پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا


گروگان گیری جهان توسط سرمایه داری


گروگان گیری جهان توسط سرمایه داری
«توفانی که هم اکنون بازارهای مالی را درمی نوردد بی شک بر رشد اقتصاد جهانی اثر خواهد گذاشت»، این مطلبی است که جان لیپسکی معاون صندوق بین المللی پول در بررسی وضعیت کنونی اظهار داشته است. اما نگران تر از وی برای دلگرمی دادن به مردم (و سرمایه گذاران)، دولت های ایالات متحده، اروپا و ژاپن مدعی اند که دست اندازهای بورسی اخیر تنها حادثه هایی کوچک در آسمانی بی ابر و روشن هستند. این مشکلات ریشه در ورشکستگی بازار مسکن در ایالات متحده دارند که زیر بهمن وام های غیرقابل پرداخت مدفون شده بود: تنها در بخش وام های با ریسک زیاد که Subprime نامیده می شود، میزان وام های در گردش به مرز ۱۳۰۰ میلیارد دلار می رسد و یک تا سه میلیون آمریکایی در خطر فروش اجباری مسکن شان قرار دارند. این ابداع مالی فریبنده با پخش کردن ریسک این وام ها به مجموعه اقتصاد جهانی به ترتیب موجب رونق بازار ملک، بحران مسکن و رواج دلال بازی شد. کم کردن بهره وام ممکن است جلوی ویرانی ها را گرفته یا آنها را عقب اندازد اما مجدداً «ریاضیدانان دیوانه وال استریت» را به انجام اشتباهات سابق تشویق خواهد کرد اما نقطه قدرت مطلب درآنچه بالا آمد، نیست بلکه در این است که نویسنده در زمانی که این مقاله در لوموند دیپلماتیک منتشر شده یعنی سپتامبر ۲۰۰۷ به این سوال مهم می پردازد که آیا بحران آینده از هم اکنون آغاز نشده است؟ نویسنده برای پاسخ به این سوال هفت پرده پی درپی که یکی پس از دیگری بالا خواهند رفت را توضیح می دهد. لاردن محقق مرکز ملی تحقیقات علمی فرانسه است.
هگل دو قرن پیش از ناتوانی دولت ها در درس گرفتن از تجربه های تاریخی تاسف می خورد. دولت ها اما تنها قدرتمندانی نیستند که از روزگار هیچ نمی آموزند. به نظر می رسد سرمایه (به ویژه سرمایه مالی) نیز محکوم به پافشاری در اشتباهات، حماقت های دوره ای و بازگشت همیشگی بحران مالی باشد. بحران اخیر بازارهای وام هرچند متاثر از «محصولات» مالی جدید است اما بار دیگر تمام عناصر شیمیایی یک فاجعه را در معرض دید قرار می دهد. باشد که این مساله فرصتی دیگر پدید آورد تا موعظه خوانان لیبرالیزاسیون بازارهای مالی بار دیگر درباره «مفید بودن» آن به موعظه بنشینند.
اما ایمانی عجین شده با گوشت و خون لازم است تا باوجود سیلی های واقعیت همچنان درباره مفید بودن مالی کردن تمام عرصه های زندگی که گویا باعث رونق عمومی، ثبات اقتصادی و پیشرفت بشر می شود، «داد سخن» داد چرا که «ایمان مالی» به آسانی سست نمی شود و خود را تنها منعکس کننده واقعیت می داند. ناتوان از دیدن آنچه تاریخ معاصر (و از جمله تاریخ خودش) به شیوه ای انکارناپذیر به وی می آموزد، همین ایمان است که شرکت ها را وادار می سازد تا با به اجرا گذاشتن «reporting» (گزارش سه ماهه وضعیت حساب ها) و «track record » (بیلان سودآوری و کارایی مالی) تنها خود را در مقابل «داوری واقعیت» مسوول بدانند. هرچند این «track record » لیبرالیزاسیون مالی چندان شناخته شده نیست، اما باید خاطرنشان ساخت که از زمان به میدان آمدنش تقریباً
هیچ سه سالی بدون پدید آمدن یک حادثه مالی سپری نشده است؛ حوادثی که همگی در کتاب های تاریخ اقتصاد انعکاس یافته اند. ۱۹۸۷ سقوط به یادماندنی بازارهای بورس، ۱۹۹۰ سقوط «junk bonds» (سهام های با ریسک بالا که اصطلاحاً سهام گندیده نامیده می شوند) و بحران «Saving and Loans» (صندوق های پس انداز آمریکا)، ۱۹۹۴سقوط اوراق قرضه آمریکایی؛ ۱۹۹۷ اولین موج بحران مالی بین المللی ( تایلند، کره، هنگ کنگ)؛ ۱۹۹۸ موج دوم بحران در روسیه و برزیل؛ ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۳ ترکیدن حباب مالی اینترنت.
