جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


آیا منافع نفتی خاورمیانه را تغییر خواهد داد؟


آیا منافع نفتی خاورمیانه را تغییر خواهد داد؟
شاید شما فکر کنید که ۱۴۰ دلار به ازای هر بشکه نفتی برای حداقل یک بخش از دنیا یعنی خاورمیانه سودمند باشد. شاید گفتن آن به یقین کمی زود باشد ولی ممکن است این منطقه درست همان بخشی از دنیا باشد که بیش از جاهای دیگر متحمل رنج می‌شود.
درست همان‌قدر که بحران نفتی کنونی (یا بحران نفتی آینده) برای آمریکایی‌ها دردناک خواهد بود، این به نظر متقاعدکننده می‌آید که ما فداکاری‌های لازم را جهت کاهش وابستگی مان به نفت انجام دهیم و این در دراز مدت، می‌تواند موهبتی بزرگ برای اقتصاد، محیط زیست و امنیت ملی مان به ارمغان آورد.
ممکن است چنین موقعیتی در خاورمیانه، برعکس باشد. در حال حاضر این منطقه یک نوع رشد اقتصادی را تجربه می‌کند که به آنها فرصت رسیدگی به مشکلات ریشه دار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی که سبب ایجاد گروه‌های تروریستی چون القاعده شده‌اند، را می‌دهد. این دقیقا همان چیزی است که مردم منطقه آرزویش را دارند. خطر در این است که روش استفاده از درآمدهای در حال افزایش در طول زمان بیشتر می‌تواند منجر به وخیم‌تر شدن بی‌ثباتی‌ها شوند.
و این یک مشکل است و یک مشکل بزرگ است، چرا که مشکلات در خاورمیانه، این خوی زیان‌آور را دارند که تبدیل به مشکلات عمده برای دیگر نقاط جهان می‌شوند. خاورمیانه، لاس‌وگاس نیست؛ هر چه در خاورمیانه رخ می‌دهد، فقط در آنجا نمی‌ماند. در دهه‌های ۱۹۷۰و ۱۹۸۰، طی اولین رونق بزرگ نفتی، تولیدکنندگان خاورمیانه به میزان زیادی ثروتشان را تلف کردند. برای مثال برخی از آنها موسسات رفاه اجتماعی فراوانی را بنا نهادند که تا حدی سبب اصلاح بهداشت عمومی شد. (و این یک دلیل عمده در رشد انفجاری جمعیت در طول۳۰ سال گذشته است).
ولی روی هم‌رفته آنها پول را به خارج از کشور فرستادند، آنرا در معاملات املاک خارجی و حساب‌های بانکی سوئیس قرار دادند و این اصلا سبب توسعه اقتصادشان نمی‌شد (چه رسد به تنوع اقتصاد آنها) و بنابراین وقتی در دهه ۱۹۹۰ این رونق نفتی رو به ورشکستگی رفت، مشکلات اقتصادی به سرعت رشد کردند. همراه با آنها نارضایتی سیاسی، تروریسم و طغیان ایجاد شدند.
در همین زمان، برخی تولیدکنندگان نفت در خاورمیانه سعی کردند با زیرکی عمل کنند. آنها چندین هزار میلیون دلار در کشور خود سرمایه‌گذاری کردند و به ایجاد صنایع مختلف، تعمیر جاده‌ها و کارخانه‌ها و توسعه خدمات اجتماعی پرداختند. این سبب شد که طبقه مرفه منطقه و بسیاری از افراد عضو جامعه مالی بین‌المللی عصر جدیدی را در خاورمیانه اعلام کنند- عصری که در آن در آمدهای جدید نفتی به تنوع اقتصادی منطقه و ایجاد شغل‌هایی برای همه افراد می‌انجامد و کشورهای عربی را تبدیل به ابرقدرت اقتصادی جهان می‌کند.
اگر این به نظر غیر محتمل می‌رسد، به این دلیل است که یقینا غیر محتمل است! ثروت نفتی بیشتری در منطقه سرمایه‌گذاری می‌شود، ولی در جایی که بیشترین نیاز به آن وجود دارد، مورد استفاده قرار نمی‌گیرد. در نتیجه آن، تاثیر اندکی بر آنچه که واقعا اهمیت دارد، می‌گذارد و حتی سبب ایجاد مشکلاتی هم می‌شود. اقتصاد کلان اغلب خیلی خوب به نظر می‌رسد: تولید ناخالص داخلی، دادوستد و سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی همگی به طور قابل توجهی در حال افزایش است ولی بیکاری و نبود فضای شغلی کافی کاهش اندکی نشان می‌دهد و تورم به سرعت در حال افزایش است. در سطح اقتصاد خرد، مشکلات بحرانی، تصویر گلگونی که شاخص‌های سطحی کلان آن‌را به تصویر کشیده اند را بد جلوه می‌دهد.
