پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


سیاست فقر


سیاست فقر
سیاستمداران اگر بخواهند می توانند از گسترش بحران غذا جلوگیری کنند، فقط کافی است به مزارع بزرگ محصولات زراعی اصلاح شده و یارانه های کشاورزی نگاه ویژه ای داشته باشند. پل کولییر استاد اقتصاد و مدیر مرکز مطالعات اقتصاد آفریقا در دانشگاه آکسفورد و نویسنده کتاب «Bottom Billion» دلایل پسرفت کشورهای فقیر و راهکارهای پیشرفت آنها را بررسی کرده است. پس از سال ها ثبات از سال ۲۰۰۵ تا به حال قیمت غذا ۸۳ درصد افزایش یافته و علائم هشداردهنده بحران غذا را در پی داشته است. در ایالات متحده و اروپا اخبار مربوط به افزایش قیمت مواد غذایی کهنه و تکراری شده و افزایش قیمت انرژی و کاهش قیمت مسکن نیز به دغدغه های مردم افزوده است، بحران غذا حدود۳۰ کشور را در برگرفته و در کشورهای در حال توسعه به رویداد مهم سیاسی تبدیل شده، عزل نخست وزیر هائیتی در پی اعتراضات شدید قیمت مواد غذایی نمونه ای از این رویداد است. برای خانواده های معمولی در کشورهای در حال توسعه غذا هم تراز با انرژی در کشورها توسعه یافته است و مردم توقع دارند دولت راهکارهای سریع و کارآمدی را در واکنش به افزایش قیمت اتخاذ کند. برای برخی مصرف کنندگان در فقیرترین کشورهای دنیا نگرانی افزایش قیمت غذا تازه شروع شده و اگر قیمت جهانی غذا کاهش نیابد تبعات جدی هم در عرصه سیاست و هم در حوزه اخلاق اجتماعی خواهد داشت.
در واقع سیاستمداران و سیاستگذاران قدرت کاهش قیمت غذا را دارند اما تا به حال واکنش امیدوارکننده ای از خود بروز نداده اند. تحمیل محدودیت بر صادرات مواد غذایی در کشورهای تولیدکننده عاملی برای بی رغبتی تولیدکنندگان برای سرمایه گذاری در بخش صنایع غذایی شده و در کل افزایش قیمت را دربرداشته است. از سوی دیگر مخالفان یارانه کشاورزی از بحران سوءاستفاده کرده اند.برای نمونه، مایکل بارنر وزیر کشاورزی فرانسه سعی در متقاعد کردن هیات اروپایی در کاهش یارانه ها در قالب طرح اصلاح سیاستگذاری در حوزه کشاورزی کرد و در نهایت از احساسات مردم استفاده کرد تا بحران غذا را حاصل شکست کشاورزی تجاری و بد طعم بودن محصولات القا کند. آنها می خواهند با سیستم سنتی کشت و صنعت برای دنیای ۹ میلیارد نفری غذا تهیه کنند،
چالش اصلی مشکل فناوری برای ارزان کردن مواد غذایی نیست بلکه معضل از لابی ها و علایق سیاسی سیاستمداران سرچشمه می گیرد. تامین غذا به اندازه مردم دنیا نیاز به گام های قاطع سیاسی دارد؛ اولاً باید بگویند که دنیا نیاز به کشاورزی تجاری دارد و روند روبه رشدی را طلب می کند. مدل برزیلی مزارع بزرگ پربازده می تواند الگوی مناسبی برای استفاده از اراضی کشاورزی باشد. دوم اینکه باز هم باید بدانیم که دنیا نیاز به دانش بیشتری دارد. اروپایی ها و به تبع آنها آفریقایی ها از تولید محصولات اصلاح شده ژنتیکی(GM) جلوگیری کردند که این خود موجب کاهش رشد تولید محصولات پربازده و تقاضا خیلی بیشتر از عرضه خواهد شد و در نهایت اروپا باید از تولید محصولات اصلاح شده ژنتیکی رفع محدودیت کند. آمریکا هم باید یارانه های تولید سوخت های گیاهی را قطع کند.