وهم اکنون در۲۰۰۷یک بحران دیگر مقابل روی ما قرار دارد.اما مومنین برآنند که « جهانی شدن خوشبختی می آورد اما بی نظم است ». . . ±. از جمله در روزنامه لوموند پیر آنتوان دلهومه همان حرف های همیشگی درباره توآنجانور در مقابله با زمین لرزه های وحشتناک را غرغره می کند.
« شرایطی که درمقابل آنها از خود می پرسیم آیا جانور جان سالم به در خواهد برد و هربار نه تنها او به پا می خیزد بلکه بسیار پر قدرت تر از پیش می شود». اما واقعیت این است که نمی توان همراه با این روزنامه نگار از توان سیستم متعجب نشد به شرط آنکه همچون او فراموش کرد که این حقوق بگیرانند که هر بار بهای بدهی های از سر سرمستی را می پردازند چرا که همیشه در بالا و پایین رفتن های شدید بازارهای بورس، بانک ها و در نتیجه وام ها، سرمایه گذاری، رشد اقتصادی و. . . در تحلیل نهایی این اشتغال است که به زیر ضربه می رود البته برای این روزنامه نگار،
چنگ اندازی خشن یک شرکت سرمایه گذاری به روزنامه اش لازم بود تا «downsizing» (کم کردن تعداد کارکنان) را در عمل تجربه کند و با علاقه مندی بیشتری درباره تاثیرات نتایج عملکرد محافل مالی و به ویژه بحران هایش روی رشد اقتصادی و نابودی مشاغل به تفکر بنشیند و بدین ترتیب با «سیلی» جهانی شدنی که برای وی به اندازه کافی دردناک است از خواب «ناز» بیدار شود. بحران مالی بازارهای وام که امروز اقتصاد آمریکا را در نوردیده، منظره وسیع و بی نظیری از تسلسل وقایع ویران ساز منتج از «دلال بازی (سوداگری) آزادانه» را در معرض دید قرار می دهد و مانند همیشه درست مثل یک رژه نظامی، منظم و در صف، همان بیماری های عمومی زهرآگین سرمایه مالی یکی پس از دیگری ظاهر می شوند:
۱) گرایش های «پونزی» دلال بازی (سوداگرانه.)
۲) بی توجهی در ارزیابی درست از ریسک در دوران رونق سیکل مالی
۳) شکنندگی ساختاری در مقابل تغییر شرایط و اثر تشدیدکننده یک ورشکستگی محلی که می تواند عوض شدن گرایش در همه سیستم را جلو اندازد
۴) بازبینی سریع و وحشت زده ریسک ها
۵) سرایت جنبی وسیع و شدید ترس و شک به دیگر بخش های بازار
۶) زیر ضربه رفتن بانک هایی که بیش از دیگران در معرض یورش قرار دارند
۷) پدیدار شدن تهدید یک سکته در سیستم یعنی فروپاشی همه جانبه و پیدایش یک بحران عمومی به دلیل بسته شدن جریان وام ها... و درست پس از وقوع تمام اینها و در چنین زمانی است که مثل همیشه فناتیک های دفاع از آزادی کامل ابتکار بخش خصوصی دست کمک به سوی بانک های مرکزی دراز می کنند.
▪ پرده اول: گرایش های « پونزی» بازار
هیچ کس به خوبی هیمان مینسکی به هم پیوستگی مالی بازار ها را که وی آن را «ژنابینایی در مقابل فاجعه» می نامید به نمایش نگذاشته است².کلاهبرداری های چارلز پونزی را به دقت مورد بررسی قرار می دهد. این دلال سال های ۱۹۲۰ با وعده پرداخت بهره ای چشمگیر، پس انداز افراد ساده لوح را از چنگشان درمی آورد. در حالی که سود واقعی بازار امکان پرداخت بهره های وعده داده شده را نمی داد، پونزی بهره پول مشتری های اولیه را از محل سرمایه مشتری های تازه از راه رسیده پرداخت می کرد. پایداری مجموعه سیستم بستگی به وجود یک جریان پیوسته ورود افراد جدید به آن را داشت. از جنبه کلاهبرداری آنکه بگذریم تمام حباب های اقتصادی
( رونق های موقت م) که نیاز به جریان پیوسته سرمایه گذاری دارند و از این راه توهم سود بردن همگان را به وجود می آورند بر ساز وکار های مشابهی استوارند. راز حباب های اقتصادی در واقع همانا درگیر کردن سوداگرانه است البته از چند نفر دلال وارد،نخست که بگذریم معمولاً افراد هر چه معمولی تر یعنی کم آگاه تر که تعدادشان هم هرچه بیشتر می شود، هستند که لشکر عظیم قربانیان را به دام می کشند اما برای اینکه رشد اقتصادی بازار ملک در ایالات متحده در صورت امکان تا ابد ادامه یابد باید که آخرین سکه های خانواده های آمریکایی نیز به سوی وام های مسکن سرازیر می شد. کاری که چندان دشوار نبود در ابتدا رویای آمریکایی صاحب مسکن شدن آنها را به این کار تشویق می کرد به ویژه از آن رو که خانواده های آمریکایی پس از صعود نجومی سهام در دوران حباب اقتصادی ناشی از اینترنت به دنبال فرمول های دیگری برای سرمایه گذاری بودند.