علاوه بر آن، بیشتر ثروت در پروژه‌هایی سرمایه‌گذاری مجدد می‌شوند که به منظور تولید منافع سریع برای سرمایه‌گذاران می‌باشد و به منافع اقتصادی و سیاسی بلند مدت متوجه نمی‌شود. بخش اعظم آن، وارد بخش‌های غیر تولیدی چون املاک و پالایش نفت می‌شود. بسیاری از کارخانجات بنا شده با درآمدهای جدید نفتی، کارخانه‌های به شدت خودکاری هستند که افراد بسیار اندکی را به اشتغال در می‌آورند.
صنایعی که شغل‌های جدید فراوانی را تولید می‌کنند مثل توریسم، کشاورزی و صنعت ساخت به جای به کارگیری افراد منطقه، کارگرانی را از بخش جنوبی و جنوب شرقی آسیا وارد می‌کنند.
به‌طور مشابهی، از درآمدهای نفتی در توسعه نظام آموزش و پرورش استفاده می‌شود، ولی با وجود چند استثناء، سبب اصلاح آن نظام نمی‌شوند. در نتیجه، دانش‌آموزان بیشتری تحصیل می‌کنند و انتظارات آنها از داشتن یک زندگی بهتر برانگیخته می‌شود ولی در می‌یابند که آنها مهارت‌های لازم را برای کسب شغل‌هایی که به اعتقادشان تحصیل به آنها این عنوان را می‌دهد ندارند. در این منطقه، بیکاری در افراد جوان میانگین حداقلی برابر با ۲۵درصد دارد که این نزدیک به دو برابر میانگین جهانی است. رشد قیمت انرژی همراه با افزایش شدید درآمدهای نفتی سبب افزایش تورم شده است.
نرخ کنونی تورم در قطر ۱۴درصد است که این میزان در طول سال‌های ۲۰۰۴- ۲۰۰۲ برابر با ۶/۲درصد بوده است. مثل همیشه تورم شدیدترین تاثیر خود را بر طبقات متوسط و پایین جامعه وارد می‌کند و در بسیاری از کشورهای عربی طبقه متوسط را از بین می‌برد و اعضای آن را به سوی طبقات فقیر می‌راند و این سبب گرایش بسیاری از افراد به نیروهای افراطی اسلام می‌شود که در جست‌وجوی سرنگونی حکومت‌ها هستند.
افزایش قیمت جهانی غذا نیز ضربه شدیدی به خاورمیانه وارد کرده است. ورش‌های مربوط به نان «در مصر و یمن به شدت این دو کشور را مغشوش کرده است (این دو کشور تولیدکنندگان عمده نفت نمی‌باشند ولی هر دو از کشورهای پر جمعیت دنیای عرب و از مهره‌های اقتصادی منطقه می‌باشند.) در کشور عربستان سعودی ترس از شورش‌ها موجب شد که دولت تهدید به بازداشت یا توقیف صنف نانوایان و صاحبان فروشگاه‌هایی کند که آرد را با قیمتی بالاتر از قیمت سوبسید تعیین شده توسط دولت به فروش می‌رسانند.
برای مبارزه با تاثیرات تورم، عربستان سعودی، قطر، عمان و ایالات متحده عربی حقوق ماهانه کارمندان دولت را از ۱۵درصد الی ۷۰درصد افزایش داده‌اند که در کوتاه مدت می‌تواند به کارمندان دولت کمک کند ولی این همچنین سبب افزایش بیشتر تورم می‌شود و در حل مشکلات اقتصادی بنیادی تاثیری ندارد.
کارگران خارجی که کشورهای عربی به دلیل ارزان بودن آنها و بازدهی بیشتری که آنها نسبت به شهروندان خودشان دارند، تکیه می‌کنند نیز شروع به ابراز نارضایتی‌هایی از رفتارهای فقیرانه‌ای که با آنها می‌شود، دارند. کارگران خارجی که ۸۰ تا ۹۵ درصد از بخش خصوصی نیروی کار در کشورهای حوزه خلیج فارس را تشکیل می‌دهند، در ماههای اخیر در بحرین و امارات متحده عربی دست به اعتصاباتی زده‌اند تا اعتراض خود را نسبت به تورم که سبب سایش درآمدهایشان می‌شود را اعلام کند؛ در حالی که افراد خارجی تقریبا حدود ۴۰درصد از جمعیت شبه جزیره عرب را تشکیل می‌دهند، این میزان آشوب در نیروی کار تهدید کننده می‌باشد.