● راه حل هایی در بخش عرضه
معمولاً برای پیدا کردن راه حل دلایل و گاه سهل انگارانه تر ریشه مشکل مورد بررسی قرار می گیرد اما الزاماً همیشه رابطه منطقی بین علت و راهکار حل مساله وجود ندارد، مثل همین بحران غذا. ریشه اصلی افزایش قیمت غذا رشد اقتصادی آسیا است. آسیا پذیرای نیمی از جمعیت جهان است و از آنجایی که مردم این قاره هنوز فقیرند بیشتر بودجه خود را به غذا اختصاص می دهند. با افزایش درآمد آسیایی ها تقاضا برای محصولات غذایی در دنیا افزایش می یابد. آنها هم بیشتر می خورند و هم بهتر. کربوهیدرات ها جای خود را به پروتئین داده اند و از آنجا که برای تولید یک کیلو گوشت شش کیلو غلات استفاده می شود لذا رژیم غذایی پروتئینی تقاضا برای غلات را به شدت افزایش داده است.
دو عامل اصلی در شکل دهی به تقاضا کشش پذیری درآمد و کشش پذیری قیمت است. کشش پذیری درآمد بر تقاضا برای غذا تقریباً ۵/۰ است. یعنی اگر درآمد ۲۰ درصد افزایش یابد تقاضا برای غذا ۱۰ درصد افزایش می یابد. کشش پذیری قیمت بر تقاضا حدوداً ۱/۰ است یعنی مردم باید غذا بخورند و اگر قیمت بالا رود مصرف کاهش می یابد لذا اگر عرضه ثابت بماند و ۱۰ درصد افزایش تقاضا به تبع۲۰ درصد افزایش درآمد حادث شود قیمت غذا دو برابر می شود. به بیان دیگر افزایش درآمد در دنیا موجب افزایش قیمت غذا می شود مگر اینکه همسو با افزایش عرضه شود.
در سال های اخیر افزایش تقاضا به تبع افزایش درآمد آسیایی ها و عوامل مخل دیگر در عرضه محصول مانند تغییرات جوی و طولانی شدن خشکسالی در استرالیا همگی منجر به افزایش جهانی قیمت محصولات غذایی شده اند.
از آنجا که غذا در بودجه خانواده فقیر نمود زیادی دارد افزایش قیمت غذا آثار مخربی در معیشت آنها دارد. البته همه فقرا از افزایش قیمت رنج نمی برند. بیشتر مردم فقیر کشاورزند و در تامین موادغذایی خودکفا هستند. آنها به خرید و فروش محصولات زراعی می پردازند اما این بازارهای روستایی نمی تواند نفوذ یا تاثیر خاصی بر بازارهای جهانی داشته باشد. پیوستن این کشاورزان فقیر به بازارهای جهانی می تواند برایشان سودآور باشد. این سودآوری طبعاً برخی اوقات با از بین رفتن محصول می تواند ضررده باشد. «برنامه غذای دنیا» برای حمایت از زراعت روستایی در بازار جهانی طراحی شده و بودجه بندی آن با دلار آمریکاست نه با بوشل (پیمانه غلات و میوه جات معادل ۳۵ لیتر) . مشکل دیگر صنعت بیمه است که حمایت مناسبی از قحطی محلی نمی کند که این امر موجب کمبود جهانی غذا می شود لذا افزایش جهانی غذا برای کشاورزان خبر خوشی است البته فقط در شرایط مساعد.
در این میان شهروندان فقیر در شهرهای بزرگ و بنادر شکست می خورند چرا که با افزایش قیمت غذا آنها به جای تخصیص دادن ۱۰ درصد درآمد مجبورند ۵۰ درصد از دریافتی خود را خرج غذا کنند در نتیجه شوک غذا و گرسنگی منجر به شورش و تظاهرات می شود.