اما از آنجا که لشکر متقاضیان وام های «سالم» (افراد بدون ریسک عدم پرداخت م) به سرعت کاهش یافت و به این دلیل که بازار باید همچنان در رونق باقی بماند، دلال های وام هرچه بیشتر برای جذب افراد جدید جلو رفتند. دیگر تقاضای وام همگان از سوی بانک ها پذیرفته بود، از افرادی که کف پای صاف دارند تا بیماران مبتلا به آسم، پوکی استخوان، یا بند چهاری ها (افرادی که به دلیل اختلال روانی از خدمت سربازی معاف می شدند م). مشکلی وجود نداشت همه برای خدمت واجد شرایط اند، و به این ترتیب جنگ چگونه فرحبخش نباشد؟ تقاضاکنندگان وام در صف های انبوه وارد بازار می شدند و قیمت ها هرچه بالا تر می رفت.
همه از وام گیرنده و دلال مالی به خود می گفتند که حتی اگر امکان پرداخت وام وجود ندارد، مهم نیست، خانه با قیمت بالاتر به فروش می رسد و برای صاحب آن سود و برای واسطه حق دلالی( کمیسیون) را به همراه خواهد داشت. به این ترتیب با ایمان به رشد ابدی بازار، همه به این کار مشغول شدند و شاه لوله وام ها باز شد و بالا رفتن قیمت ها که ناشی از این امر بود همه را خاطر جمع می کرد.این چنین بود که وام هایی که اعتبار وام گیرندگان اش زیر سوال است و برای موسسات اعتباری ناشناخته هستند، شکل گرفتند اما در این مهمانی و جشن همگانی هیچ جای نگرانی نبود و باید از همه مرزها عبور می شد تا حد وام های بی سابقه «Ninja» که مخفف «no income, no job or asset » بود یعنی بدون درآمد، بدون شغل و دارایی ای برای به گرو گذاشتن و لابد شامپاین مجانی برای همه...
▪ پرده دوم: قسمت اول بی توجهی در ارزیابی درست از ریسک
سرمایه داری مالی دارای امکانات بسیار است، مگر نه اینکه خود را متخصص ارزیابی ریسک معرفی می کند؟ اما باید اذعان داشت که در این مورد از «خلاقیت» کم نمی آورد و معجون سحرآمیزش چیزی نیست جز «محصولات مشتقه». مشکل یک وام این است که ریسک آن چه کم و چه زیاد تا پرداخت آخرین قسط بر دوش وام دهنده سنگینی می کند. ابتکار جدید سرمایه داری مالی که به سال های ۱۹۹۰ باز می گردد آن است که یک مجموعه از وام ها را باهم « مخلوط» می کند و نوعی اوراق مالی «قابل خرید و فروش» به وجود می آورد. مهم ترین فایده این کار که «تولید اوراق مالی» نام دارد آن است که این اوراق مالی تولید شده را می توان تکه تکه به سرمایه گذاران و نهاد های مختلفی که علاقه مند باشند، فروخت.
بدین ترتیب وام های «مشکوک» از بیلان بانک ها خارج می شوند و آنها می توانند به همان آسانی و سهولتی که از شر این وام ها خلاص می شوند، وام های جدید دهند. اما به چه دلیل سرمایه گذاران خواهان خرید آن چیزی هستند که بانک ها می خواهند از سر خود باز کنند؟ اولاً به این دلیل که می توان آنها را با تعداد کمتری خرید و اینکه این اوراق به نوبه خود قابل خرید و فروش هستند یعنی می توان با سود به کس دیگری فروخت. ثانیاً به این دلیل که اوراق تولید شده از وام های اولیه بر حسب میزان ریسک به چندین گروه طبقه بندی می شوند و هر سرمایه گذاری می تواند بر حسب عطش اش برای ریسک، اوراق یک گروه را انتخاب کند با توجه به این امر که معمولاً اوراق پرریسک تر (از جمله Hedge Funds ) سود بیشتری به همراه دارند البته تا وقتی که اوضاع به خوبی پیش می رود.
