شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

فلسفه فقه دینی


فلسفه فقه دینی
فلسفه علم و فقه در واقع شناخت استعلایی و کلان از کل فقه دینی است زیرا اگر فلسفه هر علمی، شناخت استعلایی از ارتباطات آن علم با سایر علوم و درک چالش‌ها و بن‌بست ها و آثار و نتایج مترتب بر آن علم و زمینه‌ها و تاریخچه آن علم و ... است پس فلسفه فقه دینی شناخت استعلایی از فقه می‌باشد و به عبارت بهتر اگر فقه دینی، دانش یافت احکام شرعی مکلفین از راه فحص و جستجو در ادله تفصیلی دینی است و اگر فحص و جستجو، معرفتی خاص است که فقیه دینی به دنبال آن است و اگر این معرفت خاص در دریافت مقدمات و متعارفات خود، قابل بحث است پس باید از آن مباحث در علمی ماتقدم بحث کرد تا بتواند پاسخگوی نحوه‌ پیدایش آن فحص و جستجو و بالاخره فهم ناشی از استنباط فقهی باشد. وانگهی فهم فقهی با فهم ادبی، فهم عرفانی و فهم فلسفی چه تفاوتی دارد؟ آیا آن نوع فهم‌ها در فهم فقهی نقش آفرین است؟ کاربرد مآخذ فقهی در فهم فقاهت دینی چه میزان است.
ملاکات احکام دینی چگونه قابل درک و بهره‌برداری است؟ آیا علوم در استنباطات فقهی نقش دارند؟ آیا زمان و مکان در استنباطات فقهی تاثیر گذار می‌باشند؟ نقش جهان بینی‌های فلسفی و کلامی در معرفت‌های فقهی کدام است؟ و آیا می‌توان بر فهم کتاب و سنت بدون توجه به مقبولات ماتقدم آن اقدام کرد؟ قلمرو فقه دینی چه مقدار است؟ چگونه می‌توان ابتناء احکام فقهی را بر مصالح و مفاسد واقعی تصور کرده و آنها را احراز نمود؟ راه تشخیص ملاکات ابدی از غیر ابدی در مباحث فقهی کدام است؟ و آیا سایر مکاتب فقهی فرق اسلامی و حتی غیر اسلامی می‌توانند در نحوه استنباط فقهی تاثیرگذار باشند؟ و چه شرایطی برای فهم فقهی متون دینی لازم است همانند آماده بودن از برای هرگونه تغییر نظریه ذهنی در صورت بیان آنها از کتاب و سنت، و آیا شرایط و اقتضائات دورانی بر فهم فقاهتی فقه دینی تاثیرگذار است و اگر چنین است آیا فقیه توان جدا شدن از آن اقتضائات دورانی و تمدنی را دارا است تا بتواند جدای از آن به تبیین حکم بپردازد؟ و به عبارت دیگر اگر عمل فهم از منابع دینی چه فقهی و چه غیر فقهی داد و ستدی است که در تفسیر متون دینی میان تفسیر کننده و داده‌های متن انجام می‌گیرد و اگر این داد و ستد حرکتی است از فقیه به سوی متون دینی و از متون دینی به فقیه دینی به نحوی که دائما بر یکدیگر تاثیر می‌گذارند. دو مورد نظر در علم هرمنوتیک باید بررسی شود.
پس باید بررسی کرد که آیا سرمایه‌های اولیه فقیه دینی - داده‌های ماتقدم- در شناخت متون دینی نقش دارند و آیا آن چه که از متون دینی یافت می‌شوند داده‌های اولیه را تصحیح می‌کنند؟ این سوالات و ارزیابی آنها گوشه‌ای از مباحث قابل طرح در بحث فلسفه علم فقه است که باید هر چه زودتر فقیهان حوزه دین به آنها پاسخ داده تا مبادا رخنه‌ای شکننده در فقاهت دینی، فقه شیعه را در معرض خطر قرار دهد. چنان که با این گونه مباحث روشن خواهد شد که زمینه پیدایش بسیاری تشتت‌ها، عدم توجه به مبانی فلسفی و کلامی و جهان بینی فقیه منتفی می‌باشد. از این جهت باید به دقت به نقش اصول و قواعد فلسفی و کلامی در استنباطات اصولی و فقهی توجه کرد و از تجاهل به عدم نیاز فقه به فلسفه و کلام پرهیز نمود. بنابراین جهان طوری که با نقد یکی از مبانی اصولی فقیه آثار تغییر آن در سراسر ابواب فقه قابل پیگیری و توجه است نیز باید به دلیل سریان مبانی فلسفی و کلامی و جهان‌بینی در علم فقه، اگر یکی از آن مبانی نقد گردید تاثیر آن در سراسر علم فقه و به تبع در فلسفه فقه دینی نیز دنبال شود تا مبادا از مبانی و مبادی اولیه غفلت شود.
● قلمرو فقه دینی وانتظارات فقیه از وحی و فقه دینی:
برخی چنین نوشته‌اند که: فقیه باید روشن کند که قلمرو استنباطات فقهی تا کجاست و وی باید در چه مسئله‌ای به کتاب و سنت مراجعه کند و در چه مسئله نباید به آن منابع توجه نماید. فهم هر متنی در صورتی میسر است که مراجعه‌کننده از اول مشخص کند که انتظارش از مراجعه به آن متن چه بوده و آن متن متکفل چه نوع مطالبی است پس فقیه باید حقیقت وحی را بشناسد و نقش آن را در زندگی بشر بداند تا بتواند از طریق مراجعه به آن به تامین نیازهایش بپردازد. فقیه فقه دینی را چه می‌یابد که از آن برای تبیین رفتارهای انسان‌ها بهره می‌گیرد. فقیه از فقه دینی برای چه کسی طلب حکم می‌‌کند برای کل مکلفین و یا گروه و قشری خاص از آن؟ برای روشن شدن فصل فوق اشاره به دو معنای متقابل از انتظار ضروری است زیرا اگر انتظار فقیه از فقه دینی آن باشد که وحی و به تبع فقه باید تمام حرکات و سکنات انسان را تعیین تکلیف کند و در این صورت این فقیه، خود و مقلدان و جامعه‌اش بدون یافتن سخنی از شارع دین نمی‌تواند کوچکترین رفتاری داشته باشند ولی اگر انتظار فقیه از فقه دینی این است که در قلمروی خاص از زندگی- که زندگی بر عهده‌ عقل و علم و تجربه خاص انسان گذارده نشده است- باید از ارزش‌های کلی جستجو کند و در این صورت نحوه مراجعه فقیه به متون دینی تفاوت خواهد داشت حال آیا وظیفه شارع دینی بیان نبایدها و نشایدهاست و یا بیان بایدها و شایدها؟‌ که میان آن دو تفاوت اساسی میان انتظارات از فقیه و فقیه دینی است زیرا بنابر بیان اول تمامی قلمرو زندگی بشر از اول در پوشش انتظار از دین قرار دارد در حالی که بنابر بیان دوم صرفا محورهایی اصلی، معنوی، از زندگی بشر در قلمرو فقه نهاده شده و انسان در تعیین سلاح زندگی- تمدن، معاش و فرهنگ، آزاد و رها گذاشته شده تا خود به تعیین مکانیسم و روش های فیزیکی آن بپردازد.
هادی رضایی
منبع : روزنامه رسالت


همچنین مشاهده کنید