فاجعه اساسی در انتهای زنجیره غذایی است. کودکان، گرسنگان واقعی هستند. اگر کودکان دو سال با سوء تغذیه به سر ببرند هم به لحاظ فیزیکی و هم به لحاظ فکری با مشکل مواجه می شوند. مشکلی که راه علاج ندارد و از نسلی به نسل بعد ادامه می یابد. اگرچه اخبار افزایش قیمت غذا در جوامع توسعه یافته قدیمی و کهنه شده است اما اگر ادامه یابد تبعات آن کابوس آینده کشورهای درحال توسعه می شود.
به بیان کوتاه، قیمت جهانی غذا باید خیلی سریع کاهش یابد. در غیر این صورت تبعات سوء آن ماندگار می شود. حال سوال این است که چگونه می توان به این هدف دست یافت ؟ کار خاصی نمی شود در مورد ریشه بحران که همان افزایش تقاضاست، انجام داد. راهکار موثر، شیوه عرضه بهینه محصولات غذایی در سراسر دنیاست. سال هاست که عرضه با توجه به جمعیت در حال افزایش است اما در حال حاضر این روند باید رشد سریع تری نسبت به دهه های اخیر به خود بگیرد. در کوتاه مدت قیمت ها باید کاهش یابد و در برنامه ریزی های میان مدت و بلندمدت باید توازن بین عرضه و تقاضا حاکم شود.
خوشبختانه سیاستگذاران توان اجرای این طرح را دارند، آنها با اصلاح مقررات می توانند عرضه را افزایش دهند؛ می توانند در میان مدت با تغییرات سازمانی کارآمد موجبات افزایش تولید را فراهم سازند، می توانند با ترغیب نوآوری در فناوری توسعه پایداری را در عرضه به وجود آوردند. اما در حال حاضر پوپولیسم رمانتیک سد راه این گام ها شده است.
● اولین غول رمانتیک پوپولیسم
اولین حالت که باید حل شود مساله کشاورزان روستایی است. با شهری سازی این طبقه در ایالات متحده و اروپا سادگی روستایی تغییر کرده است. رفتاری که مورد تقدیس و تقدیر بود. (شاهزاده شارل یکی از مبلغان و طرفداران این رفتار بود.) روستانشینی در نقطه مقابل نهادهای بزرگ، سلسله مراتبی و تحت فشار که در آن فقط طبقه متوسط کار می کنند، قرار می گیرد. (شاهزاده شارل مدلی از زندگی روستایی کشاورزان در سبک معماری سنتی احداث کرده است.) از روستاییان هم باید مثل پانداها حفاظت کرد.
اما روستاییان نیز مانند پانداها تمایل کمی به بچه دار شدن دارند. آنها به دنبال مشاغل دستمزدی هستند و فرزندان شان برای فرار از استرس خرابی محصول و انتظار طولانی برای برداشت محصول و فروش آن به سوی شهرها روانه می شوند. سطح پایین درآمد، افسردگی، تنهایی و بی ثباتی نیز از عوامل دیگر است. زندگی روستایی بر مبنای کارآفرینی برای میلیون ها مردم عادی است ولی در بیشتر مواقع ساماندهی مناسبی ندارد. در اقتصادهای موفق اقلیت در پی کارآفرینی هستند. آنها به دنبال مشاغل دستمزدی هستند و نمی خواهند خطرات مربوط به کارآفرینی را تقبل کنند. روستایی حق دارد تمایلی به روستانشینی نداشته باشد چرا که شیوه کشاورزی او با فناوری های نوین فاصله زیادی دارد. در کشاورزی مدرن فناوری به سرعت در حال تکوین است ولی روند سرمایه گذاری کند است. نیاز به سرمایه گذاری بخش خصوصی در بخش زیرساخت حمل ونقل برای کمک به بخش دولتی احساس می شود. تنوع غذایی و علاقه به تغییر رژیم غذایی هم در میان مردم رایج شده است. البته خارج از بحث حاضر، معتقدم خوداکتفایی در عرصه کشاورزی مهم است لذا بانک های بحران زده می توانند به این سرمایه گذاری سودآور هم توسل کنند.