طبیعتاً تمام حقوق مالی (خرید و فروش) و ریسک (عدم پرداخت) وام های اولیه به صاحبان این اوراق انتقال می یابد که آنها را RMBS (Residential mortgage backed securities) می نامند که به معنی « اوراق متکی به وام های ملکی » است اما از آنجا که صاحبان اوراق تعدادشان زیاد و مرتب در حال تغییرند، ریسک به بهترین شکل به صورتی عمومی پخش می شود. بدین ترتیب نه تنها شرایطی که بانک ها باید در مقابل عدم پرداخت وام مسوولیت بپذیرند از بین می رود بلکه ریسک چنین وضعیتی نیز میان لشکری از سرمایه گذاران تقسیم می شود و هریک از آنها تنها مسوولیت بخش بسیار کوچکی از آن را که در مجموعه ریسک های دیگر سهام هایش حل می شود بر عهده می گیرد.
ـ ریسک های محو یا چند برابر شده؟
می توان از خود سوال کرد که دیگر چه جای نگرانی است وقتی که سرمایه داری مالی توانسته با اکسیرجادویی تولید اوراق مالی برای مساله ای لاینحل چاره جوید؟ به خصوص که « تولید اوراق مالی» این بار در سطح ها RMBS تکرار شده و به پرریسک ترین گروه ها شرایط ویژه ای اختصاص داده می شود تا فروش آنها تسهیل شود.بدین ترتیب سرمایه گذاران با پالایش RMBS هایشان، نوعی اوراق جدید قابل خرید و فروش به بازار عرضه می کنند که CDO (collateralised debt obligation ) نامیده می شود. CDO ها که اوراقی هستند مشتقه از اوراق دیگر نوعی طبقه بندی جدید این بار در میان ها RMBS به وجود می آورند. بخش بالایی که «investement grade » نامیده می شود مسوولیت صاحبان اوراق را در مورد عدم پرداخت وام اولیه به ۲۰تا ۳۰درصد محدود می کند. پس از آن بخش میانی است که «mezzanine» نام دارد و دست آخر بخش پایینی که از همه بیشتر مسوولیت عدم پرداخت وام را می پذیرد. این بخش رسماً «equity » نام دارد اما در زبان محاوره بورسی به آن همانگونه که ارزیابی می شود «toxic waste » یعنی «آشغال آلوده» می گویند و این نامی است برای محصولاتی که ریسکی دوبرابر شده را معرفی می کند یعنی شاخه پر ریسک تر CDO های مشتقه از بخش با ریسک بالای RMBS ها که از وام های اولیه مسکن به وجود آمده اند اما تا زمانی که بازار مسکن در حال صعود است و خانواده ها توانایی پرداخت اقساط شان را دارند، همیشه یک خریدار برای این نوع اوراق نیز پیدا می شود. مگر نه اینکه «آشغال آلودگی» تا وقتی که دامن کسی را نگرفته تنها نشانه ضریب سودآوری ای دلفریب است. HedgeFunds ها که سرمایه هایی با بهره کم در دسترس شان است در اوراق مالی پر ریسک تر سرمایه گذاری می کنند با این تفکر که می توان آنها را به دلخواه (ad libitum) یا لااقل تا وقتی که در بازار نقدینگی وجود دارد مجدداً فروخت و سودی «خوب» یعنی لزوماً بسیار زیاد به دست آورد. اینگونه عملیات بسیار پرمنفعت هستند و در بازار «toxic waste » (آشغال آلوده) مانند طلا در نظر گرفته می شود و پسران طلایی برایش سر و دست می شکنند. سود سرسام آور این اوراق، ریسک واقعی آنها را پنهان می کند و همگان برای استفاده از این گاو شیرده به این جنبه آن بی توجه می شوند. طی این زمان دلالان ملکی همچنان گله گله خریداران جدید را جذب می کنند.
▪ پرده سوم: از شکنندگی ساختاری تا اختلالاتی که اذهان را بیدار می کند
پخش شدن ریسک به واسطه تولید «اوراق مالی» تصور اینکه اصولاً ریسکی وجود ندارد را تشدید می کند؛ امری که یک توهم است. به ویژه از آن رو که این شور مستی منطقاً باعث فزونی رفتارهای هر چه ماجراجویانه تر می شود. وام دهندگان به خود می گویند وقتی می توان به راحتی از شر بدترین وام ها هم خلاص شد دیگر احتیاط بی معنی است و باید با با سر جلو رفت و از سوی دیگر Hedge Funds ها از خود می پرسند برای چه CDO های پر ریسک تر که از همه هم سود آورترند را نخریم؟ اما هر چند هم که ریسک پخش شده باشد خود امر حل شدن آن باعث افزایش غیرقابل کنترل حجمش (چگالی ریسک) در کل سیستم می شود و وضعیت عمومی به آرامی به سوی مرزهای حساس و خطرناک سیر می کند. شکنندگی ساختاری به جایی می رسد که حتی تغییرات منطقاً بی اهمیت نیز سیستم را آسیب پذیر می سازد. افزایش ۲۵/۰ درصد بهره بانکی از سوی صندوق فدرال به ظاهر ناچیز است اما در آن سوی زنجیره ریسک های به هم تافته شده، بهره وام مسکن خانم بریمگ نامی از ³/¶ به ۲۵/±± درصد در سال ۲۰۰۵ می رسد و اقساط ماهیانه اش از ´±´ به ۶۹۱ دلار افزایش می یابد³یعنی بسیار بیشتر از آن چیزی که او توانایی پرداختش را دارد. اینچنین است که همانند این خانم ۱۴ درصد وام گیرندگان Subprime در سه ماهه اول سال ۲۰۰۷ توانایی پرداخت اقساط شان را از دست دادند. افزایش بهره بانکی از سوی بانک مرکزی هر چند هم که اندک به نظر آید اما اثر تشدیدکننده دوگانه ای داشت.
