنده این کتاب معتقد است که مشاوران و پیمانکاران برپایی مراسم ازدواج، با هراس‌افکنی در دل زوج‌های جوان و ایجاد هزینه‌هایی هنگفت برای آنان، تلاش می‌کنند که یک دموکراسی اسراف‌کاری را پایه‌گذاری کنند. آیا ارائه تصویری رؤیایی و جادویی و تجملاتی از آغاز یک زندگی مشترک در عصری که بسیاری از ازدواج‌ها به جدایی منتهی می‌ شود، بیش از هر چیز نشانگر افول ارزش‌های خانوادگی و مذهبی در جوامع ما نخواهد بود؟
خانم ربکا مید امیدوار است که خوانندگان کتاب تازه انتشار یافته وی با عنوان «یک روز کامل؛ فروش ازدواج آمریکایی» بتوانند با احساسی آمیخته‌ از سرگرمی و وحشت به این اثر بنگرند.
امروزه صنعت بازاریابی توانسته، یک آیین مذهبی و راه کارهای تشکیل خانواده را به یک شغل پول ساز در زندگی اجتماعی شهروندان تبدیل کند و با پیچیده‌تر و پرزرق و برق ‌تر شدن این سنت دیرینه، ما شاهد اتفاقاتی مضحک ـ و شکم سیرکن ـ در کسب و کار تجارت نوظهوری با عنوان «صنعت ازدواج» هستیم که عشق ‌ورزی در حال مرگ ما را نیز به گروگان گرفته است.
اینک ما با تجارت بزرگی رو به‌ رو هستیم که برنامه‌ریزان ازدواج به عنوان هماهنگ ‌کنندگان چنین جشن‌هایی، توانسته‌اند به ثروتی انبوه دست یابند. کلین کوری، یکی از برنامه‌ریزان آمریکایی مراسم ازدواج، آنچنان با انبوه درخواست‌های مشتریان خود رو به ‌روست که حتی فرصت پاسخ به سؤالات نویسنده این کتاب را نیز ندارد. کوری در برنامه‌های خود، علاوه بر سامان دادن به جشن‌های خانواده پادشاه قطر، یک گروه اپرای یک میلیون دلاری را نیز برای شرکت در جشن‌های ازدواج تدارک دیده است.
چنین کسب و کارهایی، یک نیمه پنهان ناگفته نیز دارد: درصد بالایی از این ازدواج‌ها، عمر کوتاهی دارند. موضوعی که کوری چندان علاقه‌ای به صحبت در مورد آن ندارد. وظیفه او و همکارانش، برگزاری یک مراسم مجلل و باشکوه و پرزرق و برق است و بقیه مسایل، به ویژگی‌های خود افراد بستگی دارد!
به هر حال، چه به این گونه توانمند سازی‌ها اعتقاد داشته باشیم و یا نه، این صنعت هم اینک در ایالات متحده از یک گردش مالی صد و شصت و یک میلیارد دلاری برخوردار است که این رقم، پنج برابر گردش مالی صنعت محصولات آرایشی و زیبایی است.
به علاوه، کارشناسان این صنعت معتقدند که حرفه آنان نه فروش و یا اجاره وسایلی تزیینی همانند سفره عقد و پذیرایی، که فروش یک تصویر کاملاً جدید از عروس به میهمانان است. جرارد موناگان، از بنیان گذاران انجمن مشاوره ازدواج می‌گوید: «ما به فروش رؤیا به زوج‌های جوان مشغولیم و برای این کار، هر هزینه‌ای را می‌توانیم دریافت کنیم.» این مؤسسات در گام اول با ایجاد دلهره و وحشت در دل زوج‌هایی که قصد ازدواج با یکدیگر را دارند، مجموعه‌ای از خدماتی را که باید برای مراسم خود انجام دهند، به آنان عرضه می‌کنند.