سازمان های بزرگ توانایی برنامه ریزی، سرمایه گذاری، بازاریابی و قانونگذاری را دارند. البته سال هاست که بنگاه های توسعه اقتصادی دنیا به اهمیت کشاورزی تجاری پی برده اند و به برنامه ریزی راهبردی در حوزه زراعت پرداخته اند. نیم نگاهی به عوامل توسعه اقتصادی اروپا داشته باشیم: حرکت فراگیر انگلیسی ها در اصلاح قوانین توسعه مزارع بزرگ به هدف افزایش بازدهی آنها. با این وجود، تحقیقات اخیر نشان می دهد بازدهی کشاورزی تجاری۱۰ تا۲۰ درصد کاهش را به خاطر توسعه روستایی تجربه کرده است.
نوآوری در کشاورزی روستایی جایگاه خاصی ندارد. نوآوران روستایی هم در حد توسعه محلی فعالیت می کنند و سود زیادی از نوآوری خود در این عرصه نمی بینند. سازمان های بزرگ می توانند با ساماندهی کشاورزی روستایی فعالیت آنها را هم راستا با رشد اقتصادی کشور کنند. در انقلاب کشاورزی اروپا، نوآوری در مزارع کوچک و بزرگ اتفاق افتاد و امروز هم بسیاری از کشاورزان به ویژه آنهایی که تحصیلات مرتبط دارند خلاق و نوآورند. اما خلاقیت در کشاورزی نسبت به شرایط محلی حساس است به ویژه در آفریقا که خاک متنوعی دارد. یکی از راهکارهای مناسب می تواند گسترش شبکه مردمی ایستگاه ها و مشاوران تحقیقاتی باشد که بتواند به کشاورزان در مزارع کوچک نیز دسترسی داشته باشند. اما این روش در آفریقا با شکست مواجه شد. در قرن هجدهم در بریتانیا نوآوری ها در مزارع کوچک نیز قابل بررسی بود اما این فرآیندها به صورت خودکار عمل نمی کردند برای مثال چنین روشی در کل قاره اروپا اجرایی نشد. کشاورزی تجاری بهترین روش برای سرعت و سهولت در نوآوری است. کشاورزی روستایی آفریقا با گسترش و واردات محصولات کشاورزی تجاری کاهش چشمگیری داشته است. در واقع حتی با افزایش قیمت غذا فائو نگران کاهش تولید محصولات زراعی کشاورزان آفریقایی به دلیل افزایش قیمت کود است. یارانه و اعطای اعتبار می تواند در کوتاه مدت اثر مثبتی داشته باشد اما در مقیاس بزرگ تر کشاورزی صنعتی می تواند حلال مشکلات شود.