از یک سو افراد کمتری به دلیل افزایش میزان اقساط ماهانه وام «وارد» بازار مسکن شدند و در نتیجه قیمت ملک دیگر مثل گذشته بالا نمی رفت و از سوی دیگر کسانی که پرداخت اقساط ماهانه برایشان غیرممکن شده بود از بازار «خارج» می شدند. در یک فاصله زمانی این کمبود در دو منتهی الیه زنجیره، بازار را از رونق انداخت. در نتیجه فروش مسکن نه تنها دیگر سودی به همراه نداشت بلکه باعث پدیدار شدن نوعی فشار به سوی پایین برهمگان نیز می شد. آنچنان که رسم تمام بحران های مالی است معمولاً در آغاز یک صندوق تخصصی به سکته می افتد و فروپاشی اش بر روحیه ها تاثیر گذاشته و همچون نماد یک تغییر شرایط تعبیر می شود. در آغاز این بانک سرمایه گذاری Bear Streams بود که مجبور شد دو صندوق «فعال»اش را که کمی زیاد به CDO ها آلوده شده بودند، ببندد. سپس نوبت AmericanHomeMortgag، متخصص دلالی وام های مسکن بود که مجبور شد در چارچوب ماده ±± قانون ورشکستگی´ از خود سلب مسوولیت کند. این حادثه دوم از اولی
نگران کننده تر بود چرا که AHM فقط در بخش Subprime فعالیت نداشت و همه از خود می پرسیدند که چه چیز دیگری در حال وقوع است.
▪ پرده چهارم: بازبینی سریع و وحشت زده ریسک ها
این بار نسیم نگرانی ای شروع به وزیدن کرد. «آشغال های آلوده» بوی گندشان درآمد و بسیاری حتی از خود سوال می کردند که شاید بخش بالایی CDO ها یعنی «investement grade » نیز در حال فاسد شدن است اما چگونه چنین خطاهای فاحشی در ارزیابی ریسک اتفاق افتاد؟ بی شک پیچیدگی ارزیابی ریسک محصولات مشتقه یکی از دلایل آن است و اینکه این کار توسط صدها آژانس ارزیابی ریسک انجام می گیرد و همان ها هستند که CDO ها و RMBS ها را طبقه بندی کرده و ضریب ریسک شان را محاسبه می کنند اما این مساله همه چیز را توضیح نمی دهد چرا که آژانس ها تنها حقوق بگیرانی هستند که زیر بار حجم کار با کم دقتی شان تنها تا اندازه ای سیستم را آلوده می کنند. دستمزد آنها حتی از سوی نهاد های مالی پرداخت می شود و همین نهادها هستند که برای آنها دسته دسته اوراق مالی برای ارزیابی می فرستند (۴۰ درصد در آمد Moodyدر سال ۲۰۰۶ از محل ارزیابی ریسک محصولات مالی بوده است) و آژانس ها نفعی در بی دقتی ندارند بلکه برعکس باید اوراق ارزیابی شده توسط آنها باید وضعیت خوبی در بازار داشته باشد تا بتوانند اوراق جدیدی برای ارزیابی دریافت کنند.
این امر یک بار دیگر نشان دهنده آن است که تا چه اندازه آژانس های ارزیابی ریسک نتوانسته اند استقلال خود را نسبت به شور و فشار بازار حفظ کنند در حالی که وظیفه آنها تعادل بخشیدن به این فشار بوده عملاً در جهت آن رفتار کرده اند. واقعیت این است در شرایطی که همگان در حال پرکردن جیب هایشان هستند، آواز مخالف سردادن بسیار دشوار می شود به ویژه برای آنهایی که در کنار جریانات مالی به سر می برند و درآمدشان از محل آن است. به صورتی فاجعه بار آژانس های ارزیابی ریسک در شرایطی که باید در جهت مخالف گرایش سیکل مالی باشند همسو با آن شدند و گرایش به سوی صعود را تشدید کردند و سپس در شرایط تغییر اوضاع با ارزیابی وحشت زده از ریسک ها، سیکل مالی را به سوی سقوط هل دادند و بحران شاید تنها در آغاز آن باشد چرا که عدم پرداخت اقساط در آینده، امروز در حال انبار شدن در اتاق انتظار «teasingrates» هاست یعنی همان بهره های اغواکننده ای که دلالان با آن بر اساس فرمول ² + ۲۸دسته دسته طعمه هایشان را به دام می کشیدند. ²+۲۸ بهره ای است که طی دو سال اول میزان اقساط بازپرداخت زیاد نیست ولی ۲۸ سال بعد کمر وام گیرنده را می شکند. در نتیجه هنوز بهمن عدم پرداخت قسط های سال۲۰۰۶ فرا نرسیده و ما فقط شاهد اثرات بخش کوچکی از عدم پرداخت های سال ۲۰۰۵ هستیم که بزرگ ترین حباب اقتصادی ملکی را به همراه داشت.