به نظر من، امروزه با قدرتمند شدن این صنعت، کمتر عروسی دیگر حاضر است بدون انجام مشاوره با چنین مؤسساتی، تن به ازدواج دهد. بدین ترتیب، بسیاری از جذابیت‌های برپایی چنین مراسمی، عملاً به صورت پیمانکاری در اختیار این مراکز قرار می‌گیرد. گویی تصاویر و گزارش‌های رؤیایی و چشم گیر جشن‌های عروسی به تصویر کشیده شده در مجلات ما، باید برای همه زوج‌های جوان به مرحله اجرا درآید. تعبیر یکی از منتقدان چنین رویکردی از این صنعت به عنوان «دموکراسی اسراف‌کاری» چندان دور از واقعیت نیست. نگاهی به آمارهای رسمی، به خوبی حجم این ولخرجی‌های سنگین را نشان می‌دهد. به عنوان مثال، در یک مراسم معمولی ازدواج، از خدمات چهل و سه حرفه مختلف برای پذیرایی از صد و شصت و پنج میهمان بهره برده می‌شود. قیمت میانگین یک لباس عروس هزار و بیست و پنج دلار است و تنها در سال گذشته، عروس‌ها و داماد های آمریکایی، هدایایی به ارزش نه میلیارد دلار به یکدیگر داده‌اند.
از نگاه بسیاری از کارشناسان، حیات این صنعت سرشار از ولخرجی‌های اسراف گونه و متظاهرانه، در گروی ارائه تصویری جادویی و البته پرتجمل و پرهزینه از یک ازدواج است، تا این تصویر نادرست که هر چه چنین مراسمی پر خرج‌تر باشد، دوام این پیوند نیز بیشتر است، در اذهان زوج‌های جوان شکل گیرد. پذیرش چنین تصوری، عروس‌ها و دامادها را به یک مصرف ‌کننده تسلیم در برابر صنعت ازدواج تبدیل می‌ کند.
خانم مید که سابقه همکاری در مجله «نیویورکر» را نیز در کارنامه دارد، در کتاب خود، پرده از بخش‌های دیگری نیز از این صنعت پولساز برمی‌دارد: تجارت اسپرم و تخمک برای زوج‌های نابارور و خدمات نگهداری از جنین (رحم اجاره‌ای) نیز با پیشرفت‌های کنونی پزشکی، وارد چرخه این صنعت شده است. گویی در همان بخش‌هایی که به نظر می‌رسد پول کمترین اهمیت ممکن را داراست، این صنعت حضوری فعال دارد. البته نباید از پیمانکاری تأمین فرزند برای زوج‌های بدون بچه نیز چشم ‌پوشی کرد.
خانم مید چگونه به نگارش چنین کتابی علاقمند شد؟
در سال ۲۰۰۳ میلادی، خانم مید مقاله‌ای را در مورد فروشگاه‌های زنجیره‌ای «دیویدز بریدال» که لباس‌های یک چهارم عروس‌های آمریکایی را عرضه می‌کند، نوشت. با بررسی‌های بیشتر، وی دریافت که فرهنگ مادی کنونی ما تا چه حد پیوند ازدواج را به تسخیر خویش درآورده است.
خانم مید برای تکمیل تحقیقات خود، سفری نیز به چین داشت. او در این کشور از یک کارخانه بزرگ تولید لباس‌های عروس بازدید کرد که کارگران آن روزانه فقط شش دلار حقوق می‌گرفتند تا لباس‌های پرزرق و برقی به بهای هزار دلار را به ویژه برای زوج‌های غربی بدوزند. در ادامه، وی سفری به شهر تفریحی دیسنی‌لند کرد که عروس‌ها و دامادها می‌توانند در آن بر کالسکه سیندرلا سوار شوند، از تورهای تفریحی ماه عسل برای سفر به سواحل آروبا بهره ببرند. (هم اینک یک سوم توریست‌های این منطقه را زوج‌های جوان تشکیل می‌دهند) و یا در سمینارهای مشاوران مراسم ازدواج و تولید کنندگان لباس‌های ویژه عروس‌ها و دامادها شرکت کنند.