در ضمن، افراد ثروتمند منطقه به‌طور شرم‌آوری غنی‌تر شده‌اند و این به دلیل توانایی آنها در دستیابی به منافع غیر مترقبه نفتی است که آنرا چه به صورت قانونی یا غیرقانونی به دست آورده اند. ثروتمندترین افراد ثروت خود را با چند هزار میلیون محاسبه می‌کنند، در حالی که فقیرترین آنها آنقدر تهیدست‌اند که حتی توان مالی برای ازدواج را ندارند.
پولی که به داخل ریخته می‌شود ولی به بیرون چکه نمی‌کند، می‌تواند یک بی‌ثباتی خطرناک اجتماعی را به بار آورد مردم آرزو می‌کنند که سودهای فراوان حاصل از درآمدهای نفتی مشکلات اقتصادی آنها را بهبود بخشد، ولی آنها در می‌یابند که این مقادیر فراوان به سوی اختلاس و رانت خواری سرازیر می‌شود یا به خارج از کشور و به حساب‌های شخصی افراد فرستاده می‌شود یا در اقلام تجمل گرایانه، تجهیزات نظامی و یا پروژه‌های «فیل سفید» مورد استفاده قرار می‌گیرند؛ یا اینکه به سادگی تلف می‌شوند.
ارزش آن را دارد که شگفت‌انگیزترین رخداد تاریخی از اولین رونق نفتی خاورمیانه را به یاد آوریم. تحت حکومت محمد رضا پهلوی، ایران سعی کرد که از عواید درآمد نفتی حاصل از افزایش قیمت نفت در سال ۱۹۷۳ استفاده کند تا به ساخت صنایع جدید، از بین بردن بیکاری، تغییر شکل اقتصاد و مدرنیزه کردن جامعه بپردازد. در تئوری، تلاش‌های شاه به‌طور فوق‌العاده‌ای هدایت شده به نظر می‌رسید. همچون کشورهای عربی امروز، شاخص‌های کلان پیشرفت ایرانیان- تولید سرانه ناخالص داخلی، توسعه آموزش و پرورش، سرمایه‌گذاری‌های خارجی- به نظر شگفت‌انگیز بود، ولی این پروژه‌ها با مدیریت غلط مواجه و با رانت‌خواری فراوان همراه شد. نزدیکان سلطنت به‌طور شگفت‌آوری ثروتمند می‌شدند، و این در حالی بود که تنگناهای یک ایرانی متوسط به دلیل بیکاری ممتد و به علاوه تورم در حال صعود رو به وخامت می‌گذاشت. این رونق نفتی، به جای حل مشکلات اقتصادی ایران، جرقه‌های انقلاب ایران را فراهم آورد.
به نظر می‌رسد که عده اندکی در این منطقه به این درس توجه کرده اند. البته شاه عبدالله در عربستان سعودی به درک عاقلانه‌ای از سود بلندمدت برای کشورش ادامه می‌دهد. او بودجه را وارد شهرهای اقتصادی که به عنوان «مراکز برتری» عمل می‌کنند، کرده است تا یک نوع سرمایه‌گذاری معنی داری را جلب کند که در طول زمان می‌تواند نیروی کار سعودی را از رکود خطرناک آن خارج سازد. او دانشگاه شاه عبدالله را بنا کرده است و به جذب اساتیدی از سراسر جهان جهت تشکیل مواد درسی که بر علم، تکنولوژی و خلاقیت تاکید می‌کند، مبادرت ورزیده است. ولی حتی اینجا نیز یک نقطه تاریک دیده می‌شود: عبدالله ۸۳ سال سن دارد و اینکه آیا جانشینان او نیز با همان قاطعیت رو به جلوی او، این چنین طرح‌ها را دنبال خواهند کرد یا نه، مشکوک به نظر می‌رسد.
اجتناب از این نوع کشمکش‌های داخلی و برطرف کردن قسمت عمده‌ای از یاس و خشمی که تروریست‌ها و تندرو‌ها بر آنها طعمه کرده‌اند، می‌تواند موهبت بزرگی برای دنیایی باشد که گویی تسلیم نفت خاورمیانه است و بنابراین در دهه‌های آتی نیز در برابر تحولات آن آسیب‌پذیر خواهد بود.
نویسنده: کنت.ام. پولاک
‌مدیر تحقیقاتی مرکز سبان در سیاست‌های مربوط به خاورمیانه
مترجم: منیر غلام زاده
نیویورک تایمز، ۱۳جولای، ۲۰۰۸
منبع : روزنامه دنیای اقتصاد


همچنین مشاهده کنید