مدل موفق کشاورزی تجاری در برزیل شکل گرفته است. در این کشور شرکت های بزرگ با فناوری های پیشرفته کشاورزی نشان داده اند که چگونه با موفقیت می توان مواد غذایی را تولید انبوه کرد. برای مثال زمان بین برداشت محصول و کاشت محصول بعدی به ۳۰ دقیقه رسیده است. برخی به مدل برزیلی منتقدند که کشاورزی تجاری باعث افزایش بیکاری و تخریب جنگل های بارانی آمازون می شود اما در بیشتر قسمت های فقیر دنیا نحوه کشت نامناسب است و به محیط زیست آسیب می رساند. مزیت دیگر مدل برزیلی این است که نوآوری در مزارع کوچک نیز صورت می گیرد. در این مدل کشاورزان در مزارع کوچک نیز بسته به مشخصات تولید محصول به تجارت مرکزی وصل می شوند. مناطق بسیاری از دنیا دارای اراضی مساعد هستند که مدیریت کارآمد شرکت های بزرگ می تواند در افزایش بازدهی آنها تاثیر گذارد. در واقع شرکت های بزرگ که بعضی از آنها برزیلی هستند می توانند آن مزارع بزرگ را مدیریت کنند. در ۴۰ سال اخیر دولت های آفریقایی سعی در ایجاد کشاورزی تجاری در مقیاس بزرگ کرده اند اما رسیدن به این هدف به دلیل ضعف اقتصادی این کشورها میسر نبوده است. در نتیجه زمین زراعی هنوز دارایی بسیار مهمی است. در اقتصادهای موفق زمین دارایی بسیار مهمی نیست به غیر از حق مالکیت آن که بنابه ملاحظات سیاسی مهم جلوه می کند اما می توان از آن استفاده تجاری کرد. مشکل دیگر زندگی شهری کمبود فرصت های شغلی است. مردم روستایی در زمین های زراعی امنیت بیشتری دارند و مشکل ساز نیستند. کشاورزی تجاری هنوز به تکامل نرسیده است. تغییرات غیرمنتظره در اراضی می تواند تبعات سنگینی داشته باشد ولی اگر سازمان های تجاری بتوانند با برنامه ریزی میان مدت کشاورزی روستایی را تغییر دهند عرضه موادغذایی در دنیا نیز افزایش خواهد داشت.
● جنگ بر سر علم
دومین غول رمانتیک پوپولیسم، ترس اروپا از کشاورزی علمی است که در سایه سیاست حمایت از صنایع داخلی قرار گرفته. جلوگیری از محصولات GM (اصلاح ژنتیکی بذرها) حاکی از این ترس است. این نوع محصولات در سال ۱۹۹۶ در سراسر دنیا پا به میدان گذاشت و تاکنون حدود۱۰ درصد محیط تحت کشت دنیا
- ۳۰۰ میلیون آکر- را فراگرفته است اما با توجه به ممنوعیت تولید این محصول در اروپا و آفریقا مشاهده نمی شود. روبرت پارلبرگ از دانشگاه والسلی، در کتاب جدید خود-Starved for science- دلایل سیاسی ممنوعیت را بررسی کرده است. مردم بعد از تولید این محصول فکر کردند که تحت آزمایش علمی قرارگرفته اند و چون تحقیقات آن از طریق شرکت های آمریکایی انجام نشده بود مخالفت با محصول GM شروع شد. مونساتو، مخترع اصلی فناوری تولید بذر اصلاح شده، می گفت همه دانه های تولید شده تکثیرپذیرند ولی برخی منتقدان معتقد بودند که کشاورزان هر سال باید هزینه هنگفتی برای خرید دانه های «ترمیناتور» از فروشنده صرف کنند البته به لحاظ سیاسی هم گرایش به حمایت از کشاورزی ملی و عواطف ضدآمریکایی چپی های اروپا و بدبینی مردمی که برای سلامت خود اهمیت قائل بودند و پیدایش بیماری جنون گاوی در انگلیس و به تبع آن بی اعتمادی به دولت در دهه۱۹۹۰ همه دست دردست هم داد تا طرح محصولات GM نادیده گرفته شود. طی ۱۲ سال اخیر تلاش علمی بسیاری در اثبات محصول انجام شده اما در نقطه مقابل ائتلاف سیاسی برای ممانعت از تولید قرار گرفته است.
