جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


پاشنه آشیل


پاشنه آشیل
در اسطوره های یونان باستان چنین آمده است که چون مادر آشیل جهت رویین تن نمودن پسرش او را درون آب چشمه ای سحر آمیز فرو نمود، نوزاد را از پاشنه گرفته بود. نتیجه آن که همه بدن آشیل با آب سحر آمیز رویین تن شد غیر از پاشنه های وی و این همان نقطه ای بود که در جنگ تروآ مورد اصابت قرار گرفت و این پهلوان رویین تن را به دیار عدم فرستاد.
یونان و فرهنگ غنی و جذاب آن سالهاست که به درست یا غلط تبدیل به نمادی از گرایشات باستان گرایی و روح مشترک فرهنگی در دیار مغرب شده است. مغربی که امروز بیش از هر زمان دیگری داعیه حکومت بر کره زمین را دارد و در غیاب بزرگترین رقیب خود پس از جنگ جهانی دوم که همان اتحاد جماهیر شوروی باشد و به سرکردگی ایالات متحده تقریباً نقطه ای از کره خاک نیست که در معرض حضور فیزیکی یا متافیزیکی آن نباشد.
البته دوران پس از فروپاشی سرخ ها مقارن با ظهور قدرتهای منطقه ای چون ایران و فرامنطقه ای چون چین و حتی روسیه بوده است، اما آنچه بیش از هر چیز غربی ها را سرمست از پیروزی بر رقبای خداناباور خویش نموده و موجب شد ندای دهکده جهانی را سردهند، فقدان یک ایدئولوژی کار آمد و جایگزین برای کمونیستها بود تا جایی که دومین قدرت سیاسی و نظامی جهان پس از دوران فروپاشی یعنی چین به اصطلاح کمونیست نیز در فرآیند توسعه خود بیش از پیش تبدیل به الگویی از تفکرات مبتنی بر سرمایه داری و نظام بازار آزاد شده است.
تا این جای بازی این طور به نظر می رسد که همه چیز مثل فیلم های هالیوودی در پایانی خوش با نابودی یا استحاله قدرتهای خبیث، خدا ناباور و زورگو در شرف اتمام است. اما به ناگاه شوکی بزرگ تمام دنیا در برگرفته است.
سقوط بی سابقه و عجیب ارزش سهام در بزرگترین بورس های ایالات متحده و اروپا، بحرانی که علیرغم همه تمهیدات و اقدامات انجام شده تا زمان نگارش این سطور نه تنها به فرجام خوشی نرسیده بلکه هر لحظه بر ابعاد آن افزوده و آرام آرام پس از تأثیر بر شرق از غربی ترین نقطه اش یعنی ژاپن تا مثلاً شرقی ترین ایشان یعنی چین به دروازه های ما رسیده و حتی بورس های خلیج فارس را نیز مبتلا ساخته است.
در این میان اما بورس های ایرانی ظاهراً کمترین تغییرات ممکن را نشان می دهند و سهامداران ایرانی مثل این که کمترین دغدغه خاطر را دارند.
بی تردید غرب با بحرانی کم سابقه روبرو شده است. البته ایالات متحده و غرب سابقه رویارویی با بحران را داراست. بنیادگرایی که شاید جدی ترین نماد آن حمله به برج های دوقلو مظهر اقتصاد غربی بود مدتهاست که منبع یک بحران خزنده و عمیق در غرب است. اما به نظر می رسد همواره حیات نظام مبتنی بر بازار آزاد و متکی به کارخانه های عظیم تولید سلاح به نوعی درگیر تعامل با پدیده بحران باشد. اما آیا بحران اخیر هم از این جنس است
در پاسخ به سؤال فوق نخستین نکته آن که این بحران مقارن با هیچ پدیده کلان سیاسی در مقیاس جهانی در زمان پیش از وقوع خود رخ نداده است. به نظر نمی رسد پیروزی احتمالی جناح دموکرات در انتخابات آتی ریاست جمهوری ایالات متحده هم اتفاقی از این دست باشد، گو این که این اتفاق نیز امری محتمل و از مدتها قبل قابل پیش بینی بوده است. پس جریان از چه قرار است
ظاهراً چیزی از درون نظام بزرگ هیولاوار سرمایه داری شروع به حرکت کرده است نتیجه، وقوع بحران در نظام اقتصادی کشورهایی است که سیاستشان به شدت درگیر اقتصاد است. غرب در شرایطی دوران پایان ایدئولوژی ها را بر فراز دیوار برلین جشن گرفته بود که ایدئولوژی نسبی گرا و مبتنی بر ارزشهای لیبرال دموکراسی خود را به شدت درگیر اقتصاد ساخته بود. این طور به نظر می رسید و هنوز هم می رسد که غیر ایدئولوژیک بودن کلیت سیستم مردم سالار غربی _البته در نسبت با بدیل مارکسیستی آن و نه به معنای مطلق_ نقطه قوت و عامل برتری سرمایه مدارن باشد و البته هر چه زمان بیشتر گذشت سایه آشیل هم بر دنیا بیشتر افکنده شد اما چه شده است که بنای رفیع ایدئولوژی ناگرا این گونه با بحرانی از درون مواجه شده است
گفته می شود در اقتصاد کلان امر پیش بینی و محاسبه بر خلاف اقتصاد خرد چندان امر قطعی و متعینی نیست. زیرا اقتصاد کلان در گیر و دار سازه های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و فنی پیچیده ای است که به نوبه خود درگیر ساز و کارهای پیچیده تری هستند. بر همین اساس شاید نتوان به نظریه پردازان دنیای سرمایه به خاطر عدم پیش بینی و تمهید مناسب بحران خرده ای گرفت اما به هر حال حاصل قضیه کلیت دنیای امروز را در برگرفته است.