خانم مید برای ما می‌گوید که همان ترفندهای بازاریابی استفاده شده در فروش یک خودرو، در این صنعت نیز کاملاً مورد توجه است. با مطالعه این کتاب، شما هم درخواهید یافت که چگونه هراس‌ها و دلهره‌های نوعروسان در مورد چگونگی انجام مراسم ازدواج خود، زمینه گسترش دامنه این صنعت نوظهور را فراهم کرده است. خانم مید در کتاب خود به یکی از مقالات مجله Vow (نشریه ویژه عرضه‌کنندگان لباس‌های عروس) اشاره می‌کند که در آن چنین نوشته شده است: «هنگامی که یک عروس متقاعد می‌شود که هزینه‌های در نظر گرفته ‌اش برای خرید یک لباس عروسی کافی است، این وظیفه شماست که برای او توضیح دهید که تصویر کنونی وی با این لباس، هنوز هم نامناسب به نظر می‌رسد.»
امروزه به عرضه ‌کنندگان لباس‌های عروسی توصیه می‌شود که پس از شنیدن «اوه، مامان» (و یا اعلام رضایت هر یک از زوج‌ها از لباس انتخاب شده‌اش) و تصمیم به خرید یک لباس، سریعاً برای فروختن آن تلاش کنند. همچنین مدیران شرکت‌های فیلم‌ برداری و عکس ‌برداری از مراسم عروسی، برای سودآوری بیشتر تلاش می‌کنند که زوج‌های جوان را متقاعد نمایند که بدون استفاده از خدمات چنین شرکت‌هایی، نمی‌توانند خاطره جشن ازدواج خود را جاودانه کنند.
خانم مید با نگارش این کتاب ارزشمند و چالش ‌برانگیز، ما را با یکی دیگر از پدیده‌های دنیای کنونی آشنا می‌کند. با نگاهی به این صنعت می‌توان دریافت که چگونه فروش حلقه‌های الماس که در گذشته تهیه آن جزو آداب و رسوم مراسم ازدواج به شمار نمی‌رفت، اینک به یک عرف فراگیر تبدیل شده است. مثلاً تا پیش از جنگ جهانی دوم، تنها یک سوم زوج‌ها به یک مسافرت ماه عسل می‌رفتند و فقط شانزده درصد آنان لباس عروس مراسم را خریداری می‌کردند. (بقیه لباس عروس را کرایه کرده و یا به امانت می‌گرفتند.) نویسنده کتاب با نگاهی به شرایط پیشین و کنونی ازدواج‌ها معتقد است، با زوال روابط خانوادگی و مذهبی در جوامع ما به ویژه در دهه‌های اخیر، صنعت بازاریابی برای ایفای نقش خود وارد عرصه شده است. به علاوه، خانم مید معتقد است که با وجود عدم تغییری اساسی در مفهوم ازدواج (ترک خانواده برای اولین بار و اولین رابطه جنسی زوجین)، مدیران این صنعت تلاش می‌کنند که این مفهوم را متفاوت از گذشته نشان دهند تا با دستکاری در انتظارات و خواسته‌های افراد، تداوم رشد بازار خویش را فراهم کنند. به قول خانم مید، همه افراد دوست دارند به دیگران نشان دهند که اتفاق بزرگی در زندگی آنها افتاده است.
وی می‌گوید: «همه ما به دنبال یک اتفاق روحی و ژرف در زندگی خود هستیم... همه ما دوست داریم که مراسم عروسی ما جشنی معنا دار و خاطره ‌انگیز باشد. راهکاری که احتمالاً به فکر همه ما می‌رسد، چیست؟ مصرف پول بیشتر و تجاری کردن ازدواج!»
امیلی ویلسون
منبع: www.AlterNet.org
Emily Wilson: نویسنده آمریکایی و استاد مهارت‌های پایه در کالج سانفرانسیسکو.
منبع:ماهنامه سیاحت غرب ،شماره ۶۴
مترجم:محسن داوری


همچنین مشاهده کنید