فرا رسیدن آن می تواند مانند چاشنی بمب عمل کند. درست مانند سقوط Hedge Funds های عزیز که امروز در حال خفگی زیربار محصولات مشتقه مالی هستند. اما از آنجایی که جهانی شدن، جهانی شدن مالی و همراه با آن جهانی شدن حماقت مالی را به همراه می آورد، هیچ کدام از مسائل فوق در چارچوب مرزهای آمریکا محدود نماندند. بی شک در آنجاست که بازار وام های مسکن با مشکل روبه روست اما اوراق مالی تولیدشده و مشتقات شان در دسترس همه بانک ها و صندوق های سرمایه گذاری در جهان قرار دارند. آلمان ها که مدت ها بسیار بی شور و حال و خسته کننده شناخته می شدند و به بانک های کوچک گرد گرفته شان چسبیده بودند در آغاز قرن جدید تصمیم گرفتند که «مدرن» شده با سرعت بیشتری وارد فعالیت بازار شوند. نتیجه آنکه پس از بحران سال ۱۹۹۸ (ریسک روسیه) و صعود اینترنت در سال ۲۰۰۱ امروز بانک IKB به دلیل وارد شدن بیش از حد در بازارSubprime در حال ورشکستگی است.
▪ پرده پنجم: سرایت شک و سوءظن
از این بازار تا آن بازار از این سوی کره خاکی تا دیگر سوی آن همه چیز به هم پیوند خورده است. شکنندگی تعادل «محصولات مشتقه» تا زمانی که شکی درباره آن وجود نداشت به خوبی مقاومت می کرد یعنی تا وقتی همه تظاهر می کردند که می توان هر لحظه آنها را در هر جای دنیا به پول تبدیل کرد اما به محض اینکه یکی از فعالان اقتصادی دچار مشکل می شود و به این فکر می افتد که خود را از شر CDOهایش خلاص کند وحشت پنهان شده ناگهان تبلور می یابد و یک مرتبه همه خریداران ناپدید می شوند. از بین رفتن نقدینگی به نوبه خود باعث می شود اوراقی که «رسماً» قابل خرید و فروش بودند، «عملاً» دیگر معامله نشوند و حتی ارزیابی ارزش آنها غیرممکن شود چرا که بهای آنها می تواند به صورتی مجازی تا حد صفر سقوط کند. مضحک و خنده دار (وشاید هم تاسف بار و گریه دار)، بانک BNP Paribas در نهم آگوست ۲۰۰۷اعلام کرد سه صندوق «فعال»اش را می بندد چرا که «نابودی بعضی از بخش های بازار اوراق مالی در ایالات متحده باعث از بین رفتن بهای مرجع شده و اوراق مالی صرف نظر از طبقه بندی کیفی و ارزشی آنها قابلیت فروخته شدن خود را از دست داده اند.»۵ البته نباید فراموش کرد تمام این مسائل باعث نشده بود که یک هفته پیش از آن رئیس بانک بودوان پرو اعلام نکند که نقدینگی صندوق ها کاملاً ضمانت شده هستند. در واقع نگرانی وسیعاً از مرز محصولات پرریسک تر گذشته و حتی بخش هایی را که پیش از این مطمئن ارزیابی می شدند دربرگرفته است. بی شک دامنه این سرایت در میانه راه متوقف نخواهد شد و نه تنها بخش RMBS ها را در برمی گیرد بلکه به بخش های دیگر بازار که هیچ ربطی به آن ندارند نیز گسترش می یابد چرا که آنها نیز در این عیاشی وام های بی حساب شرکت داشته اند. « Private Equity» یکی از همین بخش هاست. این صندوق های سرمایه گذاری در سال های گذشته شهریاران بخش مالی به حساب می آمدند، تخصص شان خرید شرکت هایی است که از نظر آنها قابلیت سوددهی دارند. آنها با خارج کردن این شرکت ها از بورس و باز سازی ساختاری همراه با تازیانه شان، دو تا چهار سال بعد آنها را با سود زیاد می فروشند اما این صندوق ها کمتر از نقدینگی خود استفاده می کنند و تا حد ممکن قرض می گیرند البته همیشه بدهی ها بر دوش موسسه خریداری شده است و سود عملیات در اینگونه موارد استثنایی است و میزان آن در سطحی است که بانک ها برای وام دادن به آنها سر و کله می شکنند؛افسون شده توسط وضعیتی که در آن می اندیشند همیشه برنده اند، بانک ها در این موارد شرایطی حیرت آور را برای وام پیشنهاد می کنند از جمله این وام ها “ covenant-Litaاست که به معنی رها از تمام بندهای اولیه موازین مالی ای است که منطقاً تمام وام گیرندگان به آن متعهد می شوند: « هرچه می خواهید انجام دهید، ما پشت تان هستیم». از این نوع وام ها بهتر نیز وجود دارد.