نقطه قوت دنیای سرمایه در دوری از ارزشهای نظامهای بدیل و اتکای بر عامل اقتصاد و بازار آزاد که به نظر تا امروز عامل برتری ایشان بوده است، پاشنه آشیلی داشته است که هنوز به یقین نمی توان گفت در کدام نقطه از این ساز و کار پیچیده قرار دارد. عدم آگاهی به این موضوع احتمال تشدید بحران را برای غرب افزون تر می کند و درست به همین دلیل تزریق پول به بانکها نیز کمکی به نجات سیستم نکرده است.
در این میان برخی رفقای قدیمی از اردوی سرخ ها و نیز نظریه پردازان اصولگرای اسلامی از ایده فروپاشی غرب سخن می گویند. صرف نظر از آن که تا چه اندازه این آرزو در شرف تحقق باشد به نظر می رسد دنیای امروز و بخصوص پس از سقوط مارکسیست ها آنقدر درگیر نظام بازار آزاد بوده است که فروپاشی غرب حتی برای رقبای سنتی ایشان چون روس ها یا چینی ها اتفاق خوشایندی نباشد. در واقع دهکده جهانی پیشنهادی دوستان غربی بیشتر شبیه قایقی بوده است که حالا با سوراخ شدن آن کلیت مجموعه و نه غرب به زیر آب می رود. هرچند به اعتقاد نگارنده این اتفاقی نیست که پس از این بحران رخ دهد.
نکته مهم دیگر آن که بدیل مارکسیستی این نظام به نظر یک متافیزیک غیرجاندار می رسد. در این میان باب برخی بحث ها پیرامون اقتصاد اسلامی دوباره باز شده است. اما صرف نظر از آن که پول و سرمایه تا چه اندازه مفاهیم قیاس ناپذیری با برخی ارزش های اسلامی هستند یا نه، طرفداران این نوع اقتصاد هنوز به الگوی روشنی از چنین اقتصادی نرسیده و اغلب سخنان ایشان در حد آرمان ها و سخنان کلی و غیر عملیاتی باقی مانده است. تو گویی خود این افراد هم وقوع چنین بحرانی برای هیولای غرب را باور نداشتند. ضمن آن که دوری بازارهای ایران از این بحران نه ناشی از اسلامی بودن اقتصاد حاکم بر آن بلکه به واسطه انزوای این سیستم در بازی تجارت جهانی است. طنز قضیه آن که حالا به یقین نمی دانیم جهانی بودن از این به بعد خوب است یا بد.
آخرین باری که ایالات متحده با بحرانی این چنین گسترده روبه رو شد به دهه ۲۰ میلادی باز می گردد. آن زمان دیدگاه کینزی تزریق پول که حد واسطی بین نظام دولتی مطلق و بازار صرف به نظر می رسید به داد امریکایی ها رسید. اما بحران تا خود جنگ جهانی دوم به شکلی مزمن ادامه یافت و جنگ همچون فرشته نجاتی ایالات متحده را تبدیل به یک ابرقدرت نمود. تزریق پول اما این دفعه و تا این لحظه که نتیجه ای نداشته است اما از سوی دیگر به نظر نمی رسد بنا به دلایل بسیار دنیای امروز ظرفیت یک جنگ جدید برای هضم این بحران مالی را دارا باشد.
با همه این اوصاف نگارنده به شکلی خوش یا حتی بدبینانه در انتظار فروپاشی غرب نیست. می گویم بدبینانه چون ابعاد چنین چیزی اصلاً در ظرفیت دنیای امروزی بشدت متکی به نظام بازار آزاد نیست. آن چه در این مرحله قابل پیش بینی است آن که ساز و کار متافیزیکی حاکم بر نظام غربی از همان پاشنه آشیلی که فعال شده است دیر یا زود از کار افتاده و همه چیز به حالت عادی خود بر گردد در واقع این همان اتفاقی است که یکی از همین روزها رخ می دهد اما معلوم نیست وقتی که در دفعات بعد پاشنه این پهلوان افسانه ای به هر دلیل دیگری که پیچ خورد چقدر کلیت نظام دهکده جهانی را به زمین بزند.
رضا علیزاده ممقانی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید