پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


کرایسالیس Chrysalis


کرایسالیس  Chrysalis
▪ کارگردان: ژولین لکلرک.
▪ فیلمنامه: ژولین لکلرک، نیکلا پیوفیلی، فرانک فیلیپون، اوده پای.
▪ موسیقی: آنتونن دووراک، ژان ژاک هرتز، فرانسواز روی.
▪ مدیر فیلمبرداری: توماس هاردمیه یر.
▪ تدوین: تیه ری هاس.
▪ طراح صحنه: ژآن فیلیپ مورو.
▪ بازیگران: آلبر دوپونتل[داوید هافمن]، ماری گیلار[ماری بکر]، مارت کلر[پروفسور بروگن]، کلود پرون[میلر]، ملانی تیه ری[مانون بروگن]، آلن فیگلارز[دیمیتری نیکولوف/دنی نیکولوف]، سمدی ولفمن[سارا]، پاتریک بوشو[شارل بکر].
▪ ٩٤ و ٩١ دقیقه.
▪ محصول ٢٠٠٧ فرانسه.
▪ نام دیگر: Avatar.
▪ ژانر: جنایی، علمی تخیلی، مهیج.
پاریس، سال ٢٠٢٠. پروفسور بروگن، جراجی برجسته و دخترش مانون دچار سانحه وحشتناک اتومبیل می شوند. پروفسور سالم می ماند، اما دخترش به کما فرو می رود و تصمیم می گیرد تا حافظه مانون را به کالبد دختری دیگر منتقل کند.
همزمان پلیسی کهنه کار به نام داوید هافمن در تعقیب جنایتکاری به نام نیکولوف همسر و همکار خود را از دست می دهد.
بعد از این واقعه افسری مونث به نام ماری برای همکاری وی برگزیده می شود.
آن دو ماموریت دارند تا پرونده قتل چند دختر را که اجساد آنها به تازگی یافته شده، حل کنند. به زودی سرنخ های یافته شده توسط هافمن آن دو را به موسسه پروفسور بروگن می رساند، ولی تحقیقات آنها با به دام افتادن هافمن توسط نیکولوف دچار وقفه می شود.
وقتی هافمن یافته می شود، حافظه اش پاک شده و هیچ چیز را به یاد نمی آورد. اما ماری قصد ندارد تسلیم شود، چون ردپای عموی متنفذ خود-وابسته به سازمان اطلاعات- را نیز به وضوح در این ماجرا می بیند...
● چرا باید دید؟
کرایسالیس که نام خود از دستگاهی به همین نام در فیلم گرفته، اولین کار بلند ژولین لکلرک محسوب می شود. اینکه او چگونه توانسته فقط با ساختن یک فیلم کوتاه به نام ترانزیت در سال ٢٠٠٤ نظر مساعد تهیه کننده ها را برا ی دریافت ١٢ میلیون دلار بودجه جلب کند، قصه دیگری است. اما خود فیلم که در ادامه موج رو به گسترش قصه های سایبرپانک در سینمای فرانسه مانند فناناپذیر[انکی بیلال] یا رنسانس[کریستین ولکمن] ساخته شده، مانند آنها حال و هوایی نوآرگونه دارد و به ادعای سازندگانش در ستایش از فیلم چشمان بدون چهره ژرژ فرانژو ساخته شده است.
اما آنچه کرایسالیس را از چشمان بدون چهره متمایز می کند تاکید او روی عواملی مانند هویت و خاطره است که می توان آن را به نوعی گرته برداری از موج چنین فیلم هایی در سینمای مستقل آمریکا دانست. البته نمونه هایی در قصه هایی پلیسی امروز فرانسه نیز وجود دارد مثل اکثریت کارهای گرانژه مانند امپراطوری گرگ ها که به فیلم نیز تبدیل شده-، اما ممکن است خیلی ها کرایسالیس را بسته بندی تازه و پر رنگ و لعاب تری از همان مضمون آمریکایی بدانند.
باید بگویم که هر چند با این نظر موافقم، اما فیلم را به دور از ویژگی های نوع اروپایی آن نمی دانم. طراحی صحنه، شخصیت پردازی و حتی چیدمان حوادث با نمونه های الگویی این نوع تفاوت دارد و کرایسالیس را به یک محصول فرانسوی نزدیک می کند. حال و هوایی که لکلرک برای ترسیم پاریس برگزیده چیزی میان متروپلیس، بلید رانر، پرتقال کوکی و حتی گزارش اقلیت است. سرد و خاکستری و به دور از هر گونه جذابیت که جلوه ای آخر زمانی دارد.
اما این امر مانع از آن نیست که لکلرک از پرداخت خوب صحنه های اکشن غافل شود. مخصوصاً صحنه های درگیری خشونت بار سکانس حمام که از طراحی حرکات فوق العادی هم بهره مند است. کرایسالیس برای لکلرک یک شروع خوب است.
او توانایی اش در خلق اتمسفر و آشنایی اش به ژانر را به نمایش می گذارد و با کمک بازی یکی از بهترین بازیگران امروز فرانسه-آلبر دوپونتل- در نقش اصلی موفق می شود شما را تا پایان فیلم با خود همراه کند. شکی نیست که این فیلم و همتایان اروپایی آن می توانند اعتبار کم قدر شده ژانر علمی تخیلی در این منطقه را به آن بازگردانند. تماشای فیلم توصیه می شود!
امیرعزتی
منبع : موج نو


همچنین مشاهده کنید