سه پیامد مخرب در تحریم تولید GM وجود دارد. روشن تر از همه اینکه، مانع رشد کشاورزی اروپا شده است. پیش از ۱۹۹۶، دانه از ایالات متحده تامین می شد ولی بعد از آن سالانه یک تا دو درصد از تقاضای دانه های آمریکایی کاهش پیدا کرد. اگر این تحریم لغو شود حدود ۱۵ درصد دانه مورد نیاز اروپا تولید می شود. از آنجایی که اروپا یکی از تولیدکنندگان عمده غلات به شمار می رود، چنین مخالفتی خسارت سنگینی در پی دارد. از سوی دیگر چون اروپا خارج از میدان محصولات GM قرار گرفته تحقیقات در این حوزه نیز روند نزولی را پیش می گیرد.
زمان زیادی صرف تحقیق بر تولید محصولات GM شد و اجرای این طرح می توانست عامل قدرتمندی در کاهش قیمت مواد غذایی باشد. پس از این، باید تحقیق در بخش خصوصی با سرمایه دولتی صورت گیرد. دولت های اروپایی باید سرمایه گذاری کنند ولی کل تحقیق باید از طریق بخش خصوصی انجام شود. از آنجایی که تحقیق با سرمایه بخش خصوصی وابسته به چشم انداز بازاریابی و منافع مالی است لذا تحریم کشورهای اروپایی بخش خصوصی را نسبت به تحقیق بی علاقه کرده است. با این وجود بدترین پیامد این حرکت تبعیت دولت های آفریقایی- به غیر از آفریقای جنوبی- از اروپایی ها و تحریم تولید محصولات GM است. آنها از ترس از دست دادن بازار اروپا از تولید این محصول خودداری کردند. حال با مخالفت آفریقا این قاره بازار و تحقیقات در این حوزه را از دست داده است.
آفریقا می تواند در مورد اصلاح ژنتیکی از خودگذشتگی کند. در چهار دهه اخیر کشاورزی آفریقا بازده خوبی نداشته. جمعیت آفریقا هم به سرعت در حال رشد بوده و افزایش تولید نیز وابسته به توسعه اراضی زیر کشت است. با روند رشد جمعیت و افزایش دمای جهان فرصت استفاده از اراضی بیشتر نیز از دست می رود. طبق پیش بینی های جوی در سال های آتی هوای آفریقا گرم تر خواهد شد، قسمت های نیمه خشک، خشک تر و تغییرات در بارش باران در سراسر قاره افزایش می یابد و به تبع آن خشکسالی شدت بیشتری به خود می گیرد. به احتمال زیاد محصول عمده آفریقای جنوبی که ذرت است به کلی از بین می رود. آفریقا باید کشاورزی خود را به تغییرات جوی سازکار کند.
پرواضح است که آفریقا نیازمند انقلاب سبز است. متاسفانه انقلاب کشاورزی در قرن بیستم مبتنی بر کودهای شیمیایی بود اما آفریقا از آن بهره ای نبرد. با توجه به افزایش قیمت کود که ناشی از افزایش قیمت انرژی است، آفریقا نمی تواند به کودهای شیمیایی در این انقلاب تکیه کند. با توجه به افزایش جمعیت آفریقا و تغییرات منفی جوی، کشاورزی این قاره نیاز به انقلاب بیولوژیک دارد یعنی همان عملکردی که محصولات GM دارند البته اگر بودجه کافی به تحقیق تخصیص یابد. هنوز تحقیق کمی در مورد محصولات کلیدی این منطقه - کاساوا و سیب زمینی هندی-انجام می شود.تحقیق بر محصولات GM هنوز در مرحله ابتدایی است. نسل اول یعنی انتقال تک ژنی، ژنی که یک محصول تولید می کند و مزیت آن شناخته شده است. با این همه، مرحله آغازین هم دورنمای مهمی در دانه های اساسی ترسیم کرده است. جنیفر توماس از گروه بیولوژی مولکولی و سلولی دانشگاه کیپ تاون در یک مطالعه علمی جدید کارایی فناوری GM برای آفریقا را نشان داده است. وی معتقد است ذرت می تواند مقاومت بیشتری در برابر خشکسالی و تغییرات جوی داشته باشد. دانه این محصول را می توان در برابر قارچ ها مقاوم کرد. در این صورت نیازی به استفاده از مواد شیمیایی نیست و انبار کردن آن مطمئن تر می شود. برای مثال ۱۵ تا ۴۰ درصد محصول انبار شده از طریق آفت ها از بین می رود و فناوری GM می تواند این زیان را به شدت کاهش دهد.