«PIK» ( Payement in kind )یا« IO» (owe you I )وام هایی هستند که اقساط اصل و بهره وام به صورت نقدی پرداخت نمی شود بلکه به اصل بدهی اولیه اضافه می شود. این چنین است که مقدار وام های دریافتی توسط Private Equity» به ارقامی نجومی رسیده است اما چنین عملیات مالی ای به ویژه در زمان سرآمد موعد وام بسیار سخت و شکننده می شوند چرا که مساله نقدکردن دارایی های غیرنقدی است: موضوع فروش بخشی از سهام این یا آن شرکت نیست بلکه باید خود شرکت و موسسه به فروش رود. وقتی اولین حوادث در زمان سرآمد موعد یک چنین وام هایی فرا می رسد (فروش فوری یا با فاصله شرکت ناممکن می شود و باید آن را با ارزش کمتر فروخت) تمام بخش «Private Equity» است که به نوبه خود وحشت زده می شود.
عملیات درخواست سرمایه گذاری از بانک ها اخیراً در مقایسه با ماه های گذشته بسیار سخت به سرانجام می رسند زیرا بانک ها که پیش از این همراهانی گشاده دست بودند، ناگهان بسیار محتاط شده اند. به دلیل پدید آمدن اغتشاش و شبهه در اذهان که از ویژگی های بحران مالی است، اعلام خطر در یک بخش به صورت افقی باعث زیر سوال رفتن تمام بخش هایی می شود که از رونق آنها کاسته شده است. همانگونه که ناکامی های اقتصادی مکزیک در سال ۱۹۹۴ به دلیل شبهه در مورد «بازار های رو به رشد» باعث پیدایش شک در مورد تایلند (که خیلی هم به مکزیک نزدیک نبود) شد، زیر علامت سوال قرار گرفتن بازار وام های مسکن اثرات جدی روی
«Private Equity » می گذارد. هرچند این دو بخش جز در افراط هیچ وجهه تشابهی باهم ندارند.
▪ پرده ششم: شوک بانکی
بانک ها هرچند توسط «اوراق مالی» خود را از شر وام های مسکن خلاص کرده اند اما به هر حال به صورت های مختلف از موج برگشت بازار سیلی می خورند. اول از همه به این دلیل که اوراق مالی تحت نظارت «صندوق های عملیاتی» آنها به وجود آمده اند و ریسکی را که آنها از در بیرون انداخته بودند از پنجره داخل شده است. ثانیاً به دلیل سرایت افقی تهدید توسط « Private Equity » یعنی عرصه ای که آنها مستقیماً از سوی آن در معرض خطرند. باید توجه داشت قواعد محتاطانه بانکی شوخی بردار نیستند: بانک ها موظفند برنقدینگی خود که میزان دارایی ها نسبت به قروض است، نظارت جدی داشته باشند. اگر کسری در این زمینه حتی نه چندان آشکار پدیدار شود (امری که هم اکنون در حال وقوع است چرا که موسسات ارزش گذاری یک مرتبه از خواب بیدار شده اند و در حال ارزیابی مجدد قیمت ها در سطحی بسیار پایین تر هستند)، بانک ها مجبورند از یک سو از محل ذخیره خود این کسری را جبران کنند و از سوی دیگر برای حفظ نقدینگی از میزان وام ها بکاهند، یعنی میزان وام ها را متناسب به ذخیره مالی کنند. در واقع برای حفظ نقدینگی که کسری است که صورت آن دارایی های نقدی و مخرج آن وام ها و بدهکاری هاست باید تا حد ممکن برصورت افزود و از مخرج کم کرد. در نهایت این فعالان اقتصادی واقعی یعنی شرکت ها و حقوق بگیران که بسیار دور از جهان فضاحت بار دلال ها و سوداگران قرار دارند، هستند که بدون آنکه بدانند به چه دلیل، خود را در مقابل شیرهای بسته شده وام می یابند چرا که برای تراز بیلان بانک کاستن از میزان وام ها از هر نوع که باشد لازم می آید.