باید بدانیم که اصلاح ژنتیکی معجزه نمی کند اما بدون این فناوری نسبت تولید محصولات کشاورزی و افزایش جمعیت مایوس کننده می شود. مناطق ساحلی آفریقا از طریق بنادر به غذا می رسند ولی بخش وسیع داخلی قاره محروم خواهند ماند. با لغو قانون منع تولید محصولات GM در اروپا و آفریقا می توانیم در بلندمدت شاهد کاهش چشمگیر قیمت غذا در دنیا باشیم.
آخرین غول رمانتیک پوپولیسم رویای آمریکا از بی نیازی به نفت اعراب با خوداتکایی مبنی بر تولید اتانول و سوخت گیاهی از طریق ذرت است.اما تولید سوخت از طریق دانه های آمریکایی توجیه اقتصادی ندارد. یارانه های عجیب و غریب و ناکارآمد دولت در بخش کشاورزی هم نمی تواند آنها را از تولید انرژی گیاهی بازدارد. حدود یک سوم تولیدات کشاورزی آمریکا صرف تولید انرژی می شود. تولید انرژی با صرفه از طریق نیشکر برزیلی امکان پذیر است ولی دولت آمریکا برای حمایت از کشاورزی داخلی واردات اتانول از برزیل را کاهش داده است. آنها برای نیل به عدم وابستگی به نفت اعراب، هزینه های هنگفت و نامعقولی روی کشاورزی کرده اند.
استفاده بیش از حد از غلات برای تولید اتانول موجب افت تولید با هدف تامین غذا شده و تاثیر مستقیم بر افزایش قیمت جهانی غذا داشته است. دولت بوش ادعا می کرد این حرکت سه درصد افزایش قیمت را
در بر داشته ولی تحقیقات بانک جهانی رقمی بالاتر از گفته بوش را نشان می دهد. اگر یارانه ها برداشته می شد شاید بر قیمت ها اثر می گذاشت اما تولید با هدف تامین مواد غذایی ملموس تر می شد. این راهکاری است که در کوتاه مدت می تواند مثمر ثمر باشد.
● روش تهاجمی
سه راهکار توسعه مزارع بزرگ کشاورزی تجاری، لغو ممنوعیت تولید محصولات اصلاح شده ژنتیکی و قطع یارانه کشاورزی با هدف تولید اتانول در آمریکا وجود دارد که باید با رویکرد سیاسی - اقتصادی به آن پرداخت. حذف یارانه اتانول کمک بزرگی به کاهش قیمت ها می کند. توسعه مزارع بزرگ کشاورزی می تواند در دهه آتی میزان عرضه را افزایش دهد. دو رویکرد فوق زمان کافی را برای تحقیق و تولید انبوه محصولات GM ایجاد می کند. علاوه بر این توسعه مزارع بزرگ تجاری در آفریقا می تواند زمینه تحقیقات جهانی در حوزه محصولات GM را فراهم سازد تا به دور از حساسیت های سیاسی این محصولات به تولید انبوه برسد. این امر تسهیل کننده استفاده بومی از گونه های جدید محصول است. در کشور آفریقای جنوبی که ممنوعیتی بر GM اعمال نکرده کشاورزی رویکرد تجاری دارد.
از منظر سیاسی این سه راهکار مکمل یکدیگرند. در این صورت کسی تحت آزمایش علمی قرار نمی گیرد و شیوه زندگی پوپولیستی روستاییان پابرجا می ماند.
چنین پیامی باید در فضای دوسویه بین المللی رخ دهد. ایالات متحده تولید داخلی انرژی گیاهی را ترجیح می دهد اما دل خوشی از منع تولید محصولات GM در اروپا ندارد و آن را حرکتی ضدآمریکایی می داند. اروپا نیز بر تحریم محصولات GM پافشاری می کند و از حرکت آمریکا در تخصیص یارانه به اتانول ابراز ناخرسندی می کند و آن را انحراف زیرکانه آمریکا در کاهش مصرف بی رویه انرژی می داند. در نیم قرن اخیر آمریکا و اروپا یاد گرفته اند که چگونه با هم در تعامل باشند. قرارداد تعرفه و تجارت بین آمریکا و اروپا که منجر به حذف تعرفه گمرکی بر محصولات تولیدی شد گواهی بر این تعامل است. ناتو شراکت در امنیت است. سازمان توسعه و همکاری های اقتصادی بر همکاری اقتصادی دلالت می کند. این دو می توانند به توافق در مورد مساله موجود نیز دست یابند. آمریکا باید یارانه بر اتانول را کاهش دهد و اروپا باید اجازه تولید محصولات اصلاح شده ژنتیکی را صادر کند. هر دو طرف از این توافق منتفع خواهند شد. سیاستمداران هم می توانند مردم را توجیه کنند.
خصومت با کشاورزی تجاری و علمی را چگونه می توان از طریق سیاست حل کرد؟ پاسخ واضح است. باید کشورهای فقیر را نسبت به واقعیت تلخ بحران غذا آگاه کنیم. در اروپا و آمریکا میلیون ها نفر از شهروندان کم درآمد با خطر گرسنگی مواجهند. هربار که صحنه ای از قحطی بر صفحه تلویزیون ظاهر می شود مردم تحت تاثیر قرا می گیرند و همپوشانی بزرگی بین هواداران واکنش به بحران و هواداران حفاظت از زندگی سنتی روستاییان ایجاد می شود. همزیستی این نگرانی ها باید به چالش کشیده شود. مردم باید ارجحیت های خود را ساماندهی کنند. برخی تصمیم می گیرند از منظر شاهزاده شارل به زندگی روستایی نگاه کنند (زندگی سنتی باید بدون توجه به تبعات آن حفظ شود). منظره زیبایی است اما باید در کنار آن تصویر سوء تغذیه و کودکان عقب مانده را نیز اضافه کرد. شاید محصولات کشاورزی صنعتی اصلاح شدنی نباشند ولی می توانند از فقرا رفع گرسنگی کنند پس باید از آن حمایت کرد.
طرفداران محیط زیست در آمریکا نیز باید در افکارشان تجدیدنظر داشته باشند.آمریکا باید وابستگی خود را به واردات نفت کاهش دهد اما نه با استفاده از ذرت برای تولید انرژی گیاهی. آمریکایی ها باید در مصرف انرژی صرفه جویی کنند. اروپایی ها هم در مصرف انرژی اسراف می کنند. نظام مالیاتی آمریکا باید نسبت به مصرف انرژی حساس شود.
سیاستمدار خوب باید بتواند مردم را از پوپولیسم دور نگه دارد،در غیر این صورت بحران غذا رفع نمی شود. با از بین بردن این سه غول رمانتیک پوپولیسم می توان انتظار افت قیمت غذا را داشت. اگر سیاستمداران به خوبی اطلاع رسانی کنند مردم هم در افکارشان تجدید نظر می کنند. اگر قیمت غذا به زودی کاهش نیابد کودکان گرسنه می شوند و آینده شان به خطر می افتد. فقط باید به احساسات و واقعیت ها توجه خاص داشت.
پل کولییر
ترجمه: سعید فکری
منبع: فارین افیرز
نوامبر/ دسامبر ۲۰۰۸
منبع : روزنامه سرمایه


همچنین مشاهده کنید