▪ پرده هفتم: تقاضای کمک از بانک های مرکزی
حال دیگر چهره قهرمانان مالی دیدنی است؛ همان هایی که در زمان صعود بازار مدرن و متکبر بودند امروز آنچنان که ژرژ براسنس در تصنیف گوریل توصیف می کند فریاد مامان جان، مامان جان شان بلند است؛ همان کسانی که در زمان رونق روی همه سوپاپ های اطمینان تحت عنوان اینکه قوانینی ایدئولوژیک هستند تف می کردند امروز به آغوش «مام دولت» پناه می آورند.
بانک های مرکزی که امروز مجبورند با کم کردن نرخ بهره باعث افزایش نقدینگی شوند و به این آش شله قلمکار پایان دهند، هرچند جزئی از دولت نیستند اما در حول آن و به هر حال خارج از بازار هستند. همان نهادی که در زمان رونق مورد نفرت سرمایه داری مالی است و در روز کسادی، آنها دست گدایی به سویش دراز می کنند. این چنین است که جیم کارنر که در برنامه مشاوره مالی روزانه اش روی کانال CNBC با پیراهن آستین کوتاه و با تقلید از خوانندگان هارد راک در باره buzzers و bulls ۶زوزه می کشد، ناگهان از کوره درمی رود۷ و خطاب به برنک، رئیس صندوق فدرال فریاد می زند: «cut,cut»۸ و چون به نظر نمی رسد که برنک در انجام این کار زیاد عجله داشته باشد، بالاترین توهین ها از نظر خود را نثار وی می کند: او هیچ نمی فهمد، او فقط یک «دانشگاهی» است۹.
دیگرانی که از او بهتر لباس می پوشند، یعنی مدیران صندوق ها هرچند کمتر از وی بی تربیت هستند اما با او هم عقیده اند. از جمله آلن گرینس پن ،با تاسف زیاد می گوید وی بدون هیچ ناراحتی وجدانی بهره ها را پایین می آورد. او مرد میدانی است که بی خود درس زیادی نخوانده است و با بو کردن ما تحت حیوان می تواند بگوید به درد می خورد یا نه. اما کسانی که کمتر از او ابله هستند از خود سوال می کنند شاید تسامح پولی درازمدت در مقابل زیاده روی های مالی کاملاً در مورد انباشت ریسک های خطرناک امروز که حباب اقتصادی را ترکانده، بی تاثیر نبوده است. به نظر می رسد برنک بر آن است که بگذارد بی احتیاط ترین ها امروز بهای رفتارهای نسنجیده شان را بپردازند اما نباید اشتباه کرد این موضع گیری از سوی بانک مرکزی تنها تا وقتی امکان پذیر است که بحران محلی باقی بماند. اگر شریان ها بسته شوند و خطر یک «فروپاش برای سیستم» به وجود آید (مانند مهره های دومینو که یکی روی دیگری زنجیر وار می افتند) او چاره ای نخواهد داشت جز آنکه وسیعاً وارد میدان شود. غیر قابل تحمل ترین جنبه فعالیت خرابکارانه سرمایه داری مالی در همین جا نهفته است. آنها همیشه می کوشند هر چه بیشتر پیش روند یعنی فراتر از مرزهایی که مسوولان دیگر نمی توانند نسبت به آن بی تفاوت باقی بمانند و مجبورند برای نجات آنها وارد معرکه شوند و این گونه است که سرمایه داری مالی جهان را به گروگان می گیرد.
فدریکو لاردن
ترجمه: شروین احمدی
پی نوشت ها:
۱-Pierre-Antoine Delhommais, Le Monde, ۹ ao‍t۲۰۰۷.
³- , Mortgage Maze May Increase Forclosures, The New York Times, ۶ ao‍t۲۰۰۷
´- این مقررات با محافظت
از شرکت ها در مقابل طلبکاران بی صبر
و حوصله به آنها امکان می دهد که فوراً اعلام ورشکستگی نکنند (با به تعویق انداختن قروض دولتی) و مسوولیت کارفرما را در مقابل بدهی ها از بین می برد و اجازه می دهد توافق ها با کارمندان مجدداً مورد مذاکره قرار گیرد.
۵- اعلامیه بانک BNP Paribas در نهم ماه آگوست ۲۰۰۷
۶- bull به معنی گاو نر وحشی نماد بالا رفتن بورس است.
۷- CNBC, ۳ ao‍t ۲۰۰۷, ˆ voir ˆ http://www. youtube. com/watch,v=GKZgfrsItmw
۸- cut, cut یعنی کم کنید، کم کنید، منظور نرخ بهره است
۹- آقای برنک سابقه چندین ساله دانشگاهی دارد.
منبع : روزنامه سرمایه


همچنین مشاهده کنید